طلسمات

خانه » همه » مذهبی » قدرت تفکر و تقویت اندیشه

قدرت تفکر و تقویت اندیشه


قدرت تفکر و تقویت اندیشه

۱۳۹۳/۰۴/۱۰


۹۲۸ بازدید

راهکار تقویت اندیشه چیست؟

از اینکه در سنین جوانی در پی کسب فضائل و گام نهادن در مسیر خدا هستید، خوشحالیم و امیدواریم بتوانیم پاسخی مناسب برای سؤالتان ارائه دهیم.دانشجوی گرامی؛ برای عقل معانی و اقسام مختلفی وجود دارد که شایسته است ابتدا معنای آن را معیّن و بعد به راههای تقویّت آن اشاره ای نماییم.
عقل، بمعنی زجر و منع است و از آنجا که عقل، آدمی را از کارهای نابخردانه باز می دارد واژه «نهی» بر عقل اطلاق شده است.[1] ان فی ذلک لآیات لاولی النهی[2] براستی در آنچه گفته شد ، نشانه ها برای خردمندان است.
«عقل» بر اموری اطلاق می شود که یکی از مهمترین آنها «رفتار خردورزانه» است. به تعبیر مرحوم علامه مجلسی «ملکة وحالة فی النفس تدعوا الی اختیار الخیرات و المنافع و اجتناب الشرور و المضار؛ ملکه و حالتی در جان انسان است که آدمی را به گزینش خیرات و منافع و اجتناب از شرور فرا می خواند »[3]. هرچه که «عقل» رشد یابد و به مراتب بالاتر برسد در حقیقت به رفتار خردورزانه نزدیکتر می گردد. خداوند اساس ادراک خیر و شرّ را در انسان قرار داده است «فالهمها فجورها و تقواها؛ انسان با فطرتش با خوب و بد آشناست ».[4] ممکن است غبار بر فطرت بنشیند و خوب را نشناسد یا خوب را بد و بد را خوب ببیند رسالت انبیاء این است که غبار زدائی کرده و خوب و بد فطری را به او بشناسانند.
به نظر می رسد که اصطلاح غالب عقل در روایات همین معنای رفتار خردورزانه باشد.[5]برخی از رفتارهای عاقلانه (خردورزانه) که شایسته است در جهت تقویت عقل بدان توجه داشته باشید، عبارتند از:
1. بهره بردن از تجربه ها: امام علی (ع) فرمود: «العاقل من وعظته التجارب، عاقل کسی است که تجربه ها او را موعظه کند. ».[6]
2. «العاقل من صدّق اقواله افعاله، عاقل کسی است که رفتارش گفتارش را تصدیق کند».[7]3. با حساب و تدبیر و شرعی سخن بگوید.«العاقل من عقل لسانه؛ عاقل کسی است که زبانش را به بند کشد »[8]4. عاقل هیچکس را تحقیر نمی کند.
5. عاقل حق مدار است.
6. عاقل کسی است که باطل را رها کند.
7. عاقل کسی است که حلال او را از شکر غافل نمی سازد و حرام صبرش را نمی رباید.
8. عاقل نیست مگر آن کس که خدا را شناخته و برای خانه آخرت تلاش کند.
البته همانطور که بیان گردید،‌ عقل معانی و اقسام مختلفی دارد که گاه مراد از آن همان قوه تفکر است.
تفکر و اندیشیدن همیشه مقدمه درست انجام دادن محسوب مى شود. ارزش تدبر و تفّکر تا آن جاست که رسول خدا(ص) فرمود: فکره ساعه خیر من عباده سنه ؛ اندیشیدن یک ساعت برتر است از عبادت یک سال.
همانطور که می دانید هر فکری عبادت محسوب نمی شود؛ بلکه تنها اندیشه ای که انسان را به قرب الهی برساند و موجبات سعادت او را فراهم کند، عبادت است.
