۱۳۹۷/۰۶/۲۱
–
۱۲۲۲ بازدید
نمی دونم مراجع چرا از ثواب حرف میزنن شیطان هم ۶۰۰۰ سال خدا رو عبادت کرد ولی بندگی نکرد .
دوست گرامی. ثواب یعنی پاداش آخرتی که خدای متعال به مومن و بندگان خود می دهد. صحبت کردن از ثواب اشکالی ندارد و درآیات و روایات هم به آن اشاره شده است.
در مورد فرق عبادت و عبودیت مطالب زیر را مطالعه کنید:
عبادت از مقوله «فعل» و عمل است که انسان انجام مىدهد، اما عبودیت «صفت» است که انسان به آن متصف مىشود . مثلا مىگویند: فلانى «صفت عبودیت» دارد، اما نمىگویند «صفت عبادت» دارد (بلکه فاعل آن است).
این در صورتى است که عبودیت به معناى «اسم مصدرى» در نظر گرفته شود، اما اگر به صورت «مصدر متعدی» لحاظ شود، به مفهوم «بندگى کردن» است، که از مقوله فعل و عمل است و اگر به همین معنا به خدا انتساب یابد (بندگى خدا کردن)، در این صورت از نظر مصداق با عبادت یکى خواهد شد.
شاید کسانى که واژه عبادت و عبودیت را به یک معنا گرفته اند، عبودیت را «مصدر متعدى» فرض کردهاند.
به طور کلى عبادت، عبارت است از عملى که یا قصد قربت انجام شود، اما هر عبادتى پرستش خداوند نیست، بلکه عملى که براى اظهار عبودیت خداوند وضع شده است، پرستش است.
و عبودیت نیز یعنی تسلیم محض خدا بودن. این حالت در حقیقت یک وضعیت انسانی است که محصول عبادت کامل و خالصانه خداوند است.
در حقیقت مراد از عبودیّت و بندگی ، رسیدن به درجه ای از معرفت و خلوص قلبی و درجه ی وجودی است که در آن مرتبه ، شخص هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا هیچ نمی بیند و همه ی موجودات و از جمله خود را بند به اراده ی خدا می یابد ؛ لذا بنده ی خدا (بند شده به خدا) نامیده می شود.
در این رتبه است که بنده ی خدا ، مظهر اسماء الله می شود و اسماء الهی در وجود او ظاهر می گردند ؛ لذا خلیفة الله و نماینده ی خدا ( نمایان کننده ی خدا) نامیده می شود ؛ چون تمام وجودش خدا را می نمایاند.
عبادت و پرستش دینی، به افعال خارجی و مناسک عبادی، مانند نماز و روزه و خدمت به خلق و مانند آن گفته می شود، اما بندگی و عبودیت، صفت درونی انسان است که زمینه انجام عبادات بیرونی را فراهم می آورد، البته عبادت هم متقابلا در تحکیم صفت عبودیت و بندگی تاثیر گذار است.
صفت عبودیت و بندگی در کسی نهادینه می شود که همه عبادات و طاعات و کارهای فردی و اجتماعی و روابط و آرزوها و اهداف میانی خود را در جهت هدف نهایی که قرب و رضایت و خواست خدای متعال است، تنظیم کند و اقتضای بندگی را در تمامی امور زندگی رعایت نماید، بنابراین بندگی و عبودیت، اعم از عبادت خاص و مناسک عبادی است.
رابطه عبودیت و عبادت مانند رابطه نیت و عمل است. همانگونه که نیت درونی و عمل بیرونی است، عبودیت نیز در درون انسان شکل می گیرد و عبادت فعالیت بیرونی عبد است و به همان میزان که ارزشمندی عمل وابسته با نیت خالص است، عبودیت نیز به عمل و عبادت بیرونی، ارزش می دهد.
بنابراین عمل و عبادتی ارزش دارد که ناشی از عبودیت باشد، وگرنه اگر انسان عبودیت نداشته باشد، عبادت او هم ریشه دار نخواهد بود و در معرض ریا و عجب و انواع فساد قرار می گیرد.
شیطان سال های زیادی خداوند را عبادت کرد، اما عبد نبود و عبودیت نداشت، تسلیم و مطیع خداوند نبود، زیرا وقتی خدای متعال به او فرمان داد که در مقابل آدم (ع) سجده کند، خودپرستی و عبد نبودن اش ظهور کرد و از فرمان الهی سرپیچید و خود را برتر از انسان پنداشت و حاضر به سجده نشد.
در مورد فرق عبادت و عبودیت مطالب زیر را مطالعه کنید:
عبادت از مقوله «فعل» و عمل است که انسان انجام مىدهد، اما عبودیت «صفت» است که انسان به آن متصف مىشود . مثلا مىگویند: فلانى «صفت عبودیت» دارد، اما نمىگویند «صفت عبادت» دارد (بلکه فاعل آن است).
این در صورتى است که عبودیت به معناى «اسم مصدرى» در نظر گرفته شود، اما اگر به صورت «مصدر متعدی» لحاظ شود، به مفهوم «بندگى کردن» است، که از مقوله فعل و عمل است و اگر به همین معنا به خدا انتساب یابد (بندگى خدا کردن)، در این صورت از نظر مصداق با عبادت یکى خواهد شد.
شاید کسانى که واژه عبادت و عبودیت را به یک معنا گرفته اند، عبودیت را «مصدر متعدى» فرض کردهاند.
به طور کلى عبادت، عبارت است از عملى که یا قصد قربت انجام شود، اما هر عبادتى پرستش خداوند نیست، بلکه عملى که براى اظهار عبودیت خداوند وضع شده است، پرستش است.
و عبودیت نیز یعنی تسلیم محض خدا بودن. این حالت در حقیقت یک وضعیت انسانی است که محصول عبادت کامل و خالصانه خداوند است.
در حقیقت مراد از عبودیّت و بندگی ، رسیدن به درجه ای از معرفت و خلوص قلبی و درجه ی وجودی است که در آن مرتبه ، شخص هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا هیچ نمی بیند و همه ی موجودات و از جمله خود را بند به اراده ی خدا می یابد ؛ لذا بنده ی خدا (بند شده به خدا) نامیده می شود.
در این رتبه است که بنده ی خدا ، مظهر اسماء الله می شود و اسماء الهی در وجود او ظاهر می گردند ؛ لذا خلیفة الله و نماینده ی خدا ( نمایان کننده ی خدا) نامیده می شود ؛ چون تمام وجودش خدا را می نمایاند.
عبادت و پرستش دینی، به افعال خارجی و مناسک عبادی، مانند نماز و روزه و خدمت به خلق و مانند آن گفته می شود، اما بندگی و عبودیت، صفت درونی انسان است که زمینه انجام عبادات بیرونی را فراهم می آورد، البته عبادت هم متقابلا در تحکیم صفت عبودیت و بندگی تاثیر گذار است.
صفت عبودیت و بندگی در کسی نهادینه می شود که همه عبادات و طاعات و کارهای فردی و اجتماعی و روابط و آرزوها و اهداف میانی خود را در جهت هدف نهایی که قرب و رضایت و خواست خدای متعال است، تنظیم کند و اقتضای بندگی را در تمامی امور زندگی رعایت نماید، بنابراین بندگی و عبودیت، اعم از عبادت خاص و مناسک عبادی است.
رابطه عبودیت و عبادت مانند رابطه نیت و عمل است. همانگونه که نیت درونی و عمل بیرونی است، عبودیت نیز در درون انسان شکل می گیرد و عبادت فعالیت بیرونی عبد است و به همان میزان که ارزشمندی عمل وابسته با نیت خالص است، عبودیت نیز به عمل و عبادت بیرونی، ارزش می دهد.
بنابراین عمل و عبادتی ارزش دارد که ناشی از عبودیت باشد، وگرنه اگر انسان عبودیت نداشته باشد، عبادت او هم ریشه دار نخواهد بود و در معرض ریا و عجب و انواع فساد قرار می گیرد.
شیطان سال های زیادی خداوند را عبادت کرد، اما عبد نبود و عبودیت نداشت، تسلیم و مطیع خداوند نبود، زیرا وقتی خدای متعال به او فرمان داد که در مقابل آدم (ع) سجده کند، خودپرستی و عبد نبودن اش ظهور کرد و از فرمان الهی سرپیچید و خود را برتر از انسان پنداشت و حاضر به سجده نشد.