فرقه های اهل سنت اشعری و معتزله
۱۳۹۳/۱۲/۱۴
–
۶۱۶۷ بازدید
فرقه های اهل سنت اشعری و معتزله را نام ببرید؟
معتزلیان داراى گرایش عقلى تا حدى افراطى بوده اند؛ در عین حال بسیارى از عقاید آنان از تشیع نیز الهام گرفته است.
عقاید معتزله
الف. اعتقادات
1. توحید صفاتى ؛ (عدم تکثر و زیادت صفات خدا بر ذات او)
2. حسن و قبح ذاتى افعال ؛
3. عدل ؛ (ملاک ذاتى دارد و خداوند آنچه را که ذاتاً ظلم و قبیح است انجام نمى دهد)
4. وعد و وعید ؛ (همانطور که خلف وعده از خداوند محال است، خلف وعید نیز از او سر نمى زند)
5. مخلوق بودن کلام خدا ؛ (قرآن کلام خداست، پس مخلوق و حادث است)
6. هر کار خدا داراى هدف و نتیجه اى است ؛
7. مغفرت، بدون توبه ناممکن است ؛
8. قدیم، منحصر به ذات خداوند است ؛
9. تکلیف به آنچه در حد طاقت انسان نیست محال است ؛
10. نفى توحید افعالى، (افعال بندگان مخلوق خدا نیست و مشیّت الهى به افعال بندگان تعلق نمى گیرد) ؛
11. عالم حادث است ؛
بنگرید :
الف. همان، ص 45.
12. خداوند، در دنیا و آخرت دیده نمى شود.ب. رضا برنجکار، آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى، صص 113 – 117، قم : طه، چاپ دوم، 1379.
ب. انسان شناسى
1. انسان آزاد و مختار است، نه مجبور ؛ (اختیار)
2. انسان قبل از انجام فعلى قدرت فعل و ترک آن را دارد ؛ (استطاعت)
3. مؤمن قادر بر کفر و کافر قادر بر ایمان است ؛
4. فاسق، نه مؤمن است و نه کافر ؛ (منزلة بین المنزلتین)
5. عقل پاره اى از مسائل را مستقلاً (بدون راهنمایى قبلى شرع) درک مى کند ؛
6. در تعارض حدیث با عقل، عقل مقدم است ؛
7. قرآن را مى توان با عقل تفسیر کرد.بنگرید : همان، ص 46.
ج. مسائل اجتماعى و سیاسى
1. وجوب امر به معروف و نهى از منکر، هر چند مستلزم قیام به سیف باشد ؛
2. امامت خلفاى راشدین به ترتیبى که واقع شده، صحیح بوده است ؛
3. على(ع) از خلفاى پیش از خود افضل بوده است ؛
4. نقد به صحابه پیغمبر و بررسى کارهاى آنان جایز است ؛
5. جواز تحلیل روش سیاسى عمر و روش سیاسى حضرت على(ع) و مقایسه میان آنها.همان، ص 46 و 47.
دو. اهل حدیث
در دوران متوکل عباسى معتزله غالباً قلع و قمع شدند و در مقابل آنها، مکتب اهل حدیث رونق یافت. اهل حدیث برخلاف معتزلیان کاملاً نص گرا و ظاهرگرا بوده و براى عقل ارزش و اعتبارى قائل نبودند. این مسأله شدیداً آنان را به سوى سطحى نگرى و درک عوامانه از دین سوق داده است.
اعتقادات اهل حدیث
الف. خداشناسى و انسان شناسى
مهم ترین اعتقادات اهل حدیث به این شرح است:
1. ایمان به خدا و ملائکه و کتاب ها و رسولان ؛
2. خدا یکى است ؛
3. ایمان مساوى است با قول، نیت و عمل ؛
4. عمومیت مطلق قضا و قدر ؛
5. محمد(ص) رسول خدا است ؛
6. بهشت و جهنم حق است ؛
7. خداوند بر عرش سوار است ؛
8. خداوند صورت و چشم دارد و همین طور گوش و دست دارد ؛
9. خداوند، عالم است ؛
10. کلام خداوند، غیر مخلوق (قدیم) است ؛ پس قرآن که کلام خداست غیر مخلوق است، حتى صوت قارى آن و کسى که قرآن را مخلوق انگارد کافر است ؛
11. خیر و شر به قضاى الهى است؛ و جز آن نیست که خدا مى خواهد ؛
12. اعمال بندگان، مخلوق خداوند بوده و انسان مجبور آفریده شده است ؛
13. خداوند، مؤمنان را توفیق اطاعت مى دهد ؛
14. خداوند، در آخرت با چشم دیده مى شود ؛
15. گناه کبیره، باعث کفر نمى شود ؛
16. اسلام، از ایمان وسیع تر است ؛
17. خلفاى راشدین، به ترتیب خلافت فضیلت دارند ؛
بنگرید : الف. جعفر سبحانى، بحوث فى الملل والنحل، (قم: مؤسسه النشر الاسلامى، چاپ دوم، 1414ه.ق)، ج 1، ص 179 – 170.
18. حقانیت عذاب قبر، صراط و ابدى بودن بهشت و جهنم.ب. رضا برنجکار، آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى، صص 120 – 122، قم، طه : چاپ دوم، 1379.
ب. عقاید سیاسى و اجتماعى
پاره اى از دیدگاه هاى اجتماعى، سیاسى و فقهى آنان عبارت است از:
1. انحصار خلافت در قریش تا قیامت ؛
2. صدقات و فى ء در اختیار سلاطین است ؛
3. عدم جواز خروج و شورش بر علیه سلطان جائر و ستمگر ؛
4. عدم جواز پیروى از امر حاکم به معصیت الهى ؛
5. جهاد باید همراه امام باشد؛ چه امام عادل باشد یا ظالم ؛
6. عدم جواز تکفیر مسلمانان به جهت ارتکاب گناه؛ مگر در مواردى که به واسطه نص خارج شده باشد.بنگرید : همان جا.
سه. اشعرى ها یا اشاعره
در اوایل قرن چهارم و اواخر قرن سوم، اهل حدیث دو دسته شدند:
1. حنابله، یعنى تابعان احمدبن حنبل.
2. اشاعره که پیروان ابوالحسن اشعرى (شاگرد قاضى عبدالجبار معتزلى ) بودند.
ابوالحسن اشعرى (260-324ه.ق) که خود ابتدا معتزلى بود در جستجوى راهى معتدل در میان عقل گرایى افراطى معتزله و خردگریزى اهل حدیث برآمد. نتیجه نهایى کار او پذیرش آراء اهل حدیث همراه با نوعى تبیین عقلى براى آنها بود و نتوانست اشکالات اساسى دیدگاه اهل حدیث همچون جبرگرایى را حل کند. او از بین اعتقادات اهل حدیث، اصول زیر را برگزید.
عقاید اشاعره
1. عدم وحدت صفات الهى با ذات ؛ (نفى توحید صفاتى)
2. عمومیت اراده و قضا و قدر الهى در همه امور، از جمله در افعال انسان ؛
3. شرور، مانند خیرات از جانب خدا است ؛
4. مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او ؛
5. حسن و قبح افعال، ذاتى نیست ؛ بلکه شرعى است و عدل نیز امرى شرعى است نه عقلى و ذاتى ؛
6. رعایت لطف و اصلح بر خدا واجب نیست ؛
7. قدرت انسان بر فعل، توأم با فعل است، نه پیش از آن ؛
8. انسان آفریننده عمل خود نیست بلکه اکتساب کننده آن است ؛
9. تنزیه مطلق خداوند و نفى هرگونه شباهت میان خدا و غیرخدا ؛
10. خداوند در قیامت با چشم دیده مى شود ؛
11. فاسق، مؤمن (مسلمان) است ؛
12. مغفرت، بدون توبه اشکال ندارد ؛ همچنان که عذاب مؤمن بلااشکال است ؛
13. عالم حادث زمانى است ؛
14. کلام خدا قدیم است، اما کلام نفسى نه کلام لفظى ؛
15. کارهاى خدا براى غایت و غرضى نیست ؛
16. تکلیف مالایطاق بلا مانع است ؛
17. شفاعت بلااشکال است ؛
18. کذب و تخلف وعده بر خدا جایز نیست ؛
بنگرید :
الف. مرتضى مطهرى، همان، صص 57 – 59 ؛
19. پذیرش اوصاف خبرى خداوند، بدون تشبیه خدا به مخلوقات و تعیین کیفیت آنها.ب. رضا برنجکار، آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى، صص 125 – 133، قم : طه، چاپ دوم، 1374.
از آنچه بیان شد به خوبى روشن مى شود که اشاعره و معتزله فرقه های کلامی اهل سنت هستند.