۱۳۹۲/۰۴/۱۰
–
۲۲۵۲ بازدید
ازدواج، در عرف و شرع، پیمان زناشویى است و بر اساس آن، براى مرد و زن نسبت به یکدیگر، تعهّداتى
ازدواج در هر آیینى، با قوانین و مقرّرات ویژه اى صورت مى گیرد و اسلام به آداب و رسوم دیگر اقوام احترام گذاشته و ازدواج آنها با یکدیگر را صحیح میداند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به کسانی که پیوند زناشویی غیر مسلمانان را به بهانه اینکه عقد اسلامی بینشان جاری نشده باطل دانسته و ارتباط آنها با یکدیگر را نامشروع می پنداشتند فرمودند: لِکُلِّ قَوْمٍ نِکَاحٌ [۲]؛ در هر آیینی قوانین و مقررات ویژه ای برای پیوند زناشویی وجود دارد که همان باعث جدایی ارتباط مشروع از نامشروع می شود. حال اگر زن و مردی (در هر دین و آیینی) بر اساس آن مقررات، زندگی مشترکی را آغاز کردند رابطه شان مشروع خواهد بود و جایز و در غیر اینصورت ارتباطشان نامشروع و به لحاظ همان آیین خودشان غیر قانونی خواهد بود.
با این توضیحات فرق بین ازدواج (نکاح) با زنا (سفاح) روشن می شود: یکی ارتباط و پیوند مشروع و قانونمند است و دیگری ارتباطی غیر مشروع و بی ضابطه؛ چه در اسلام باشد و چه در غیر اسلام.
از اینجا بی اساسی این سخن که: « صیغه زنای شرعی است » روشن می شود؛ زیرا صیغه یا همان ازدواج موقت یک نکاح شرعی است ولی زنا یک ارتباط غیر شرعی و اصولا در اسلام چیزی به نام حرام شرعی وجود ندارد؛ کار یا شرعی است یا غیر شرعی.
این هم که برخی «ازدواج موقت» را «هرزگی شرعی» می نامند نشانگر بی خبری ایشان از معنای «ازدواج» و «هرزگی» است. اگر کسی بداند که ازدواج یک پیوند قانونمند و بر اساس مقررات ویژه است و هرزگی روابط بی ضابطه و خارج از چهارچوب بین زنان و مردان است؛ دیگر این دو مقوله کاملا از هم جدا را به هم نیامیخته و عادل را فاسق نمی خواند.
شرع یعنی قانون؛ قانونی برای زندگی با سعادت و هرزگی یعنی فرار از این قانون برای زندگی با نکبت. بر این اساس چگونه می توان هرزگی را بخشی از شرع دانست و یک کار کاملا شرعی را هرزگی نامید؟!
فرق بین ازدواج موقت و زنا
فرق اول
ازدواج موقت مانند ازدواج دائم، پیوندی است که قرآن [۳] و روایات اهل بیت علیهم السلام [۴] بر جواز، صحت و درستی آن تاکید دارند. اما زنا رابطه ایست غیر قانونی و خلاف شرع که قرآن[۵] و روایات اهل بیت علیهم السلام [۶] به شدت از آن نهی کرده اند و نیز در هر مکتب و آیینی که فطرت در آن دفن نشده باشد کاری است غیر انسانی و خلاف قانون.
اینکه امیرالمومنین(علیه السلام) می فرماید: ما زَنا غیورٌ قَطُّ [۷] ؛ هرگز انسان غیرتمند زنا نمی کند یا ما زَنا عَفیفٌ [۸] ؛ هیچ انسان پاکدامنی زنا نمی کند. گویای همین مطلب است. امام علیه السلام نفرمود هیچ مومن یا مسلمانی خود را به این کار آلوده نمی کند؛ بلکه حضرت این سخن را درباره تمام کسانی فرمود که هنوز فطرت الهی شان فعال است و نفس می کشد.
فرق دوم
ازدواج موقت به مانند ازدواج دائم نیازمند اجرای صیغه است [۹] که این صیغه بر خلاف تصور برخی، «دعا» نیست؛ بلکه عبارتهایی است که مفاد آن ابراز از سوی زوجه و قبول از سوی زوج برای شروع یک زندگی مشترک است و در اصطلاح به آن ایجاب و قبول گفته می شود که باید به قصد انشاء بیان شود. [۱۰] این ایجاب و قبول گاهی به واسطه وکیل یا وکلای دو طرف صورت می گیرد که احکام خاص خود را دارد.
در حالی که در زنا، هیچ یک از این احکام وجود ندارد نه صیغه ای (تا چه رسد به قصد انشاء) نه ایجابی و نه قبولی.
قبل از بیان ادامه فرقها پاسخ به یک سوال ضروری است:
اجرای صیغه چه اهمیتی دارد؟!
آسانی «اجرای صیغه» و کمی زمانی که این کار می برد سبب شده تا عدهای اصل آن را ناچیز دانسته و از اهمیت آن غفلت کنند تا جایی که برخی نوشته اند «چه فرقی می کند که برای برقراری رابطه، اولش چیزی خوانده شود یا نه؟!»
از این عده می پرسیم: آیا واقعا فرقی بین رعایت یک قانون و رعایت نکردن آن نیست؟ برای مثال، شما رئیس بانک هستید. کسی به شما مراجعه کرده و تقاضای چند میلیون وام می کند. شما هم با تقاضای او موافقت می کنید به شرط آنکه او شرایط و تعهداتی را که بانک از او می خواهد در عرض چند دقیقه امضاء کرده و بپذیرد؛ اما او از شما میخواهد تا بدون گذراندن مراحل قانونی، خواسته او را اجابت کرده و پول را به او تحویل دهید. او این جمله را به شما می گوید:
«چه فرقی می کند من این چهار تا برگه را امضاء کنم یا نه؟ اصل آن نقل و انتقال پول است.»
شما چه جوابی به او می دهید؟ حق را به او می دهید و فورا پول را در اختیارش می گذارید؟ یا به او می گویید درست است که چند دقیقه بیشتر طول نمی کشد؛ اما کار باید طبق قانون باشد؛ اگر قانون اجرا نشد این نقل و انتقال دیگر نامش پرداخت وام نیست؛ اختلاس است. با همین چند دقیقه، کار به آن خوبی، به کاری به این بدی تبدیل می شود بی آنکه تغییری در ظاهر آن پدید آمده باشد.
گذشته از این که در این مثال، قانون، قانون اعتباری انسانی است؛ ولی اجرای عقد برای ازدواج، قانون واقعی الهی است.
فرق سوم
تمام احکام محرم و نامحرمی که در ازدواج دائم وجود دارد در ازدواج موقت نیز لحاظ می شود. برای مثال مرد به محض اینکه زنی را صیغه کرد دیگر حق ازدواج با مادر او را نخواهد داشت؛ آن زن هم دیگر حق ازدواج با پدر این مرد را ندارد و بسیاری از احکام دیگر.
ولی در زنا که سراسر بی بند و باری و عدم رعایت قوانین شرع است؛ این احکام از اساس معنا ندارد.
فرق چهارم
در ازدواج موقت پس از آنکه دو طرف از هم جدا شدند زن باید «عده» نگه دارد. نگه داشتن عده به این معناست که زن تا پایان مدت مشخص که «عده» نام دارد، حق ازدواج و ارتباط زناشویی با مرد دیگری را ندارد. [۱۱]
با نگاهی گذرا بر این قوانین و احکام، بر هر مُنصِف متدینی پوشیده نخواهد ماند که فرق و فاصله بین ازدواج موقت و زنا از بهشت تا جهنم است. چگونه می توان ازدواج موقت را عین و یا حتی شبیه به کاری دانست که در آن نه خبری از صیغه است نه صحبت از محرم و نامحرم؛ نه زنی عده نگه می دارد و نه مردی عده آن زن را محترم می شمرد؟!
یکی محبوب خدا و دیگری مغبوض خدا
ناخرسندی قرآن کریم از تشبیه حلال خدا به حرام خدا
عده ای به بهانه اینکه «نزول» (ربا) مانند «خرید و فروش» (بیع) ، سودآوری دارد این دو را مثل هم گرفتند و در برابر نهی از ربا گفتند: إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا ؛ بی تردید بیع هم مثل رباست؛ درست مانند حرفی که امروز می زنند: صیغه هم مثل زناست؛ اما خداوند متعال پاسخ می دهد که کجا این مثل آن است؟ یکی مطابق قوانین شرع است و ما آن را حلال کرده ایم و دیگری خلاف شرع است و ما آن را حرام کرده ایم : أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا [۱۲] پس نگویید این هم مثل آن است.
جالب تر اینکه شبیه همان حرفی را که طرفداران «ربا» به طرفداران «بیع» می زدند و می زنند؛ طرفداران «زنا» به طرفداران «نکاح» می زدند و می زنند. که امید است مومنین در اظهار نظر و استفاده از تعابیر به این اصل قرآنی توجه نمایند و از تعابیری مانند «زنا» و «هرزگی» و «هوس رانی» و مانند اینها برای کاری که خداوند متعال آن را حلال کرده است استفاده نکنند.
نتیجه اینکه
فرقهای اساسی بین ازدواج موقت و روابط نامشروع وجود دارد و هرگز نباید رابطه نامشروعی که مورد نفرت خداوند متعال است را به بهانه شباهت در مورد یا مواردی، همانند ازدواجی دانست که مورد عنایت قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) است و احکام و قوانین مشخص و الزام آور خاصی دارد.
در مقاله بعد دلایل دیگر هجمه به این حکم الهی را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
پی نوشت:
۱.تشکیل خانواده در اسلام، ص ۱۹؛ التحقیق ۱۲/۲۳۴
۲. تهذیب الاحکام ۷/۴۷۲
۳. ۲۴/ نساء: فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنهُْنَّ فََاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً.
۴. نک به وسایل الشیعه، کتاب النکاح، ج۲۰
۵.۳۲/ اسراء: وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبیلاً.
۶.کافی ۵/۵۴۱ و ۵۴۳
۷.غررالحکم ص۶۸۴
۸.غررالحکم ص۶۹۰
۹.تحریرالوسیله ۲/۲۲۰و ۲۶۶
۱۰.تحریر الوسیله ۲/۲۴۲
۱۱.این مدت، از لحظه جدایی شروع شده و تا پایان دومین عادت ماهیانه او پس از جدایی ادامه خواهد داشت. این حکم فروعات دیگری هم دارد. ر.ک به تحریرالوسیله ۲/۳۳۷
۱۲. ۲۷۵/ بقره
به نقل از سایت تبیان