خانه » همه » مذهبی » غرب و آخرالزمان(۱)

غرب و آخرالزمان(۱)


غرب و آخرالزمان(۱)

۱۳۹۲/۰۹/۱۲


۸۸ بازدید

غرب و آخرالزمان(۱)

عبور از بحران منجر به رویکرد غرب به منجی گرایی و پایان تاریخ شد

با وجود بحران در سه دهه گذشته، رویکرد به اسلام و منجی گرایی در غرب به وجود می آید، درآستانه هزاره جدید حسب برخی مفاهیم موجود در منابع دینی مسیحیان، موجی در غرب ایجاد شد که گرایش عمومی به آخرالزمان را رونق داد.


غرب و آخرالزمان(۱)

عبور از بحران منجر به رویکرد غرب به منجی گرایی و پایان تاریخ شد

با وجود بحران در سه دهه گذشته، رویکرد به اسلام و منجی گرایی در غرب به وجود می آید، درآستانه هزاره جدید حسب برخی مفاهیم موجود در منابع دینی مسیحیان، موجی در غرب ایجاد شد که گرایش عمومی به آخرالزمان را رونق داد.

خبرگزاری شبستان: رویکرد گوناگونی به مباحث مهدوی وجود دارد و حسب این رویکردهاست که عملکرد گوناگونی از اقوام بشر سر زده می شود، اما گاهی رویکردها صرفا به وجه شادی آفرین، عاطفی و احساس مباحث مهدوی است که طبیعی است. این رویکرد در دایره عملکرد ما تاثیر می گذارد و این رویکرد ما است که پاسخ می دهد ما چه دریافت می کنیم.

توسعه رویکردها و ژرفا بخشیدن به آن به صورت جدی در آنچه که باید به ما برگردد، موثر است. توجه در وجه ذوقی که معمول زندگی است، خصوصا که در ایام شادی یا سوگ قرار می گیریم، به شادی یا سوگ می نشینیم و بعد از آن به کار خودمان برمی گردیم، اگرچه این وجه احیای بسیاری از شعائر است، لیکن کافی نیست و اتفاق بزرگی را حاصل نمی شود.

مباحث مهدوی چند وجهی هستند و رویکردهای گوناگونی را می طلبد، هم در وجه معمولی و هم در مناقشات و مناسبات با این مباحث رابطه برقرار می کنیم. استعداد و انرژی نهفته در مباحث مهدوی به ما مدد می دهد که بتوانیم در همه ساحت های فکری، فرهنگی و مادی زندگی با آن ارتباط برقرار کنیم و درباره هر یک از ساحت ها جستجو نماییم.

حسب استعداد و توانایی مراجعه کننده است که این موضوع بسط و ژرفا پیدا می کند، وقتی که اقوام بشر در شرایط انفعالی قرار می گیرند، ضرورت بررسی جدی تر حاصل می شود، در شرایطی که در برابر فرهنگ های بیگانه منفعل می شوند، در آن وقت برای تجدید حیات قرهنگی خود و به پا خواستن از این شرایط ناگزیر هستند که تجدید نظر در رویکرد خود بدهند و اگر در این شرایط بحرانی راه خلاصی پیدا نکنند، رویکردشان را باید عوض کنند.

اما عنوان غرب و آخرالزمان مجالی را به وجود می آورد که باید بررسی دقیقی داشته باشیم. درباره رویکرد غرب به آخرالزمان دو برداشت داریم. اول اینکه ما تلاش می کنیم تا مفهوم و مصداق آخرالزمان را در فرهنگ و باور غربی جستجو کنیم و ببینیم که مفهوم آخرالزمان در فرهنگ غربی چگونه بیان شده است.

در وجه دیگر باید ببینیم رویکرد غرب به موضوع آخرالزمان در شرایط امروزی چگونه است، هر دو هم بحث مستقلی است و باید بررسی کنیم، در ادبیات و متون فرهنگی و معتقدات انسان غربی موضوع آخرالزمان چگونه بیان شده و غرب امروز با موضوع آخرالزمان چگونه برخورد پیدا می کند.

تلاش دارم بررسی کنیم، غرب در شرایط حاضر با موضوع آخرالزمان چه برخوردی دارد، چگونه و با چه رویکردی نگاه می کند و حسب این مراجعه در پی چیست؟

آنچه که طی سه دهه اخیر اتفاق افتاده این است که مجموعه حوادث در کنار مجموعه بحران هایی که عارض بر حیات بشر امروز شده است، باب گفتگو درباره آخرالزمان را باز کرده، هم باعث شده درباره آخرالزمان سخن فراوان به گوش برسد و باعث شده جماعتی به این بیندیشند که چیزی به نام پایان جهان هم وجود دارد. یا پایان تاریخ هم است، همچنین باعث شده که بشر به موضوع حکومت جهانی بیندیشند و در سر هوای تاسیس امپراطوری جهان را داشته باشند و هم در این باره تامل کند.

طی همه قرون گذشته تا امروز هیچ گاه به اندازه این سه دهه اخیر باب این حوادث باز نبوده است که البته مربوط به شرق اسلامی نیست و متاسفانه باید گفت که شرق اسلام یه هوا هم دارد، طفیلی در این باره راه می رود، منفعل هم برخورد می کند، چون آگاهی در این باره ندارد با تاخیر دراز با این موضوع برخورد.

مجموعه عواملی باعث شده در شرایط کنونی بیش از همه قرون گذشته درباره آخرالزمان سخن به میان بیاید.

نشانه های این توجه فراوان است. به طوری که طی این سه دهه سینمای غرب مبتلا به ادبیات این موضوع است تا جایی که با استفاده از آن فیلم هایی ساخته اند که گیشه ها را پر کرده است. تا جایی که درباره آخرالزمان بیش از 100 عنوان فیلم جدی پرفروش به چشم می خورد.

از طرف دیگر در شرق و غرب جهان با انبوهی از شبکه های رادیویی و تلویزیونی مواجهیم که موضوع گفتگوی شان را همین امر قرار دادند. درحال حاضر در امریکا 1550 شبکه صوتی و تصویری در این موضوع متمرکز است و برای تغذیه این حجم رسانه ای 1400 مرکز تحقیقاتی وظیفه تهیه خوراک دارند.

درحالی که در امریکا 200 مرکز مطالعاتی است که دانشجویان را برای این مباحث تعلیم می دهند، در دهه 90 100 هزار دانشجو و 80 هزار مبلغ در این خصوص تربیت کرده اند.

ولی در ایران افرادی که با شناخت فرهنگی و شرایط تاریخی موجود به این موضوع بپردازند، بیش از 15 نفر نمی توان معرفی کرد، در مقابل در غرب 80 هزار مبلغ تربیت شده که مسلط به آیات کتاب مقدس هستند، همه وجوه را مورد کند و کاو قرار می دهند و درباره تمام مناسبات کلان سیاسی جهان امروز از همان منظر گفتگو می کنند.

علاوه بر سینما، رسانه و مراکزی که به این موضوع می پردازند، در ایران می بینید که نسبت به یک دهه قبل سیل جمعیتی که به مسجد جمکران می رود، بی نظیر است. حجم کتاب های منتشر شده در این زمینه با قبل قابل مقایسه نیست. پس می بینیم که ادبیات آخرالزمانی در جهان ساری و جاری است.

مهمترین عوامل در این موضوع بحران ها هستند، گستره بحران ها در عصر حاضر در این گفتگو موثر است. بحران ها باعث و به نوعی ذاکر بوده اند تا بشر غافل متذکر این موضوع باشد. بحران ها چند وجهی هستند. یک وجه از این بحران های جدی بحران ایدئولوژی ها هستند، بن بست ایدئولوژیک که مخصوص این زمان است، ایدئولوژی به معنی مجموعه مدونی که امکان سازمان یافتن مناسبات سیاسی و اجتماعی را می دهد، است.

در قرن 16 اتفاقاتی در غرب رخ می دهد و با نهضت اصلاح دینی آرام آرام غرب مستعد تاریخ جدید می شد، هر چه زمان می گذشت، این امید در دل انسان بود که به مدد ایدئولوژی های خود ساخته بشری امکان استفاده از امکانات و امکان عدالت را پیدا می کند. هر جا که سرش به سنگ خورد و از یک ایدئولوژی مایوس می شد، یک ایدئولوژی دیگر می آمد و نوید عدالت می داد، نان را خواهی داشت و امنیت را هم خواهی داشت. این بحران ها در یک موضوع مشترک هستند که خود بنیاد و متکی به بشر بریده از آسمان و وحی می باشند، آخرین ایدئولوژی سوسیالیست بود که جمع شد.

جمع شدن سوسیالیست امر را بر سردمداران لیبرال سرمایه داری مشتبه کرد که می شود با بسته شدن طومار سوسیالیست مجال حرکت تند و تیز به وجود آمده است، در هر صورت بحران ایدئولوژی با فروپاشی شوری تیز و محکم خود را نشان داد. درصورتی که لیبرالیسم هم در بحران بود، بن بست ایدئولوژی باعث شد که بشر در بن بستی خود را ببیند که راهی برای تنظیم مناسبات اجتماعی خودش نبیند که به ممد او بتواند سامان شایسته ای به وضع خویش بدهد.

نتیجه اینکه یکی از دلایل رویکرد به موضوع آخرالزمان بن بست ایدئولوژیک است که به صورت جدی در غرب قابل مشاهده است.

این بن بست در بحران رهبری و هدایت های کلان خود را نشان داد، این بحران را داشتند تجربه می کردند که بشر خود را در بحران طبیعت دید که حجمش قابل احساس و خیلی هم گسترده است. نخستین مرتبه بحران هویت قبل از ایران در میان جامعه شناسی غربی دیده شد که حکایت از انسان منفعل و ندانم به کجا و بریده از آسمان و وامانده در زمین می کرد. بحران هویت وجوه مختلفی را ظاهر ساخت که هر کدام از وجوه چیزی را عارض بر حیات انسان کرد با خودش بحران اخلاق هم داشت که امان بشر را بریده است.

شاید روزی که بشر در داستان ها و کتب انبیاء می خواند که قومی به بیماری قوم لوط مبتلا و مستحق عذاب شد، نمی توانست تصور کند که بیماری قوم لوط بدل به افتخار و مدالی برای بشر امروز شود تا جایی که خیلی از کشورها و مدیران سیاسی با حمایت از بیماران مبتلا رای جمع کرده و ازدواج هم جنس باز را رسمی اعلام کنند.

عامل دوم رویکرد مردم غرب به اسلام و منجی گرایی بود. در همین دهه ها با وجود بحران ها رویکرد به اسلام گرایی و منجی گرایی در غرب به وجود می آید و در آستانه هزاره جدید وقتی قرن 20 پایان می یافت و بشر خود را آماده ورود به قرن جدید می کرد. حسب برخی از مفاهیم موجود در منابع دینی مسیحیان موجی در غرب ایجاد شده که گرایش عمومی به آخرالزمان را سبب شد.

شاهد هستیم جماعتی از انگلیس و امریکا به بیت المقدس مهاجرت می کنند و سی ان ان در درب شرقی بیت المقدس دوربین کار گذاشته و منتظر ظهور مسیح شده بود و اعلام کرده بود از آنجایی که می خواهیم بلافاصله بعد از ظهور مسیح خبرش را بگذاریم، دوربین گذاشته ایم، همچنین دولت اسرائیل با وحشت گفته بود جلوی مهاجرت را می گیریم.

در این مقاطع است که گفتگو از پایان تاریخ را می بینیم. بر این اساس نظریه پردازان در غرب به گفتگو از پایان تاریخ می پردازند که موجی را در میان تحصیل کردها و دانشگاه ها هم در شرق و هم در غرب عالم هستی ایجاد کرد.

مردم در هر گوشه از جهان برخی از مصادیق آخرالزمان را جستجو کردند که در منابع فرهنگی شان بود، انطباق می دادند آنچه را تجربه می کردند و آنچه را در میان منابع شان می دیدند. یکی از مشکلات ما در ایران مصداق شناسی نشانه ها است. البته مشیت الهی در کنار بحران های پنج گانه نیز از عناصر مهم است.

بحران در طبیعت یکی از بحران های موثر در رویکرد غرب به آخرالزمان است. به طوری که زمین دریغ می کند از روییدن و آسمان بخیلی می ورزد از باریدن، فصول در هم می ریزد و ماه گم می شود. بحران در طبیعت وجوه مختلف دارد. از بحران در جنگ ها و منازعات گرفته تا بحران اقتصادی که در این بخش قابل جستجو است.

اگر تمام زلزله هایی که در طول تاریخ جمع کنید برابری نمی کند با زلزله هایی که در بیست سال گذشته اتفاق افتاده، چه اتفاقی در جهان می افتد که بشر با حجم کثیری از زلزله که برابری می کند با 850 سال روبرو می شود.

در منباع اسلامی زلزله از نشانه های ظهور است، قحطی و خشکسالی بین سال 1986 تا 1896، 400 میلیارد دلار بشر خسارت خشکسالی داده که عددی نجومی است، جنگ ها برخی از مصادیقی است که در این بحران نام برده می شود. جنگ جهانی اول 8 میلیون نفر قربانی گرفت، جنگ جهانی دوم 25 میلیون نفر قربانی گرفت. همه فکر می کردند، سازمان های جهانی دفتر جنگ را می بندد ولی بعد از این 150 جنگ عمده 23 میلیون نفر کشته گرفت.

منبع: سخنرانی اسماعیل شفیعی سروستانی، مدیر موسسه موعود عصر در نخستین نشست از سلسله نشست های مهدوی با موضوع “غرب و آخرالزمان”

ادامه دارد/

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد