۱۳۹۲/۰۵/۱۴
–
۱۴۴۹ بازدید
فدک برای حضرت فاطمه(س) افک بود یا ارث؟
در پاسخ به مطلب زیر توجه کنید. فدک یکى از دهکده هاى آباد و حاصلخیز نزدیک خیبر است و تا مدینه 140 کیلومتر فاصله دارد. درسال هفتم هجرى، قلعه هاى خیبر یکى پس از دیگرى فتح شد و قدرت مرکزى یهود در هم شکست. ساکنان فدک تسلیم گردیدند و در برابر پیامبرصلى الله علیه وآله متعهد شدند نیمى از زمین ها و باغ هاى خود را به آن حضرت واگذار کنند و نیمى دیگر را براى خود نگه دارند. افزون بر این، آنها کشاورزى سهم پیامبرصلى الله علیه وآله را هم بر عهده گرفتند تا در برابرش مزدى دریافت کنند.سرزمین هایى که بدون هجوم نظامى به دست مسلمانان بیفتد، به شخص رسول خداصلى الله علیه وآله تعلق دارد و هرگونه بخواهد، مى تواند عمل کند. وقتى آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً» «حقوق آنکه از خویشان است و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن و هرگز اسراف روامدار» اسرا (17)، آیه 26 و مشابه آن روم (30)، آیه 38. نازل شد، پیامبر اسلام، دخترش فاطمه علیها السلام را خواست و فدک را به او داد.طبرسى، مجمع البیان، ج 3، ص 411.
سرگذشت فدک پس از پیامبر
پس از پیامبر اسلام، حضرت فاطمه علیها السلام از آنجا محروم گردید و از سوى دستگاه خلافت کارگرانش از فدک بیرون رانده شدند! آن حضرت براى پس گرفتن فدک بسیار کوشید؛ ولى دستگاه خلافت از این کار سرباز زد. دور کردن حضرت فاطمه علیها السلام از فدک، در زمان خلافت ابوبکر پى ریزى شد. پس از آنکه معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وى قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. وى نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام برگردانید. پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفاى بعدى قرار گرفت وتا روزى که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند. وقتى حکومت به بنى عباس رسید، سفّاح آن را به عبداللَّه بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقى فدک را از فرزندان زهراعلیها السلام گرفت. فرزند منصور (مهدى) فدک را به فرزندان زهراعلیها السلام بازگردانید. پس از مهدى، موسى و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام پس گرفتند. وقتى خلافت به مأمون عباسى رسید، به طور رسمى فدک را به فرزندان حضرت زهراعلیها السلام بازگردانید. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر مى گرداندند و گاه پس مى گرفتند. در عصر آنها، فدک مسئله اى سیاسى به شمار مى آمد، نه انتفاعى و اقتصادى. خلفاى عباسى و اموى، به درآمد فدک نیاز نداشتند. براى همین وقتى عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه علیها السلام باز گرداند، بنى امیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو با این کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردى!سبحانى، جعفر، فروغ ابدیت، (قم: هدف)، ج 2، ص 669.
مسلم بن حجّاج نیشابورى، در صحیح مسلم داستان مطالبه فدک از سوى حضرت فاطمه علیها السلام را به طور مشروح آورده و از عایشه نقل کرده است: فاطمه علیها السلام پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش، حتى یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت.نیشابورى، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج 3، ص 1380.{درنهج البلاغه درباره فدک چنین آمده است: «از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهى بر آن بخل ورزیده و گروهى هم از آن چشم پوشیدند؛ و خداوند بهترین داور است».نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، نامه 45.
سرانجام در دوران متوکل عباسى، فدک از فاطمیان پس گرفته شد؛ درختانش به دستور شخصى به نام «عبداللَّه بن عمر بازیار» قطع گردید و روسیاهى آن براى بدخواهان باقى ماند. قطع درختان در حالى انجام گرفت که یازده درخت خرمایى که به دست مبارک پیامبرصلى الله علیه وآله در آن کاشته شده بود، هنوز باقى بود. شخصى که آن درختان را قطع کرد، «بشران بن ابى امیة ثقفى» نام داشت که پس از بازگشت به بصره فلج شد.}ابن ابى الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 217
غنائمی که بدون جنگ و زحمت به دست مسلمانان می افتد در فقه اسلام به اسم «فیئ» معروف است.
خداوند حکیم در آیه 7 سوره حشر می فرماید: «آن چه را خداوند از اهل این آبادی ها (بنی نضیر) به رسولش بازگرداند، از آن خدا، و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) دست به دست میان ثروتمندان شما نگردد. آن چه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید و اجرا کنید و آن چه را از آن نهی کرده خودداری نمائید و از مخالفت خدا بپرهیزید که خداوند شدید العقاب است».
اما «فدک» یکی از دهکده های آباد اطراف مدینه است که در سال هفتم هجری ساکنان آن، با پیامبر(ص) جنگ نکردند و حاضر شدند با او صلح نمایند.
با توجه به حقی که خداوند برای پیامبر اکرم(ص) قائل شده است، پیامبر(ص) هرگونه که صلاح می دانستند می توانست در این زمینه عمل نماید و بر این اساس پیامبر گرامی(ص) فدک را به دخترش فاطمه زهرا(س) بخشید و این مطلب را بسیاری از مورخان و مفسران سنی و شیعه نوشته اند از جمله در تفسیر «در المنثور» از ابن عباس نقل شده است که وقتی آیه 38 سوره مبارکه روم نازل شد، پیامبر اکرم(ص) فدک را به فاطمه(س) بخشید. و در کتاب «کنزل العمال» آمده است که پیامبر(ص) به فاطمه(س) فرمود: «یا فاطمه لک فدک؛ ای فاطمه فدک برای تو باشد».
پس باید به یک نکته مهم توجه نمود و آن مغالطه ای است که در این جا پیش می کشند و مسئله «ارث» است می دانیم «ارث» مسئله ای است که بعد از فوت افراد مطرح است اما اگر در زمان زنده بودن پدری به فرزند خود چیزی بدهد و بخشد، این عنوان ارث به او صادق نیست مسئله فدک این گونه بوده است و اساسا طرح مسئله ارث نوعی مغالطه است. پیامبر(ص) فدک را در زمان حیات خویش با توجه به اختیاراتی که از طرف خداوند داشت آن را به فاطمه(س) بخشید و واگذار نمود و فاطمه(س) هم آن را دریافت نمود.
بنابراین به نظر می رسد که بعد از پیامبر(ص) برای نوعی اغراض سیاسی و به بهانه حدیث جعلی «نحن معاشر الانبیاء لا نورث» فدک را از حضرت فاطمه(س) غصب نمودند و بر همین اساس دوره هایی از تاریخ فدک را بر فرزندان حضرت فاطمه زهرا(س) برگردانند.
خلاصه آن که:
1- به نظر بعضی از علما و مفسرین حدیث «نحن معاشر الانبیاء لا نورث» یک حدیث جعلی است.
– برای مطالعه بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 23، ص 511.
و همچنین در کتاب مجمع البحرین آمده است که این حدیث مردود است و صحت و درستی آن مورد انکار قرار گرفته است و این مطلب حقی است زیرا این حدیث مخالف قرآن کریم است و هرچه که مخالف قرآن کریم باشد باطل و مردود است و اعتنایی به آن نمی شود.
2- داستان فدک، مسئله ارث نبوده است، بلکه بخششی بوده که در حال حیات پیامبر(ص) اتفاق افتاده است و حضرت فاطمه(س) آن را در زمان رسول الله(ص) در اختیار داشت و بر همین اساس در تاریخ به این مضمون آمده است که ابوبکر، وکیل و کارگر حضرت زهرا(س) را از فدک اخراج نمود. بنابراین اطلاق «ارث» اصطلاحی بر آن درست نیست.
باید بدانیم در احتجاجات امیرمؤمنان علی(ع) با ابوبکر کاملا مشهود است که مسئله ارث مطرح نبوده است زیرا خلیفه اول در ابتدا از امیرمؤمنان(ع) و فاطمه زهرا(س) بینه و شاهد طلب نمود که شما شاهد بیاورید که رسول خدا(ص) فدک را به فاطمه(س) داده است که حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در ضمن استدلالش اشاره می فرماید: «اگر مالی در دست مسلمانی بود و تحت اختیار او بود، نباید از او شاهد درخواست نمود (بلکه اگر کسی ادعای خلاف نمود باید شاهد بیاورد)». و همچنین فاطمه زهرا(س) وقتی به آیات قرآن مجید استدلال می کند و می پرسد چه چیزی مرا از ارث پدرم محروم می سازد آیا در قرآن آمده است که همه از پدران خود ارث می برند الا فاطمه دختر محمد(ص) پس مرا به آن راهنمایی کنید تا قانع شوم، خلیفه اول گفت: «یا بنت رسول الله(ص) انت عین الحجه و منطق الرساله لا ید لی بجوابک؛ ای دختر رسول خدا! شما خود حجت و استدلال هستید و منطق رسالت می باشید من جوابی برای شما ندارم».(بحار الانوار، ج 29، ص 245)
از نحوه استدلال حضرت زهرا(س) می توان پی برد که آن حضرت(س) تنها در مقام دفاع از حق خود نبوده بلکه در پی نشان دادن تعارض روش حاکم با قرآن که شعار آنان بوده می باشد.
3- اگر حدیث مورد نظر و عمل خلفای اول و دوم صحیح بوده است چرا در دوره های بعد بعضی از خلفا آن عمل را اشتباه دانسته و فدک را به فرزندان فاطمه زهرا(س) بازگرداندند.
براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. الغدیر، ج 7، ص 194؛
ب. صدر، محمدباقر، فدک در تاریخ؛
پ. مدینه شناسى، ج 2، ص 492؛
ت. دشتى، محمد، فرهنگ سخنان فاطمه علیها السلام؛
ث. معجم البلدان، ج 4، حرف «ف»؛
ج. سیره حلبیه، ج 3، ص 362؛
چ. احمدى میانجى، احمد، مکاتیب الرسول؛
سرگذشت فدک پس از پیامبر
پس از پیامبر اسلام، حضرت فاطمه علیها السلام از آنجا محروم گردید و از سوى دستگاه خلافت کارگرانش از فدک بیرون رانده شدند! آن حضرت براى پس گرفتن فدک بسیار کوشید؛ ولى دستگاه خلافت از این کار سرباز زد. دور کردن حضرت فاطمه علیها السلام از فدک، در زمان خلافت ابوبکر پى ریزى شد. پس از آنکه معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وى قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. وى نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام برگردانید. پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفاى بعدى قرار گرفت وتا روزى که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند. وقتى حکومت به بنى عباس رسید، سفّاح آن را به عبداللَّه بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقى فدک را از فرزندان زهراعلیها السلام گرفت. فرزند منصور (مهدى) فدک را به فرزندان زهراعلیها السلام بازگردانید. پس از مهدى، موسى و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام پس گرفتند. وقتى خلافت به مأمون عباسى رسید، به طور رسمى فدک را به فرزندان حضرت زهراعلیها السلام بازگردانید. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر مى گرداندند و گاه پس مى گرفتند. در عصر آنها، فدک مسئله اى سیاسى به شمار مى آمد، نه انتفاعى و اقتصادى. خلفاى عباسى و اموى، به درآمد فدک نیاز نداشتند. براى همین وقتى عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه علیها السلام باز گرداند، بنى امیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو با این کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردى!سبحانى، جعفر، فروغ ابدیت، (قم: هدف)، ج 2، ص 669.
مسلم بن حجّاج نیشابورى، در صحیح مسلم داستان مطالبه فدک از سوى حضرت فاطمه علیها السلام را به طور مشروح آورده و از عایشه نقل کرده است: فاطمه علیها السلام پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش، حتى یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت.نیشابورى، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج 3، ص 1380.{درنهج البلاغه درباره فدک چنین آمده است: «از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهى بر آن بخل ورزیده و گروهى هم از آن چشم پوشیدند؛ و خداوند بهترین داور است».نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، نامه 45.
سرانجام در دوران متوکل عباسى، فدک از فاطمیان پس گرفته شد؛ درختانش به دستور شخصى به نام «عبداللَّه بن عمر بازیار» قطع گردید و روسیاهى آن براى بدخواهان باقى ماند. قطع درختان در حالى انجام گرفت که یازده درخت خرمایى که به دست مبارک پیامبرصلى الله علیه وآله در آن کاشته شده بود، هنوز باقى بود. شخصى که آن درختان را قطع کرد، «بشران بن ابى امیة ثقفى» نام داشت که پس از بازگشت به بصره فلج شد.}ابن ابى الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 217
غنائمی که بدون جنگ و زحمت به دست مسلمانان می افتد در فقه اسلام به اسم «فیئ» معروف است.
خداوند حکیم در آیه 7 سوره حشر می فرماید: «آن چه را خداوند از اهل این آبادی ها (بنی نضیر) به رسولش بازگرداند، از آن خدا، و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) دست به دست میان ثروتمندان شما نگردد. آن چه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید و اجرا کنید و آن چه را از آن نهی کرده خودداری نمائید و از مخالفت خدا بپرهیزید که خداوند شدید العقاب است».
اما «فدک» یکی از دهکده های آباد اطراف مدینه است که در سال هفتم هجری ساکنان آن، با پیامبر(ص) جنگ نکردند و حاضر شدند با او صلح نمایند.
با توجه به حقی که خداوند برای پیامبر اکرم(ص) قائل شده است، پیامبر(ص) هرگونه که صلاح می دانستند می توانست در این زمینه عمل نماید و بر این اساس پیامبر گرامی(ص) فدک را به دخترش فاطمه زهرا(س) بخشید و این مطلب را بسیاری از مورخان و مفسران سنی و شیعه نوشته اند از جمله در تفسیر «در المنثور» از ابن عباس نقل شده است که وقتی آیه 38 سوره مبارکه روم نازل شد، پیامبر اکرم(ص) فدک را به فاطمه(س) بخشید. و در کتاب «کنزل العمال» آمده است که پیامبر(ص) به فاطمه(س) فرمود: «یا فاطمه لک فدک؛ ای فاطمه فدک برای تو باشد».
پس باید به یک نکته مهم توجه نمود و آن مغالطه ای است که در این جا پیش می کشند و مسئله «ارث» است می دانیم «ارث» مسئله ای است که بعد از فوت افراد مطرح است اما اگر در زمان زنده بودن پدری به فرزند خود چیزی بدهد و بخشد، این عنوان ارث به او صادق نیست مسئله فدک این گونه بوده است و اساسا طرح مسئله ارث نوعی مغالطه است. پیامبر(ص) فدک را در زمان حیات خویش با توجه به اختیاراتی که از طرف خداوند داشت آن را به فاطمه(س) بخشید و واگذار نمود و فاطمه(س) هم آن را دریافت نمود.
بنابراین به نظر می رسد که بعد از پیامبر(ص) برای نوعی اغراض سیاسی و به بهانه حدیث جعلی «نحن معاشر الانبیاء لا نورث» فدک را از حضرت فاطمه(س) غصب نمودند و بر همین اساس دوره هایی از تاریخ فدک را بر فرزندان حضرت فاطمه زهرا(س) برگردانند.
خلاصه آن که:
1- به نظر بعضی از علما و مفسرین حدیث «نحن معاشر الانبیاء لا نورث» یک حدیث جعلی است.
– برای مطالعه بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 23، ص 511.
و همچنین در کتاب مجمع البحرین آمده است که این حدیث مردود است و صحت و درستی آن مورد انکار قرار گرفته است و این مطلب حقی است زیرا این حدیث مخالف قرآن کریم است و هرچه که مخالف قرآن کریم باشد باطل و مردود است و اعتنایی به آن نمی شود.
2- داستان فدک، مسئله ارث نبوده است، بلکه بخششی بوده که در حال حیات پیامبر(ص) اتفاق افتاده است و حضرت فاطمه(س) آن را در زمان رسول الله(ص) در اختیار داشت و بر همین اساس در تاریخ به این مضمون آمده است که ابوبکر، وکیل و کارگر حضرت زهرا(س) را از فدک اخراج نمود. بنابراین اطلاق «ارث» اصطلاحی بر آن درست نیست.
باید بدانیم در احتجاجات امیرمؤمنان علی(ع) با ابوبکر کاملا مشهود است که مسئله ارث مطرح نبوده است زیرا خلیفه اول در ابتدا از امیرمؤمنان(ع) و فاطمه زهرا(س) بینه و شاهد طلب نمود که شما شاهد بیاورید که رسول خدا(ص) فدک را به فاطمه(س) داده است که حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در ضمن استدلالش اشاره می فرماید: «اگر مالی در دست مسلمانی بود و تحت اختیار او بود، نباید از او شاهد درخواست نمود (بلکه اگر کسی ادعای خلاف نمود باید شاهد بیاورد)». و همچنین فاطمه زهرا(س) وقتی به آیات قرآن مجید استدلال می کند و می پرسد چه چیزی مرا از ارث پدرم محروم می سازد آیا در قرآن آمده است که همه از پدران خود ارث می برند الا فاطمه دختر محمد(ص) پس مرا به آن راهنمایی کنید تا قانع شوم، خلیفه اول گفت: «یا بنت رسول الله(ص) انت عین الحجه و منطق الرساله لا ید لی بجوابک؛ ای دختر رسول خدا! شما خود حجت و استدلال هستید و منطق رسالت می باشید من جوابی برای شما ندارم».(بحار الانوار، ج 29، ص 245)
از نحوه استدلال حضرت زهرا(س) می توان پی برد که آن حضرت(س) تنها در مقام دفاع از حق خود نبوده بلکه در پی نشان دادن تعارض روش حاکم با قرآن که شعار آنان بوده می باشد.
3- اگر حدیث مورد نظر و عمل خلفای اول و دوم صحیح بوده است چرا در دوره های بعد بعضی از خلفا آن عمل را اشتباه دانسته و فدک را به فرزندان فاطمه زهرا(س) بازگرداندند.
براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. الغدیر، ج 7، ص 194؛
ب. صدر، محمدباقر، فدک در تاریخ؛
پ. مدینه شناسى، ج 2، ص 492؛
ت. دشتى، محمد، فرهنگ سخنان فاطمه علیها السلام؛
ث. معجم البلدان، ج 4، حرف «ف»؛
ج. سیره حلبیه، ج 3، ص 362؛
چ. احمدى میانجى، احمد، مکاتیب الرسول؛