با تفکر صحیح است که انسان از خواب غفلت بیدار می شود و تفکر صحیح است که سعادت انسان را تضمین می کند. امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) فرمودند: «نبه بالتفکر قلبک؛ دل خود را با اندیشه، آگاه نما» (نقل از کتاب شریف چهل حدیث امام خمینی، رضوان الله تعالی علیه، ص 189)
تفکر، دارای درجات ومراتبی است که به بیان مهمترین آنها می پردازیم:
1- تفکر در حق و اسماء و صفات خالق هستی:
به فرموده امام خمینی این نوع از تفکر، افضل مراتب فکر و بالاترین مرتبه علوم است. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «افضل العبادة ادمان التفکر فی الله و فی قدرته؛ پیوسته اندیشیدن در باره خداوند و توانایی او برترین پرستش است.» (همان، ص 191)
2- تفکر در مخلوقات خداوند:
از دیگر درجات و مراتب تفکر، اندیشیدن در مصنوعات الهی و پی بردن به عظمت خدا است. تفکر در عظمت آسمان ها، عجایب کوهها، تنوع در گیاهان، اصناف حیوانات، عجایب دریاها، عظمت خورشید و ماه و ارتباط بین این دو، آمدن شب و روز و فصول مختلف و نظم در خلقت، ابر و باد و باران و برف و… همگی موجبات حیرت اهل فکر را فراهم می آورد و باعث خضوع و تواضع نسبت به خالق هستی می گردد.
امام خمینی در بیانی زیبا و تکان دهنده می فرمایند: «این همه صنعت منظم، که عقول بشر از فهم کلیات آن عاجز است، بیربط و خود به خود پیدا نشده. کور باد چشم دلی که حق را نبیند و جمال جمیل او را در این موجودات مشاهده نکند. نابود باد کسی که با اینهمه آیات و آثار باز در شک و تردید باشد.» (همان، ص 197)
«کذلک یبین الله لکم الآیات لعلکم تتفکرون؛ اینچنین خدا آیاتش را برای شما روشن می گرداند، باشد که در کار (دنیا و آخرت) بیندیشید.» ( سوره بقره، 219)
بسیاری از افراد بشر نمی توانند از تفکر خالق هستی به مخلوقات پی ببرند و قدرت اندیشیدن در صفات و کمالات الهی را ندارند (مورد اول که ذکر شد) اما تفکر در باره مخلوقات خداوند، از عهده همه انسان ها بر می آید و هر کس در هر رتبه ای می تواند در خصوص جهان خلقت بیاندیشد و به خالق آن پی ببرد. در این زمینه کتاب توحید مفضل بسیار کارگشا است.
3- تفکر در اعمال و رفتار خود و محاسبه نفس:
مرحوم ملا احمد نراقی (رحمةالله علیه) در باب کیفیت تفکر در اعمال و رفتار خود می فرمایند: «آدمی در هر شبانه روزی ساعتی به تفکر کار خود بیفتد و اخلاق باطنیه و اعمال ظاهریه خود را تفحص کند و احوال دل و جوارح خود را تجسس نماید. لوح دل را در مقابل خود نهاده آن را ملاحظه کند و دفتر شبانه خود را گشوده، سر تا پای آن را مطالعه فرماید.» (معراج السعادة، ص 120 به بعد)
ایشان در ادامه توضیح می دهند که اگر دیدی در طول روز، به دستورات خداوند عمل کرده، از معصیت ها و گناهان اجتناب کرده ای، حمد و سپاس الهی را بجای آور؛ و اگر دیدی معصیتی از تو سرزده و با رفتار و کردارت، مخالفت امر الهی نموده ای، توبه کرده و با جبران عمل، به علاج بپرداز.
ایشان در ادامه توصیه می کنند که انسان با نظر بصیرت به اعمال خود بنگرد و ببیند آیا از صفات رذیله ای که او را به هلاکت می اندازد، از قبیل بخل و حسد و کبر و… چیزی در وجود او هست یا نه؛ و با چراغ فکر همه زوایای وجودش را تفحص کند تا مبادا با این صفات مهلکه خدای خود را ملاقات کند!
در فقه الرضا (علیه السلام) آمده است: «اندیشیدن آینه توست؛ بدی ها و خوبی هایت را به تو نشان می دهد.» (میزان الحکمة، ج10، ح16209)
امام علی (علیه السلام): اندیشه کردن در خوبی ها، انگیزه بکار بستن آن ها می شود.
امام علی (علیه السلام): ریشه سالم ماندن از لغزش ها، اندیشیدن پیش از عمل کردن است و سنجیدن پیش از سخن گفتن.
4- فکر کردن به نعمت های خدا:
امام علی (علیه السلام): اندیشیدن در باره نعمت های خدا، نیکو عبادتی است.
5- تفکر در باره باقی بودن آخرت و فانی بودن دنیا
امام علی (علیه السلام): تمیز دادن (تشخیص دادن) ماندنی (آخرت) از رفتنی (دنیا)، از شریف ترین اندیشه ها است.
6- تفکر در قرآن کریم:
پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله وسلم): سهم دیدگان خود را از عبادت به آنان دهید. عرض کردند: ای رسول خدا! سهم آن ها از عبادت چیست؟ فرمود: نگریستن به قرآن و اندیشیدن در آن و پند گرفتن از شگفتی هایش.
7- فکر کردن در سرنوشت گذشتگان و مطالعه تاریخ:
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «اولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم کانوا اشد منهم قوة و اثاروا الارض و عمروها اکثر مما عمروها و جاءتهم رسلهم بالبینات فما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون؛ آیا در زمین نگردیده اند تا ببینند فرجام کسانی را که پیش از آنان بودند، چگونه بوده است؟ آنها بس نیرومندتر از ایشان بودند و زمین را زیر و رو کردند و بیش از آنچه آنها آبادش کردند، آن را آباد ساختند و پیامبرانشان دلایل آشکار بر ایشان آوردند. بنابراین، خدا بر آن بود که بر ایشان ستم کند، لیکن خودشان بر خود ستم می کردند.» (سوره روم، 9)
امام علی (علیه السلام) در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن (علیه السلام) می فرمایند: فرزندم! هر چند من به اندازه همه کسانی که پیش از من بوده اند، نزیسته ام، اما در کارهای آنان نظر کردم و در اخبار آنها اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم، چندان که همچون یکی از آنان شده ام و بلکه آنسان بر کارهایشان آگاهی یافته ام، که گویی با اولین و آخرین آنها زندگی کرده ام.» (احادیث از میزان الحکمة، ج 10، باب تفکر)

خلاصه اینکه:
از آنچه بیان شد فهمیده می شود که بر هر مسلمانی لازم است که در طول روز، بخشی از وقت خود را به تفکر بپردازد؛ تفکری که او را به خدا نزدیک کند و او را از بدی ها برهاند و به سمت خوبی ها سوق دهد.
اما در خصوص نحوه تفکر باید بدانیم که فکر کردن اختصاص به حالت خاصی ندارد؛ مثلا اینطور نیست که حتما باید در هنگام فکر کردن نشست یا راه رفت و یا… خدای سبحان در اوصاف خردمندان می فرماید: «الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ آنان که خدا را ایستاده و نشسته و خوابیده یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند که پروردگارا! این (جهان) را بیهوده نیافریده ای. منزهی، پس ما را از عذاب آتش نگاه دار» (سوره آل عمران، 191)
پس علاوه بر اینکه انسان می تواند در حالات مختلف با دیدن آیات الهی به تفکر بپردازد؛ اما بهتر است روزانه و لو چند دقیقه، در محیطی خلوت با خود بیندیشد و وظایف خویش را به خود گوشزد کرده، نعمت هایی که خدای سبحان به او عطا کرده، یادآوری کند و از او در انجام تکلیفش یاری بخواهد.
در پایان به چند نکته اشاره می کنیم:
1- شهوت و هوس به طور طبیعی و متعادل با عقل منافاتی ندارد و غریزه ای است که مورد تایید دین هم هست و تنها حالت افراطی آن است که باید تحت کنترل عقل و دین اصلاح شود و جلوی ا فسارگسیختگی آن گرفته شود.
2- ثانیا برای حاکم ساختن عقل بر نیروهای غریزی انسان لازم است این نیرو تقویت شود و انسان به رشد عقلانی شایسته ای دست یابد تا در مبارزه با نیروهای افراطی و شیطانی حاکم بر نفس انسان مقهور نگردد و این نیروها را تحت کنترل خویش در آورد.
3- ثالثا منظور از عقل، همان نیرویی است که انسان را به پرستش خدا می خواند و به سوی بهشت رهبری می کند ـ همان که فرمود: “العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان” ـ عقل چیزی است که انسان به وسیله آن خداوند را عبادت می کند و بهشت را بدست می آورد.
4- راهکار کلی تقویت عقل آموختن حکمت و تجربه است. علم و حکمت و در کنار آن، تجربه عملی عقل آدمی را بارور می سازد و در این راستا دین و آموزه های قرآن کریم و روایات بهترین حکمت هایی هستند که باعث رشد عقلانی انسان می شوند.
5- درست است که عقل هدیه و هبه الهی است، ولی در عین حال هر انسانی می تواند بر عقل خویش بیفزاید و آن را کامل تر گرداند؛ زیرا عقل قابل تربیت، تقویت و تکامل است. به همین جهت اسلام به انسان ها توصیه می کند که در تکمیل عقل خویش بکوشند.
6- برای تقویت عقل، در قرآن و احادیث راه هایی معرفی شده است که مربی در تربیت دینی شاگرد خود، باید این راه ها را برای وی هموار سازد. عمده ترین این راه ها عبارتند از:
1- تفکر:
تفکر نوعی تعقل است، و به وسیله تفکر می توان به تقویت عقل پرداخت، و عقل را به فطرت الهی انسان متصل نگه داشت. همان طور که قرآن هم می خواهد اندیشه های نظری را با روح در آمیزد، تا روح به جنبش آید و در تمام عالم، احساس حیات کند و در نتیجه دل هم به حرکت درآید و به خدا بپیوندد.
خداوند در قرآن در آیات متعددی این حقیقت را یادآوری می کند؛ آنجا که می فرماید: «وهو الذی مد الأرض وجعل فیها رواسی وأنهاراً ومن کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین یغشی اللیل النهار إن فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون» یعنی اوست که زمین را بگستراند و در آن کوه های استوار و رودها پدید آورد، و در آن از هر گونه میوه ای جفت جفت آفرید. و شب را بر روز می پوشاند. قطعا در این ها آیات و نشانه هایی است برای مردمی که تفکر می کنند.(الرعد/3)
به موجب این آیه، دلایل آشکاری وجود دارد بر یکتایی خداوند، تا متفکران برای اثبات صانع، به آنها استدلال کنند.(“مجمع البیان”، ج6، ص424)
تفکر درست، کلید هدایت انسان، و ابزار کسب علوم و معارف دینی، و نیل به مقام قرب الهی است. اهمیت تفکر از منظر امیرالمؤمنین علی(ع) تا اندازه ای است که به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: “لا عبادة کالتفکر فی صنع الله عزوجل” ـ یعنی هیچ عبادتی همانند تفکر و مطالعه در مصنوعات الهی نیست ـ زیرا تفکر و اندیشه، انسان را به حقیقت راهنمایی می کند و با آن است که انسان وجود خدا را در همه جا می بیند.
تربیت یافتگان نظام تربیتی دین، اهل اندیشه اند و همه چیز را اندیشه بنا می کنند؛ چنانچه امیرالمؤمنین(ع) در صفت مؤمن فرموده است: “المؤمن مغمور بفکرته” یعنی مؤمن فرورفته در تفکر است.(“نهج البلاغه”، حکمت333)
البته ماده تفکر علم است و برای موفقیت در مسیر تفکر و تعقل آموختن علم ضرورت دارد و لذا در اسلام توصیه شده است که مسلمانان در همه حال در حال آموختن علم باشند و آن را پیامبر خدا ص بر ایشان واجب دانسته است. طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه.
2- تدبر:
گاهی تدبر و تفکر به یک معنا به کار می رود؛ چنانکه به نظر می رسد امام علی(ع) تدبر را در این کلام به همین معنا استعمال کرده است؛ آنجا که فهمیدن و رسیدن به لب دین و خرد دینی را ثمره تدبر می داند و می فرماید بدون آن، دینداری راه به جایی نمی برد: “الحمد لله الذی شرع الإسلام فسهل شرائعه لمن ورده … فجعله أمنا لمن عقله وسلماً لمن دخله وبرهانا لمن تکلم به وشاهداً لمن خاصم عنه ونوراً لمن استضاء به وفهماً لمن عقل ولبا لمن تدبر” یعنی سپاس خدای راست که شرع اسلام را بنا نهاد، و قوانین آن را برای کسی که وارد آن شود، تسهیل نمود… اسلام را نوری برای کسی که طلب روشنایی از آن نمود، قرار داد و فهمی برای کسی که تعقل ورزید و مغزی برای آن کس که اندیشید.(همان، خطبه 106)
اما گاهی هم بین تدبر و تفکر فرق گذاشته شده است. “تدبر” در این معنا، نظر در عواقب امور و عاقبت اندیشی است.(“مجمع البحرین”، ج3، ص289)
در تربیت دینی، تدبر بدین معناست که انسان در ظواهر امور توقف نکند و در فرجام آن بیندیشد و پایان کار را بنگرد؛ زیرا یکی از راه هایی که می توان با آن نیروی عقل را تقویت کرد این است که انسان در مورد انجام هر کاری، اطراف و جوانب آن را خوب بررسی کرده و در آثار و نتایج خوب یا بد آن، اندیشه و تأمل کند؛ چرا که توقف در ظواهر و غفلت از عواقب و نیندیشیدن در فرجام کارها، انسان را از سیر به سوی کمال بازمی دارد.
