خانه » همه » مذهبی » قدرتمندترین کشور جهان؛ آمریکا یا ایران؟

قدرتمندترین کشور جهان؛ آمریکا یا ایران؟

1. در معرفی قدرتمندترین کشور جهان باید به مؤلفه های محوری اقتدار یک کشور توجه داشته باشیم.
شاید در گذشته اقتدار یک کشور در اقتدار نظامی خلاصه می شد و کشوری که از نظر نظامی قدرت بیشتری نسبت به سایر کشورها داشت، به عنوان قدرتمندترین کشورها شناخته می شد ، اما در دنیای امروز، دامنه و گستره قدرت متفاوت شده است و صرف اقتدار نظامی نمی تواند ، ملاک قدرتمند بودن یک کشور محسوب بشود. بلکه نیاز به قدرتمندی یک کشور در چهار عرصه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی است .اگر کشوری در این چهار بخش دارای اقتدار بیشتری نسبت به سایر کشورها باشد ، می تواند به عنوان یک کشور قدرتمند در عرصه جهانی شناخته شود.
گرچه آمریکا به ویژه پس از فروپاشی شوروی و نظام دو قطبی ، تلاش نموده است تا در سایه اقتدار نظامی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خود، جهان را تک قطبی و خود را قدرت برتر معرفی نماید، اما با ظهور قدرتهای دیگر از جمله چین و روسیه عملاً جهان به سمت چند قطبی شدن حرکت کرده است. برای چندین دهه، نام آمریکا به‌عنوان تنها ابرقدرت جهان مطرح بود. همزمان، چین و روسیه درگیر مسائل داخلی خود بودند و نمی‌توانستند مقابل آمریکا قد علم کنند؛ این دو کشور رفته رفته با ترمیم قدرت اقتصادی و نظامی خود به صحنه سیاست بین‌الملل قدم گذاشتند و در این میان نیز ایران با مؤلفه فرهنگی و قدرت نرم خود به چالشی بزرگ برای آمریکا در عرصه قدرت نرم و فرهنگی تبدیل شده است و ضلع سوم تهدید و چالش برای این کشور محسوب می گردد.
2.آمریکا با وجود آنکه تلاش می کند اقتدار خود را به عنوان قدرت برتر جهان بر سایر کشورها تحمیل نماید، اما واقعیت این کشور بیانگر افول این کشور در عرصه های مختلف است. که به نمونه ای از تحلیل ها در این زمینه اشاره می کنیم.
«جان ایکنبری» استاد دانشگاه «برینسون» آمریکا در گروه روابط بین‌الملل در یکی از مقاله‌های خود که در مجله «فارن افرز» تحت عنوان «آینده نظام بین‌المللی لیبرال» می‌نویسد: آمریکا در مسیر افول قرار گرفته است و نظام تک قطبی که بر جهان حکومت می‌کرد به‌زودی با ظهور قدرت‌های قوی دیگری مثل چین که بزرگت‌رین اقتصاد جهان را به خود اختصاص داده است، سقوط خواهد کرد.
وی در ادامه می‌افزاید: ذات نظام بین‌المللی در واقع آمریکایی و با غربی نیست بلکه این نظام بر اساس شرایط تاریخی به‌وجود آمده است. این نظام، یک نظام سلسله مراتبی است که بر قدرت آمریکا تکیه کرده و دارای ویژگی‌های لیبرالی است. سلطه و هیمنه آمریکا درحال عقب‌نشینی است و ابعاد سلسله مراتبی این نظام نیز با وجود اینکه ابعاد لیبرالی آن در حال تداوم است، رو به افول و فروپاشی است.
«جدعون راشمان» تحلیلگر معروف مجله‌های آمریکایی نیز ضمن اشاره به اینکه امپراطوری واشنگتن بر جهان هرگز بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری در قرن گذشته تکرار نخواهد شد، معتقد است که آمریکا باید در موضوع فروپاشی خود تفکر کند.
