۱۳۹۲/۰۵/۳۰
–
۱۲۷ بازدید
موضوع: فشار قبر نتیجه چیست؟
استاد: حضرت آیت الله مظاهری حفظه الله
یادآوری مرگ و قیامت
استاد: حضرت آیت الله مظاهری حفظه الله
یادآوری مرگ و قیامت
از جمله عوامل کنترل کننده و مانع سقوط انسان، یاد مرگ و یاد معاد میباشد توجّه به حالت احتضار و یادآوری وقایع درون قبر و نیز عالم برزخ، میتواند مانعی برای سقوط انسان در درّۀ تباهی و غفلت باشد.
یادآوری مسألۀ مرگ در طول شبانه روز، به مرور میتواند انسان را بیدار کرده، او را از انحراف نجات دهد. علمای علم اخلاق تأکید فراوانی بر یاد مرگ داشتهاند و این نوع تفکّر را برای نجات از غرق شدن در مادیّات و امور دنیوی، بسیار مهم و با ارزش میشمرند.
احتیاج اموات به خیرات بازماندگان
یکی از وظایف سنگین انسان، به یاد گذشتگان و رفتگان بودن است. انسانها تا وقتی در این دنیا زندگی میکنند، میتوانند برای رفتگان خود، خیرات و مبرّات بفرستند. کار نیک زندهها، موجب نجات مردگان است و در نتیجه، دعای خیر آنها را برای انسان به همراه دارد. این یادآوری و به فکر بودن، برای همۀ فرزندان نسبت به والدین و خویشان، لازم و ضروری است. مثلاً اگر کسی از دنیا برود که نعوذ بالله حقّالنّاس یا ظلمی بر گردن داشته باشد، فرزندان و بازماندگان او موظّفند که آن حق را ادا کنند. مردگان از زندگان توقّع دارند و باید به یاد آنها بود.
مرحوم محدث قمّی در آخر کتاب شریف مفاتیح الجنان میفرماید: در خواب شخصیّت بزرگی را دیدم، او گفت: شما را به خدا، لاأقل این استخوانهایی که پیش گربه و سگها میاندازید، به یاد ما و برای ما بیندازید.
نیم نگاهی به نعمتهای بهشت برزخی
در عالم برزخ، درجات انسانها برای نیل به بهشت، متفاوت است. برخی از انسانهای نیکوکار، وارد بهشت میشوند و بهشت آنان سرشار از نعمتها و خوبیهاست. آنچه در این دنیا انتظار داشتهاند، به طور تمام و کمال در آنجا دریافت میکنند، همۀ لذّتهای روحی و جسمی برای آنان مهیاست و از نظر خوراک و پوشاک و ازدواج و مسکن، در سرحدّ آرامش و راحتیهستند و در مقابل، از غم و غصه، نگرانی و اضطراب خاطر، درد و رنج و اختلاف خبری نیست. امّا چیزی که مهمتر از اینهاست و تنها برای برخی از بهشتیان، در درجات بالا حاصل میشود، ملاقات با خداست:
«فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»[1]
هرکه خواستار ملاقات با خداوند متعال است، باید عمل نیکو انجام دهد و خود را از هرگونه شرک و بت پرستی پاک گرداند.
انسان میتواند به مقامی برسد که مورد تشویق خداوند قرار گیرد و پروردگار عالم به او سلام کند:
«سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»[2]
کسب این مقام، چیزی ورای بهشت و نعمتهای بهشتی است و مخصوص خواص میباشد.
بنابراین افراد صالح و کسانی که فکری برای عالم برزخ کردهاند، در آنجا خیلی خوشند. به اندازهای که مثلاً یک میلیون سال در آنجا برای آنها یک ساعت است، آنقدر لذت میبرند که میلیونها سال در آنجا برای آنها یک روز است.
در اوایل سورۀ مبارکۀ «یس» ـ که به آن قلب قرآن گفته میشود و قرائت آن برای برآورده شدن حوائج دنیوی و رفع گرفتاریها بسیار سودمند است ـ قضیۀ مردم انطاکیه نقل شده است. چند پیامبر یا فرستادۀ پیامبران، به آن دِه رفتند و شروع به تبلیغ دین نمودند.
آن منطقه، از نظر قرآن، یک دِه و روستا بود: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ»[3]
امّا بر اثر حضور پیامبران یا نمایندگان آنان و کارهای تبلیغی و وجود علم و عالم در آنجا، آن ده به شهر تبدیل شد:
«وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدینَةِ رَجُل »[4]
پیامبرها هرچه با معجزه و استدلال مردم را دعوت میکردند، آنها نمیپذیرفتند. روزی مردی معمولی که از نظر مردم حتّی مستضعف بود، جلو آمد و به مردم گفت: این افرد و رسولان، معجزه دارند، حرفهای صحیح و حسابی میزنند و شما را هدایت میکنند، و در ازای کار خود، هیچ مزدی نمیخواهند و منّتی نمیگذارند، چرا حرف آنان را قبول نمیکنید و به آنها توجّهی ندارید؟ پس از سخنان او، ناگهان مردم بر سرش ریختند و وی را کشتند.
قرآن کریم میفرماید: وقتی او مُرد، به او خطاب شد که وارد بهشت شو: «قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ». در آن حال، پیرمرد مستضعف و پاکدل میگوید:
«قالَ یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونَ، بِما غَفَرَ لی رَبِّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکْرَمینَ»[5]
ای کاش کسانی که مرا شهید کردند، چشمی داشتند و میدیدند که من چه جایگاهی دارم و پروردگار عالم چه عنایتهایی به من کرده است.
تأثیر حقّ النّاس در عذاب برزخ و قیامت
از جمله عواملی که حسابرسی انسان را با شدّت و سختی مواجه میکند، حقّ النّاس است. از این جهت در آموزههای دینی، ضایع کردن حقوق دیگران، بسیار مذمّت شده است.[6] حقّ الناس در عالم برزخ قابل گذشت نیست و حتی افراد نیکوکار را هم معذّب خواهد کرد. خداوند متعال، از حقّ النّاس، ولو کم باشد، نمیگذرد. در روایات میخوانیم که خداوند متعال ممکن است از حقّ الله بگذرد، امّا به عزّت و جلال خود سوگند خورده است که از حقّ النّاس نخواهد گذشت:
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِذَا بَرَزَ لِخَلْقِهِ أَقْسَمَ قَسَماً عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَجُوزُنِی ظُلْمُ ظَالِمٍ وَ لَوْ کَفٌّ بِکَفٍّ وَ لَوْ مَسْحَةٌ بِکَفٍّ وَ لَوْ نَطْحَةٌ مَا بَیْنَ الْقَرْنَاءِ إِلَى الْجَمَّاءِ فَیَقْتَصُّ لِلْعِبَادِ بَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ حَتَّى لَا تَبْقَى لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ مَظْلِمَةٌ ثُمَّ یَبْعَثُهُمْ لِلْحِسَاب »[7]
حقّ النّاس شامل تمام حقوقی میشود که انسانها بر یکدیگر دارند و به دو قسم مالی و آبرویی منقسم میشود. حقّ النّاس مالی به معنای از بین بردن اموال مردم، تصرّف عدوانی در اموال ایشان، غصب و امثال آن است. حقّ النّاس آبرویی نیز نظیر غیبت، تهمت، شایعه پراکنی و نقل قول بیاساس است که موجب آبروریزی دیگران میشود.
عذاب ناشی از اعمالی که شبهۀ حقّالنّاس دارد
حقّالنّاس؛ مالی یا آبرویی؛ بسیار حائز اهمیّت است و روایات فراوانی راجع به آن وجود دارد. اهمیّت و حسّاسیّت حقّالنّاس به قدری است که حتی افکاری که شبهۀ حقّالنّاس دارد نیز در برزخ انسان را معذّب خواهد کرد. در روایتی آمده است: یک قاضی مقدّس و بسیار عابد از دنیا رفت. او حقّی را ناحق نمیکرده و علاوه بر شهرت به قضاوت عادلانه، مؤمن و متّقی بوده است و از این رو همسرش یقین داشته که وی بهشتی است. وقتی زن جسد شوهر را در لحد قرار داد و پارچۀ روی صورت او را کنار زد، دید ماری از بینی او بیرون آمد و شروع به کندن و خوردن صورت او کرد. زن از این وضعیت عجیب ترسید.
هنگام شب، شوهر خود را درخواب دید و از آنچه رخ داده بود سؤال کرد و گفت: تو که انسان خوبی بودی! پس این مار چه بود؟ قاضی جواب داد: آن به خاطر برادر توست. روزی برادر تو با کسی نزاع داشت. برای حلّ مسأله به نزد من آمدند و من در دل خود دوست داشتم که حق با برادر تو باشد. ـ نه اینکه العیاذبالله ناحقی باشد، بلکه دوست داشته حق با برادر زنش باشد ـ البته نتیجۀ حکمیّت به نفع برادرت شد و من از این امر خوشحال شدم و با اینکه واقعاً حق با برادر تو بود، اکنون گرفتارم![8] همین که قاضی در دل بین دو مسلمان تفاوت قائل شده، عمل او در برزخ مجسّم شده و موجب آزار او گردیده است.
ترجیح بلا مرجّح مراجع و علما بر همدیگر
از این موارد در زندگی بسیاری از افراد فراوان یافت میشود. متأسفانه بسیار مشاهده میشود افرادی بین مراجع، بدون دلیل، فرق میگذارند و یک مرجع تقلید را به دیگری ترجیح میدهند یا با تخریب شخصیّت یک امام جماعت و با مقایسۀ بیجهت، از امام جماعت دیگری تعریف میکنند. برخی از طلاب، از روی سلیقۀ شخصی برای مردم مرجع تقلید تعیین میکنند و آنان را از تقلید از مرجع خود باز میدارند و یا اساتید، علما و مدرسّین حوزه را با هم مقایسه و به هم ترجیح میدهند.
این افراد باید بدانند که تجسّم عمل آنان در برزخ، مار و عقرب میشود و به جان آنها میافتد و تمام شدنی هم نیست. به عبارت روشنتر، مار و عقرب برزخ که تجسّم عمل انسان است، هیچگاه از بین نمیرود و همیشه با او خواهد بود.
ضرورت پرهیز از حقّ النّاس آبرویی
چنانچه گفته شد، حقّ النّاس فقط در مال نیست، بلکه حقّ النّاس آبرویی بسیار مهمتر است. کسی نمیتواند آبروی دیگران را ببرد، به راحتی غیبت کند، با تهمت زدن، وجهۀ اجتماعی و یا سیاسی افراد را خراب کند، و انتظار داشته باشد مورد شفاعت اهل بیت «سلام الله علیهم» نیز واقع گردد. متأسّفانه در جامعۀ فعلی، بسیاری از حرفهای رایج، خصوصاً در مسائل سیاسی و اجتماعی، تهمت و یا غیبت است. پاسخگویی به این نوع گناهان در برزخ و قیامت، برای انسان سخت خواهد بود و عذاب سخت الهی را به دنبال دارد.
در روایات آمده است که اگر کسی به دیگری تهمت بزند، در روز قیامت روی تلّی از چرک و خون قرار میگیرد تا حسابرسی خلایق تمام شود. سپس او را به جهنّم میبرند و فریاد جهنّمیان از حضور این شخص بلند میشود.
برای رهایی از حقّ النّاس، انسان باید در این دنیا به فکر باشد. حقّ النّاس بسیار مشکل است و سختیهای آن از هنگام مرگ شروع میشود و تا قیامت و پس از آن تا خدا، خدایی میکند، گریبان انسان را خواهد گرفت، مگر آنکه جدّاً مورد شفاعت قرار گیرد.