راه و رسم اولیای خدا بر این اساس بود که همگان را به تدبر و عاقبت اندیشی در کارها فراخواند، چنان که امیرالمؤمنین علی(ص) می فرماید: “تفکر قبل أن تعزم وشاور قبل أن تقدم وتدبر قبل أن تهجم» یعنی قبل از آن که عزم نمائی، اندیشه نما؛ و پیش از آن که اقدام کنی، مشورت کن؛ و پیش از آن که وارد شوی تدبر کن.(“غرر الحکم و درر الکلم”، ج1، ص353)
امام علی(ع) که خود برترین نمونه تربیت دینی در مکتب رسول خدا(ص) بود بیش از هر کس به عاقبت اندیشی اهتمام داشت؛ و حتی در دستورالعمل های مدیریتی به کارگزاران خود سفارش می فرمود که در انتخاب اشخاص، از جمله ملاک های اصلی شان در گزینش، آینده نگری و عاقبت اندیشی اشخاص باشد؛ چنانکه در عهدنامه مالک اشتر به وی چنین می نویسد: “وتوخ منهم … أبلغ فی عواقب الأمور” یعنی از میان مردم کسانی را برای کارگزاری انتخاب کن که … دارای نظر رساتر در عواقب کارها باشند.(“نهج البلاغه”، نامه53)
3- کنجکاوی و سوال:
دقت و سؤال کردن یکی از بهترین عوامل تقویت نیروی عقل است. انسانی که در شناخت امور، کنجکاوی می نماید، اگر به واقع نرسید باز هم نباید آن را رها کند، بلکه باید از دانشمندان و اهل آن سؤال کند، و آن قدر به کار خویش ادامه دهد تا به مطلوب برسد. چنین انسانی کم کم عقل خویش را تقویت کرده و برای فهم و درک امور بسیار مهم و دشوار آماده می شود.
امام صادق(ع) در این باره می فرمایند: “إن هذا العلم علیه قفل ومفتاحه السؤال” یعنی بر علم قفلی نهاده شده و کلید آن سؤال کردن است.(“بحار الانوار”، ج1، ص198)
انسان هر چقدر عالم و عاقل باشد، باز هم از علوم و اطلاعات دیگران بی نیاز نیست و نباید به درجه و مرتبه ای از علم قانع باشد، بلکه همواره و همیشه در صدد تحصیل علم و دانش باشد.
سیره امام علی(ع) نیز بر این بوده است که مردم را به سؤال کردن تشویق می کرده است. به عنوان مثال در یکی از سخنرانی های خود در مسجد کوفه خطاب به مردم می فرماید: “أیها الناس سلونی قبل أن تفقدونی … قبل أن تشغر برجلها فتنة تطأ فی خطامها وتذهب بأحلام قومها” یعنی ای مردم از من بپرسید پیش از آن که مرا از دست بدهید… پیش از آن که فتنه ای مانند شتر بی صاحب پای خود را بلند نموده مهار خود را زیر پا بگذارد و عقول قوم خود را تباه سازد.(“نهج البلاغه”، خطبه 189)
امیرالمؤمنین(ع) به عنوان مربی بزرگ عالم بشریت در امر تربیت دینی به سؤالات مردم پاسخ می داد و به بحث و گفتگو می پرداخت تا شبهه ای در ذهن آن ها وجود نداشته باشد، و این باعث می شد که دین گریزی در جامعه رخ ندهد.
4- معاشرت و درک محضر علما و حکما و عقلا:
توفیق درک محضر انسان های خردمند، موجب رشد خرد در آدمی می شود. آن چه از انسان عاقل سر می زند، برای بیننده قابل فهم و پذیرش است. به عبارت دیگر، رفتار عاقلانه افراد عاقل بر انسان معمولی اثر می گذارد، زیرا اولاً زمینه خردمندی در همه وجود دارد، و ثانیاً آدمی معمولاً از اسوه ها پیروی می کند.
معاشرت با دانشمندان و عقلا به علوم و اطلاعات انسان می افزاید و عقل او را کاملتر می گرداند. چون سخنان دانشمندان و عقلا غالباً علمی، منطقی و عاقلانه خواهد بود، و اخلاق و رفتار عاقلانه آن ها بدون شک در معاشرینشان تأثیر خواهد گذاشت. و برعکس، معاشرت و گفت و گو با افراد جاهل و کم عقل، نه تنها به عقل انسان نمی افزاید، بلکه رفته رفته او را به سوی نقصان و سقوط خواهد کشید؛ به طوری که ممکن است چراغ عقل خاموش گردد. اصولاً در نظر اولیای دین هر کس با مشورت و کمک گرفتن از دیگران رشد می کند.
امام علی(ع) می فرماید: “من استبد برأیه هلک ومن شاور الرجال شارکها فی عقولها” یعنی هر کس که خودرأیی را انتخاب کرد، هلاک گشت و هر کس که با مردم مشورت کرد، با عقول آنان شریک شد ـ (“نهج البلاغه”، حکمت 161) ـ مخصوصاً اگر این هم اندیشی با صاحبان خرد برجسته انجام گیرد سودمندتر است. بنابراین معاشرت و همنشینی با عقلا و علما باعث می شود که انسان با مشورت گرفتن از آنان موجب تقویت عقل خویش گردد و کمتر دچار اشتباه شود.
5- بهره گیری از تجربیات دیگران:
یکی دیگر از موارد تقویت عقل که از کلام امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه به دست می آید، بهره گیری از تجربیات دیگران است که مربی در تربیت دینی می تواند شاگرد را به بهره گیری از تجربیات دیگران تشویق کند، چرا که استفاده از تجربه یکی از مقوّمات تعقل است؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: “العقل حفظ التجارب وخیر ما جربت ما وعظک” یعنی عقل حفظ تجربه هاست و بهترین تجربه ها چیزی است که به تو پند بدهد ـ (“نهج البلاغه”، نامه31) ـ و همچنین امام علی(ع) در جایی دیگر در بیان صفات فرد عاقل می فرماید: “فإن العاقل یتعظ بالآداب” یعنی زیرا خردمند با تعلیم و تربیت های سازنده پند می گیرد.(“نهج البلاغه”، نامه31)
انسان برای تعقل صحیح باید پندپذیر باشد، و از وقایع و ماجراهای گوناگونی که می بیند پند گیرد، چرا که این پندپذیری و استفاده از تجارب دیگران سبب می شود در برخورد با سایر امور تأمل و دقت بیشتری از خود نشان دهد.
البته تجربه های شخصی خود انسان نیز از عوامل مهم عقل افزایی است. انسان به دو طریق شناختن و تجربه کردن می تواند عقل خود را تقویت نماید.
6. ترک شهوات افراطی:
مراد از ترک شهوات عمل بر طبق عقل و شرع، و ترک آن چیزی است که عقل و شرع آن را مجاز نمی داند. شهوت ضد عقل است و مانع عقلانی بودن انسان می شود.
عمل مطابق عقل و شرع، عملی متعادل و هماهنگ با تمامیت نیازهای وجودی انسان است. خروج از این تعادل، روح انسان را تحت تأثیر خود قرار می دهد، و به تدریج معوج و منحرف می کند. انحراف در امیال انسانی ـ ولو اندک باشد ـ کم کم به عنوان مانعی در مقابل تعقل آرام و سالم انسان می ایستد و کم کم صلابت اندیشه را از انسان می گیرد.
ریاضت عرفا و اهل سلوک برای همین است که روح را از تمایلات افراطی و خارج از اعتدال به دور نگه دارند، تا مانع اندیشه بی طرف و افراطی نشود.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد