۱۳۹۲/۰۵/۰۷
–
۱۰۶۸ بازدید
۱ـ هنگام طواف باید شانه ی چپ به سمت کعبه و شانه ی راست در جهت خلاف کعبه باشد ؛ که این حرکت دوّار چپ محور را نه گردش از چپ به راست می توان گفت نه گردش از راست به چپ. گردش به چپ و راست یا گردش از چپ به راست یا برعکس در جایی معنا دارد که گردش کننده ، حرکت خطّی ـ زاویه ای داشته باشد. یعنی دارای حرکت مستقیم همراه با تغییر جهت باشد. آنچه در طواف بر گرد کعبه وجود دارد ، حرکت شانه ی چپ به محوریّت کعبه است ؛ که البته در این حالت ، بالطبع همه ی اعضای طرف چپ بدن و از جمله قلب ، به سمت کعبه بوده به آن نزدیکتر خواهند بود.
1ـ هنگام طواف باید شانه ی چپ به سمت کعبه و شانه ی راست در جهت خلاف کعبه باشد ؛ که این حرکت دوّار چپ محور را نه گردش از چپ به راست می توان گفت نه گردش از راست به چپ. گردش به چپ و راست یا گردش از چپ به راست یا برعکس در جایی معنا دارد که گردش کننده ، حرکت خطّی ـ زاویه ای داشته باشد. یعنی دارای حرکت مستقیم همراه با تغییر جهت باشد. آنچه در طواف بر گرد کعبه وجود دارد ، حرکت شانه ی چپ به محوریّت کعبه است ؛ که البته در این حالت ، بالطبع همه ی اعضای طرف چپ بدن و از جمله قلب ، به سمت کعبه بوده به آن نزدیکتر خواهند بود.
2ـ برخی از علما در سرّ این تشریع ، که هنگام طواف باید سمت چپ بدن به سمت کعبه باشد ، گفته اند: حقیقت طواف، همانا طواف دل است به حضرت ربوبیّت لذا قلب ظاهری نیز باید به سمت مرکز توحید یعنی کعبه باشد.
در این که کعبه رمز توحید است شکّی نیست ؛ « از حضرت امام صادق علیه السّلام سؤال شد: براى چه کعبه، کعبه نامیده شده؟ حضرت فرمودند: زیرا چهارگوش مى باشد. عرض شد: براى چه چهارگوش مى باشد؟ فرمودند: زیرا محاذى بیت المعمور است و آن چهار گوش مى باشد. عرض شد: براى چه بیت المعمور چهار گوش است؟ فرمودند: زیرا محاذى عرش است و آن چهار گوش مى باشد. عرض شد: چرا عرش مربّع است؟ فرمودند: زیرا کلماتى که اسلام بر آن بنا شده چهار تا است و آنها عبارتند از: سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر.» (علل الشرائع ، ترجمه ذهنى تهرانى، ج 2، ص: 288) یعنی عرش ، ظهور چهار کلمه ی توحید است که اساس اسلام بر آنهاست ؛ و آن طوافگاه ملائک مقرّب است ، و بیت المعمور ، تنزّل عرش است در یکی از آسمانهای هفتگانه که مطاف گروهی از ملائک است و کعبه ظهور و تنزّل دنیایی بیت المعمور است.
لذا آنکه طواف کعبه می کند باید متوجّه حقیقت آن باشد که عبارت است از هماهنگی با ملائک در تسبیح ، تحمید ، تهلیل و تکبیر خدا که حاصل آنها توحید ناب و همه جانبه است. امّا هیچ دلیلی نیست که این هماهنگی با ملائک و توحید خدا فقط باید با دل باشد ، یا در این طواف دل اساس است ؛ بلکه انسان باید با تمام وجود توحید محور باشد که قلب نیز شأن و مرتبه ای از وجود انسان است نه کلّ وجود او. لذا کلّ بدن آدمی باید طواف کعبه کند ؛ رتبه ی بالاتر وجود او ، باید همراه با ملائک غیر مقرّب به گرد بیت المعمور بگردد ؛ و وجود جبروتی او باید با ساکنان جبروت حول عرش طواف نماید و وجود فوق مَلکی او باید فراتر از عرش ، خدا را با اسم سبحان ، حمید و محمود ، اله و معبود و کبیر و اکبر و متکبّر ملاقات نموده همه ی این اسماء را یک حقیقت دیده وجودش توحید محور گردد.