وی در ادامه می‌افزاید: آمریکا از سال ۱۹۹۱ تا سال ۲۰۰۸ از بحران اقتصادی شدیدی رنج می‌برد، و این مسئله در حقیقت به وضوح آغاز فروپاشی سلطه آمریکا بر جهان را در نتیجه مشکلات بزرگ و زیاد اقتصادی و اجتماعی نشان داد و این کشور هر گز نخواهد توانست مجددا به سلطه سابق خود برگردد، هر چند در این راه تلاش‌های زیادی بکند.
این کارشناس مسائل سیاسی تصریح می‌کند: توان اقتصادی و سیاسی که چین از آن برخور دار است تحدید جدی برای قدرت آمریکا محسوب می‌شود؛ آمریکایی که تلاش می‌کرد بر قدرت‌های جهانی در طولانی مدت سیطره یابد.
وی در ادامه به رقابت بین آمریکا و بسیاری از کشورهای مخالف آمریکا مثل «چین»، «برزیل»، «ترکیه»، «هند» و «ایران» در زمینه‌های مختلف اشاره می‌کند و می‌نویسد: این دولت‌ها سیاست مختلفی از سیاست‌های آمریکا در پیش گرفته‌اند. سیاست آمریکا مبتنی بر تغییر توازن قوا در جهان است که همین مسئله نیز منجر به تضعیف آن شده و در نهایت از سلطه آن در نظام بین‌المللی در میادین مختلف کاسته شده است.
«میشل کوکس» استاد روابط بین‌الملل و تحلیلگر سیاسی روزنامه انگلیسی گاردین نیز تاکید می‌کند: جهان از آغاز قرن ۲۱ شاهد واقعیت جدیدی تحت عنوان «تغییر قوا» است که این واقعیت جدید بر این نکته تاکید می‌کند که آمریکا و کشورهای غربی به‌شکل کلی در حال فروپاشی مستمر هستند و نظام جهانی جدیدی در حال ظهور است که مخالف و مقابل آمریکا و کشورهای غربی است. این نظام جدید متشکل از «برزیل»، «روسیه»، «هند»، «چین» و «جنوب آفریقا» است که به اسم اختصاری «بریکس» (BRICS) معروف است.
«نوام چامسکی» متفکر آمریکایی نیز تاکید می‌کند که امپراطوری آمریکا در مسیر زوال است و معتقد است که هینمه و سلطه امپریالیستی آن به‌شکل مشهود تغییر کرده و نمی‌‌تواند سیطره خود را بر دو سطح داخلی و خارجی تحمیل کند.
«فرید رفیق زکریا» روزنامه‌نگار آمریکایی نیز معتقد است جهان به‌سمت رهایی از تحت سلطه بودن آمریکا حرکت می‌کند، تا جایی که آمریکا نتوانسته است سیطره خود را بر بسیاری از کشورها در زمینه‌های مختلف اقتصادی، ژئوسیاسی و فرهنگی تحمیل کند.
وی تاکید می‌کند که قدرت‌های جدید و مستقلی در حال ظهور و بروز هستند که هیمنه و سلطه آمریکا را در سطح بین‌المللی به حدی محدود خواهند کرد که می‌توان گفت که این سلطه تاثیر خود را در مناطق مختلف جهان از دست خواهد داد.
زکریا در ادامه با بیان اینکه توازن قوا در حال تغییر و دور شدن از سلطه آمریکا به نفع سایر کشورهاست، تصریح می‌کند: این تغییر به‌مثابه رفتن به دنیای مابعد آمریکاست.
موسسه آمریکایی «بروکسینجر» نیز در گزارش‌های خود اشاره می‌کند که بسیاری از ناظران سیاسی واقتصادی معتقدند که آمریکا از سال ۲۰۰۸ که شاهد یک بحران اقتصادی بود، به سمت فروپاشی حرکت کرده است. بسیاری از شهروندان آمریکایی نیز معتقد هستند که سقوط سلطه کشورشان یک امر حتمی است و جامعه جهانی به ‌زودی شاهد دنیای مابعد آمریکا خواهد بود.
دانشگاه هاروارد آمریکا در گزارش های خود تاکید می‌کند که شکست نظام سیاسی آمریکا ثابت شده است، همانطور که اقتصاد آمریکا از رکود رنج می‌برد و از ۲۰ سال پیش دوره شکوفایی اقتصاد آمریکا به پایان رسیده است و آرزوی سلطه گری در آستانه فروپاشی است. اعتماد شهروندان آمریکایی از مسئولانشان جلب شده است. (sndu.ac.ir/fa/content)
با بررسى همه جانبه واقعیتهاى پیدا و پنهان جامعه آمریکا مى توان به علائم ونشانه های افول ایالات متحده پى برد، البته باید به این نکته مهم هم اذعان داشت که آمریکا نه تنها یک کشور غربى بلکه «آزمایشگاه بارزى از نزول و انحطاط جامعه مدنى و نهادهاى شناخته شده آن در تمدن غرب مى باشد.»( پروفسور حمید مولانا، روزنامه کیهان، ستون چشم انداز، ۲۹/۵/۷۷)
اکتاو یوپاز، نویسنده معروف غربى و برنده جایزه ادبى نوبل، طى مقاله اى با عنوان «امپراتورى دموکراسى (آمریکا) در سراشیب سقوط » مى نویسد:
«چشم انداز آمریکا به هیچ وجه روى نوید و آرامش را نشان نمى دهد .» (اطلاعات سیاسى، اقتصادى، ش ۶۴ )
البته آنانى که براى اثبات وجود ثبات در جامعه و نظام سیاسى ایالات متحده به اقتدار نسبى این کشور در عرصه هاى اقتصادى، نظامى و پیشرفتهاى تکنولوژیک استناد مى جویند، باید به این حقیقت معطوف گردند که:
«افول امپراتورى ها ناگهانى و آنى نیست و قدرتهاى بزرگ در تاریخ همیشه به آهستگى سیر قهقهرایى خود را طى کرده اند و آمریکا نیز از این قاعده مستثنا نیست .»
بحرانهاى عظیم و چالشهاى خطرناک و سقوط فرهنگى، اخلاقى و سیاسى الگوى جامعه مدنى غربى و بهشت موعود لیبرالیسم، شرایطى را رقم زده است که:
برخى از صاحب نظران برجسته آمریکا با بیان این مطلب که «آمریکا در لحظه مهمى از تاریخ خود قرار دارد اعلام مى دارند: «امپراتورى آمریکا در حال سقوط و فروپاشى است .» (گورویدال، از برجسته ترین نویسندگان آمریکایى , روزنامه جمهورى اسلامى، ۱۸/۶/۸۰، خبرگزارى جمهورى اسلامی)
البته این واقعیت غیر قابل انکارى است که آمریکا با برخوردارى از تکنولوژى پیشرفته، قدرت عظیم نظامى ثروتمندترین کشور دنیاست، اما آنچه بدیهى مى نماید این است که ثروتمندترین کشور دنیا به لحاظ گرفتار آمدن در دام فقر معنوى، امروز از غلبه بر بحرانهاى عظیم اجتماعى و فرهنگى خود درمانده گشته است .
ریچارد نیکسون، رئیس جمهور اسبق آمریکا، در این زمینه مى نویسد:
«ثروتمندترین کشور جهان نباید به این واقعیت تن در دهد که در آمریکا (کشورى که جمعیتش ۲۰/۱ جمعیت جهان است) پولى که خرج مواد مخدر و وسایل غیر مجاز مى شود برابر با کل هزینه کشورهاى دیگر است .
ثروتمندترین کشور جهان نباید به این واقعیت تن در دهد که ما بیشترین نرخ جنایات را در جهان داشته باشیم و شمار آمریکاییانى که در مدت جنگ خلیج فارس در ایالات متحده کشته شدند بیست برابر کسانى باشد که در میدان جنگ به قتل رسیدند .
ثروتمندترین کشور جهان نباید به این حقیقت تن در دهد که یک طبقه محروم همیشگى به وجود بیاید و وجود آن شهرهاى ما را آن قدر ناامن کند که دیگر جاى زندگى نباشد . وضع بسیارى از شهرهاى امروزه از آن روزى که پرزیدنت جانسون برنامه جامعه بزرگ را به راه انداخت بدتر است .» (نیکسون، ریچارد , فرصت را دریابیم , ترجمه حسین وفسى نژاد، تهران : طرح نو , صص ۳۶۱- ۳۶۰ )
وضعیت کنونى آمریکا حاکى از آن است که «مادى گرایى، آرمان گرایى را تحت الشعاع قرار داده » و «آمریکا خشنترین جامعه در جهان مى باشد .» و «آمار مربوط به قتل و سایر جنایات در کلیه بخشهاى این جامعه وحشت آور است .» و «تمایلات جنسى نیز به وحشى گرى و خشونت کشانده شده است .» (نجامین اسپاک، دنیاى بهتر براى کودکانمان، ترجمه منصور حکمى، ص ۶۳-۶۴)
«آمریکا و اروپا نباید داعیه رهبرى جهان را داشته باشند; زیرا کشورهاى اروپایى و آمریکایى در یک بحران عمیق فرهنگى، معنوى، اجتماعى و اقتصادى گرفتار و مشغول شده اند .» ( زبیگینو برژینسکى، نظریه پرداز آمریکایى و مشاور اسبق امنیت ملى آمریکا . روزنامه جمهوری , ۱۷/۵/۷۵)
مقام معظم رهبری فرمودند : «بسیاری از سیاسیّون معتبر دنیا و جامعه‌شناس‌های معتبر دنیا معتقدند که «قدرت نرم» آمریکا فرسوده‌شده است، در حال از بین رفتن است. قدرت نرم چیست؟ قدرت نرم این است که یک دولتی بتواند خواسته‌ خود و نظر خود و عقیده‌ خود را به اطراف بقبولاند و آنها را اقناع کند به نظر خود؛ این قدرت در آمریکا امروز رو به ضعف کامل و رو به فرسودگی کامل است؛ در زمینه‌های مختلف. حالا زمان دولت اوباما هم همین‌جور بود امّا زمان این آقا که دیگر به طور واضح با او مخالفت می شود؛ در غالب زمینه‌هایی که او تصمیم می گیرد، در دنیا با او مخالفت می شود. نه‌فقط مخالفت مردمی -که اگر قرار باشد رأی‌گیری کنند و از مردم هر کشوری سؤال کنند، نظرات منفی خواهند داد- حتّی دولتها هم که رودربایستی دارند با آمریکا، با او مخالفت می کنند؛ چین مخالفت میکند، اروپا مخالفت میکند، روسیه مخالفت میکند، هند مخالفت میکند، آفریقا مخالفت میکند، آمریکای لاتین مخالفت میکند. قدرت نرم آمریکا رو به افول است، رو به سقوط است. این را من نمیگویم؛ این جزو حرفهایی است که جامعه‌شناس‌های مطرح دنیا امروز دارند این حرف را میزنند. نه‌فقط اقتدار معنوی و قدرت نرم خود آمریکا رو به افول است بلکه حتّی لیبرال‌دموکراسی را هم که پایه‌ی اساسی تمدّن غرب است، اینها بی‌آبرو کردند، دارند بی‌آبرو میکنند. چندین سال قبل از این یک جامعه‌شناس مطرح دنیا گفت وضعیّت کنونی آمریکا منتهاالیه تکامل تاریخی بشر است و بشر دیگر از این بالاتر نمیتواند برود. همان آدم امروز حرفش را پس گرفته، میگوید «نه» و آرزو میکند چیزهای دیگری را. حالا صریحاً ممکن است نگوید من اشتباه کردم امّا حرفهای دیگری را دارد میزند، درست نقطه‌ مقابل آن حرفی که آن روز زده بود. خب این وضع آمریکا است.
البتّه لیبرال‌دموکراسی خود ملّتهای غربی را که پایه و اساس حکومتشان و نظام اجتماعی‌شان بر لیبرال‌دموکراسی است، بدبخت کرده. لیبرال‌دموکراسی‌ای که امروز در غرب رایج است، خود آنها را بیچاره کرده؛ شکافهای اجتماعی، نبود عدالت اجتماعی، نابود شدن خانواده، فساد اخلاقیِ فراگیر و همه‌گیر، فردگرایی‌های افراطی و شدید؛ خود آنها بیچاره شده‌اند. حالا این آقا هم که آمده -این رئیس‌جمهورِ فعلیِ عجیب‌وغریبِ آمریکا- که دیگر به همه‌ی اینها چوب حراج زده و درواقع تتمّه‌ی آبروی هم آمریکا و هم لیبرال‌دموکراسی را برده. خب حالا این در مورد قدرت نرم آمریکا است.
قدرت سخت آمریکا هم بشدّت ضربه دیده. قدرت سخت، یعنی قدرت نظامی‌گری، قدرت اقتصاد؛ اینها قدرت سخت است. بله، ابزار نظامی دارند، امّا نیروی انسانیِ نظامیِ آمریکا بشدّت افسرده، سردرگم، سرگشته، مردّد [است]. برای همین است که در بسیاری از کشورهایی که آنها حضور دارند، برای اینکه بتوانند مقاصد خودشان را پیش ببرند، از سازمانهای جنایت‌کاری مثل بلک‌واتر و از این قبیل استفاده میکنند؛ یعنی سرباز آمریکایی قادر به اجرای آن نقشه‌ آمریکایی نیست؛ نیروی انسانی‌شان این است.
اقتصادشان هم همین‌جور. آمریکا امروز پانزده تریلیون دلار بدهکار است؛ رقم، رقمی افسانه‌ای‌ است؛ پانزده تریلیون دلار بدهکاری آمریکا است! قریب به هشتصد میلیارد دلار کسر بودجه‌ی آمریکا است در همین سال جاری؛ یعنی اینها درواقع عقب‌ماندگی‌های اقتصادی است. حالا با زرق‌وبرق، با شعار، با حرفهای گوناگون، با ظاهرسازی‌ها روی اینها را می پوشانند امّا واقعیّتهای آمریکا این است؛ این قدرت سخت آمریکا است.
بنابراین آمریکا رو به افول است؛ این را همه بدانند. آن کسانی هم که به پشتیبانی آمریکا حاضرند مسئله‌ی فلسطین را در این منطقه بکلّی فراموش کنند، بدانند آمریکا رو به افول است. آن که زنده است، ملّتهای منطقه‌اند؛ آن چیزی که زنده است، حقایقی است که در این منطقه وجود دارد. آمریکا در منطقه‌ی خودش هم رو به افول است، چه برسد در اینجا!»( بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان؛1397/8/12)
3. در مقایسه قدرت آمریکا و ایران اگر ملاک قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی باشد، قدرت آمریکا از کشور ما بیشتر است. گرچه کشور ما در عرصه نظامی ، سیاسی و اقتصادی توفیقات فراوانی داشته و امروز کشور ما به عنوان کشوری منطقه ای و فرا منطقه ای در عرصه بین المللی شناخته می شود و آنچه ارزش این دستاوردها را بیشتر نمایان می سازد این است که این پیشرفت ها با وجود همه فشارها و تهدیدها و مانع تراسیهای آمریکا صورت گرفته است.
اما در عرصه قدرت فرهنگی و نرم، جمهوری اسلامی با فرهنگ دینی و استقامت و ایستادگی خود و ایجاد و تقویت محور مقاومت در منطقه در برابر زیاده خواهیهای آمریکا توانسته است ، فرهنگ و تمدن مادی غرب را به چالش کشیده و هیمنه این کشور را در هم شکسته و قدرت خود را به رخ این کشور بکشاند و با وجود همه فشارها و تهدیدها و اقدامات این کشور علیه کشور ما نتوانسته است در عزم جمهوری اسلامی در مقابله با سلطه جویی ها و یک جانبه گرایهای خود تزلزلی ایجاد نماید.
شکست آمریکا در بحران سوریه و تلاش برای ایجاد خاور میانه جدید با وجود هزینه هنگفت و تجهیزات نظامی فراوان و حمایت همه جانبه از گروههای تروریستی، نشان از قدرت جمهوری اسلامی و محور مقاومت دارد. امروز جمهوری اسلامی دشمن تمدنی برای آمریکا محسوب می گردد که پایه های تفکر و تمدن غرب را نشانه رفته است از این رو شاهد این حجم گسترده دشمنی با جمهوری اسلامی از سوی آنان هستیم .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد