فلسفه گریه امام حسین(ع) بر شهداء
۱۳۹۳/۰۹/۲۳
–
۱۴۷ بازدید
چرا این همه بر گریه برای امام حسین ع اصرار می شود؟ آیا این کار به لحاظ روان شناسی باعث مشکل نمی شود؟
رقت قلب و عاطفه از فضایل انسانى است. رقیق القلب بودن این است که انسان وقتى فقیرى را دید واقعا متأثر شود. از قیامت و دوزخ که گفته مى شود از نابسامانى محرومین واقعا اندوهگین گردد از حضرت امیرالمؤمنین على(ع) روایت شده است که: «ما جفّتَ الدموع الا لقسوة القلوب و ما قسّت القلوب الاّ لکثرة الذنوب» چشم ها گرفتار خشکى نمى شوند مگر در اثر قساوت قلب و قلب گرفتار قساوت نمى شود مگر در اثر گناه زیاد.نتیجه اى که از این روایت حاصل مى گردد این است که حضرات معصومین(س) بخاطر مقام شامخ عصمت و پاکى و پیراستگى نسبت به همه گناهان و خطاها لطیفترین قلوب و گریان ترین چشم ها را دارا مى باشند.
ـ امام على(ع) در وصف پرهیزکاران مى فرماید: کانت اعمالهم فى الدنیا زاکیة و اعینهم باکیة آنان در دنیا رفتارشان پاک و دیدگانشان گریان است
و لذا در ماجراى ستمى که از ناحیه دشمنان بر دخترى یهودى رفته بود همگان بى تفاوت از کنار این ماجرا گذشتند یا به ابراز تأسفى اکتفا نمودند و لکن حضرت امیرالمؤمنین(ع) در اندوه این ماجرا گریست! و فرمود: اگر براى این حادثه تلخ مسلمانى از روى تأسف بمیرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است!
اما نکته حائز اهمیت دراین باب این است که اشک ثمره درخت وجود آدمى است.
گاهى اشک سروش رحمت است و پیغام بر مهر آنجا که درخت اعتقادات ریشه در زمین تسلیم و رضا فرو برده باشد همچون شجرى که در عین تناورى و تنومندى چون ریشه در خاک تنیده است استوار است و پا بر جا اما شاخ و برگ خویش را بدست باد داده و از حرکت نسیم به جنبش در مى آید و بر خنکى محیط مى افزاید.
اشک پیامبر(ص) و حضرات معصومین(ع) در سوگ نزدیکان و فرزندان از همین قسم است. اشک رحمت، در عین حال که روح بر بلنداى ملکوت سیر مى کند اما دیده بخاطر عاطفه و رقّت قلب مى گرید و این زیباترین نشانه عواطف انسانی آن بزرگواران است و همان گونه که وجود شامخ نبى مکرم اسلام(ص) در کنار قبر فرزندشان ابراهیم فرمودند: فرزندم قلب محزون است و دیده اشکبار اما خلاف رضاى حق چیزى نمى گوییم.
این خلاف رضاى حق سخن نگفتن به معناى این نیست که: غیر تسلیم و رضا کو چاره اى؟! بلکه به این معنى است که دل که تسلیم باشد و راضى، زبان خلاف دل چیزى نمى گوید. چرا که زبان مترجم دل است.
و آن بزرگوار در برابر آنها که از گریه ایشان سؤال کردند فرمود: این گریه نیست بلکه این رحمت است و کسى که اهل رحمت و شفقت نباشد مورد رحمت حضرت حق واقع نمى گردد.
و گاهى اشک بروز اعتراض دل و نمود تلخى شجر ضمیر است. اشک شکوه و عدم رضایت. آرى این اشک نه تنها نشانه انسانیت نیست بلکه علامت بى هویتى و بى اطلاعى از رمز و راز زندگى است.
و به همان اندازه که از قسم اول اشک در مضامین دینى ما تمجید گشته است. و آنرا نشانه پاکى و صفاى ضمیر معرفى کرده اند و آنرا همچون سلاحى براى انسان سالک برشمرده اند.
قسم دوم اشک مورد مذمت اولیاى دین واقع شده است.
ـ امام على(ع) در وصف پرهیزکاران مى فرماید: کانت اعمالهم فى الدنیا زاکیة و اعینهم باکیة آنان در دنیا رفتارشان پاک و دیدگانشان گریان است
و لذا در ماجراى ستمى که از ناحیه دشمنان بر دخترى یهودى رفته بود همگان بى تفاوت از کنار این ماجرا گذشتند یا به ابراز تأسفى اکتفا نمودند و لکن حضرت امیرالمؤمنین(ع) در اندوه این ماجرا گریست! و فرمود: اگر براى این حادثه تلخ مسلمانى از روى تأسف بمیرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است!
اما نکته حائز اهمیت دراین باب این است که اشک ثمره درخت وجود آدمى است.
گاهى اشک سروش رحمت است و پیغام بر مهر آنجا که درخت اعتقادات ریشه در زمین تسلیم و رضا فرو برده باشد همچون شجرى که در عین تناورى و تنومندى چون ریشه در خاک تنیده است استوار است و پا بر جا اما شاخ و برگ خویش را بدست باد داده و از حرکت نسیم به جنبش در مى آید و بر خنکى محیط مى افزاید.
اشک پیامبر(ص) و حضرات معصومین(ع) در سوگ نزدیکان و فرزندان از همین قسم است. اشک رحمت، در عین حال که روح بر بلنداى ملکوت سیر مى کند اما دیده بخاطر عاطفه و رقّت قلب مى گرید و این زیباترین نشانه عواطف انسانی آن بزرگواران است و همان گونه که وجود شامخ نبى مکرم اسلام(ص) در کنار قبر فرزندشان ابراهیم فرمودند: فرزندم قلب محزون است و دیده اشکبار اما خلاف رضاى حق چیزى نمى گوییم.
این خلاف رضاى حق سخن نگفتن به معناى این نیست که: غیر تسلیم و رضا کو چاره اى؟! بلکه به این معنى است که دل که تسلیم باشد و راضى، زبان خلاف دل چیزى نمى گوید. چرا که زبان مترجم دل است.
و آن بزرگوار در برابر آنها که از گریه ایشان سؤال کردند فرمود: این گریه نیست بلکه این رحمت است و کسى که اهل رحمت و شفقت نباشد مورد رحمت حضرت حق واقع نمى گردد.
و گاهى اشک بروز اعتراض دل و نمود تلخى شجر ضمیر است. اشک شکوه و عدم رضایت. آرى این اشک نه تنها نشانه انسانیت نیست بلکه علامت بى هویتى و بى اطلاعى از رمز و راز زندگى است.
و به همان اندازه که از قسم اول اشک در مضامین دینى ما تمجید گشته است. و آنرا نشانه پاکى و صفاى ضمیر معرفى کرده اند و آنرا همچون سلاحى براى انسان سالک برشمرده اند.
قسم دوم اشک مورد مذمت اولیاى دین واقع شده است.