خانه » همه » مذهبی » فلسفه افرینش انسان و رجوع به اصل خویش

فلسفه افرینش انسان و رجوع به اصل خویش


فلسفه افرینش انسان و رجوع به اصل خویش

۱۳۹۲/۰۵/۰۴


۶۸۰ بازدید

در مورد شناخت هدف آفرینش، در قالب یک مقدمه و چند نکته و تذکر، به گفتگو می نشینیم:

T}الف) مقدمه{T

تذکر این نکته را به عنوان مقدمه خاطرنشان می سازیم که: «آفرینش» لباس «بوجود آمدن» است که خداوند آن را بر پیکره «نیستی» (عدم) پوشانده و با «بوجود آوردن همه» آنها را از زاویه نیستی به گرمای خورشید هستی منتقل ساخته؛ از این رو «وجود» خود نعمتی است که از آبشار الطاف الهی سرچشمه گرفته و اگر چیزی که امکان و شایستگی آفرینش و به وجود آمدن داشت اما آفریده نمی شد آن وقت جای انتقاد بود. زیرا عقلاً و فطرتاً معلوم است که همیشه «بودن» و «داشتن» بهتر از «نبودن» و «نداشتن» است.

در مورد شناخت هدف آفرینش، در قالب یک مقدمه و چند نکته و تذکر، به گفتگو می نشینیم:

الف) مقدمه

تذکر این نکته را به عنوان مقدمه خاطرنشان می سازیم که: «آفرینش» لباس «بوجود آمدن» است که خداوند آن را بر پیکره «نیستی» (عدم) پوشانده و با «بوجود آوردن همه» آنها را از زاویه نیستی به گرمای خورشید هستی منتقل ساخته؛ از این رو «وجود» خود نعمتی است که از آبشار الطاف الهی سرچشمه گرفته و اگر چیزی که امکان و شایستگی آفرینش و به وجود آمدن داشت اما آفریده نمی شد آن وقت جای انتقاد بود. زیرا عقلاً و فطرتاً معلوم است که همیشه «بودن» و «داشتن» بهتر از «نبودن» و «نداشتن» است.

درباره هدف آفرینش چند نکته گفتنی است؛

اول آنکه، معناى هدف باید مشخص شود. «هدف براى هر کار و هر راه، نقطه اى است که آن راه و کار، به آن ختم مى شود».

دقت کافى در این نکته، ما را از خطاهاى بسیارى ایمنى مى بخشد. در طول تاریخ بشر، این خطاها بر سر راه کسانى قرار گرفته است که به معناى صحیح «هدف» نیندیشیده و یا آن را نیافته اند. از این رو، به غلط آنچه را که لازمه زندگى و یا از اجزاء حیات دنیوى بشر بوده و در مواردى ایده آل براى بخشى از زندگى به حساب مى آمده، هدف براى کل حیات تلقى نموده اند؛ و با توجه به چگونگى این تلقى و انتخاب، دچار زیان در زندگى یا شکست هاى روحى شده اند. در این باب، مى توان به کسانى اشاره کرد که بهره مندى از لذت ها و شهوت ها را هدف دانسته اند؛ در حالى که این تصور غلطى است؛ چرا که آنچه جزء زندگى است نمى تواند هدف زندگى باشد. براى چنین افرادى پس از پایان زندگى، یعنى حیات دنیوى، رسیدن به هدف، هیچ تصویرى ندارد. یا کسانى که رسیدن به مدارج عالى علمى را هدف زندگى خود دانسته اند، علاوه بر آنکه ممکن است در رسیدن به این مطلوب ناکام مانده و به دلیل احساس شکست، دید منفى و مأیوسانه اى نسبت به زندگى بیابند؛ در صورت موفقیت نیز، پس از پایان زندگى دنیوى، نیل به هدف دیگر براى آنان معنا نخواهد داشت. بنابراین، باید «زندگى» و «هدف از زندگى» از یکدیگر متمایز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگى است، هدف زندگى تلقى نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگى، باید مافوق حیات طبیعى قرار گیریم؛ تا سراغ آن را در حیات طبیعى محض و شئون آن نگیریم.

براى آگاهى بیشتر: عبدالله نصرى، تکاپوگر اندیشه ها (زندگى، آثار و اندیشه هاى استاد محمد تقى جعفرى)، ص 220.

دوم: باید هدف را به درستى بشناسیم. روشن است که متفکران و اندیشمندان بسیارى در همه جوامع با توجه به مکاتب گوناگون در طول تاریخ، هدفهاى متفاوتى براى زندگى ترسیم و ارائه کرده اند. امّا این بدان معنا نیست که همه این نظرها درست و همه این هدفها صحیح شناخته و به دیگران شناسانده شده باشد. ضدیت و یا تناقض بسیارى از این هدفها، نشانگر صحت این مدعا است.

بیان یک مثال قدرى از اهمیت این نکته پرده بر مى دارد.

فرض کنید بیمارى دارید که نیاز فورى به دارویى خاص دارد. از طرفى، شما مى دانید که این دارو تنها در یک داروخانه عرضه مى شود؛ امّا شما این داروخانه را نمى شناسید. اکنون درمى یابید که دانستن نام یا مشخصات این داروخانه از طرفى و یافتن آدرس آن از طرف دیگر؛ تا چه حد ضرورى و جدى است. یعنى، همان قدر که دانستن نام و مشخصات داروخانه براى یافتن دارو مهم است، این که شما از کدام خیابان و به چه شکلى بروید تا به آن داروخانه برسید، اهمیت خواهد داشت. بدون شک اگر نام و آدرس و چگونگى رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختیار شما قرار گیرد، لطمه اى جانسوز و جبران ناپذیر براى شما در پى خواهد آورد.

در اولین قدم از جستجو، براى یافتن هدف زندگى و راه رسیدن به آن، پاى ما به زنگ خطرى برخورد مى کند که هر چند تکان دهنده است، براى هوشیارى و دقت بیشتر سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما چنین مى گوید: «تنها یک بار این راه را خواهى رفت و یک بار زندگى را تجربه خواهى کرد» این اخطار و گوش زد مهم و جدّى، ما را بر آن مى دارد که با دقتى متناسب با اهمیت موضوع و موشکافى بسیار، به کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایى براى یافته خود دست و پا کنیم.

با توجه به نکات مذکور متوجه خواهیم شد که شناخت هدف زندگى، کار آسانى نیست تا در توان ما یا امثال ما که خود براى اولین و آخرین بار از این راه مى گذریم، بگنجد. گویى باید دستى از آستین غیب برآید و با انگشت اشاره اى، هدف و سمت و سوى آن را به ما بنماید.

خوشبختانه و با کمال شعف باید بگوییم این دست برآمده و در تعیین هدف و چگونگى رسیدن به آن، کارى کارستان کرده است. خداوند مهربان که دوست دارد ما سعادتمند و نیک فرجام باشیم و برناتوانى ما در این باب، علیم است؛ حکیمانه و مشفقانه در حالى که به همه جهان هستى احاطه داشته، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام مى داند؛ هدف زندگى و راه رسیدن به آن را به خوبى و پله پله به ما مى آموزد؛ و ما که این را کامل ترین و مطمئن ترین تعلیم مى دانیم، با استفاده از آیات قرآنى یعنى سخن خداوند آن را براى شما باز مى گوییم.

خداوند متعال در آیات گوناگون این حقیقت را براى ما بازگفته است که همه جهان هستى و از جمله انسان به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامى امور و پایان زندگى به سوى خداوند و از آنِ اوست:

«وَ إِلَى اللّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ و فرجام کارها به سوى اوست»، (لقمان / 22).

«وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ و [همه] کارها به سوى خدا بازگردانده مى شود»، (آل عمران / 109).

بر این اساس هدف، غایت، فرجام و آرمانى که اسلام براى بشر تصویر کرده است، فقط خداست و بس. آدمى با جدا شدن از اصل و حقیقت خویش که همان «روح خدا» است، دوباره به سوى خداوند در حرکت است و در واقع تمامى جهان به سوى آن هدف در سیلان و جریانند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم رو به سوى آن هدف و غایت داریم. هدفى که ماوراء زندگى و عالم مادى بلکه محیط بر عوالم بالاتر، برتر و دیگر است. بنابراین، هدف از زیستن آدمى در این دنیا، بازگشت مختارانه و آزادانه اوست به اصل خویش؛ و این عبارت است از حرکت و صعود و بازگشت به سوى خداوند.

به بیان دیگر، انسان تنزل یافته باید تلاش کند تا دوباره خود را پاک گرداند و کمالات از دست رفته، محدود شده و یا زیر حجاب قرار گرفته خود را باز یابد و به حقیقت اصلى خود نائل شده، در موطن حقیقى یعنى قرب حضرت حق فایز گردد.

اما چگونگى رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را نیز خداوند متعال خود روشن ساخته است. حضرت حق، رسالت تبیین این چگونگى را بر دوش برترین انسان ها یعنى انبیاء قرار داده است و در واقع در پرتو پیروى از ایشان و عمل به هدایت ها، ارشادات و تعالیم آنان است که آدمى مى تواند به اصل خود یعنى حقیقت انسانیت و روح خدا که هدف اصلى، اصیل و اساسى زندگى اوست، دست یازد. به بخشى از آیات خدا در این باب توجه فرمایید: «…فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً * رسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ…؛ پس اى خردمندانى که ایمان آورده اید! از خدا بترسید. راستى که خدا سوى شما تذکارى فرو فرستاده است: پیامبرى که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى کند، تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، از تاریکى ها به سوى روشنایى بیرون برد»، (طلاق / 10 ـ 11).

این آیات با لحن خاصى این حقیقت را مطرح مى کنند که پیامبران آمده اند تا با دستگیرى انسان، او را از تاریکى هایى که به واسطه تنزلش از موطن اصلى خود، در آن افتاده است، خارج ساخته و او را به سوى نور که همان حقیقت انسان و «روح خدا»بودن اوست، ببرند.

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ داعِیاً إِلَى اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً؛ اى پیامبر، ما تو را [به سِمت ]گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم؛ و دعوت کننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناک»، (احزاب / 45 ـ 46).

این عبارات نیز بخوبى حکایتگر این حقیقت است که بعثت انبیا براى دعوت به سوى حضرت حق است و آنان همچون چراغى تابناک، روشنگر راه آدمى در رسیدن به مقصود و هدف زندگى اند.

چون رسید اندر سبا این نور شرق      غلغلى افتاد در بلقیس و خلق

روح هاى مرده جمله پر زدند       مردگان از گور تن سر بر زدند

یکدگر را مژده مى دادند، هان       نک ندایى مى رسد از آسمان

زان ندا دینها همى گردند گبز      شاخ و برگ دل همى گردند سبز

از سلیمان آن نفس چون نفخ صور       مردگان را وا رهانید از قبور

(مثنوى / 4/839 ـ 843)

ناگفته نماند که قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را دو رکن اساسى و دو ره توشه مهم براى رسیدن به هدف حقیقى و اصلى انسان در زندگى تلقى کرده است. از میان آیات بسیار، تنها به چند نمونه اشاره مى کنیم: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ؛ براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پست ترین [مراتب ]پستى بازگردانیدیم، مگر کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند که پاداشى بى منت خواهند داشت»، (تین / 4 ـ 6).

«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ…؛ واقعا انسان دستخوش زیان است، مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند»،(عصر / 2 ـ 3).

بنابراین، بر اساس آیات قرآن چند امر روشن گشت:

اول، هدف زندگى خارج از آن و در پایان راه آن قرار دارد، نه در متن آن.

دوم، هدف زندگى رسیدن و بازگشت به حقیقت اصلى خود یعنى «حقیقت انسان» و «روح خدا» است.

سوم، خداوند چگونگى و کیفیت رسیدن به این هدف را توسط انبیاء الهى براى ما روشن ساخته است. خداوند در کنار عقل که حجت درونى است و در راه رسیدن به هدف زندگى ما را به کلیاتى رهنمون مى کند انبیا و کتب آسمانى را به منظور راهنمایى و معرفى جزئیات این راه و مسیر، فرستاده است.

چهارم، ایمان و عمل صالح دو رکن اصلى و مهم براى نیل به هدف حقیقى زندگى تلقى شده است.

از همه آنچه به طور فشرده و اجمالى گفتیم، روشن مى شود هدف زندگى براى نوجوان، جوان، دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در یک کلمه «انسان»، یکسان است و البته هر کس به اندازه ایمان و عمل صالح خود که دارد و یا کسب مى کند، مى تواند به هدف حقیقى زندگى دست یابد. معنى این سخن این است که عارف بودن یا مذهبى بودن، لزوما از هنرمند بودن، یا جوان بودن یا تلاشگر بودن یا پزشک و کارگر و … بودن جدا نیست؛ بلکه صاحبان هر شغل و هر حرفه و دارندگان هر ذوق و طبعى، مى توانند با شناخت صحیح هدف زندگى و چگونگى رسیدن به آن و به کار بستن اعمال، عقاید، اوصاف و اخلاق بخصوصى و در یک کلام «ایمان و عمل صالح» در سیر به سوى خداوند و بازگشت به حقیقت انسانى شرکت جویند.

با این نگاه به هدف زندگی، تلاش در جهت ایمان وعمل صالح هر چند سخت باشد اما بسیار لذت بخش است. او رو به سوی خدا آوردن هر چند دوری برخی از اطرافیان را به دنبال دارد اما بسیار آرامش بخش و آمیخته با انس و لطف است و هجران از این وصال بسیار جانسوز است چنان که عبدالرحمن جامى در شرح این دو بیت از مولانا جلال الدین رومى:

بشنو از نى چون حکایت مى کند      و زجدایى ها شکایت مى کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند      در نفیرم مرد و زن نالیده اند

این گونه مى سراید:

حبذا روزى که پیش از روز و شب      فارغ از اندوه و آزاد از طرب

متحد بودیم با شاه وجود      حکم غیریت به کلّى محو بود

بود اعیانِ جهان بى چند و چون      ز امتیاز علمى و عینى مصون

نى به لوح علمشان نقش ثبوت      نى ز فیض خوان هستى خورده قوت

نى ز حق ممتاز و نى از یکدگر      غرقه دریاى وحدت سربه سر

ناگهان در جنبش آمد بحر جود      جمله را در خود ز خود بیخود نمود

امتیاز علمى آمد در میان      بى نشان را نشان ها شد عیان

واجب و ممکن ز هم ممتاز شد      رسم و آئین دویى آغاز شد

بعد از آن، یک موج دیگر زد محیط      سوى ساحل آمد ارواح بسیط

موج دیگر زد پدید آمد از آن      برزخ جامع میان جسم و جان

پیش آن کز زمره اهل حق است      نام آن برزخ مثال مطلق است

موج دیگر نیز در کار آمده      جسم و جسمانى پدیدار آمده

جسم هم گردید طورا بعد طور      تا به نوع آخرش افتاده دور

نوع آخر آدم است و آدمى      گشته محروم از مقام محرمى

بر مراتب سرنگون کرده عبور      پایه پایه ز اصل خویش افتاده دور

گر نگردد باز مسکین زین سفر      نیست از وى هیچ کس مهجورتر

نى که آغاز حکایت مى کند      زین جداییها شکایت مى کند

امید آنکه خداوند ما و شما و همه جوانان، دانشجویان و انسان هاى حقیقت جو را در شناخت هدف زندگى و رسیدن به آن، یارى دهد و ما را از اهل معرفت و نوشندگان شراب وصل گرداند.

براى آشنایى بیشتر با مباحث پیش گفته، دو کتاب ذیل واقعا خواندنى است:

1. انسان از آغاز تا انجام، علامه سیدمحمدحسین طباطبایى، ترجمه، تحقیق و تعلیقه از صادق لاریجانى، الزهراء، تهران.

2. مقالات، استاد محمد شجاعى، سروش، تهران، ج اول.

از منابع زیر نیز مى توانید استفاده نمایید:

1. فلسفه و هدف زندگى، محمد تقى جعفرى.

2. زندگى ایده آل و ایده آل زندگى، محمد تقى جعفرى.

3. انسان از دیدگاه اسلام، عبدالله نصرى.

4. فلسفه و هدف زندگى، زین العابدین قربانى.

5. هدف زندگى، شهید مرتضى مطهرى.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد