۱۳۹۳/۱۰/۲۵
–
۸۴۴ بازدید
چه عواملی باعث می شود که انسان خداوند را فراموش کند؟
عواملی موجب نسیان و فراموشی خدا می شود که در ذیل به آن اشاره می کنیم :
1ـ شیطان
قرآن کریم در باره کافران و دلباختگان به عالم طبیعت می گوید: «إستحوذ عَلیهم الشَیطان فَأَنسیهم ذکر الله أُولئک حزب الشیطان ألا إن حِزْبُ الشَیطان هُم الخاسِرون» مجادله/19 [شیطان بر آنها مسلط شده و آنها را همانند حیوانات مطیع ، تحت سلطه خود در آورده و یاد خداوند را که تنها سرمایه تحصیل سعادت است ، از آنها گرفته است.] تمام تلاش شیطان این است که سرمایه خدا خواهی را از انسان بگیرد و اگر کسی سرمایه خدا خواهی را باخت ، خودش را از یاد میبرد .
آیه مورد بحث سه مطلب را در کنار هم ذکر میکند :
1ـ شیطان در برابر انسان دسیسه می کند تا براو استیلا یابد و سرمایه را از او بگیرد .
2ـ چون سرمایه در جان آدمی است ؛ کافران و سایر دنیازدگان ، در اثر وسوسه شیطان آن سرمایه را باختند از این رو یاد خدا از آنها گرفته شد .
3 ـ انسانی که تحت ولایت شیطان قرار گرفت خویشتن را که همان روح الهی است فراموش می کند .
2 ـ تعلق به دنیا
دنیا عامل نسیان خداوند است؛ زیرا اولاً، هیچ عالمی از دنیا پست تر نیست و ثانیاَ رسیدن به مقام والای انسانی در آن میسور انسان نخواهد بود. بنابر این، بحث در دو محور است: محور اول این که عالمی پست تر از نشئه دنیا نیست ، امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مِن هَوانِ الدُنیا عَلی الله أنه لایعصی إلی فیها» (نهج البلاغه/حکمت 385) [از فرومایگی دنیا همین بس، که خدا در هیچ عالمی ، نه در عوالم قبل از دنیا و نه در عوالم بعد از دنیا ، معصیت نمی شود . تنها در دنیا معصیت می شود.] محور دوم این که انسان به مقام کمال و والایی نمی رسد و هیچ انسان کاملی دست او را نمی گیرد ، جز این که دنیا را ترک کند «و لا ینال ماعنده إلا بترکها» (نهج البلاغه/حکمت 385 ) علی(ع) در اوصاف متقین و اولیای الهی فرمود: «لو لا الأجل الذی کتب الله علیهم لم تَستقر أرواحُهُم فی أجسادهم طرفة عَینٍ» (نهج البلاغه، خطبه 193) [اگر قضا و قدر الهی و تعیین مدت عمر آنان نبود ، لحظه ای حاضر نبودند در این دنیا بمانند] زیرا انسان تا وقتی در دنیا است از لذت شهود معبود محروم است در حالیکه خواسته انسان پرهیزکار آن است که به عالمی سفر کند که همسفران او انبیا و اولیای الهی هستند و تنها مشهود او همان معبود اوست.
باید توجه داشت که مقصود از دنیا زمین و آسمان و دریا و صحرا و جانوران و اختران نیست ؛ زیرا همه پدیده های عالم هستی، آیات الهی اند هرگز نشانه های خدا مذموم نخواهد بود ؛ بلکه مراد از دنیا، عناوین اعتباری است که هر کدام مایه تفاخر بیجاو تکاثر ناروا است . مثل این که کسی افتخار کند ، این مال انبوه از آن من است و آن مقام اعتباری به من تعلق دارد . این دنیا به دلیل این که انسان را به خویشتن مشغول می کند و از یاد خدا باز می دارد ، مذموم است .
حاصل آن که ؛ خود بینی و برای خود خواستن و رفاه خویشتن را هدف قرار دادن و استئثار نمودن دنیاست . ولی خود را برای خداوند به کار گرفتن و همه خواسته های خویش را نثار فرمان خداوند کردن ، و ایثار نمودن پرهیز از دنیاست .
قرآن در سوره «آل عمران» فرمود: افرادی که خویشتن خویش رافراموش کردند ، کسانی هستند که فقط به فکر خودشان هستند و چون بفکر خودشان هستند از خدا غاغلند «و طائفه قد أهمتهم أنفسهم یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه» آل عمران/154 آنان خود انسانی و فطرت اصلی خویش را باپرداختن به خود طبیعی و حیوانی فراموش کردند و با سرگرمی به طبیعت ، از انسانیت اصیل خود غافل شدند ؛ تمام تلاششان این است که از مزایای زود گذر ماده و طبیعت بهره مند شوند ، تمام همتشان به حفظ نشئه طبیعی آنهاست و لذا با پندار جاهلی، گمان ناحقی نسبت به خداوند دارند. کسی که وجود اصیل خود راشناخت و آن را متاع گرانقدر ی تشخیص داد ، این متاع گرانقدر را در بازار شهادت و جهاد ، به خداوند که خریدار کالای پر ارج شهادت و مشتری ارزشمند جان شهید است ، می فروشد «إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم» توبه/111
بنابر این ، آن کسی که خود را شناخت و به ارزش جاودانه خود پی برد، خود را به خدا می فروشد و آن که خود را نشناخت، گرفتار طبیعت شده و در رهن ماده قرار می گیرد ، و به آن مشغول می گردد .
3 ـ گناه
از عواملی که باعث فراموشی خدا و غفلت از او می شود گناه است که همچون پرده ای بین انسان و خدا آویخته می شود و در نتیجه او خداوند را فراموش می کند .
مرحوم شیخ صدوق(ره) در کتاب ارزشمند «التوحید» از حضرت امام رضا(ع) نقل میکند که شخصی پرسید: چرا خدا محجوب است؟ فرمود: « او محجوب نیست اینکه شما او را نمیبینید در اثر کثرت گناهان است که همانند پرده ای جلوی شهود فطرت را می گیرد و نمی گذارد انسان با چشم فطرت خداوند را مشاهده کند» «إن الاحتجاب عن الخلق لکثره ذنوبهم» (توحید صدوق/252)
آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 12 (فطرت در قرآن)
به نقل از سایت تبیان
1ـ شیطان
قرآن کریم در باره کافران و دلباختگان به عالم طبیعت می گوید: «إستحوذ عَلیهم الشَیطان فَأَنسیهم ذکر الله أُولئک حزب الشیطان ألا إن حِزْبُ الشَیطان هُم الخاسِرون» مجادله/19 [شیطان بر آنها مسلط شده و آنها را همانند حیوانات مطیع ، تحت سلطه خود در آورده و یاد خداوند را که تنها سرمایه تحصیل سعادت است ، از آنها گرفته است.] تمام تلاش شیطان این است که سرمایه خدا خواهی را از انسان بگیرد و اگر کسی سرمایه خدا خواهی را باخت ، خودش را از یاد میبرد .
آیه مورد بحث سه مطلب را در کنار هم ذکر میکند :
1ـ شیطان در برابر انسان دسیسه می کند تا براو استیلا یابد و سرمایه را از او بگیرد .
2ـ چون سرمایه در جان آدمی است ؛ کافران و سایر دنیازدگان ، در اثر وسوسه شیطان آن سرمایه را باختند از این رو یاد خدا از آنها گرفته شد .
3 ـ انسانی که تحت ولایت شیطان قرار گرفت خویشتن را که همان روح الهی است فراموش می کند .
2 ـ تعلق به دنیا
دنیا عامل نسیان خداوند است؛ زیرا اولاً، هیچ عالمی از دنیا پست تر نیست و ثانیاَ رسیدن به مقام والای انسانی در آن میسور انسان نخواهد بود. بنابر این، بحث در دو محور است: محور اول این که عالمی پست تر از نشئه دنیا نیست ، امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مِن هَوانِ الدُنیا عَلی الله أنه لایعصی إلی فیها» (نهج البلاغه/حکمت 385) [از فرومایگی دنیا همین بس، که خدا در هیچ عالمی ، نه در عوالم قبل از دنیا و نه در عوالم بعد از دنیا ، معصیت نمی شود . تنها در دنیا معصیت می شود.] محور دوم این که انسان به مقام کمال و والایی نمی رسد و هیچ انسان کاملی دست او را نمی گیرد ، جز این که دنیا را ترک کند «و لا ینال ماعنده إلا بترکها» (نهج البلاغه/حکمت 385 ) علی(ع) در اوصاف متقین و اولیای الهی فرمود: «لو لا الأجل الذی کتب الله علیهم لم تَستقر أرواحُهُم فی أجسادهم طرفة عَینٍ» (نهج البلاغه، خطبه 193) [اگر قضا و قدر الهی و تعیین مدت عمر آنان نبود ، لحظه ای حاضر نبودند در این دنیا بمانند] زیرا انسان تا وقتی در دنیا است از لذت شهود معبود محروم است در حالیکه خواسته انسان پرهیزکار آن است که به عالمی سفر کند که همسفران او انبیا و اولیای الهی هستند و تنها مشهود او همان معبود اوست.
باید توجه داشت که مقصود از دنیا زمین و آسمان و دریا و صحرا و جانوران و اختران نیست ؛ زیرا همه پدیده های عالم هستی، آیات الهی اند هرگز نشانه های خدا مذموم نخواهد بود ؛ بلکه مراد از دنیا، عناوین اعتباری است که هر کدام مایه تفاخر بیجاو تکاثر ناروا است . مثل این که کسی افتخار کند ، این مال انبوه از آن من است و آن مقام اعتباری به من تعلق دارد . این دنیا به دلیل این که انسان را به خویشتن مشغول می کند و از یاد خدا باز می دارد ، مذموم است .
حاصل آن که ؛ خود بینی و برای خود خواستن و رفاه خویشتن را هدف قرار دادن و استئثار نمودن دنیاست . ولی خود را برای خداوند به کار گرفتن و همه خواسته های خویش را نثار فرمان خداوند کردن ، و ایثار نمودن پرهیز از دنیاست .
قرآن در سوره «آل عمران» فرمود: افرادی که خویشتن خویش رافراموش کردند ، کسانی هستند که فقط به فکر خودشان هستند و چون بفکر خودشان هستند از خدا غاغلند «و طائفه قد أهمتهم أنفسهم یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه» آل عمران/154 آنان خود انسانی و فطرت اصلی خویش را باپرداختن به خود طبیعی و حیوانی فراموش کردند و با سرگرمی به طبیعت ، از انسانیت اصیل خود غافل شدند ؛ تمام تلاششان این است که از مزایای زود گذر ماده و طبیعت بهره مند شوند ، تمام همتشان به حفظ نشئه طبیعی آنهاست و لذا با پندار جاهلی، گمان ناحقی نسبت به خداوند دارند. کسی که وجود اصیل خود راشناخت و آن را متاع گرانقدر ی تشخیص داد ، این متاع گرانقدر را در بازار شهادت و جهاد ، به خداوند که خریدار کالای پر ارج شهادت و مشتری ارزشمند جان شهید است ، می فروشد «إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم» توبه/111
بنابر این ، آن کسی که خود را شناخت و به ارزش جاودانه خود پی برد، خود را به خدا می فروشد و آن که خود را نشناخت، گرفتار طبیعت شده و در رهن ماده قرار می گیرد ، و به آن مشغول می گردد .
3 ـ گناه
از عواملی که باعث فراموشی خدا و غفلت از او می شود گناه است که همچون پرده ای بین انسان و خدا آویخته می شود و در نتیجه او خداوند را فراموش می کند .
مرحوم شیخ صدوق(ره) در کتاب ارزشمند «التوحید» از حضرت امام رضا(ع) نقل میکند که شخصی پرسید: چرا خدا محجوب است؟ فرمود: « او محجوب نیست اینکه شما او را نمیبینید در اثر کثرت گناهان است که همانند پرده ای جلوی شهود فطرت را می گیرد و نمی گذارد انسان با چشم فطرت خداوند را مشاهده کند» «إن الاحتجاب عن الخلق لکثره ذنوبهم» (توحید صدوق/252)
آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 12 (فطرت در قرآن)
به نقل از سایت تبیان