3ـ امّا چرا فرمودند هنگام طواف حتماً باید شانه ی چپ (سمت چپ بدن ) به سمت کعبه باشد؟ در روایات حضرات معصومین (ع) سخنی که مستقیماً ناظر به سرّ و حکمت این مطلب باشد یافت نشد ؛ ولی روایاتی در بیان علّت تشریع حجّ و طواف وارد شده که شاید بتوان از آنها سرّ این مطلب را تا حدودی نزدیک به آنچه در نظر شماست به دست آورد. در برخی از این روایات ، علّت تشریع حجّ و طواف ، پناه بردن ملائک به عرش گفته شده ، آنگاه که به خلقت آدم (ع) اعتراض نمودند ؛ در برخی نیز علّت آن را پناهنده شدن آدم (ع) به کعبه بیان نموده اند ، آن هنگام که از درخت منهیّه تناول نمود ؛ در برخی روایات نیز هر دو علّت را باهم جمع نموده اند که برای نمونه به روایتی از این روایات تبرّک می جوییم: امام رضا (ع) فرمودند: « عِلَّةُ الطَّوَافِ بِالْبَیْتِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ فَرَدُّوا عَلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى هَذَا الْجَوَابَ فَعَلِمُوا أَنَّهُمْ أَذْنَبُوا فَنَدِمُوا فَلَاذُوا بِالْعَرْشِ فَاسْتَغْفَرُوا فَأَحَبَّ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یَتَعَبَّدَ بِمِثْلِ ذَلِکَ الْعِبَادُ فَوَضَعَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ بَیْتاً بِحِذَاءِ الْعَرْشِ یُسَمَّى الضُّرَاحَ ثُمَّ وَضَعَ فِی السَّمَاءِ الدُّنْیَا بَیْتاً یُسَمَّى الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ بِحِذَاءِ الضُّرَاحِ ثُمَّ وَضَعَ هَذَا الْبَیْتَ بِحِذَاءِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ فَطَافَ بِهِ فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ جَرَى ذَلِکَ فِی وُلْدِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَ ــــــ علّت تشریع طواف بیت اللَّه این است که خداوند تبارک و تعالى به فرشتگان فرمود: من در زمین براى خود خلیفه و نماینده ای قرار خواهم داد. فرشتگان عرض کردند: آیا در زمین کسى را خلیفه قرار می دهی که فساد در آن کرده و خونها مى ریزد؟ پس این جواب را به خداوند تبارک و تعالی ردّ نموده بلافاصله دانستند که بد نموده و مرتکب لغزش شده اند ــ البته مراد از لغزش گناه و نافرمانی نیست چرا که ملائک معصومند ــ لذا از سخنى که ایراد کرده بودند پشیمان شده به عرش پناه برده [و با طواف به دور آن] از خداوند طلب غفران کردند. پس الله تعالى پسندید که بندگانش نیز او را همین گونه عبادت کنند (طواف نمایند). لذا در آسمان چهارم بیتى محاذى عرش بناء نمود به نام ضُراح ؛ سپس در آسمان دنیا بیتى به نام بیت المعمور را محاذى ضراح قرار داد ؛ پس از آن ، این بیت (کعبه) را محاذى بیت المعمور قرار داده و به آدم علیه السّلام امر فرمود آن را طواف کند، آدم به طواف آن پرداخت و بدین وسیله خداوند منّان توبه اش را پذیرفت و این عمل را در فرزندان آدم تا روز قیامت سنّت قرار داد. » (علل الشرائع ،ج 2 ،ص406 )
از این روایت شریف و چندین روایت دیگر به همین مضمون ، البته با تفاصیل بیشتر ، چنین استفاده می شود که سرّ و حقیقت حجّ توبه است و توبه یعنی بازگشت به خدا ، نه صرفا بازگشت از گناه آنچنان که مشهور است ؛ چون توبه تنها از گناه نیست بلکه از هر گونه دور افتادگی از توحید ناب باید توبه نمود و گناه تنها قسمی از این دور افتادگی است. لذا طبق روایات فراوانی ، نبی اکرم (ص) روزانه حدّاقلّ هفتاد بار توبه می نمود بدون هیچ گناهی و تنها به خاطر گفتگوها و نشست و برخاستهایی که با مردم داشت ؛ چون آن حضرت ، همین مقدار را هم برای خود ، وابستگی به غیر و دوری از خدا قلمداد می نمودند.
لذا اینکه مردم از شهر و دیار خود به سمت کعبه خارج می شوند یعنی از خود و تعلّقات دنیایی به سوی خدا هجرت می کنند. اینکه لباس دنیا را وا گذارده لباسی بی دوخت در برمی کنند ، یعنی دست از دنیا و دوخته شدن به آن کشیده به سوی خدا سفر می کنند ؛ اینکه سر را می تراشند یعنی از آنچه به آنها خو کرده و چسبیده اند جدا گشته بی تعلّق به سوی خدا رو می کنند.
اینکه قربانی می کنند یعنی از مال دنیا و حیوانیّت دست شسته به سوی خدا هجرت می کنند و … ؛ و طواف اوج این توبه و بازگشت به سوی خدا و اعتراف به قصور و تقصیر است که در آن ، انسان به مرکز توحید رسیده گرد آن گشته حقّ مدار می شود و حجرالاسود را که طبق روایات ، نماد دست بی دستی خداست استلام می کند.
از طرف دیگر همانطور که حضرت عالی نیز متذکّر شده اید ، در فرهنگ قرآن و اهل بیت (ع) ، یمین ، نماد یُمن و مبارکی و الهی بودن و چپ (شمال یا یسار) نماد بدی ، خسّت و پستی و کم ارزشی و دنائت است .
لذا انسان هنگام طواف که نماد توبه و اعتراف به قصور و تقصیر است باید سمت چپ بدن خود را به علامت گناه و قصور و تقصیر به سمت خانه خدا نماید ؛ به عبارت دیگر انسان به این شیوه در درگاه الهی به بدی و نقص و تقصیر و قصور خود اعتراف می نماید.
کما اینکه در دستورات توبه و استغفار نیز توصیه شده که انسان هنگام توبه در پیشگاه الهی به معصیت و ذلّت خود اعتراف نموده آنگاه از خدا طلب بخشش نماید. هذا بضاعتنا من الله و الله اعلم .
2ـ برخی از علما در سرّ این تشریع ، که هنگام طواف باید سمت چپ بدن به سمت کعبه باشد ، گفته اند: حقیقت طواف، همانا طواف دل است به حضرت ربوبیّت لذا قلب ظاهری نیز باید به سمت مرکز توحید یعنی کعبه باشد.
در این که کعبه رمز توحید است شکّی نیست ؛ « از حضرت امام صادق علیه السّلام سؤال شد: براى چه کعبه، کعبه نامیده شده؟ حضرت فرمودند: زیرا چهارگوش مى باشد. عرض شد: براى چه چهارگوش مى باشد؟ فرمودند: زیرا محاذى بیت المعمور است و آن چهار گوش مى باشد. عرض شد: براى چه بیت المعمور چهار گوش است؟ فرمودند: زیرا محاذى عرش است و آن چهار گوش مى باشد. عرض شد: چرا عرش مربّع است؟ فرمودند: زیرا کلماتى که اسلام بر آن بنا شده چهار تا است و آنها عبارتند از: سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر.» (علل الشرائع ، ترجمه ذهنى تهرانى، ج 2، ص: 288) یعنی عرش ، ظهور چهار کلمه ی توحید است که اساس اسلام بر آنهاست ؛ و آن طوافگاه ملائک مقرّب است ، و بیت المعمور ، تنزّل عرش است در یکی از آسمانهای هفتگانه که مطاف گروهی از ملائک است و کعبه ظهور و تنزّل دنیایی بیت المعمور است.
لذا آنکه طواف کعبه می کند باید متوجّه حقیقت آن باشد که عبارت است از هماهنگی با ملائک در تسبیح ، تحمید ، تهلیل و تکبیر خدا که حاصل آنها توحید ناب و همه جانبه است. امّا هیچ دلیلی نیست که این هماهنگی با ملائک و توحید خدا فقط باید با دل باشد ، یا در این طواف دل اساس است ؛ بلکه انسان باید با تمام وجود توحید محور باشد که قلب نیز شأن و مرتبه ای از وجود انسان است نه کلّ وجود او. لذا کلّ بدن آدمی باید طواف کعبه کند ؛ رتبه ی بالاتر وجود او ، باید همراه با ملائک غیر مقرّب به گرد بیت المعمور بگردد ؛ و وجود جبروتی او باید با ساکنان جبروت حول عرش طواف نماید و وجود فوق مَلکی او باید فراتر از عرش ، خدا را با اسم سبحان ، حمید و محمود ، اله و معبود و کبیر و اکبر و متکبّر ملاقات نموده همه ی این اسماء را یک حقیقت دیده وجودش توحید محور گردد.
3ـ امّا چرا فرمودند هنگام طواف حتماً باید شانه ی چپ (سمت چپ بدن ) به سمت کعبه باشد؟ در روایات حضرات معصومین (ع) سخنی که مستقیماً ناظر به سرّ و حکمت این مطلب باشد یافت نشد ؛ ولی روایاتی در بیان علّت تشریع حجّ و طواف وارد شده که شاید بتوان از آنها سرّ این مطلب را تا حدودی نزدیک به آنچه در نظر شماست به دست آورد. در برخی از این روایات ، علّت تشریع حجّ و طواف ، پناه بردن ملائک به عرش گفته شده ، آنگاه که به خلقت آدم (ع) اعتراض نمودند ؛ در برخی نیز علّت آن را پناهنده شدن آدم (ع) به کعبه بیان نموده اند ، آن هنگام که از درخت منهیّه تناول نمود ؛ در برخی روایات نیز هر دو علّت را باهم جمع نموده اند که برای نمونه به روایتی از این روایات تبرّک می جوییم: امام رضا (ع) فرمودند: « عِلَّةُ الطَّوَافِ بِالْبَیْتِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ فَرَدُّوا عَلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى هَذَا الْجَوَابَ فَعَلِمُوا أَنَّهُمْ أَذْنَبُوا فَنَدِمُوا فَلَاذُوا بِالْعَرْشِ فَاسْتَغْفَرُوا فَأَحَبَّ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یَتَعَبَّدَ بِمِثْلِ ذَلِکَ الْعِبَادُ فَوَضَعَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ بَیْتاً بِحِذَاءِ الْعَرْشِ یُسَمَّى الضُّرَاحَ ثُمَّ وَضَعَ فِی السَّمَاءِ الدُّنْیَا بَیْتاً یُسَمَّى الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ بِحِذَاءِ الضُّرَاحِ ثُمَّ وَضَعَ هَذَا الْبَیْتَ بِحِذَاءِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ فَطَافَ بِهِ فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ جَرَى ذَلِکَ فِی وُلْدِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَ ــــــ علّت تشریع طواف بیت اللَّه این است که خداوند تبارک و تعالى به فرشتگان فرمود: من در زمین براى خود خلیفه و نماینده ای قرار خواهم داد. فرشتگان عرض کردند: آیا در زمین کسى را خلیفه قرار می دهی که فساد در آن کرده و خونها مى ریزد؟ پس این جواب را به خداوند تبارک و تعالی ردّ نموده بلافاصله دانستند که بد نموده و مرتکب لغزش شده اند ــ البته مراد از لغزش گناه و نافرمانی نیست چرا که ملائک معصومند ــ لذا از سخنى که ایراد کرده بودند پشیمان شده به عرش پناه برده [و با طواف به دور آن] از خداوند طلب غفران کردند. پس الله تعالى پسندید که بندگانش نیز او را همین گونه عبادت کنند (طواف نمایند). لذا در آسمان چهارم بیتى محاذى عرش بناء نمود به نام ضُراح ؛ سپس در آسمان دنیا بیتى به نام بیت المعمور را محاذى ضراح قرار داد ؛ پس از آن ، این بیت (کعبه) را محاذى بیت المعمور قرار داده و به آدم علیه السّلام امر فرمود آن را طواف کند، آدم به طواف آن پرداخت و بدین وسیله خداوند منّان توبه اش را پذیرفت و این عمل را در فرزندان آدم تا روز قیامت سنّت قرار داد. » (علل الشرائع ،ج 2 ،ص406 )
از این روایت شریف و چندین روایت دیگر به همین مضمون ، البته با تفاصیل بیشتر ، چنین استفاده می شود که سرّ و حقیقت حجّ توبه است و توبه یعنی بازگشت به خدا ، نه صرفا بازگشت از گناه آنچنان که مشهور است ؛ چون توبه تنها از گناه نیست بلکه از هر گونه دور افتادگی از توحید ناب باید توبه نمود و گناه تنها قسمی از این دور افتادگی است. لذا طبق روایات فراوانی ، نبی اکرم (ص) روزانه حدّاقلّ هفتاد بار توبه می نمود بدون هیچ گناهی و تنها به خاطر گفتگوها و نشست و برخاستهایی که با مردم داشت ؛ چون آن حضرت ، همین مقدار را هم برای خود ، وابستگی به غیر و دوری از خدا قلمداد می نمودند.
لذا اینکه مردم از شهر و دیار خود به سمت کعبه خارج می شوند یعنی از خود و تعلّقات دنیایی به سوی خدا هجرت می کنند. اینکه لباس دنیا را وا گذارده لباسی بی دوخت در برمی کنند ، یعنی دست از دنیا و دوخته شدن به آن کشیده به سوی خدا سفر می کنند ؛ اینکه سر را می تراشند یعنی از آنچه به آنها خو کرده و چسبیده اند جدا گشته بی تعلّق به سوی خدا رو می کنند.
اینکه قربانی می کنند یعنی از مال دنیا و حیوانیّت دست شسته به سوی خدا هجرت می کنند و … ؛ و طواف اوج این توبه و بازگشت به سوی خدا و اعتراف به قصور و تقصیر است که در آن ، انسان به مرکز توحید رسیده گرد آن گشته حقّ مدار می شود و حجرالاسود را که طبق روایات ، نماد دست بی دستی خداست استلام می کند.
از طرف دیگر همانطور که حضرت عالی نیز متذکّر شده اید ، در فرهنگ قرآن و اهل بیت (ع) ، یمین ، نماد یُمن و مبارکی و الهی بودن و چپ (شمال یا یسار) نماد بدی ، خسّت و پستی و کم ارزشی و دنائت است .
لذا انسان هنگام طواف که نماد توبه و اعتراف به قصور و تقصیر است باید سمت چپ بدن خود را به علامت گناه و قصور و تقصیر به سمت خانه خدا نماید ؛ به عبارت دیگر انسان به این شیوه در درگاه الهی به بدی و نقص و تقصیر و قصور خود اعتراف می نماید.
کما اینکه در دستورات توبه و استغفار نیز توصیه شده که انسان هنگام توبه در پیشگاه الهی به معصیت و ذلّت خود اعتراف نموده آنگاه از خدا طلب بخشش نماید. هذا بضاعتنا من الله و الله اعلم .