۱۳۹۳/۰۲/۲۶
–
۳۱۶۹ بازدید
پسر خدا بودن عیسی(ع) در انجیل صحیح است؟
مسیحیان حضرت عیسی (ع) را خدا می دانند. این اصلی ترین رکن ایمان مسیحی کنونی است که عیسی را خدای پسر و گاه پسر خدا می خواند . چنین چیزی هم از نظر ادله قطعی عقلی و هم بر اساس آنچه پیامبران آموخته اند کاملا باطل و نادرست است. همچنین به نظر برخی از محققان، مسیحیان اولیه خدای یگانه را می پرستیدند و از قرن سوم به بعد انگاره تثلیث و الوهیت مسیح در مسیحیت راه یافت. اما از نظر عقلی فرزنددار بودن؛ یعنى، چیزى از سنخ خودش از فردى جدا شود؛ مثلاً در ما انسان ها، فرزندمان از سنخ خودمان است. بنابراین خدا اگر صاحب فرزند بشود، باید در نفس خود تجزیه شود و چیزى که از سنخ او است، از او جدا شود، (المیزان، ج 20، ص 672). گفتنى است که تجزیه شدن از عوارض ماده است و مادى بودن، نشانه نقص است و خدا مادى نیست ونقصى نیز در او راهندارد. بنابراین فرزند شبیه و همانند پدر است، در حالی ک ه خدا شبیه و همانند ندارد. گذشته از آن، فرند حادث است و خدا نمى تواند حادث باشد؛ زیرا حادث بودن، مساوى با محدودیت است. امام على(ع) مى فرماید: «لَمْ یَلِدْ» فیکون مولودا و «لَمْ یُولَدْ» فیصیر محدوداً؛ « و کسى را نزاد» که خود نیز مولود باشد و «از کسى زاده نشده» تا محدود گردد، (نهج البلاغه، خطبه 186). به عبارت دیگر اگر خدا کسى را بزاید خود نیز مولود خواهد بود. و آنکه مولود است، حتماً حادث است و طبعاً محدود مى باشد. بنابراین فرزند داشتن به معناى نیازمندى است و خداوند بى نیاز محض است ؛ زیرا صرف الوجود و واقعیت محض و نامحدود و لا یتناهى است و هیچ گونه ترکیب و تعدد در او راه ندارد. گذشته از این، درباره عیسى(ع) چند نکته ضرورى است:
1. عیسى(ع)، حادث است؛ یعنى، در زمانى متولد شده است که قبل از آن نبوده است و این نشانه محدودیت اوست و محدودیت با خدایى که یکى از صفات آن بى نیازى و نامحدودى است، سازگارى ندارد.
2. زندگى و مرگ و تمام شؤون عیسى(ع) به دست خداوند است. حضرت عیسى(ع) هلاک پذیر است و آن که هلاک پذیر باشد، خدا نیست.
3. عیسى(ع)، مثل سایر انسان ها، مملوک خدا و بنده است و طبعاً نمى تواند معبود و خدا باشد. معبود حقیقى کسى است که بى نیاز محض باشد. امام رضا(ع) در مناظره با رهبر مسیحیان (جاثلیق) به این نکته اشاره فرموده است. آن حضرت به جاثلیق فرمود: ما به عیسى ایمان داریم، تنها به او این اشکال را وارد مى دانیم که کم عبادت مى کرد و نماز و روزه اش کم بود. جاثلیق گفت: به خدا قسم، علم خود را فاسد کردى! و کار خود را ضعیف کردى! من تو را دانشمندترین مسلمانان مى پنداشتم. امام فرمود: چرا چنین مى اندیشى؟ گفت: زیرا گفتى عیسى کم عبادت بود و نماز و روزه اش کم بود. و حال آن که عیسى(ع) هیچ روزى را بدون روزه شب نکرد و هیچ شب را به خواب نگذراند و تمام روزها روزه بود و شب ها به نماز مى ایستاد. امام فرمود: براى چه کسى روزه مى گرفت و نماز مى گذاشت؟ جاثلیق مجبور به سکوت شد، (الاحتجاج، الشیخ الطبرسى، ج 2، ص 407). زیرا اگر عیسى مسیح، خدا و فرزند خدا باشد، نیازى به عبادت ندارد و اگر تمام عمرش عبادت مى کرد، بنابراین خدانیست، (نبوت، استاد شهید مطهرى، ص 275). روشن است که خداوند، واحد است و دلایل و برهان هاى قطعى دلالت بر یگانگى خدا وساطت و عدم محدودیت او دارد. بنابراین فرزنددار بودن خداوند، نفى یگانى و بساطت خدا است و اعتقاد مسیحیان به تثلیث، اعتقادى فاسد است که با بساطت و یگانگى و عدم محدودیت خداوند، ناسازگار است و به این دلیل قرآن آن ها را محکوم به کفر مى کند، (المائده: 73).
سخن پایانی: در اناجیل چهارگانه و اناجیل دیگر هیچ تصریحی بر آموزه هایی مانند «عیسی پسر خدا» و یا «تثلیث» و… نشده است و این باورها از قرن سوم به بعد به مسیحیت راه یافته اند.
1. عیسى(ع)، حادث است؛ یعنى، در زمانى متولد شده است که قبل از آن نبوده است و این نشانه محدودیت اوست و محدودیت با خدایى که یکى از صفات آن بى نیازى و نامحدودى است، سازگارى ندارد.
2. زندگى و مرگ و تمام شؤون عیسى(ع) به دست خداوند است. حضرت عیسى(ع) هلاک پذیر است و آن که هلاک پذیر باشد، خدا نیست.
3. عیسى(ع)، مثل سایر انسان ها، مملوک خدا و بنده است و طبعاً نمى تواند معبود و خدا باشد. معبود حقیقى کسى است که بى نیاز محض باشد. امام رضا(ع) در مناظره با رهبر مسیحیان (جاثلیق) به این نکته اشاره فرموده است. آن حضرت به جاثلیق فرمود: ما به عیسى ایمان داریم، تنها به او این اشکال را وارد مى دانیم که کم عبادت مى کرد و نماز و روزه اش کم بود. جاثلیق گفت: به خدا قسم، علم خود را فاسد کردى! و کار خود را ضعیف کردى! من تو را دانشمندترین مسلمانان مى پنداشتم. امام فرمود: چرا چنین مى اندیشى؟ گفت: زیرا گفتى عیسى کم عبادت بود و نماز و روزه اش کم بود. و حال آن که عیسى(ع) هیچ روزى را بدون روزه شب نکرد و هیچ شب را به خواب نگذراند و تمام روزها روزه بود و شب ها به نماز مى ایستاد. امام فرمود: براى چه کسى روزه مى گرفت و نماز مى گذاشت؟ جاثلیق مجبور به سکوت شد، (الاحتجاج، الشیخ الطبرسى، ج 2، ص 407). زیرا اگر عیسى مسیح، خدا و فرزند خدا باشد، نیازى به عبادت ندارد و اگر تمام عمرش عبادت مى کرد، بنابراین خدانیست، (نبوت، استاد شهید مطهرى، ص 275). روشن است که خداوند، واحد است و دلایل و برهان هاى قطعى دلالت بر یگانگى خدا وساطت و عدم محدودیت او دارد. بنابراین فرزنددار بودن خداوند، نفى یگانى و بساطت خدا است و اعتقاد مسیحیان به تثلیث، اعتقادى فاسد است که با بساطت و یگانگى و عدم محدودیت خداوند، ناسازگار است و به این دلیل قرآن آن ها را محکوم به کفر مى کند، (المائده: 73).
سخن پایانی: در اناجیل چهارگانه و اناجیل دیگر هیچ تصریحی بر آموزه هایی مانند «عیسی پسر خدا» و یا «تثلیث» و… نشده است و این باورها از قرن سوم به بعد به مسیحیت راه یافته اند.