۱۳۹۲/۰۸/۲۱
–
۱۰۴۱۶ بازدید
فرعون چگونه با اسیه اشنا شد و با وی ازدواج کرد و چرا اسیه با اینکه از همسرش زجر میکشید از وی جدا و خود را مطللقه نساخت؟ و همچنین با یکدیگر چندسال زندگی کردند و مرگ کدام زودتر بود؟
در مورد نحوه آشنایی فرعون با آسیه باید گفت: از آنجایی که آسیه از زنان زیبای روزگار خود و زنی مشهور بوده لذا فرعون با وی ازدواج نموده است:
در تفسیر احسن الحدیث چنین گفته شده است: «آسیه دختر مزاحم از بنی اسرائیل بود فرعون او را به زنی گرفت. او از نسل انبیاء بود و به مؤمنان رحم و احسان می نمود.( سید علی اکبر قرشی، تفسیر احسن الحدیث، انتشارات بنیاد بعثت تهران، 1377، ج 8، ص 17)
نیز نقل شده: آسیه زنی بود از بنی اسرائیل که از زیبارویان و پیامبرزادگان بود به مؤمنین رحم می کرد و به آنها صدقه و احسان می نمود(ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 164، تهران، انتشارات فراهانی، 1360.)
بر اساس آنچه از کتب تاریخی و روایی به دست می آید آسیه قبل از ازدواج با فرعون هم از زنان صالحه روزگار و از پیامبر زادگان بوده است (رک: ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 164، تهران، انتشارات فراهانی، 1360 .)
وی بعد از ورود به کاخ فرعون هم دین یکتاپرستی و زهد و تقوای خود را حفظ کرده و با ورودش به کاخ فرعون توانست کمک زیادی به مومنین روزگار خود انجام دهد. و می توان گفت دلیل اصلی وی نیز از این ازدواج این بوده که از این راه بتواند به مومنین و صالحین کمک کرده و آنان را از اذیت و آزارهای فرعون تا حدی نجات دهد.
اما اینکه چند سال با هم زندگی کرده اند مشخص نیست . آنچه مسلم است این است که آسیه به وسیله شکنجه شدیدی که از جانب فرعون شده به شهادت رسیده است. در اینباره اینگونه روایت شده است: آسیه همسر فرعون از بانوان محترم بنی اسرائیل بود و به طور مخفی خدای حقیقی را می پرستید. وقتی فرعون همسر حزقیل (مؤمن آل فرعون) را به قتل رساند آسیه دید ملائکه الهی روح آن زن را به سوی آسمان بالا می برند. لذا ایمان و یقینش زیادتر شد .
وقتی فرعون، سرمستانه از کشتن حزقیل خبر آورد، آسیه با کمال تعجب گفت: وای بر تو ای فرعون، چگونه در مقابل پروردگار، جرأت و جسارت پیدا کردی؟! چه چیز باعث شده که این گونه بر خداوند متعال جرأت یابی و گستاخی کنی؟ فرعون که انتظار شنیدن چنین کلماتی را از همسر خود نداشت، گفت: نکند مانند موسی دیوانه شده ای!؟ گویا تو نیز مانند آن آرایشگر دیوانه شده ای؟ !
آسیه گفت : دیوانه نشده ام، بلکه ایمان دارم به خداوند متعال، پروردگار خودم و پروردگار تو و پروردگار جهانیان. فرعون مادر آسیه را طلبید و به او گفت: «دخترت دیوانه شده، سوگند یاد کرده ام اگر به خدای موسی کافر نگردد او را با آتش بسوزانم. مادر آسیه در خلوت با آسیه صحبت کرد: «که خود را به کشتن نده و با شوهرت توافق کن…» ولی آسیه، سخن بیهوده مادر را گوش نکرد و گفت: «هرگز به خداوند متعال، کافر نخواهم شد.» فرعون فرمان داد دستها و پاهای آسیه را به چهارمیخی که در زمین نصب کرده بودند بستند .
از این رو در قرآن، فرعون به عنوان ذو الاوتاد (صاحب میخها) یاد شده است (فجر، 89). و او را در برابر تابش سوزان خورشید نهادند، و سنگ بسیار بزرگی را روی سینه اش گذاشتند. او نیمه نیمه نفس می کشید و در زیر شکنجه بسیار سختی قرار داشت .
موسی ـ علیه السلام ـ از کنار او عبور کرد، او با انگشتانش از موسی ـ علیه السلام ـ استمداد نمود، موسی ـ علیه السلام ـ برای او دعا کرد و به برکت دعای موسی ـ علیه السلام ـ او دیگر احساس درد نکرد و به خدا متوجه شد و عرض کرد: «خدایا! خانه ای در بهشت برای من فراهم ساز.خداوند همان دم روح او را به بهشت برد، او از غذاها و نوشیدنی های بهشت می خورد و می نوشید، خداوند به او وحی کرد: سرت را بلند کن، او سرش را بلند کرد و خانه خود را در بهشت که از مروارید ساخته شده بود، مشاهده کرد و از خوشحالی خندید. فرعون به حاضران گفت: «دیوانگی این زن را ببینید در زیرفشار چنین شکنجه سختی می خندد!!به این ترتیب این بانوی مقاوم و مهربان، که حق بسیاری بر موسی ـ علیه السلام ـ داشت و او را در موارد گوناگونی از گزند دشمن نجات داده بود، به شهادت رسید . (بحارالانوار، ج 13، ص 164)
در تفسیر احسن الحدیث چنین گفته شده است: «آسیه دختر مزاحم از بنی اسرائیل بود فرعون او را به زنی گرفت. او از نسل انبیاء بود و به مؤمنان رحم و احسان می نمود.( سید علی اکبر قرشی، تفسیر احسن الحدیث، انتشارات بنیاد بعثت تهران، 1377، ج 8، ص 17)
نیز نقل شده: آسیه زنی بود از بنی اسرائیل که از زیبارویان و پیامبرزادگان بود به مؤمنین رحم می کرد و به آنها صدقه و احسان می نمود(ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 164، تهران، انتشارات فراهانی، 1360.)
بر اساس آنچه از کتب تاریخی و روایی به دست می آید آسیه قبل از ازدواج با فرعون هم از زنان صالحه روزگار و از پیامبر زادگان بوده است (رک: ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 164، تهران، انتشارات فراهانی، 1360 .)
وی بعد از ورود به کاخ فرعون هم دین یکتاپرستی و زهد و تقوای خود را حفظ کرده و با ورودش به کاخ فرعون توانست کمک زیادی به مومنین روزگار خود انجام دهد. و می توان گفت دلیل اصلی وی نیز از این ازدواج این بوده که از این راه بتواند به مومنین و صالحین کمک کرده و آنان را از اذیت و آزارهای فرعون تا حدی نجات دهد.
اما اینکه چند سال با هم زندگی کرده اند مشخص نیست . آنچه مسلم است این است که آسیه به وسیله شکنجه شدیدی که از جانب فرعون شده به شهادت رسیده است. در اینباره اینگونه روایت شده است: آسیه همسر فرعون از بانوان محترم بنی اسرائیل بود و به طور مخفی خدای حقیقی را می پرستید. وقتی فرعون همسر حزقیل (مؤمن آل فرعون) را به قتل رساند آسیه دید ملائکه الهی روح آن زن را به سوی آسمان بالا می برند. لذا ایمان و یقینش زیادتر شد .
وقتی فرعون، سرمستانه از کشتن حزقیل خبر آورد، آسیه با کمال تعجب گفت: وای بر تو ای فرعون، چگونه در مقابل پروردگار، جرأت و جسارت پیدا کردی؟! چه چیز باعث شده که این گونه بر خداوند متعال جرأت یابی و گستاخی کنی؟ فرعون که انتظار شنیدن چنین کلماتی را از همسر خود نداشت، گفت: نکند مانند موسی دیوانه شده ای!؟ گویا تو نیز مانند آن آرایشگر دیوانه شده ای؟ !
آسیه گفت : دیوانه نشده ام، بلکه ایمان دارم به خداوند متعال، پروردگار خودم و پروردگار تو و پروردگار جهانیان. فرعون مادر آسیه را طلبید و به او گفت: «دخترت دیوانه شده، سوگند یاد کرده ام اگر به خدای موسی کافر نگردد او را با آتش بسوزانم. مادر آسیه در خلوت با آسیه صحبت کرد: «که خود را به کشتن نده و با شوهرت توافق کن…» ولی آسیه، سخن بیهوده مادر را گوش نکرد و گفت: «هرگز به خداوند متعال، کافر نخواهم شد.» فرعون فرمان داد دستها و پاهای آسیه را به چهارمیخی که در زمین نصب کرده بودند بستند .
از این رو در قرآن، فرعون به عنوان ذو الاوتاد (صاحب میخها) یاد شده است (فجر، 89). و او را در برابر تابش سوزان خورشید نهادند، و سنگ بسیار بزرگی را روی سینه اش گذاشتند. او نیمه نیمه نفس می کشید و در زیر شکنجه بسیار سختی قرار داشت .
موسی ـ علیه السلام ـ از کنار او عبور کرد، او با انگشتانش از موسی ـ علیه السلام ـ استمداد نمود، موسی ـ علیه السلام ـ برای او دعا کرد و به برکت دعای موسی ـ علیه السلام ـ او دیگر احساس درد نکرد و به خدا متوجه شد و عرض کرد: «خدایا! خانه ای در بهشت برای من فراهم ساز.خداوند همان دم روح او را به بهشت برد، او از غذاها و نوشیدنی های بهشت می خورد و می نوشید، خداوند به او وحی کرد: سرت را بلند کن، او سرش را بلند کرد و خانه خود را در بهشت که از مروارید ساخته شده بود، مشاهده کرد و از خوشحالی خندید. فرعون به حاضران گفت: «دیوانگی این زن را ببینید در زیرفشار چنین شکنجه سختی می خندد!!به این ترتیب این بانوی مقاوم و مهربان، که حق بسیاری بر موسی ـ علیه السلام ـ داشت و او را در موارد گوناگونی از گزند دشمن نجات داده بود، به شهادت رسید . (بحارالانوار، ج 13، ص 164)