خانه » همه » مذهبی » فرار از خود واقعی- خود شناسی- معرفت نفس

فرار از خود واقعی- خود شناسی- معرفت نفس


فرار از خود واقعی- خود شناسی- معرفت نفس

۱۳۹۴/۱۰/۰۸


۱۲۶۰ بازدید

با سلام و خسته نباشید.وقی خداوند ما رو آفریده تا او را پرستش کنیم و تنها یاور ما او باشه پس چرا ایمان واقعی داشتن به خدا سخته؟منظورم اینه که چرا وقتی توی یه لحظه حس میکنی خیلی بخدا نزدیکی ولی دقیقا لحظه ی بعدش ممکنه اون حس رو نداشته باشی ؟چرا باید تا لحظه مرگ نگران از دست دادن ایمانمون باشیم مثلا اینکه گفته میشه با خوندن دعاهایی مثل ودیعه ایمانمون رو پیش خدا به امانت بذاریم؟چرا گذشتگان ما با دیدن معجزات به چشمشون ایمان نمی آوردند؟خلاصه اینکه واقعا چرا خداوند داشتن ایمان واقعی رو آسون قرار نداده و یه آن ممکنه همه رو از دست بدی؟ببخشید در آخر دوست دارم اتفاقی که برای خودم افتاد رو براتون تعریف کنم تا یه کم آروم شم و امیدوارم باعث نشه به خاطر طولانی بودن پیامم جوابمو ندید چون حس کردم همش به هم مربوطه. من توی یه خونواده مذهبی بزرگ شدم و چند سال اخیر هم دوستانی داشتم که خیلی بهم کمک کردم و فک میکنم بهتر از قبل شدم ولی خب بهرحال یه موقعای واقعا کم میارم.یه روز با یکی از دوستانم صحبت میکردم و متوجه شدم که خیلی ناامیده و به قول خودش با خدا قهر کرده . ما چون داریم برا ارشد میخونیم واقعا روزهای سخت و پراسترسی داریم.من یه مدت بود واقعا حالم با خدام خوب بود و اونشب انقد با دوستم در مورد خوبی های خدا و دین صحبت کردم که حالش خیلی خوب شدو حتی بهم گفت حس کردم خدا با زبون تو داره باهام حرف میزنه.اینم بگم من تو عمرم با هیچ پسری ارتباط نداشتم و حتی از شوخی و صحبت باهاشون خوشم نمیومد ولی مدتیه که همش فکرای بد میاد سراغم بخصوص وقتی پسری رو میبینم و خوشم میاد ازش.خلاصه بعد از اینکه حال دوستمو با خدا خوب کردم درست چند روز بعدش رفتیم برا خرید و من نسبت به فروشنده حسی پیدا کردم و تا چند روز حال معنویم خوب نبود و دیگه اصلا تو نمازام تمرکز نداشتم و همش عذاب وجدان داشتم , و متاسفانه هنوزم بعضی وقتا یه حسای میاد سراغم….من خیلی حس خوبی نسبت به خدا داشتم چرا باید با دیدن یه آدم همه چی یادم بره؟لطفا راهنماییم کنید.با تشکر از شما

خیلی خوشحالم که با دانشجویی مومن و خدا شناس و درس خوان هم صحبت شده ام. الان متوجه این روایت شدی که میگه: حفظ دین و ایمان در آخر زمان مثل اینکه در تند باد شدید، بخواهی شعله شمعی را از خاموش شدن، حفظ کنید.
بله حفظ ایمان، حفظ حضور قلب، نگه داشتن دل، و … سخته و بهشت بدون سختی به کسی نمی دهند. حتما بهشت اینقدر ارزش دارد که امامان ما اینهمه سختی را به جان می خریدند. پس کمی اطلاعات بهشتیت را بیشتر کن تا تاب تحمل این سختی ها را داشته باشید. شما هنوز اول کار هستید و هنوز سختی تجربه نکردید. پس قدرت خودت را برای امتحانات الهی ذخیره کن.
اما بگذارد کمی با شما روراست باشم. خدا و ایمان به خدا خیلی هم سخت نیست به شرط اینکه از راهش وارد شوید. و به شرط اینکه پله اول را درست بردارید، به شرط اینکه با خدا سر جنگ نداشته باشید، به شرط اینکه با خدا چک و چونه نزنید.
خب حالا می دانید، پله اول خداشناسی و ایمان چیست؟
اولین پله، آینه دوستی است.
چرا ارشد می خوانید؟ چرا از صحبت با پسرها بدت می آید؟ چرا از این حس فراری هستی؟ مگه این چه حسیه که حال معنویت را خراب می کنه؟ تا کی می خواهی ارشد بخوانی؟
خواهر محترم، توی صحبت هایت یک حس فرار از واقعیت نهفته است. فرار از طبیعت الهیت، فرار از نیازی که خدا داده، پنهان شدن پشت درس و ارشد تا روی طبیعت خودت، سرپوش بگذاری، همیشه دارید یک نه به نیازت می دهید، ولی این نیاز هی داره پررنگتر و قوی تر میشه، اول حالت رو خراب می کنه، بعد معنویت رو، بعد به خدا شک می کنی، بعد از درس زده می شوی، بعد از ….
پس تا زمانی که خیلی قوی نشده، درکش کن و ازش فرار نکن. باور کن که مقدسه و با هات خیلی حرف داره. پس با آیینه دوستی درکش کن و با آیینه دوستی مشورت کن و هر چی اون گفت بگو چشم و با ارشد و درس و …. بهانه نیار.
آیینه دوستی:
احساس می‌کنم تنهایی و خودتو در بین دوست و فامیل تنها و بی‌کس می‌بینی. بگذار اول یک دوست خوب بهت معرفی کنم؛ تا هم تو و هم اون از تنهایی خارج بشید و بعد به کمک این دوست آینده را بهتر بسازید. باور کن اگر دستت تو دست این دوست نباشه به هیچ جا نمی‌رسی یعنی اگر چه در نظر مردم انسان موفق و پولدرا و معروفی باشید ولی ته دلت راضی نیست و احساس خوشحالی نداری. خب حالا به نظرت اون کیه؟
تو زندگی به فکر همه هستید، پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر، همکلاسی، استاد، همه و همه. الا اون دوست تنها. از همه توقع محبت و توجه دارید و اگر یک بار، مثلاً روز تولدتان فراموششان شود، دگه زمین و زمان را بهم می‌دوزید. همه را مورد سرزنش و انتقاد خود قرار می‌دهید، ولی از دوستتان هیچ توقع ابراز محبتی ندارید. قدرت همه چیز و همه کس را از نظر می‌گذرانید و دست گدایی جلوی همه دراز می‌کنید ولی از دوست تنهای خود نمی‌خواهید و قدرت خارق‌العاده او را فراموش کرده‌اید. به‌نظرتان آن کیه که قدرت دارد، محبت می‌کند، تلنگر می‌زند و مهم‌تر از همه تنهاست؟
یک آیینه بیاورید و به آن کسی که در آیینه می‌بینید، با دقت نگاه کنید و تو چشماش چیره شوید؛ سعی کنید نگاهتان را عوض نکنید و به ابرو، موها، صورت، لب ، دندانها و … نگاه نکنید فقط به مردمک چشمتان خیره شوید. آیا آن کس حق محبت دیدن ندارد، الحق و الانصاف در طول شبانه روز چقدر به درد دلش گوش می‌کنید، چقدر از او مشورت می‌گیرید. خب حالا کامل متوجه شدی مدت‌هاست یکی از حلقه‌های مفقود زندگی شما خودت بودی. پس پیشنهاد می‌کنم از الان به‌جای اینکه از دیگران توقع داشته باشی، دنبال قدرت و عنایت دیگران باشی، محبت را از دیگران گدایی کنی. بیا با اونی که در آیینه است دوست شو و با تمام وجود دوستش داشته باش و بپذیر هر آنچه که هست. اگر تو تنهایی مطمئن باش که اون تنها تر از تو است. به نظرم همه رو رها کن و به درد دل اون برس.
روزی سه مرتبه حتی یک دو دقیقه هم که شده، جلوی آیینه قرار بگیر و به چشمهای اونی که در آیینه است، نگاه کن و به او لبخند بزن، ببوسش، لپشو بگیر و الکی هم که شده بگو دوستت دارم و با هر قد، مو، بینی، وزن، شکم، و … که هست بپذیرش. بدان اونی که در آیینه هست خیلی تنها و مظلومه، لطفاً سعی کن اونو از تنهایی در بیاوری. اگر کسی از کار خوب شما تشکر نکرد، شما بروید جلوی آیینه و خودتان از خودتان تشکر کنید. اگر روز تولدتان را فراموش کردند، یک شاخه گل بخرید و به خودتان هدیه دهید. به شما اطمینان می‌دهم که اگر دستت تو دست آیینه دوستی باشه، آن تو را قدرت و عزت می‌دهد. امتحان کنید که امتحان کردم.
خواهر محترم، خدا شناسی ببعد از خود شناسی است. اول معرفت نفس بعد معرفت خالق. خواهرم، خود واقعیت را دریاب و از چشمهای مظلوم او غافل نشو. دوستی که در آیینه می بینید هیچ وقت به شما دروغ نمی گوید و هیچ وقت به شما از پشت خنجر نمی زند.
مثلا همین الان برو و دست مادر خود را ببوس و بعد بیا جلوی آینه به چشمات نگاه کن، چی میبینی؟ یک برق الهی یک برق رضایت یک برق افتخار. پس برای هر کاری به دنبال کسب این برق باش مطمئن باش خدا هم پشت و پناهت خواهد بود.
خواهرم، ازدواج و نیاز به جنس مخالف، یکی از نیازهای پاک و مقدسه که خدا در وجود ما انسانها قرار داده. پس به بهانه درس از این نیاز فرار نکن و همیشه از خدا بخواه تا نیاز پاکت به انسانی لایق تقسیم شود.
پس از خود واقعی فرار نکن. اگر با او همراه شوید، خدا را بهتر و راحتر درک می کنید.
امیدورام در حرفهایم بی ادبی نکرده باشم.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد