خانه » همه » مذهبی » غیبت – غرور- قهر

غیبت – غرور- قهر


غیبت – غرور- قهر

۱۳۹۲/۰۶/۲۳


۴۶۶ بازدید

سلام وخسته نباشیدخدمت شما عزیزان.بنده مدتیه باشمادرارتباطم وازشماخیلی تشکرمیکنم خدااجرتون بده واقعازحمت میکشید.۱.میخواستم درموردغیبت بپرسم اینکه مثلادوستم دردودل میکنه غیبته؟واینکه یه بزرگترداره غیبت میکنه ونمیشه بهش بگی غیبت نکن ناراحت میشه وبی احترامیه -بایدچیکارکنم من که اصلاقصدغیبت کردن طرف روندارم وحالاکه غیبتش شده برای جبرانش چیکارکنم چون روایت هست کسی که غیبت میکنه تا۴۰روزدعاش مستجاب نمیشه.۲.من خیلی غروردارم وخودموازبعضیابالاترمیبینم درصورتی شایداونهاازنظرایمان ازمن خیلی هم بالاترباشن.راه حلی هست من خودمودرست کنم؟؟؟۳.من بایکی ازدوستانم مدتیه قهرم ماهروقت باهمیم همش بحثمون میشه ویه چیزی به هم میگیم وهموناراحت میکنیم من فکرکردم که قهرباشیم خیلی بهتره.اون شخصیت منوزیرسوال میبره وبهم بی احترامی میکنه ومن تحملش ندارم حس میکنم بهم حسادت میکنه.لطفاراهنمایی بفرمائید. ؟ممنون


  پاسخ پرسش 1) دردودل رفیقت اگر منجر به سخن گفتن راجع به دیگران بشود ، غیبت است واز آن باید اجتناب کرد ، اما در پاسخ اینکه بزرگتری غیبت کند وشما در مجلس او باشید؟ اگربتوانید با احترام وزیرکی مجلس را تغییر دهید وموضوع بحث را عوض کنید ، که برشما واجب است چنین کاری را انجام بدهید واگر تغییر سخن در چنین جلسه ای در حد وتوان شما نباشد ولی بتوانید از آن جلسه خارج شوید لازم است که از آن محل بیرون روید ودرمجلس گناه ننشینید. واما درپرسش اینکه اکنون که غیبت را شنیده اید چه کنید؟ پاسخ این است که اگر ممکن باشد از شخص غیبت شده حلالیت بطلبید ، بدون اینکه نام افراد غیبت کننده را فاش کنید( وهمین قدر که از شما چیزی به گوش من رسید ومن از شما عذر خواهی می کنم وطلب حلالیت می کنم و…) واگر طلب حلالیت ممکن نیست ، در ضمن توبه ای که می کنید وقصد عزم بر ترک غیبت ونشستن در چنین جلساتی را دارید ؛برای شخص غیبت شده نیزاز درگاه الهی طلب مغفرت وآمرزش داشته باشید.
پاسخ پرسش2) در سطورزیر،پس از بیان معنی غرور ولوازم آن وآوردن آیات واحادیث در مذمت وآثار وپیامدهای آن؛ راهکارمعالجه غرور را نیز بیان می کنیم!  به تحقیق زیر توجه کنید :(اخلاق در قرآن جلد 2، آیت الله العظمی مکارم شیرازی ،دامت برکاته)
یکی از رذایل اخلاقی که نه تنها در میان علمای اخلاق معروف و مشهور است در میان توده های مردم نیز از جمله صفات زشت شناخته شده می باشد «غرور» است. این صفت رذیله موجب از خود بیگانگی و جهل نسبت به خویشتن و دیگران و فراموش کردن موقعیت فردی و اجتماعی خود و غوطه ور شدن در جهل و بی خبری است.
غرور انسان را از خدا دور می کند و به شیطان نزدیک می سازد، واقعیت ها را در نظر او دگرگون می کند و همین امر سبب خسارت های شدید مادی و معنوی می گردد. افراد مغرور همیشه در جامعه منفورند و به خاطر توقع نامحدودشان گرفتار انزوای اجتماعی می شوند.غرور سرچشمه صفات رذیله دیگری مانند خودبرتربینی و تکبر و عجب و خودپسندی و ترک تواضع و کینه و حسد نسبت به دیگران و تحقیر آنها می شود.
می دانیم یکی از عوامل اصلی رانده شدن شیطان از درگاه خدا «غرور» او بود و یکی از علل عدم تسلیم بسیاری از اقوام پیشین در برابر دعوت انبیاء وجود همین صفت نکوهیده در وجود آنان بود. فرعونها و نمرودها به خاطر غرورشان از خدا دور شدند و به سرنوشت شومی که عبرت برای همگان شد گرفتار گشتند.
«غرور» گاه در یک فرد پیدا می شود و گاه قوم و ملت یا نژادی در چنگال این رذیله اخلاقی گرفتار می شوند و بی شک قسم دوم خطرناک تر است; زیرا گاه کشور یا دنیایی را به آتش می کشد و نمونه آن جنگ جهانی اول و دوم بود که حد اقل یکی از علل عمده آن غرور و نژادپرستی آلمانی ها بود.
با این اشاره، نخست به سراغ تفسیر واژه «غرور» در منابع لغت و کتب علمای اخلاق و سپس به سراغ آیات و روایات و تفسیر و تحلیل آنها می رویم و به دنبال آن از اسباب غرور، آثار و پیامدها و راه درمان آن سخن می گوییم.
1- مفهوم غرور
«راغب » در کتاب «مفردات » واژه «غرور» (به فتح غین که معنی وصفی دارد) را به معنی هر چیزی که انسان را می فریبد و در غفلت فرومی برد خواه مال و مقام باشد یا شهوت و شیطان تفسیر می کند.
در «صحاح اللغة »«غرور» به معنی اموری که انسان را غافل می سازد و می فریبد (خواه مال و ثروت باشد یا جاه و مقام یا علم و دانش و غیر آن) تفسیر شده است.
بعضی از ارباب لغت – به گفته «طریحی » در «مجمع البحرین » گفته اند: «غرور چیزی است که ظاهر جالب و دوست داشتنی دارد ولی باطنش ناخوشایند و مجهول و تاریک است ».
در کتاب «التحقیق فی کلمات قرآن الکریم » بعد از نقل کلمات ارباب لغت چنین آمده است: «ریشه اصلی این واژه به معنی حصول غفلت به سبب تاثیر چیز دیگری در انسان است و از لوازم و آثار آن جهل و فریب و نیرنگ و نقصان و شکست و… می باشد».در «المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء» که از بهترین کتب اخلاق محسوب می شود چنین می خوانیم: «غرور عبارت است از دلخوش بودن به چیزی که موافق هوای نفس و تمایل طبع انسانی است و ناشی از اشتباه انسان یا فریب شیطان است و هر کس گمان کند آدم خوبی است(و نقطه ضعفی ندارد) خواه از نظر مادی یا معنوی باشد و این اعتقاد از پندار باطلی سرچشمه بگیرد آدم شروری است و غالب مردم خود را آدم خوبی می دانند در حالی که در اشتباهند بنابراین اکثر مردم شرورند، هر چند شکل غرور آنها و درجه آن متفاوت است ». (1)
در تفسیر نمونه در معنی این واژه چنین آمده است: «غرور» بر وزن(جسور) صیغه مبالغه به معنی موجود فوق العاده فریبنده است و شیطان را از این رو «غرور» می گویند که انسان را با وسوسه های خود فریب می دهد و غافل می سازد و در حقیقت بیان مصداق واضح آن است وگرنه هر انسان یا کتاب فریبنده، هر مقام وسوسه گر و هر موجودی که انسان را گمراه سازد در مفهوم وسیع «غرور» داخل است.
غرور در قرآن مجید
این واژه در قرآن مجید کرارا به کار رفته و در آیات دیگری گرچه این واژه دیده نمی شود ولی مفهوم و محتوای آن را در بر دارد، در آیات زیر دقت کنید:
1- …قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین (سوره اعراف،آیه 12)
2- و نادی فرعون فی قومه قال یا قوم الیس لی ملک مصر و هذه الانهار تجری من تحتی افلاتبصرون × ام انا خیر من هذا الذی هو مهین و لایکاد یبین (سوره زخرف،آیات 52-51)
3- ذلک بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودات و غرهم فی دینهم ما کانوا یفترون (سوره آل عمران،آیه 24)
4- فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربی اکرمن (سوره فجر،آیه 15)
5- یا ایها الناس… ان وعد الله حق فلاتغرنکم الحیاة الدنیا و لایغرنکم بالله الغرور (سوره لقمان،آیه 33)
ترجمه
1- (خداوند به شیطان) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟!» گفت: «من از او بهترم! مرا از آتش آفریده ای و او را از گل »!
2- فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست؟ و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمی بینید؟! – مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید بهترم؟!
3- این عمل آنها(یهود) به خاطر آن است که می گفتند: «آتش(دوزخ) جز چند روزی به ما نمی رسد(و کیفر ما به خاطر امتیازی که بر اقوام دیگر داریم بسیار محدود است) این افترا(و دروغی که به خدا بسته بودند) آنها را در دینشان مغرور ساخت(و گرفتار انواع گناهان شدند)».
4- اما انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام می کند و نعمت می بخشد(مغرور می شود) و می گوید: «پروردگارم مرا گرامی داشته است »!
5- ای مردم!… به یقین وعده الهی حق است، پس مبادا زندگانی دنیا شما را بفریبد و مبادا(شیطان) فریبکار شما را به(کرم) خدا مغرور سازد!
  تفسیر و جمع بندی
نخستین جرقه های غرور همان طوری که اشاره شد در آغاز آفرینش انسان و در چهره شیطان دیده شد و همان گونه که در اولین آیه مورد بحث آمده هنگامی که خداوند به او خطاب کرد «چه چیز تو را مانع شد از اینکه بر آدم سجده کنی هنگامی که به تو فرمان دادم »، (قال ما منعک الا تسجد اذ امرتک…) (2)
«شیطان(با لحنی غرور آمیز) گفت: من از او بهترم! مرا از آتش آفریده ای او را از گل »، (قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین) (3)
آری حجاب غرور و خودبینی چنان بر چشم بصیرت او افتاد که به او اجازه نداد راه سعادت خود را که فرمان صریح خداست ببیند و در پرتگاه عصیان سقوط کرد و برای همیشه مطرود و ملعون شد، بنابراین می توان گفت: همان گونه که پیشوای مستکبران جهان ابلیس است پیشوای مغروران عالم نیز اوست و این دو، یعنی «غرور» و «استکبار»، لازم و ملزوم یکدیگرند!
ابلیس بر اثر غرور و استکبار نتوانست برتری خاک را بر آتش و برتری توبه را بر لجاجت و اصرار بر گناه دریابد، گام در بیراهه گذارد و همچنان در بیراهه سرگردان است.
در آیه بعد به داستان نوح یعنی نخستین پیامبر اولوا العزم می رسیم که به خوبی نشان می دهد یکی از عوامل مهم سرپیچی قوم او در برابر ارشادهای دلسوزانه اش همان صفت رذیله «غرور» بود، می فرماید: «اشراف کافر قومش(در برابر دعوت او) گفتند: ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی بینیم و کسانی را که از تو پیروی کرده اند جز گروهی فرومایه و اراذلی ساده لوح نمی یابیم! و فضیلتی برای شما نسبت به خود مشاهده نمی کنیم بلکه شما را جمعی دروغگو گمان می کنیم »، (فقال الملاء الذین کفروا من قومه ما نریک الا بشرا مثلنا و ما نریک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرای و ما نری لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین) (4)
معمولا انسانها از ضررهای احتمالی به حکم عقل پرهیز دارند، ولی این قوم مغرور با اینکه آثار حقانیت را در معجزات نوح می دیدند و احتمال مجازات الهی بسیار قوی بود، نه تنها اعتنایی نداشتند بلکه نوح را تشویق به درخواست عذاب الهی می کردند!
آری همان غروری که حجاب شیطان شد حجاب قوم نوح گردید و سرانجام در چنبر عذاب الهی گرفتار شدند و ریشه آنها قطع شد. این است سرنوشت مغروران در تمام طول تاریخ.
تاریخ بنی اسرائیل نشان می دهد که از گناهکارترین و سرکش ترین اقوام بوده اند و یکی از دلایل عمده آن همان غرور و نخوت آنها بوده است. متاسفانه هنوز گروهی از آنها به نام صهیونیست ها از باده غرور سرمستند و هر روز مرتکب جنایات تازه ای می شوند که چهره تاریخشان را سیاه تر از سابق می کند.آنها همه چیز را برای خودشان می خواهند و برای دیگران حقی قائل نیستند خود را قوم برتر می شمرند و دیگران را با دیده حقارت می نگرند.
نتیجه نهایی
از مجموع آیات بالا به دست می آید که مساله غرور و نخوت  ، درتمام دورانهای تاریخ و عصر انبیای پیشین تا امروز، یکی از سرچشمه های اصلی و خطرناک فساد و انحراف و کفر و نفاق بوده است، مطالعه در این آیات نشان می دهد که تا چه حد این صفت رذیله مایه بدبختی گروه عظیمی از انسانها و جوامع بشری می شود و اگر هیچ دلیلی بر زشتی این رذیله اخلاقی جز همین آیات نباشد کافی است.
1- نکوهش غرور در روایات اسلامی
مذمت از این خوی زشت در احادیث اسلامی نیز بازتاب گسترده ای دارد:
1- در حدیثی از امام امیرمؤمنان(ع) می خوانیم: «سکر الغفلة و الغرور ابعد افاقة من سکر الخمور!; مستی غفلت و غرور از مستی شراب طولانی تر است ». (5)
2- در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «جماع الشر فی الاغرار بالمهل و الاتکال علی العمل; کانون بدی ها در مغرور شدن به مهلت الهی و اعتماد بر اعمال(ناچیز) است ». (6)
انسان عمل خیر ناچیزی انجام می دهد و به وسیله آن خود را اهل نجات می داند و آزادی بی قید و شرطی برای خود قائل است یا اینکه گناهانی از او سر زده و مهلت پروردگار سبب غرورش می شود.
3- در حدیث دیگری از آن حضرت می بینیم غرور ضد عقل شمرده شده است، می فرماید: «لایلقی العاقل مغرورا; آدم عاقل هرگز مغرور دیده نمی شود». (7)
4- در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم که غرور، انسان را در انبوهی از خیالات گرفتار می سازد و اسباب نجات را از او قطع می کند: «من غره السراب تقطع به الاسباب!; کسی که سراب ها او را فریب دهد و مغرور سازد اسباب(نجات) از او قطع می شود»! (8)
5- همان امام بزرگوار در تعبیر زیبای دیگری در باره گروهی از منحرفان می فرماید: «زرعوا الفجور و سقوه الغرور و حصدوا الثبور; آنها بذر فجور و گناه را افشاندند و با آب غرور و فریب آن را آبیاری کردند و محصول آن را که بدبختی و هلاکت بود درو کردند»! (9)
2- اسباب غرور
بعضی از بزرگان علم اخلاق گفته اند غرور از صفات زشتی است که هر گروهی به نوعی به آن گرفتارند هر چند اسباب و درجات غرور آنها مختلف است.اسباب غرور و خودبینی بسیار زیاد است و مغروران گروه های مختلفی هستند:
مغروران به علم و دانش و آنها کسانی هستند که وقتی به مقامی از علم می رسند غرور و خودبینی بر آنها عارض می شود، جز افکار خویشتن را نمی بینند و برای افکار دیگران ارزشی قائل نیستند، گاه خود را از مقربان الهی می پندارند و قطعا اهل نجات! اگر کسی کمترین انتقادی از آنها کند ناراحت می شوند و از همه انتظار احترام و پذیرش و قبول را دارند!
گاه می شود که افراد کم ظرفیت با فراگرفتن علم ناچیزی و خواندن کتاب و یا کتابهایی بر مرکب غرور سوار می شوند و خود را شکننده صد قفل و صد زنجیر می دانند چرا که تنها صرف میر میر را خوانده اند! و این بدترین نوع غرور است که عالم و دانشمند را هم از نظر ارزش علمی ساقط می کند و هم از جهت ارزش اجتماعی!
در حدیثی از رسول خدا(ص) می خوانیم که به ابن مسعود فرمود: «یابن مسعود! لاتغترن بالله و لاتغترن بصلاحک و علمک و عملک و برک و عبادتک; ای ابن مسعود! به(کرم) خدا مغرور نشو و همچنین به صالح بودن و علم و عمل و نیکوکاری و عبادت هایت »! (10) در این حدیث به عوامل دیگر غرور از جمله اعمال صالح، انفاق در راه خدا و عبادات اشاره شده که هر کدام از آنها می تواند عاملی برای مستی غرور گردد.
افراد صالح کم ظرفیتی را می بینیم که هرگاه توفیق انجام عبادات یا اعمال نیکی پیدا می کنند ناگهان بر مرکب غرور سوار شده و خود را اهل نجات و سعادت می شمرند و همه مردم در نظرشان کوچک می شوند و همین امر باعث هلاکتشان می گردد.
یکی دیگر از عوامل غرور، مغرور شدن به لطف و کرم و مغفرت خداست، افرادی هستند که بی محابا و جسورانه گناه می کنند، هنگامی که از آنها سؤال شود این چه کار زشتی است که شما انجام می دهید؟ می گویند: خداوند کریم و غفور و رحیم است، خدایی را که ما می شناسیم از آن بالاتر است که گناهان این بنده ناچیز را به رخ او بکشد و به خاطر آن ما را مجازات کند، اصولا اگر ما گناه نکنیم عفو و کرم خدا چه می شود؟ این گونه افکار انحرافی و سخنان غیر منطقی جرات آنها را در گناه بیشتر می کند و باعث سقوط و هلاکتشان می شود!
به همین دلیل در قرآن و روایات اسلامی از این نوع غرور شدیدا نهی شده است در آیه 6 سوره انفطار می خوانیم: «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم; ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است »؟
امیرمؤمنان(ع) در تفسیر این آیه می فرماید: «یا ایها الانسان ما جراک علی ذنبک؟ و ما غرک بربک؟ و ما انک بهلکة نفسک؟!; ای انسان! چه چیز تو را بر گناهت جرات داده؟ و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته؟ و چه چیز تو را به هلاکت خویشتن علاقه مند کرده است ». (11)
فرق است بین کسی که گناه می کند و جسور است و گویی خود را طلبکار می داند و بین کسی که گناهی از او سرزده و شرمنده است و امید به رحمت حق دارد، اولی بر مرکب غرور سوار است و دومی دست به دامن لطف پروردگار زده است. جهل و نادانی یکی دیگر از اسباب غرور است، همان گونه که علم و دانش گاه سبب غرور می شود جهل و نادانی نیز در بسیاری از جاهلان سبب غرور است. در حدیثی از امیرمؤمنان می خوانیم: «من جهل اغر بنفسه و کان یومه شرا من امسه; کسی که جاهل است مغرور به خویشتن می شود و امروزش بدتر از دیروز اوست »! (12)
دیگر از اسباب غرور که گروه زیادی را در کام خود فرو برده است دنیا و زرق و برق دنیا، مال، مقام، جوانی، زیبایی و قدرت است. افراد کم ظرفیت همین که به یکی از این امور نایل شوند فراموش می کنند که اینها عاریتی است و همیشه در معرض زوال و نابودی قرار دارد. این فراموشی سبب خودبینی و غرور آنها می شود و این غرور آنها را از خدا دور و به شیطان نزدیک و آلوده به انواع گناهان می سازد.
در حدیثی از امیرمؤمنان علی(ع) می خوانیم: «الدنیا حلم و الاغترار بها ندم; دنیا خواب و خیالی بیش نیست و مغرور شدن به آن سبب پشیمانی است »! (13)
3- علایم و نشانه های غرور
نشانه های غرور گاهی بسیار آشکار است به گونه ای که انسان در نخستین برخورد به آن پی می برد و می فهمد که فلان شخص گرفتار غرور و خودبینی است. بی اعتنایی به مردم، بی توجهی به حلال و حرام الهی، رعایت نکردن ادب با بزرگان و ترک محبت با دوستان و بستگان، بی رحمی نسبت به زیردستان، ذکر سخنان ناموزون و دور از ادب، سر دادن خنده و قهقهه بلند، دویدن در حرف دیگران، نگاه های تحقیرآمیز به صالحان و پاکان و عالمان و همچنین راه رفتن به صورت غیر متعارف، پا را به زمین کوبیدن، شانه هها را تکان دادن، نگاه های غیر متعارف به زمین و آسمان نمودن و حتی گاهی کارهای دیوانگان را انجام دادن اینها همه از نشانه های غرور است. ولی گاه حالت غرور مخفی است و به این سادگی خود را نشان نمی دهد بلکه با دقت می توان به وجود چنین صفتی در خویشتن و یا دیگران پی برد. مانند اینکه بعضی افراد پس از مدت کوتاهی درس استاد را رها می کنند و خود را مستغنی و بی نیاز می دانند، یا مانند کسی که علاقه شدیدی در خود به انزوا و گوشه گیری از مردم احساس می کند و ممکن ست بهانه آن را آلوده نشدن به مجالس غیبت و گناه و مانند آن ذکر کند در حالی که با دقت می یابیم که عامل اصلی، غرور و خود بزرگ بینی است. خود را پاک، آگاه و مؤمن می پندارد و دیگران را ناقص و آلوده.
آری نه تنها غرور، بلکه بسیاری از صفات رذیله گاهی در زوایای روح انسان پنهان می شوند و خود را به صورت فضایل نشان می دهند، به گونه ای که تشخیص آن جز برای اساتید هوشیار اخلاق میسر نیست.
  4- آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی غرور
در میان صفات رذیله شاید کمتر صفتی به اندازه غرور زیان آور و مرگبار باشد.پیامدهای غرور تمام زندگی انسان را تحت تاثیر خود قرار می دهد و دنیا و آخرت را تباه می کند. از میان آثار زیانبار غرور به امور زیر می توان اشاره کرد:
1- غرور، حجاب ضخیمی بر عقل و فهم انسان می فکند و او را از درک حقایق بازمی دارد و به او اجازه نمی دهد خود و دیگران را آنچنان که هست و هستند بشناسد و حوادث اجتماعی را درست ارزیابی کرده در برابر آنها موضع صحیح بگیرد. از امیرمؤمنان علی(ع) خواندیم: «مستی غرور از مستی شراب هم سخت تر است!» این مستی همان حجاب غرور است.
2- غرور مایه شکست در زندگی و سبب عقب افتادگی است،یک لشکر مغرور به سادگی جنگ را می بازد،یک سیاستمدار مغرور به آسانی زمین می خورد،یک محصل مغرور در امتحانات رفوزه می شود،یک ورزشکار مغرور بازی را به حریف می بازد و بالاخره یک مسلمان مغرور خود را گرفتار قهر و غضب الهی می سازد. تعبیربه   «قاتلات الغرور» درروایات اسلامی ممکن است اشاره به همین معنی باشد.
3- غرور تکامل انسان را متوقف می سازد، بلکه مایه انحطاط و عقب گرد او می شود; زیرا هنگامی که انسان مغرور می شود نقایص خود را نمی بیند و کسی که احساس نقصان نکند به دنبال کمال نمی رود.
آنچه در حدیث امیرمؤمنان که می فرمود: «کسی که جاهل باشد مغرور می شود و امروز او از دیروزش بدتر است » اشاره به همین نکته مهم است.
4- غرور سبب فساد و تباهی عمل می شود، زیرا در انجام آن دقتی به خرج نمی دهد و همین امر کار او را خراب می کند، یک جراح مغرور ممکن است بیمار خود را در کام مرگ فروبرد و یا حد اقل ناقص سازد، یک راننده مغرور گرفتار تصادف های زیانبار می شود، همچنین یک مؤمن مغرور گرفتار ریاء و عجب و سایر اموری که عمل را فاسد می کند می شود; در حدیثی از امیرمؤمنان(ع) می خوانیم: «غرور الامل یفسد العمل; غرور ناشی از آرزوها، سبب فساد عمل می شود». (14)
5- غرور مانع از عاقبت اندیشی است، چنانکه در حدیثی از امیرمؤمنان آمده است: «لم یفکر فی عواقب الامور من وثق بزور الغرور; کسی که اعتماد بر غرور و باطل کند از تفکر در عاقبت کارها باز می ماند». (15)
6- غرور غالبا سبب ندامت و پشیمانی می شود، چرا که انسان نمی تواند ارزیابی صحیحی از خود و دیگران را داشته باشد و در محاسبات خود در حرکت فردی و اجتماعی گرفتار اشتباه می شود و همین امر او را به ندامت و پشیمانی می کشاند، در همین زمینه در حدیث امیرمؤمنان(ع) می خوانیم: «دنیا خواب و خیالی بیش نیست و مغرور شدن به آن موجب پشیمانی است ». (16)
7- در یک جمله می توان گفت: افراد مغرور در دنیا و آخرت تهیدست و بیچاره اند، چنانکه در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «المغرور فی الدنیا مسکین فی الآخرة، مغبون لانه باع الافضل بالادنی; انسان مغرور در دنیا مسکین و بیچاره است و در آخرت مغبون; چرا که متاع برتر را به متاع پست تر فروخته است ». (17)
5- طرق درمان غرور
از آنجا که غرور غالبا ناشی از جهل و عدم شناخت خویشتن و قدر و منزلت انسان در پیشگاه خداست نخستین گام درمان این بیماری اخلاقی شناخت خویشتن و معرفت پروردگار و نیز شناخت لیاقت ها و شایستگی ها در انسانهای دیگر است.
اگر انسان به گذشته خویش برگردد که طفلی بود از هر نظر عاجز و ناتوان و به آینده خویش بنگرد که پیر و ناتوان و از کار افتاده می شود و اگر چند روزی قدرت، مال، ثروت، جوانی و زیبایی دارد، همه آنها در معرض انواع آفات است و طبق ضرب المثل معروف «به مالت نناز که به شبی از بین می رود و به جمالت نناز که به تبی از بین می رود!» همه اینها آسیب پذیر است. و نیز اگر به تاریخ پیشینیان بنگرد و سرعت زوال قدرت ها و از میان رفتن اموال و نابودی امکانات با خبر شود هرگز مست غرور نخواهد شد.
چگونه انسان به عملش مغرور شود و حال آنکه ممکن است با ضربه ای که به مغز او تصادفا وارد شود نه تنها همه علومش را فراموش کند حتی نام خود را نیز فراموش کند؟! چگونه به اموالش مغرور گردد در حالی که با یک نوسان بازار و پیش آمدن یک حادثه مهم اجتماعی، سیاسی و یا نظامی نه تنها همه ثروت خود را از دست دهد بلکه بدهی زیادی به بار آورد؟! چگونه به قدرتش بنازد در حالی که ممکن است فردا آن را از دست دهد و پشت میله های زندان باشد!
به هر حال آنچه انسان را از مرکب غرور پایین می کشد و به مستی غرور پایان می دهد شناخت خویشتن و اوضاع جهان و بی اعتباری و شدت دگرگونی احوال آن است.
قرآن مجید به مغروران خطاب می کند و با این سخن بیدارگر به آنها هشدار می دهد، می فرماید: «اولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم کانوا اشد منهم قوة و اثاروا الارض و عمروها اکثر مما عمروها و جائتهم رسلهم بالبینات فما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون; آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که قبل از آنها بودند چگونه بود؟ آنها نیرومندتر از اینان بودند و زمین را(برای زراعت و آبادی) بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند عمران نمودند و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند(اما آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند) خداوند هرگز به آنها ستم نکرد، آنها به خودشان ستم می کردند». (18) شبیه همین معنی در سوره غافر آیه 21 و 82 نیز آمده است.
اگر انسان درست به جسم و روح و امکانات خود توجه کند که چقدر آسیب پذیرند و چگونه حوادث کوچک می توانند زندگی او را بر هم زنند، هرگز مست و مغرور نمی شود، امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: «مسکین بن آدم مکتوم الاجل، مکنون العلل، محفوظ العمل، تؤلمه البقة و تقتله الشرقة و تنتنه العرقة; بیچاره آدمیزاد! سرآمد زندگیش نامعلوم، علل بیماریش ناپیدا و اعمالش ثبت و ضبط می شود، پشه ای او را می آزارد و گلوگیر شدن آب یا غذایی او را می کشد و عرق مختصری او را متعفن و بدبو می سازد»! (19)
در حالات «ایاز» وزیر معروف مقتدر سلطان محمود غزنوی نقل کرده اند که همه روز در اطاق مخصوصی می رفت و در را می بست و بعد از لحظاتی بیرون می آمد، بینندگان تعجب کردند که در این اطاق چه سری نهفته است که همه روز «ایاز» به آن سرکشی می کند، بعد از تحقیق معلوم شد لباس دوران چوپانیش را در آنجا گذارده و همه روز به آنجا می رود و به آن نگاه می کند و می گوید: ایاز تو چوپان بودی! اکنون که خداوند تو را به مقام وزارت رسانده مغرور مباش، از این بترس که فردا مقامت را از دست بدهی و از گذشته نیز ناتوان تر شوی »! اگر همه قدرتمندان چنین اسباب عبرتی در اختیار داشته باشند هرگز مغرور نخواهند شد، ولی متاسفانه هر کس «ایاز» نمی شود.
 
پاسخ پرسش 3 ) .راجع به قهر به مطالب زیر توجه کنید وپاسختان را بیابید : ودراخرمیخواستم بدونم که لازمه هربارکه سوال میپرسم کدسوال قبلموبدم ؟ممنون
قطع رابطه میان دونفر قهرکردن با اوست ، وسزاوار است که دوبرادر ارتباطاتشان  با یکدیگر قوی باشد!
دهخدا،برای قهر کردن چند معنی ذکر کرده، یکی از معانی چنین است : قهر کردن با کسی یا از کسی ؛ از تکلم با او ، یا دیدار او ،کراهت داشتن است!
گاهی وقت‌ها دست خودش نیست؛ بدون اینکه بخواهد قهر میکند، بدون اینکه فکر کند ،قهر می‌کند، اگر چیزی دلخواهش نباشد قهر می‌کند و این قدر این کار را ادامه می‌دهد تا درونش آرام شود. حالا فرقی نمی‌کند به آن چیزی که می‌خواست رسیده باشد یا نه! مهم این است که یک جوری مخالفت خود را اعلام کند.
یکی از نشانه‌های تنبیه، قهر است که افراد در مقابل رفتارهای دیگران به صورت یکی از شکل‌های دیداری (ارتباط نداشتن)، چشمی، کلامی (قطع کلام)‌ بروز می‌دهند که می‌تواند ریشه در زندگی بدوی یا اولیه افراد داشته باشد.
  قهر از واکنش‌های طبیعی انسان است که به صورت سرشتی، ژنتیکی یا محیطی به افراد منتقل می‌شود تا جایی که افراد در موقعیت‌های کسان به شکل‌های گوناگون قهر می‌کنند. کودک، زن یا مرد تفاوتی نمی‌کند، همه این افراد در موقعیت‌هایی که با ناکامی مواجه می‌شوند یا به نیازهای مطلوب خود دست پیدا نمی‌کنند، ‌برای ادای حق و … به درجات متعددی متوسل به قهر می‌شوند.  قهر در روابطی که افراد انتظارات بیشتری از هم دارند و در تعاملات بیشتر هستند به مراتب، بیشتر رخ می‌دهد. کنش‌ها و واکنش‌ها، خوسته یا ناخواسته، افراد را به سمت قهر سوق می‌دهد.
قهر و عوامل ایجاد آن استرس‌زا هستند. اغلب افرادی که سعی می‌کنند با توسل به قهر به سمت خواسته خود قدمی مثبت بردارند متحمل استرس‌های زیادی می‌شوند.
مردها کمتر قهر می‌کنند
اما شاید برای شما جالب باشد اگر بدانید برخی مردان در برابر این واکنش طبیعی انسان که جنسیت نمی‌شناسد موضع گیری‌هایی دارند. به این ترتیب که وقتی در موقعیتی قرار می‌گیرند که واکنش قهر را می‌طلبد با تصور اینکه این عمل متناسب با زنان است از اعمال آن خودداری می‌کنند.
بعضی از روانشناسان میگویند: قهر در هر دو جنس طبیعی است اما شواهد عینی نشان داده است که قهر بیشتر در زنان دیده می‌شود، هر چند که تحقیقات منسجمی در این رابطه وجود ندارد اما اغلب زنان برای احقاق حق بیشتر از این رفتار استفاده می‌کنند.
شاید یکی از علت‌های مهم این تفاوت به نوع نگرش این دو جنس بر می‌گردد. اغلب مردان قهر را یک ضعف تلقی می‌کنند در حالی که زنان این گونه به آن نگاه نمی‌کنند. به طور معمول بر مردان قانون همه یا هیچ حکم فرما است، یا رابطه‌ای را قطع می‌کنند یا به آن ادامه می‌دهد اما زنان این طور نیستند.
هفت توصیه!
1. قوه شناخت خود را نسبت به عوامل تنبیه دیگری، بالا ببرید و بدانید قهر به تنهایی چاره‌ساز نیست. برای مثال پاداش و امکانات را حذف کنید.
2. از روش‌های ارتباطی جایگزین برای اعلام احساس و نظر خود استفاده کنید.
3. اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.
4. مهارت‌های کلامی خود را تقویت کنید.
5. چون افراد درون‌گرا ارتباط کلامی‌شان ضعیف‌تر است به نسبت، بیشتر از قهر استفاده می‌کنند ،پس یکی از راهکارها ، افزایش تعاملات اجتماعی است.
6. به دیگران هم برای ابراز نظر و احساس اجازه بدهید. شاید دیگران حرفی برای گفتن دارند که موجب رفع قهر می‌شود.
7. افکار و رفتار منفی را کم‌کم دور بریزید و بیشتر به موضوع‌های مثبت فکر کنید.
توجه داشته باشیم که همیشه قهر بدنیست!بلکه گاهی قهر جوانمردانه وکارساز است ! اگر:
1. موضوع قهر برای طرف مقابل، مشخص باشد!
2. از قهر در جمع استفاده نکند!
3. راه آشتی را باز بگذارد و هر چیزی از دهانش بیرون آمد، نگوید!
4. مدتش طولانی نباشد (چون از میزان تاثیرگذاری آن کم می‌شود)!
5. موضوع قهر برای طرف مقابل مهم باشد!
6. در قهر و آشتی به ویژه در رابطه مادر و فرزندی، والدین بلافاصله عذرخواهی مکرر کودک را نپذیرند. چرا که این امر موجب تکرار رفتار غلط و تقویت عذرخواهی مکرر و درنتیجه اصلاح نشدن رفتار نامناسب و درنهایت کاربرد نامناسب قهر از سوی والدین می‌شود، البته در نپذیرفتن عذرخواهی هم زیاده روی نکنید.
نکوهش قطع رابطه با خویشان در قرآن
اسلام که دین سازگار با طبیعت و سرشت انسانى است، در عین حال که بشر را به سوى پیشرفت و تکامل علمى و صنعتى سوق مى دهد و اولین آیات خود را با خواندن و قلم شروع مى کند، روى جنبه عواطف انسانى و روابط خوب و صمیمانه بشرى تأکید کرده و آن را مایه سربلندى و عزّت خانواده و جامعه مى داند.
  قرآن مجید قطع رابطه با خویشان و نزدیکان را مایه سرافکندگى و بدبختى و سیه روزى دانسته و سرانجام بدى را براى قاطعان رحم و کسانى که از فامیل خود مى برند، پیش بینى کرده و آن را یکى از اسباب مهم سیه روزى جوامع بشرى دانسته و مى فرماید: «الّذین یَنْقُضونَ عَهْدَاللّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ و یَقْطَعونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یّوصَلَ و یُفْسِدونَ فِى الارْضِ اؤلئکَ هُمُ الخاسِرونَ(20)». «(فاسقان آنها هستند که) پیمان خدا را پس از آنکه محکم ساختند، مى شکنند و پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع مى نمایند و در جهان فساد مى کنند اینها زیانکارانند».
از مضمون این آیه استفاده مى شود که قطع رابطه با فامیل و نیکى نکردن به آنان از ویژگى هاى فاسقان مى باشد؛ چراکه براى فاسقان اهمیتى ندارد که به نزدیکان خود کمک کنند، و اصلاً احسان به آنها در نظرشان بى معناست و ممکن است بگویند چرا ما زحمت بکشیم و آنها استفاده کنند. اما از اسرار و رموز کار خدا غافلند.
در آیات دیگرى هم ضمن تأکید بر عواطف انسانى و ارتباط خوب با بستگان، از قطع رحم، شدیداً منع کرده و کسانى را که قطع رحم مى کنند و پیوند خویشاوندى را بر هم مى زنند، با تعبیرات مختلف، تهدید مى کند. از جمله مى فرماید:
«فَهَلْ عَسَیْتُم اِنْ تَوَلَّیْتُم أنْ تُفْسِدوا فِى الارضِ و تُقَطِّعوا أرْحامَکُم اولئکَ الّذین لَعَنهُمُ اللّه…(21)».«… اگر (از این دستورها) روى گردان شوید، جز این انتظار مى رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندى کنید؟!».
و در سوره رعد، آیه 25 با تعبیر «اولئک لَهُمُ اللَّعْنَة»: «آنها از رحمت خدا بدورند» آمده است. همچنین در پایان آیه 27 سوره بقره با تعبیر (اولئک هم الخاسرون) گفته شده است.
پس معلوم مى شود که قرآن، قطع رحم و برهم زدن پیوند خویشى و فامیلى را یکى از نشانه هاى فاسقان مى داند زیرا فاسقان نه تنها با دیگران، بلکه با بستگان خود نیز روراست نیستند و با دورویى با آنان رفتار نموده، گاهى به آنها خیانت هم مى کنند.
  عواقب قطع ارتباط خویشاوندى از دیدگاه احادیث
شاید علت اینکه اسلام نسبت به پیوند خویشاوندى و نیکى به نزدیکان، اینهمه پافشارى مى کند این باشد که اصلاح و تقویت، پیشرفت و تکامل یک اجتماع بزرگ از همه جنبه هاى مادى و معنوى و اخلاقى از جامعه هاى کوچک که خانواده باشد، شروع مى شود و با تکامل آنها جامعه بشرى نیز اصلاح خواهد شد. لذا اسلام از این مسأله، بهره بردارى کامل نموده و دستور به تقویت جامعه هاى کوچک که همان خویشان و نزدیکان انسان مى باشد، داده است. چرا که مردم از کمک کردن و پیوند با آنان، روى گردان نیستند چون خونشان در رگ همدیگر بوده و از هم فاصله ندارند و اعضاى یک خانواده اند. تا آن حد که کمک به فامیل را کمک به خود مى دانند. لذا مى شود گفت معنى حدیثى که مى گوید: «صله رحم باعث آبادى شهرها و رونق اقتصاد و… مى گردد» اشاره به همین معناست. بدیهى است در صورت قطع این ارتباط عاطفى و بى توجهى به این مسأله حساس و حیاتى در زندگى اجتماعى و خانوادگى، چه ضرر و زیانى متوجه خود شخص و جامعه بشرى خواهد شد.
از جمله آثار بدى که از قطع ارتباط با فامیل، متوجه انسان و جامعه مى شود این است که اموال و دارایى ها به دست اشرار مى افتد. چنانکه امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرماید:
«إذا قطعوا الارحام، جعلت الاموال فى ایدى الاشرار(22)».:«اگر مردم صله ارحام و نیکى به بستگان را قطع نمایند، ثروت و دارایى آنها به دست افراد شرور و ستمکار مى افتد».
در واقع وقتى افراد فامیل با هم رابطه خوبى ندارند، بر سر مسائلى از قبیل تقسیم ارث و… با یکدیگر به خصومت برخاسته و شکایت خود را نزد دیگران که شاید هیچ رابطه اى با آنان ندارند، مى برند و در نتیجه ثروت آنان به صورت رشوه به دست ستمکاران مى افتد و باز به خاطر دشمنى با یکدیگر و عدم همکارى و کمک نکردن به هم، اشخاص فاسد و فرصت طلب بر آنها مسلّط شده و اموالشان را به غارت مى برند.
امام صادق علیه السلام مى فرماید: «مِنَ الذُّنوبِ الّتى تعجّل الفناء قطیعه الرّحم(23)». :«از گناهانى که باعث فنا و نیستى زودهنگام مى شود، قطع ارتباط با نزدیکان است».
همچنین در حدیثى دیگر از امام صادق علیه السلام مى خوانیم که مى فرماید: «اتّقوا الحالقة فانّها تمیت الرّجال. قلت و ما الحالقة؟ قال: قطیعه الرحم(24)». شخصى مى گوید خدمت امام صادق بودم که ایشان فرمودند: «از حالقه بترسید، چراکه باعث مرگ و انقراض مردم مى شود» عرض کردم حالقه چیست؟ فرمودند: «قطع رحم».
گاهى افراد یک فامیل اگرچه فاسد باشند و بدکاره، احترام همدیگر را حفظ کرده و با هم مهربان و صمیمى هستند و به یکدیگر نیکى مى نمایند و ارتباط خوبى با هم دارند؛ چه بسا خداوند نعمت خود را بر سر آنها مى ریزد و روزى آنان را زیاد مى کند؛ گاهى هم خانواده اى و فامیلى، هرچند پاک و متّقى هم باشند با هم رابطه خوبى ندارند و به همدیگر احترام و نیکى نمى کنند و لذا خداوند نعمت هایش را از آنان سلب مى کند(25).
بدیهى است قطع رحم و رابطه عاطفى با بستگان نزدیک، موقعى بد و نکوهیده است که کدورت و اختلاف بر سر مسایل عادى زندگى باشد نه ارزش هاى دینى؛ که در این صورت نه تنها مذموم نیست، بلکه ممکن است در مواردى لازم هم بوده و جزء وظایف اسلامى و دینى باشد. که این خود، بحث جداگانه اى است.
  کیفر قطع ارتباط با بستگان
بى رونقى زندگى، ویرانى شهرها و آبادى ها، تهدید نسل بشر، محرومیّت از لطف و رحمت حق تعالى، قساوت و سنگدلى انسان ها، نبود احساسات عاطفى و ضعف آنها، سلطه اشرار و ستمکاران، از هم پاشیدگى فامیل و خانواده ها و آثار دیگرى که از عوارض قطع رحم مى باشد، در آیات و روایات به عنوان کیفر این عمل زشت و ناپسند بیان شده است.
 
پی نوشتها:
1- جلد6، صفحه 293.
2- اعراف، 12.
3- همان، 12.
4- هود،27.
5- غررالحکم.
6- همان مدرک.
7- غررالحکم.
8- همان مدرک.
9- نهج البلاغه، خطبه 2.
10- مکارم الاخلاق، جلد 2، صفحه 350.
11- نهج البلاغه، خطبه 223.
12- غررالحکم، شماره 8744.
13- همان مدرک، شماره 1384.
14- غررالحکم، 6390.
15- همان مدرک،7566.
16- غررالحکم، 1384.
17- میزان الحکمه، جلد3، صفحه 2237(ماده غرور).
18- روم،9.
19- کلمات قصار، حکمت 419.  
    20) بقره، 27.
21) محمد، 22.
22) بحارالانوار، ج 74، ص 138، ح 108.
23) سفینة البحار، ماده رحم.
24) بحارالانوار، ج 74، ص 133، ح 102.
25) برگرفته از مضمون حدیثى در اصول کافى، ج 2، ص 348.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد