فصل یازدهم : خاندان پیامبر (صلى الله علیه وآله)
۱۳۹۵/۰۳/۲۳
–
۱۵۵۰ بازدید
علت تعدد همسران پیامبرپرسش ۶۱ . فلسفه تعدد زوجات رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) چیست؟ آیا پیامبر مى توانست بین این همه همسر، عدالت برقرار کند و آیا مسئولیت رسالت، به وى این اجازه را مى داد؟
درباره علت ازدواج هاى متعدد پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و فراوانى همسران وى که دستاویز تهمت هاى ناجوانمردانه مستشرقان نیز بوده اند[۱]، به نکات ذیل اشاره مى کنیم:
درباره علت ازدواج هاى متعدد پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و فراوانى همسران وى که دستاویز تهمت هاى ناجوانمردانه مستشرقان نیز بوده اند[1]، به نکات ذیل اشاره مى کنیم:
1. یکى از ویژگى هاى اختصاصى رسول الله(صلى الله علیه وآله)، امکان ازدواج بیش از چهار همسر به صورت عقد دائم بود[2] که دیگران در این ویژگى، شریک نبودند ; البته این عدم محدودیت، بیش از ده سال دوام نیافت و پس از آن، ازدواج تازه براى آن حضرت تحریم شد[3] که آیه 52 سوره احزاب، بدان اشاره دارد. از این رو، آزادى ازدواج نامحدود در یک دوره ده ساله، همگان را به رمز گشایى این حکمت الهى سوق مى دهد.
2. تعدد زوجات و همسران در آن زمان، در منطقه عربستان، یک امر عادى و متداول بود و مختص به رسول خدا نبود و با مسائل هر زمان و مکان، باید با توجه به معیارها و استانداردهاى همان زمان و مکان، نگاه کرد. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با بسیارى از رسوم زمان خود که در تضاد با اهداف و اصول تربیتى اسلام نبودند، مخالفتى نکرد ; بلکه با واقع گرایى با آنها رو به رو شد تا کم کم آنها را تصحیح کرد و یا از اساس، برطرف ساخت.
3. حقوق زن در دوره تاریک جاهلى، دستخوش هوسرانى مرد قرار گرفته بود و این حقوق نابود شده، به دست پیغمبر، زنده شد و زن به مقام خویش نایل گردید ; بدان حد که یکى از آخرین توصیه هاى پیامبر، رعایت جایگاه زن بود و فرمود: «الله الله فى النساء».
4. پیامبر در سن 25 سالگى با خدیجه کبرى که 28 سایه بود، ازدواج کرد و دوران جوانى و میان سالى را با او گذراند و تا 50 سالگى، یعنى سال دهم بعثت، فقط با آن بانوى بزرگ زیست و تا هنگام درگذشت حضرت خدیجه، با کسى ازدواج نکرد. از این رو، اگر او شهوت ران بود، با زنى مسن تر از خود وصلت نمى کرد و 25 سال آغازین زندگى زناشویى و شور جوانى را با او نمى گذرانید و یا همزمان با زنانى دیگر، پیوند زناشویى مى بست.
5. اگر سخنى در باره ازدواج هاى متعدد مطرح است، درباره مقطع پس از رحلت نخستین همسر پیامبر است ; زیرا ازدواج هاى متعدد او در 13 سال آخر عمر، یعنى در حد فاصل سنین 50 تا 63 سالگى رخ داد ; دوره اى که سال هاى پایانى اقامت در مکه و دوران اقامت در مدینه را شامل مى شود. به طور قطع، آن ازدواج ها، عوامل گوناگون دینى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى داشت و براى حل مشکلات جارى بود ; زیرا سن 50 سالگى، اقتضایى براى خوش گذرانى جنسى مرد ندارد. علاوه بر این، بسیارى از زنانى که پیامبر با آنان ازدواج کرد، بیوه بودند ; جز یک نفر و اکثراً از جهت سنى بالا و حتى پیر بودند و برخى بارها با ناسازگارى ها و حسادت هاى زنانه، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مى آزردند.[4] معلوم است که این روش و این نوع ازدواج، روش شهوت رانان نیست. با این محاسبه، یک انسانِ محقق دوراندیش، نمى تواند براى آن حضرت، انگیزه هاى شهوانى در نظر بگیرد ; چون ازدواج هاى متعدد، هنگامى ناپسند است که بر محور امیال جنسى استوار باشد که درباره پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، چنین برداشتى، ناصواب است. همچنین انسان هاى شهوات ران و تنوع طلب، معمولا از ازدواج هاى دائم شانه خالى مى کنند و به کامرانى هاى گذرا و آنى مى پردازند ; در حالى که در زندگى پیامبر، چنین امرى مشاهده نشد.
6. علت ازدواج هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در موارد ذیل، مى توان تحلیل کرد:
الف) اجراى حکم الهى و زدودن افکار غلط جاهلى ; مانند ازدواج با زینب دختر جحش.
ب) تقویت جایگاه اجتماعى زنان آسیب دیده، همچون زنان بیوه و اسیر و رفع تلقى منفى عصر جاهلى در کم ارزش بودن یا بى ارزش جلوه دادن آن زنان (در این دوره، همه زنان پیامبر جز عایشه بیوه بودند)
ج) دلجویى از زنان، به دلیل آسیب هایى که آنان به خاطر پذیرش اسلام، متحمل شدند ; مانند ازدواج با ام حبیبه.
د) یک حرکت سیاسى و برقرارى پیوند با قبایل و طوایف بزرگ عرب و جلب پشتیبانى آنان ; چون پیوند با عایشه.
هـ) محافظت و تأمین زندگى بیوه زنان درمانده و فقیر و یتیمان به جاى مانده ; مانند ازدواج باام سلمه و زینب، دختر خزیمه.
و) نشان دادن عظمت، شکوه و قدرتمندى اسلام و مسلمین ; مانند ازدواج با صفیه.
ز) حفظ آنان از خطرات جانى ; مانند وصلت با سوده.
ح) آزادسازى اسیران و بردگان ; مانند ازدواج با جویریه.[5]7. درباره پرسش شما که آیا پیامبر مى توانست بین این همه همسر، عدالت برقرار کند، به این نکته اشاره مى کنیم که با توجه به شرایط زندگى خانوادگى در آن زمان و نبود تجمل هاى امروزى و روحیه و اخلاق بسیار عظیم و با کرامت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، مسئله به راحتى قابل درک است. به گفته عایشه، رسول خدا(صلى الله علیه وآله)همواره در تقسیم (اوقات و حقوق همسرانش )، به عدالت رفتار مى کرد.[6] رسم پیامبر این بود که هیچ یک از ما را بر دیگرى ترجیح نمى داد ; با همه به عدالت و تساوى کامل رفتار مى کرد و کمتر روزى اتفاق مى افتاد که به همه زنان خود سر نزند و احوال پرسى و تفقد نکند.[7]پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) حتى در بیمارى اى که منجر به رحلت وى شد و توانایى حرکت نداشت، عدالت را با کمال دقت اجرا مى کرد. از این رو، هر روز بسترش را از اتاقى به اتقاق دیگر منتقل مى کرد تا آن که یک روز همه را جمع کرد و اجازه خواست در اتاق یکى از آنان باشد و همه اجازه دادند.[8]8. در پایان، با اذعان بر محوریت مستشرقان در نشر شبهات و اتهامات درباره تعدد زوجات پیامبر(صلى الله علیه وآله)، اقرار و اعتراف چهره هاى دیگرى از مغرب زمین، دراین باره شنیدنى است:
الف) جان دیون پورت انگلیسى مى گوید: با این که در آن زمان، زیاد زن گرفتن کار بدى نبود، ولى با این حال، حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)تا پنجاه سالگى با یک زن زندگى کرد و تا خدیجه زنده بود، زن دیگرى نگرفت. آیا ممکن است کسى شهوت ران باشد و هیچ مانعى هم براى زن گرفتن در کار نباشد، با این حال، با یک زن زندگى کند ; آن هم با زنى که سنّ بالایى داشته باشد؟[9]ب) توماس کارلایل مى گوید: به رغم دشمنان، حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)، هرگز شهوت پرست نبود و این تهمت، بى انصافى است. [10]ج) گیورگیو مى گوید: محمد(صلى الله علیه وآله) در سال 595 میلادى ازدواج کرد و زندگى خانوادگى او، نمونه زهد، تقوا و پاکى بود. او همانند ابراهیم، نوح و یعقوب، در محیطى ساده و بى آلایش زندگى مى کرد.[11]
همسران پیامبر
پرسش 62 . چه اطلاعاتى درباره همسران پیامبر وجود دارد و علت ازدواج آنان با پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، چه بود؟
در پاسخ پرسش قبل، به نوعى به علت ازدواج همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) اشاره شد، در این جا به صورت مختصر، گذرا و تفکیک شده، زندگى همسران پیامبر(علیه السلام) و علت ازدواج پیامبر با آنان را مرور مى کنیم و به دلیل یادکرد حیات حضرت خدیجه(علیه السلام)در صفحات پیشین، از تکرار مطالب گذشته، اجتناب مى ورزیم.
الف) سوده بنت زمعه ; او زنى مؤمن بود و به همراه شوى مسلمانش، سکران بن عمرو، به حبشه هجرت کرد. شوهرش پس از بازگشت، مُرد. بنى عامر قبیله سوده، همه مشرک و دشمن پیامبر بودند و با مرگ شوى سوده، خطر جانى و یا انحراف، او را تهدید مى کرد. از این رو، براى حفظ آن زن مؤمن از این خطرات، پیامبر اسلام در سال دهم بعثت، با او ازدواج کرد. این ازدواج، در گرایش قبیله بنى عامر به اسلام نیز مؤثر بود.[12] سوده، اولین زن پیامبر پس از درگذشت حضرت خدیجه بود و گویا پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از ازدواج با سوده، تا سه سال، با زن دیگرى وصلت نکرد ; هرچند که عایشه در این دوره به عقد پیامبر درآمد ; امّا در مدینه به خانه حضرت آمد.[13]ب) رمله (ام حبیبه ) ; او دختر ابو سفیان و همسر عبیدالله بن جحش بود. آن دو، صاحب دخترى به نام حبیبه شدند. ام حبیبه و شوهرش پس از پذیرش اسلام، راهى حبشه شدند. عبیدالله بن جحش، در حبشه از اسلام برگشت و مسیحى شد و در همان جا درگذشت. ام حبیبه پس از فوت شویش در آن جا ماندگار شد ; چون با وجود ابوسفیان در مکه، جرأت بازگشت نداشت. پیامبر براى رهایى این زن بزرگ زاده، فردى را به حبشه فرستاد وام حبیبه را به عقد خود درآورد و او را به مدینه فراخواند.[14]ج) عایشه ; وى، دختر ابوبکر است و در اواخر سال دوم هجرت به خانه رسول الله(صلى الله علیه وآله)آمد ; هرچند که در ماه هاى پایانى پیش از هجرت، به عقد درآمده بود[15]. عایشه در میان همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله)، براى بار نخست بود که ازدواج مى کرد.[16] دو مسئله اى که در بین مردم مشهور است، از نظر تاریخى ثابت نیست ; یکى 9 ساله بودن عایشه هنگام ازدواج و دیگرى حسن جمال او! بسیارى از مورخان، سن عایشه را در هنگام ازدواج، 17 یا 18 سال ثبت کرده اند و از نظر کمالات و زیبایى نیز او را ضعیف شمرده اند.
ازدواج با عایشه، یک حرکت سیاسى محسوب مى شد ; چون پیامبر پس از درگذشت ابوطالب و خدیجه، زیر فشار فراوان از طرف دشمنانى سرسخت چون ابولهب و ابوجهل بود و به شدّت به حمایت قبایل مختلف دیگر نیاز داشت. ابوبکر نیز نفوذ قبیله اى بسیارى داشت و نیز خودش از پیامبر تقاضاى ازدواج با عایشه کرد ; از این رو، رد تقاضاى او به مصلحت نبود ; زیرا محکم ترین رابطه در میان عرب جاهلى، رابطه خویشاوندى بود و پیامبر، براى شکستن اتحاد دشمنان و جلب حمایت قبایل، به این کار اقدام نمود.
تفاوت سن میان مرد و زنى که با هم ازدواج مى کنند، در جوامع بدوى، قابل قبول بوده، هیچ قباحت و زشتى نداشته است و آن را یک عمل غیر اخلاقى نمى دانستند. به طور کلى، رسوم و قواعد اجتماعات قبیله اى آن دوران را نباید با جوامع مدنى و پیشرفته امروز مقایسه کرد.
د) ام سلمه ; نامش هند و دختر ابى امیه بود. او همسر عبدالله بن عبدالاسد (ابو سلمه ) بود و چهار فرزند از او داشت. وى به همراه شویش، به حبشه مهاجرت کرد و نخستین زنى بود که به مدینه آمد. همسرش در جنگ احد مجروح شد و در سال سوم هجرت، براثر جراحت درگذشت.[17]ام سلمه در سال چهارم هجرت با رسول خدا(صلى الله علیه وآله)ازدواج کرد.[18] غریبى و سرپرستى چهار یتیم، از انگیزه هاى ازدواج پیامبر(صلى الله علیه وآله) با این زن بود.
هـ) زینب بنت خزیمه ; وى از زنان مؤمن بود. شوهرش در جنگ احد کشته شد. او از یک طرف بى سرپرست گردید و از سوى دیگر، دچار فقر شد ; در حالى که زن بخشنده اى بود و به ام المساکین (مادر بینوایان ) معروف بود. رسول خدا(صلى الله علیه وآله)براى رسیدگى و حفظ شهرت او، با وى ازدواج کرد و چند ماه پس از ازدواج با پیامبر(صلى الله علیه وآله)نیز درگذشت.[19]و) حفصه ; او دختر عمر و همسر خنیس بن حذافه بود. شویش در احد زخمى شد و بر اثر جراحت درگذشت. عمر، پس از بیوه شدن دخترش، به هر کس از جمله ابوبکر و عثمان مى رسید، پیشنهاد ازدواج با حفصه را مى داد و آنها امتناع مى کردند. امتناع آنان، شاید بر اثر عدم برخوردارى حفصه از زیبایى بود. پس از آن، عمر نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله)آمد و با اصرار از پیامبر خواست تا حفصه را بگیرد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) هم قبول کرد.[20]ز) زینب بنت جحش ; او دختر جحش بن ریاب و دختر عمه پیامبر بود و با راهنمایى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، با زید بن حارثه، پسر خوانده رسول الله(صلى الله علیه وآله)، ازدواج کرد. این پیوند، به جدایى انجامید[21]. پیامبر به امر خداوند و به جهت برداشتن سنت جاهلى ممنوعیت ازدواج با همسر پسرخوانده، با زینب وصلت کرد ; زیرا مردم، همسر پسر خوانده را مانند همسر پسر خود، عروس تلقى مى کردند و ازدواج با او را ممنوع مى دانستند! این ازدواج، در سال سوم یا پنجم هجرت انجام شد.[22] منافقان چون از این ازدواج اطلاع یافتند، به تخریب پیامبر پرداخته، گفتند که پیامبر با زن فرزند خود ازدواج کرد که آیه (ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَد مِنْ رِجالِکُمْ )[23]، براى خنثى کردن این توطئه، نازل شد و خداوند دستور داد که فرزند خواندگان، به پدرانشان منسوب شوند[24] و از آن پس، او به جاى زید بن محمد، زید بن حارثه خطاب شد.[25]ح) ماریه بنت شمعون قبطى ; مقوقس، پادشاه اسکندریه، او را براى پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرستاد و حضرت نیز با او ازدواج کرد. او مادر ابراهیم، آخرین فرزند پیامبر(صلى الله علیه وآله)بود که در سال هشتم هجرت، در مدینه منوره به دنیا آمد و پس از یک سال و شش ماه و چند روز مرد.[26]ط) جویره بنت حارث ; او دختر حارث بن ابى ضرار، رئیس طایفه بنى مصطلق بود و در سال پنجم، در غزوه مریسیع، به همراه پدر و تعداد زیادى از افراد قبیله اش، اسیر شدند. پیامبر جویریه را آزاد کرد و به همسرى انتخاب کرد و مسلمانان گفتند: حال که این طایفه، فامیل پیامبر ما شدند، ما همه شان را آزاد مى کنیم و بنى مصطلق هم که چنین دیدند، همه مسلمان شدند[27].به گفته عایشه، هیچ زنى را نمى شناسم که بیش از او، برکت از طرف وى به قومش رسیده باشد.[28]ى) صفیه ; او دختر رئیس قبیله بنى نضیر، حُیى بن اخطب یهودى بود که پدرش در بنى قریظه کشته شد و شوهرش، کنانه بن ربیع نیز در جنگ خیبر مرد و خودش هم اسیر شد. پیامبر خدا پس از آزادى، در سال هفتم هجرى، وى را به ازدواج خویش درآورد[29] و به این ترتیب، دختر رئیس یهود را از ذلّت رها کرد.
ک) میمونه ; او دختر حارث بن حزن، بود و همسرش هم مرده بود. پیامبر در سال هفتم هجرى، در بازگشت از عمره قضا، با او ازدواج کرد و در سَرِف، براى او سرپناهى ساخت.[30]
مادران مؤمنان
l پرسش 63 . آیه (أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ )، در مقام بیان چه چیزى است و چرا درباره حضرت فاطمه(علیها السلام)، تعبیر به «ام» نشده است؟
1. آیه (وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ )[31]، در مقام بیان این معناست که همان طور که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)میان شما مسلمانان از احترام فوق العاده اى برخوردار است، باید همسران آن جناب نیز در بین شما حرمت خاصى داشته باشند ; زیرا زنان آن حضرت، به سان مادران روحانى شمایند ; بنابراین، همان گونه که بر هر مسلمانى احترام مادر، واجب است و ازدواج با او حرام است، احترام همسران رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نیز واجب و ازدواج با آنان ـ حتى پس از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ حرام است. تشبیه همسران رسول خدا(صلى الله علیه وآله)به مادران، تشبیه در بعضى آثار مادرى است ; نه همه آثار ; زیرا مادرى، غیر از وجوب احترام و حرمت نکاح، آثار دیگرى نیز دارد ; مانند ارث بردن فرزند و مادر از یکدیگر، جواز نظر به وى و پدید آمدن روابط نسبى با اقارب مادر[32] که در رابطه با همسران پیامبر، تنها حرمت ازدواج مطرح است.
به اعتقاد برخى از مفسران، این نسبت مادرى میان مسلمانان و همسران پیامبر، یک نسبت حقیقى نیست و مادامى که خودشان با خروج از اطاعت پیامبر و امام زمان خود، حرمت خود نشکنند، احترام آنان واجب است. بنابراین، اگر زنى از زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، در برابر امام معصوم زمان خود بایستد، به جهت هتک حرمت خویش، لزوم حفظ حرمت او هم سلب مى گردد ; گرچه حرمت نکاح او باقى است.[33]در سخنان معصومین(علیه السلام) نیز به این مطلب اشاره شده است. حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: «زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، به منزله مادران، در حرمت ازدواج، ابدى اند و مستحقّ تعظیمند ; مادامى که طاعت خدا را بکنند»[34]فیض کاشانى در این باره، از قائم آل محمد(صلى الله علیه وآله)، حدیثى را نقل مى کند ; «از آن حضرت، از معناى طلاقى که حکم آن را پیامبر(صلى الله علیه وآله)به على(علیه السلام) واگذار فرموده بود، سؤال شد و حضرت در پاسخ فرمود: وقتى خداوند شأن زنان پیامبر را عظیم شمرد و آنان را به مقام امّهات اختصاص داد، پیامبر(صلى الله علیه وآله)به على(علیه السلام)فرمود: این شرافت، مادامى که بر طاعتند، باقى است ; پس هر کدام از، آنان که بعد از وفات من، از راه خروج بر تو، معصیت خدا را نمودند، او را از میان ازواج برهان و از تشرّف امّهات و از شرف مادرى مؤمنان، ساقط گردان»[35]2. درباره حضرت زهرا(علیها السلام)، تعابیر بالاترى آمده است ; مثل «سیدة نساء العالمین»، «سیدة نساء هذه الامّة» و «امّ ابیها» که نشان مى دهند هیچ یک از زنان عالم، نمى توانند در جایگاه رفیع حضرت زهرا(علیها السلام) قرار بگیرند. نیاوردن تعبیر «امّ» براى آن حضرت، از آن روست که اگر این تعبیر در حق وى به کار برده مى شد، حضرت على(علیه السلام)نمى توانست وى را به همسرى برگزیند. ازاین رو، در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، این واژه تنها به زنان آن حضرت اختصاص داشت. از طرف دیگر، در قرآن مجید و در آیه مباهله، آن حضرت مصداق «نسائنا» قرار گرفته و از شأن و مرتبت والایى برخوردار شده است که در میان همه زنان، تنها آن حضرت، به چنین لفظى، خوانده شده است ; البته آیات دیگرى نیز در شأن آن حضرت، نازل گردیده است.
ممنوعیت ازدواج دوباره
پرسش 64 . چرا زنان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله)، نمى توانستند ازدواج کنند؟
همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله)، افتخار عظیمى از طریق ازدواجشان با پیامبر(صلى الله علیه وآله)کسب کردند و به همین دلیل، آنان بعد از او، در میان امت اسلامى، بسیار محترم مى زیستند و از جایگاه و موقعیت ممتاز خود بسیار راضى و خشنود بودند و اما درباره محرومیت آنان از ازدواج، پس از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله)، به چند نکته زیر، مى توان اشاره کرد:
1. خداوند متعال، به جهت گرامى داشت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، حرمت نهادن به زنان آن حضرت را نیز ضرورى دانسته است و آنان را «امّهات المؤمنین»، یعنى مادران مؤمنین، قلمداد کرده است[36]. واضح است که آنها حقیقتا مادران واقعى مؤمنین نیستند ; بلکه مراد خداوند متعال، ارج نهادن به آنان، بسان احترام به مادران خود مى باشد و ناگفته پیداست که کسى با مادر خود ازدواج نمى کند.[37]2. خداوند حتى براى خود همسران پیامبر نیز به دلیل انتساب به مقام نبوت، محدودیت هایى قرارداده است که براى سایر بانوان، منظور نکرده است.[38]3. قرآن ازدواج با زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) را جسارت و بى ادبى نسبت به ساحت مقدس حضرت مى داند و مى فرماید: (وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللّهِ عَظِیماً )[39] ; «شما حق ندارید رسول خدا را اذیت و آزار رسانید و هرگز حق ندارید بعد از آن حضرت، با همسران وى، ازدواج کنید. این کار، نزد خداوند متعال، بسیار بزرگ است».
گویا بعضى به عنوان انتقام جویى و توهین به ساحت مقدس پیامبر(صلى الله علیه وآله)، چنین تصمیمى را گرفته بودند و از این راه، خواستند ضربه اى بر حیثیت آن حضرت وارد کنند. در شأن نزول آیه فوق، به بعضى از مخالفان رسول الله(صلى الله علیه وآله)اشاره شده که سوگند یاد کرده بوده بودند که هرگاه او چشم از جهان بپوشد، با همسران او ازدواج کنند.[40]4. اگر ازدواج با همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) مجاز مى بود، جمعى افراد ماجراجو و خودخواه، به عنوان این که همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله)را بعد از او در اختیار خود گرفته اند، ممکن بود این کار را وسیله سوء استفاده قرار دهند و به این بهانه، موقعیت اجتماعى مهمى براى خویش دست و پا کنند و یا به عنوان این که آگاهى خاص از درون خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله)و تعلیمات و مکتب او دارند، به تحریف اسلام بپردازند و یا منافقین، مطالبى را از این طریق، در میان مردم نشر دهند که مخالف مقام پیامبر باشد. این خطر، هنگامى ملموس تر مى شود که بدانیم گروهى خود را براى این کار آماده ساخته بودند و بعضى آن را به زبان آورده، بعضى شاید تنها در دل داشتند. از جمله کسانى را که بعضى از مفسران اهل سنت در این جا نام برده اند، طلحه است.[41] خداوندى که بر اسرار نهان و آشکار، آگاه است، براى برهم زدن این توطئه زشت، یک حکم قاطع صادر کرد و جلو این امور را به کلى گرفت.[42]5. اسلام، عنایت خاصى داشته که زنان پیغمبر، چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات وى، در خانه هاى خود بمانند. قرآن کریم، صریحاً به زنان پیغمبر مى گوید: (وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ)[43] ; «در خانه هاى خود بمانید». اسلام خواسته است تا «امهات المؤمنین» که خواه ناخواه، احترام زیادى در میان مسلمانان داشتند، از احترام خود سوء استفاده نکنند[44]. متأسفانه، تاریخ، از ماجراى عایشه و تخلف او از این دستورالعمل و سوء استفاده از عنوان «ام المؤمنین» که دست آویزى براى فتنه ها و حرکت هاى سیاسى ناگوار شد، به تلخى یاد مى کند.
فرزندان پیامبر
پرسش 65 . در مورد فرزندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، به جز حضرت فاطمه(علیها السلام)،توضیح دهید.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، سه پسر و چهار دختر داشت و در میان همسران او، تنها دو نفر صاحب فرزند شدند ; از خدیجه شش فرزند و از ماریه یک پسر.[45]آخرین فرزند پیامبر(صلى الله علیه وآله)، ابراهیم بود که در سال هشتم هجرى در مدینه منوره از ماریه قبطیه به دنیا آمد و پس از یک سال و شش ماه و چند روز مرد.[46]درباره فرزندان حضرت خدیجه، به نکات ذیل توجه کنید:
1. غالب مورخان و محدثان اذعان دارند که حضرت خدیجه بعد از ازدواج با پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، صاحب شش فرزند شد ; قاسم، عبدالله، ام کلثوم، رقیه، زینب و فاطمه زهرا(علیه السلام)[47]. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در جواب انتقاد عایشه از خدیجه فرمود: او براى من، قاسم، عبدالله، فاطمه، رقیه، ام کلثوم و زینب را به دنیا آورد.[48]2. برخى به اشتباه مدعى اند که پیامبر(صلى الله علیه وآله)، از خدیجه به جز چهار دختر، چهار پسر به نام هاى قاسم، عبدالله، طیب و طاهر داشت و حال آن که پیامبر از خدیجه دو پسر به نام هاى قاسم و عبدالله بیشتر نداشت و طیب و طاهر القاب عبدالله هستند.[49]3. شش فرزند پیامبر از خدیجه، عبارتند از:
الف) قاسم ; او اولین فرزند پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به نام وى، «ابوالقاسم» کنیه گرفت.[50] وقتى وى به دنیا آمد، بیش از هفت شب نماند و از دنیا رفت[51] و بر پایه روایت دیگر، قاسم یک ساله بود که چشم از جهان فرو بست.[52]ب) عبدالله ; وى پس از بعثت به دنیا آمد و در کودکى از دنیا رفت.[53] پس از وفات او، عاص بن وائل سهمى، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را ابتر خواند و سوره کوثر، در پاسخ وى نازل گردید.[54]ج) زینب ; او بزرگ ترین دختر پیامبر است که بعد از قاسم، در سى سالگى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) متولد شد و پسر خاله او، ابوالعاص (فرزند هاله ) او را در عصر جاهلى به همسرى گرفت. امامه، حاصل این پیوند است. زینب در سال هفتم هجرى، در مدینه درگذشت و در بقیع، به خاک سپرده شد.[55]د) رقیه ; وى پیش از اسلام با عتبه فرزند ابولهب ازدواج کرد. عتبه پس از بعثت، او را بسیار آزار داد و پس از نزول سوره «مسد»، به دستور پدر و مادرش، او را طلاق داد[56]. او سپس به همسرى عثمان بن عفان درآمد و سرانجام در سال دوم هجرى و بعد از پیکار بدر، وفات یافت و در کنار بقیع دفن شد.[57]هـ) ام کلثوم ; او نیز پیش از اسلام به عقد عتیبه، فرزند دیگر ابولهب درآمد و از او جدا شد و پس از درگذشت خواهرش رقیه، به همسرى عثمان درآمد و در زمان کوتاهى درگذشت و در بقیع، دفن شد.[58]و) فاطمه زهرا(علیها السلام) ; وى، کوچک ترین فرزند و یگانه بازمانده پیامبر است که به همسرى حضرت على(علیه السلام) در آمد.[59]4. به ادعاى برخى از دانشمندان معاصر[60]، برخى از فرزندان پیامبر از حضرت خدیجه، ممکن است فرزند واقعى پیامبر نباشد ; بلکه فرزند خوانده آن حضرت بوده اند و عرب فرزند خوانده یا ربیبه را هم فرزند مى نامد. درباره زینب، رقیه و ام کلثوم، این احتمال داده شده است که این دختران، دختر خوانده هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)بوده اند. به عنوان مثال، برخى مى گویند که رقیه و زینب، دختران هاله، خواهر خدیجه بودند و بعضى نیز مدعى اند که رقیه و زینب، متعلق به جحش بودند و فرزند خوانده پیامبر اسلام گردیدند. این گفته، بر خلاف نظر اکثر مورخان و دانشمندان پیشین و مشهور است.
پی نوشت ها:
[1]. محمد حسین هیکل، حیاة محمد، ص 315 و 325 .
[2]. مجمع البیان، ج 8، ص 364 .
[3]. سید محمد حسین طباطبایى، فرازهایى از اسلام، ص 174 .
[4]. ر.ک: تحریم (66 )، آیه 1 ـ 5 .
[5]. ر.ک: المیزان، ج 4، ص 195 ; علامه طباطبایى، بررسى هاى اسلامى، ص 132 ـ 139 ; مؤسسه در راه حق، نگرشى کوتاه به زندگى پیامبر اسلام، ص 29 ; رسولى محلاتى، تاریخ انبیاء، ج 3، ص 475 .
[6]. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 633 .
[7]. سنن ابى داود، ج 1، ص 474 .
[8]. مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص 350 ; المیزان، ج 4، ص 195 .
[9]. عقیقى بخشایشى، همسران پیامبر، ص 78 .
[10]. همان.
[11]. همان .
[12]. الاستیعاب، ج 4، ص 421 ; تهذیب التهذیب، ج 12، ص 427 .
[13]. سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 513 .
[14]. الاستیعاب، ج 4، ص 483 ; سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 485 ـ 487 .
[15]. سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 435 .
[16]. برخى از بزرگان اهل سنت مدعى اند که عایشه پیش از ازدواج با پیامبر، به همسرى فردى به نام جبیر درآمد که ابوبکر او را طلاق داد; طبقات الکبرى، ج 8، ص 59 .
[17]. الاستیعاب، ج 3، ص 244 .
[18]. الاستیعاب، ج 4، ص 493 ; سیر اعلام لنبلاء، ج 4، ص 474 .
[19]. الاستیعاب، ج 3، ص 409 ; سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 484 .
[20]. سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 491 .
[21]. احزاب (33 )، آیه 37 .
[22]. الاستیعاب، ج 4، ص 406 .
[23]. احزاب (33 )، آیه 40 .
[24]. احزاب (33 )، آیه 5 .
[25]. الاستیعاب، ج 4، ص 406 .
[26]. اعلام الورى، ج 1، ص 275. بنا بر روایتى، ابراهیم پس از یک سال و ده ماه و هشت روز از دنیا رفت; بحارالانوار، ج 22، ص 152 و ص 166 .
[27]. سیر اعلام النبلاء، ج3، ص 511 .
[28]. الاستیعاب، ج 4، ص 367 .
[29]. سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 496 .
[30]. سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 497 .
[31]. احزاب (33 )، آیه 6 .
[32]. المیزان، ج 16، ص292 .
[33]. محمد ثقفى تهرانى، تفسیر روان جاوید، ج 4، ص304 .
[34]. نهج البلاغه، خطبه 118 .
[35]. فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 2، ص 332 .
[36]. (النّبى اولى بالمؤمنین من انفسهم و ازواجه امّهاتهم ) ; احزاب (33 )، آیه 6 .
[37]. (حرّمت علیکم امّهاتکم و بناتکم و اخواتکم ) ; نساء (4 )، آیه 23 .
[38]. احزاب (33 )، آیات 29 ـ 34 .
[39]. احزاب (33 )، آیه 53 .
[40]. مجمع البیان، ج 8، ص 366 .
[41]. تفسیر قرطبى، ج 8، ص 5310 .
[42]. تفسیر نمونه، ج 17، ص 405 .
[43]. احزاب (33)، آیه 33 .
[44]. مرتضى مطهرى، حجاب، تهران، ص 80 .
[45]. بحارالانوار، ج 22، ص 151 .
[46]. اعلام الورى، ج 1، ص 275 .
[47]. همان ; بحارالانوار، ج 22، ص 151 .
[48]. بحارالانوار، ج 16 ، ص3 .
[49]. اعلام الورى، ج 1، ص 275 .
[50]. تاریخ پیامبر اسلام، ص 76 .
[51]. بحارالانوار، ج 22، ص 152 و 166 .
[52]. همان، ص 166 .
[53]. همان، ص 152 .
[54]. الدرالمنثور، ج 6، ص 197 .
[55]. اعلام الورى، ج 1، ص 276 ; بحارالانوار، ج 22، ص 151 ; تاریخ پیامبر اسلام، ص 76 .
[56]. الدرالمنثور، ج 6، ص 408 ; اعلام الورى، ج 1، ص 276 ; بحارالانوار، ج 22، ص152.
[57]. اصول کافى، ج 1، ص 439 ; اعلام الورى، ج 1، ص 276 .
[58]. بحارالانوار، ج 22، ص 166 .
[59]. همان، ص 151 .
[60]. ر.ک: الصحیح فى سیرة النبى الاعظم(صلى الله علیه وآله)، ج 1، ص 121 ـ 131 .