شفاعت در برزخ یا قیامت؟
در خصوص شفاعت نیز قبلاً مکرّراً گفتهایم که شفاعت، لیاقت میخواهد و معلوم است کسی که حقّ النّاس دارد، لیاقت بهرهمندی از شفاعت اهل بیت«سلاماللهعلیه» را نخواهد داشت. ضمن اینکه در برخی روایات، از قول اهل بیت«سلاماللهعلیهم» آمده است که شفاعت را برای قیامت بگذارید و در عالم برزخ، باید خود پاسخگوی اعمالتان باشید. لذا مواظبت از حقّ النّاس، برای هر فردی لازم و ضروری است.
بروز و ظهور اعمال دنیوی در برزخ
قرآن کریم در آیات متعدّدی هشدار میدهد که آنچه بندگان در برزخ یا قیامت میبینند، خودشان از پیش برای خود فرستادهاند:
«ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ»[9]
خداوند متعال، چرکی و خونی خلق نکرده است، بلکه تهمتها و سایر اعمال ناشایست انسان، اینگونه بروز و ظهور مییابد. هرکار زشتی که انسان در دنیا انجام میدهد، غل و زنجیری بر گردن او خواهد بود و هرچه گناه بزرگتر باشد، بر این غل و زنجیر افزوده میشود. به تعبیر قرآن کریم، گاهی به هفتاد زراع میرسد و هرچه گناهان بیشتر شود، آتشینتر و سوزندهتر میگردد:
«ثُمَّ فی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ»[10]
بسیاری از کارها نیز گرچه ممکن است از نظر انسان گناه نباشد یا رفتار عادی جلوه کند، ولی تجسّم آن در قبر و برزخ، برای انسان ناگوار است. مثلاً بداخلاقی و تندی در خانه و سرد کردن محیط خانواده، چه از طرف مرد و چه از جانب زن ـ فشار قبر را در پی دارد.
خداوند رحمان فشار قبر ندارد، بلکه برخورد سرد در خانواده، موجب به وجود آمدن این فشار و سختی شده است. لذا ممکن است فردی نیکوکار و بهشتی باشد، ولی اگر از این نوع کارهای خود توبه نکند، دچار فشار قبر گردد. اگر زن یا مردی به همسر خود بیاحترامی کند و موجب سردی روابط خانوادگی شود، گرچه با عفّت، مقدّس، اهل نماز و روزه و مسجد و … خلاصه بهشتی باشد، ولی تجسّم بداخلاقیهای درون خانواده، برای او فشار قبر پدید میآورد.
در مورد انسانهای نیکوکار نیز قضیه به همین صورت است. هر نعمتی که به بهشتیان میرسد، تجسّم کارهایی نیکی است که در دنیا انجام دادهاند و کلام «ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ» در مورد آنان نیز صادق است؛ به همین علّت ملائکه خطاب به بهشتیان میفرمایند:
«کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنیئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخالِیَةِ»[12]
«وَ الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ»[13]
در برزخ، وضعیّت انسانهای بدکردار، بسیار ناگوار خواهد بود. تجسّم اعمالی که در دنیا انجام دادهاند، در برزخ دست و پاگیر آنان میشود و همیشه موجب آزار و اذیت آنها است. به همین علّت باید به ندای قبر گوش داد که در روایت آمده است هر روز انسان را میخواند و از وجود مار و عقرب درون خود، او را برحذر میدارد:«القبر ینادی بخمس کلمات: أنا بیت الوحدة؛ فاحملوا إلیّ أنیسا، و أنا بیت الحیّات؛ فاحملوا إلیّ تریاقا، و أنا بیت الظلم، فاحملوا إلیّ سراجا، و أنا بیت التراب فاحملوا إلیّ فراشا، و أنا بیت الفقر فاحملوا إلیّ کنزا»[14]
قرآن کریم میفرماید: «بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»[15]
آن کسانی که برای خودشان مار و عقرب و غل و زنجیر و آتش جهنّم تهیه کردهاند، در برزخ گرفتار آتش و غل و زنجیرهای آهنین و مار و عقرب میشوند که خود از پیش فرستادهاند و به قدری به آنان بد میگذرد که یک ساعتش، میلیونها ساعت و یک شبانه روزش، میلیونها شبانه روز است. فریادرسی هم ندارند، فریادرس آنها همان عذابی است که آنان را احاطه کرده است.
قرآن کریم میفرماید: آتشی که انسانها برای خود تهیه کردهاند، تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. در قیامت اگر کسی با آن عذابها پاک شده باشد، یا مورد شفاعت واقع شود، نجات می یابد و الاً باز در همان دود و هرم جهنّم، مخلّد میشود: «بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»
ثمرۀ شگرف خدمت به خلق خدا در برزخ
در مقابل گناه بزرگ حقّ النّاس، عبادت خدمت به خلق خدا قرار دارد. خدمت به خلق خدا، اعمّ از انسانها یا سایر موجودات، به طرز شگفتآوری در نجات انسان در برزخ و قیامت مفید و مؤثّر است. اگر کسی میخواهد در برزخ نجات پیدا کند، باید خدمت به مخلوقات را سرلوحۀ کارهای خود قرار دهد.
علاّمۀ مجلسی«ره» با آن مقامات بلند علمی و معنوی و خدمات فراوانی که به اسلام و مسلمانان کرده است و اکنون در محضر رسول الله«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» است، وقتی به خواب مرحوم جزائری آمد، فرمود: دو چیز خیلی برای من نفع داشت. یکی اینکه روزی از کوچههای یهودی نشین اصفهان رد میشدم و سیبی در دست داشتم. دیدم یک کودک در آغوش مادرش، آن سیب را دیده و برای آن ذوق کرد. من نیز آن سیب را به او دادم. این عمل، یعنی خوشحال کردن آن کودک که ظاهراً یهودی هم بوده است، برای علامۀ مجلسی بسیار مفید واقع شده است. یعنی آن عمل به ظاهر کوچک و ناچیز، ارزش و فایدۀ فوقالعادهای نزد اهل ملکوت و در برزخ داشته است.
علامۀ مجلسی در خصوص دوّمین عملی که در راحتی برزخ او تأثیر داشته، میفرماید: روزی به مسجد میآمدم و تگرگ تندی گرفت. دیدم یک بچّه گربه زیر تگرگ است و راه نجاتی ندارد، دلم برای او سوخت و بچه گربه را زیر عبای خود گرفتم تا تگرگ تمام شد و سپس او را رها کردم. کمک به این بچّه گربه نیز برای من بسیار سودمند بود.
بنابر این هرکس به هر اندازه میتواند باید به خلق خدا خدمت کند و به سادگی از کنار کمک به دیگران، رد نشود. حتّی در برخی اخبار و روایات نقل شده است: فردی به خاطر آزار یک گربه و گرسنگی و تشنگی دادن به او، جهنّمی شد و دیگری به خاطر آب دادن به یک سگ تشنه، لایق بهشت گردید.
انسان باید همیشه از خداوند متعال بخواهد که راه نجاتی برای او قرار دهد و در مسیر خدمت به خلق گام بردارد:
«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»[16]
و کسانى که در راه ما کوشیده اند، به یقین آنها را به راه هاى خود هدایت مى کنیم.
پینوشتها:
1. کهف / 110
2. یس / 58
3. یس / 13
4. یس / 20
5. یس / 27-26
6. ر.ک: سیر و سلوک؛ توبه، صص 207-185
7. الکافی، ج 2، ص 443
8. الکافی، ج 7، ص 410
9. آل عمران / 182
10. الحاقه / 32
11. ر.ک: امالی الصدوق، صص 385-384
12. الحاقه / 24
13. الامالی المفید، ص 265
14. تحریر مواعظ العددیه، ص 390
15. بقره / 81
16. عنکبوت / 69
منبع: خبرگزاری اهل بیت
……………………….