عصراسلام: عیدِ قربان/ عیدِ أضحی/ (عیدِ) گوسفندکشان، اغلب بهصورت ترکیب بهکارمیرود، مگر آنکه زمینهٔ سخن خود حکایت از عیدِ قربان داشتهباشد؛ که درآنصورت، «عید» یعنی عیدِ قربان. اما مراد از مطلقِ «عید»، اغلب عید فطر یا همان عیدِ روزهگشایی است. همچنین «عیدَین» که در متونِ کهن تعبیرِ پرکاربردی بوده، اشاره دارد به عید فطر و عیدِ قربان. خاقانی قصیدهای مفصّل دارد که در آن چهاربار تجدیدِ مطلع کردهاست. او در سراسرِ ابیاتِ این قصیده واژهٔ «عید» را التزام کرده است.
از جمله در بیتی سروده:
گفتم کدام عید؟ نه أضحی بوَد نه فطر
بیرون از این دو عید چه عید است دیگرش؟ (دیوان، بهتصحیحِ استاد ضیاءالدین سجادی، انتشاراتِ زوّار، ص ۲۲۶ )
و «عیدگاه» نیز یعنی مصلّی یا محوطهٔ گستردهای که نمازِ عیدِ فطر (و گاه استسقاء یا بارانخواهی) در آن برگزار میشد. در تاریخ بخارا توصیف دقیقی از «نمازگاهِ» عیدِ فطرِ شهرِ بخارا آمدهاست (نرشخی، بهکوشش استاد مدرس رضوی، انتشارات توس، ۱۳۶۳،ص۷۳_۷۱).
در متونِ کهن اغلب نوروز و دیگر آیینهای شادیانگیزِ ایرانیان (ازجمله جشنِ «سده» یا «مهرگان») با تعبیرِ «جشن» از اعیادِ مذهبی دورهٔ اسلامی بازشناخته میشود. کافی است از این منظر به تاریخِ بیهقی یا دیوانِ منوچهری یا فرخیِ سیستانی مراجعه شود.
در شعرِ حافظ، هرگاه سخن از نوروز بهمیانآید، به گل و نسیم و تغییرات جوّی و انقلابِ طبیعت نیز اشارهمیشود. حافظ البته به کرّات از واژهٔ «بهار» نیز بهره میبرَد. او اغلب به شادخواریها و مغتنم ْشمردنِ فرصتها در این فصل اشاره دارد:
_ […] بی باده بهار خوش نباشد
_رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید […]
اما هرگاه در دیوانِ حافظ به مطلقِ «عید» اشارهمیشود، مراد «عیدِ فطر» است. نیز حافظ هرگاه از «رمضان» یا «صیام» و وابستههای آن ( نظارهٔ ماه/ استهلال/ روزه ) سخنمیگوید به اغتنامِ فرصت توصیهمیکند، و کلامش اغلب با طنز و تعریض و گاه حتّی ترکِ ادب شرعی همراهمیشود:
_هلالِ عید به دورِ قدح اشارت کرد
_ما را دوسه ساغر بده و گو رمضان باش!
_ گرچه ماه رمضان است بیاور جامی!
عید در نگاه شاعرانِ عارف یا عارفانِ شاعر، «بهارِ جانها» یا همان انقلابِ درون و «زندگانی» در آنات و ابنُالوقت بودن است. ازهمینرو آنان را «هر دَمی دو عید» باشد:
صوفیان در دَمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قَدید[۱] کنند
( حدیقهٔ سنایی، به تصحیح استاد مدرس رضوی، انتشارات دانشگاه تهران، ص ۳۶۹؛ مولوی نیز در مطلع غزلی این بیت را تضمین کردهاست).
و مولانا در غزلی سروده:
ز روی تست عید آثار ما را
بیا ای عید و عیدی آر ما را
تو جان عید و از روی تو جانا
هزاران عید در اسرار ما را […]
شما را عید در سالی دوبار است
دوصد عید است هردم کار ما را[…]
بیا ای عیدِ اکبر شمسِ تبریز
به دستِ این و آن مگذار ما را
( کلیات شمس، به تصحیح استاد فروزانفر، انتشارات امیرکبیر، ۲۵۳۶، ج۱، ص۷۳).
نکتهٔ آخر آنکه گاه عیدِ فطر با نوروز همزمان میشد و فرصتی مغتنم برای شادخواریها و مضمونپردازیهای شاعرانه فراهم میآورد. پژوهشگران برپایهٔ «گاهشماری تطبیقی» ( بهکوشش استاد احمد بیرشک) اشارهکردند حافظ بیتی را که در آن از همزمانی «عید» و «آخرِگل» سخن رفته، احتمالاً در اردیبهشت یا خردادِ سال ۷۶۶ قمری (که همزمان است با شادخواریهای روزگار شاهشجاع) سرودهاست. و تحلیلِ نویسندهٔ مقاله: تنها در آن سالها بوده که عیدِ فطر همزمان بوده با پایانِ شکفتنِ گل (سرخ) در شیراز:
عید است و آخرِ گل و یاران درانتظار
ساقی به روی «شاه» ببین ماه و می بیار
( «آخرِ گل» [ بررسی و تحلیل واژههای عید، گل و شاه در دیوان حافظ]، دکتر حسین نجفدری، روزنامهٔ اطلاعات، ۱۳۸۰/۹/۸).
[۱] قَدید بهمعنی قرمه کردن گوشت است. گوشت را تفت میدادند و در ظرفی (گاه خیک) نگاهمیداشتند تا آذوقهٔ زمستان باشد. این شیوه تا همین اواخر مرسوم بودهاست. و عنکبوت را بهسبب اینکه گِرد طعمهاش تارمیتند و حریصانه آذوقه میاندوزد با اهل ظاهر که به امیدِ آخرت عبادت میاندوزند، مقایسهکرده است. مولوی در غزلی دیگر نیز با اشاره به حرص جولهه (عنکبوت) سروده:
چون جولههٔ حرص در این خانهٔ ویران
از آبِ دهان دامِ مگسگیر تنیدی
(کلیات شمس، ج۶،ص۶).
احمدرضا بهرامپور عمران