توجه

  1. توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

خانه » همه » مذهبی » قرآن انسان را داراي چه صفات ناپسندي مي داند؟

قرآن انسان را داراي چه صفات ناپسندي مي داند؟

قرآن كريم به رغم اينكه انسان را با اوصافي همچون حامل امانت الهي، نيك سرشتي، ملكوتي، مختار و … مي ستايد، در بسياري موارد او را با اوصافي ناپسند نكوهش مي كند. در وجه جمع بين اين دو دسته اوصاف مي توان گفت كه اوصاف پسنديده انسان، اصلي، فطري اند و به بعد الهي او مربوط مي شود و اوصاف ناپسند وي تبعي، طبيعي اند و به بعد مادي و دنيايي او ارتباط مي يابد، بنابراين مي توان گفت در صورتي كه انسان از تعليم و تربيت الهي سود جويد و در پرتو علم و عمل خالصانه استعدادهاي خود را به فعليت برساند مي تواند به كمال لايق خود دست يافته ،خود را شايسته همه محامد و كمالات و اوصاف پسنديده گرداند؛ ولي اگر از اين تربيت الهي بهره نبرد، اوصاف دنيايي بر او حاكم مي شود و موجبات سقوط او را فراهم مي سازد.اوصاف نكوهيده مزبور عبارتند از:
1.ضعف: انسان موجودي ضعيف معرفي و اين ضعف به اصل خلقت او نسبت داده شده است: « وَ خُلِقَ الْانسَنُ ضَعِيفًا»[1] زيرا خداوند قواي شهواني را در انسان قرار داده و اين قوا همواره او را به خواسته هاي خود فرا ميخوانند و وي در برابر آنها ضعيف است.
2.خسران:قرآن همه انسان ها جز انسان هاي باايمان و داراي عمل صالح را دچار خسارت مي داند و بر آن سوگند ياد مي كند: «إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ*إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ‏ِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبر»[2] خسران آدميان از آن جهت است كه هر روزي كه از وي به غفلت مي گذرد از عمر وي كاسته مي شود و او گمان مي كند كه بر عمر او افزوده شده است و از گناه نمي گذرد ، ولي انجام اطاعت را به فردا مي افكند.
3.فراموشي و غفلت: قرآن در اين باره مي فرمايد: آنگاه كه ضرري به انسان رو كند ، به سوي خدا مي رود و او را با انابه و زاري مي خواند و چون نعمتي از خدا دريافت كند دعا و حالت پيشين را از ياد مي برد و با كفر خويش به گمراه ساختن ديگران بر مي خيزد و نتيجه اين ناسپاسي و فراموشي بهره مندي اندك او در دنيا و آتش نشيني آخرت است «وَ إِذَا مَسَّ الْانسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثمُ‏َّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسىِ‏َ مَا كاَنَ يَدْعُواْ إِلَيْهِ مِن قَبْل»[3] و باز در همين باره مي فرمايد : انسان به هنگام رنج و مشقت و گرفتاري در هر حالي كه هست ما را مي خواند . البته نه براي آنكه به ثواب اخروي برسد ، بلكه صرفا براي نجات از آن گرفتاري خدا را مي خواند ؛ اما پس از اينكه او را نجات داديم گويي در آن گرفتاري و پريشان حالي اصلا ما را نخوانده بود: « وَ إِذَا مَسَّ الْانسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلىَ‏ ضُرٍّ مَّسَّهُ…»[4] و چنين شيوه اي انسان را در صف اسرافگران غافل قرارمي دهد و اعمال نارواي خويش را زيبا مي بيند: «…كَذَالِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كاَنُواْ يَعْمَلُون»[5].
باز در آيه اي ديگر از رويگرداني انسان به هنگام توجه نعمت و روي آوري و دعاي فراوانش به درگاه خدا در زمان سختي ياد كرده است و حاصل اين شيوه ناروا را فاصله اي دور از حق مي نامد و چنين انساني را گمراه ترين مي خواند. خداوند به وسيله آيه 12 يونس كه در بالا ذكر شد و مانند آن انسان هايي را كه به نمعمت آسايش بعد از گرفتاري رسيده اند تحريك و تشويق مي كند تا متذكر اين نعمت بزرگ خدا و برخورد نيكوي او نسبت به خود بوده و شكر وي را به جاي آورند.
4. ترديد و دودلي: قرآن با طرح اين پرسش انسان كه آيا پس از مرگ دوباره زنده مي شوم؟ ترديد وي درباره معاد را ياد آوري مي كند و چنين پاسخ مي گويد كه پيش از اين هم چنين شده و خداوند او را در حالي كه هيچ نحو وجود و شيئيتي نداشت به عرصه هستي آورده است: «وَ يَقُولُ الْانسَانُ أَ ءِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا* أَ وَ لَا يَذْكُرُ الْانسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيًْا»[6] به گفته برخي مفسران احتمال مي رود مراد از انسان در آيه ياد شده جنس انسان باشد يا تنها بعضي از آنها يعني انسان هاي كافر.
5.ياس، كفران، ظلم و ناسپاسي: قرآن گاه تنها از يكي از اين ويژگي ها ياد مي كند و گاه برخي را با هم ذكر مي كند. از جمله آيات مربوط به ناسپاسي انسان، موارد زير است:« وَ كاَنَ الْانسَانُ كَفُورًا»[7] « إِنَّ الْانسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُود»[8]« إِنَّ الْانسَانَ لَكَفُورٌ مُّبِين»[9] گاهي نيز تنها از ياس انسان سخن مي گويد كه زماني كه دچار شر و بدي مي شود، مايوس و نااميد مي گردد: « وَ إِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَُوسٌ قَنُوط»[10].گاهي در كنار ياس از كفران آدمي هم ياد كرده است: « إِنَّهُ لَيَُوسٌ كَفُور»[11] گاهي نيز به ستم و ناسپاسي انسان اشاره مي كند« إِنَّ الْانسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّار»[12] 6. فخرفروشي: اگر پس از گرفتاري و ضرر نعمتي از سوي خدا به انسان برسد، دچار فخر فروشي و خشنودي بيجا مي شود و تنها صاحبان صبر و عمل صالح از اين شيوه ناروا بركنارند: « وَ لَئنِ‏ْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيَِّاتُ عَنىّ‏ِ  إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ*إِلَّا الَّذِينَ صَبرَُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَات…»[13] 7. بي تابي و شتاب ناروا: وجود اين صفت در انسان در حدي است كه قرآن كريم وي را آفريده شده از عجله مي خواند: « خُلِقَ الْانسَنُ مِنْ عَجَلٍ»[14] و گاهي او را با صيغه مبالغه عجول مي خواند: « وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولا»[15] و گاه نيز صفات هلوع، جزوع و منوع را كه بر آزمندي بي تابي و بخل و امساك دلالت دارد ياد كرده و جز انسان هاي آراسته به صفات پسنديده ، همگان را دچار اين رذيلت ها مي خواند: «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا* إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا* وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْيرُْ مَنُوعًا* إِلَّا الْمُصَلِّين…»[16] 8.غرور، طغيان و اراده فجور: خداي سبحان با خطابي عتاب آميز انسان را مورد سوال قرار مي دهد كه چه چيز تو را نسبت به پروردگارت مغرور ساخته است:« يَأَيهَُّا الْانسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيم»[17] حاصل اين غرور نيز تكذيب دين در دنيا و پيوستن به فاجران در آخرت است.[18]

پي نوشت:
[1] . و انسان، ضعيف آفريده شده است.  نساء،28
[2] . انسانها همه در زيانند* مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده ‏اند، و يكديگر را به حق سفارش كرده و يكديگر را به شكيبايى و استقامت توصيه نموده ‏اند! عصر،2-3
[3] . هنگامى كه انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مى‏ خواند و بسوى او باز مى گردد امّا هنگامى كه نعمتى از خود به او عطا كند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را مى خواند از ياد مى‏ برد… زمر،8
[4] . هنگامى كه به انسان زيان (و ناراحتى) رسد، ما را (در هر حال:) در حالى كه به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است، مى‏ خواند امّا هنگامى كه ناراحتى را از او برطرف ساختيم، چنان مى‏ رود كه گويى هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده بود، نخوانده است!… يونس،12
[5] . اين گونه براى اسرافكاران، اعمالشان زينت داده شده است (كه زشتى اين عمل را درك نمى‏ كنند) يونس،12
[6] . انسان مى‏ گويد: «آيا پس از مردن، زنده (از قبر) بيرون خواهم آمد؟!»*آيا انسان به خاطر نمى‏ آورد كه ما پيش از اين او را آفريديم در حالى كه چيزى نبود؟! مريم،66-67
[7] . و انسان، بسيار ناسپاس است! اسراء،67
[8] . كه انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است.  عاديات،6
[9] . انسان كفران‏ كننده آشكارى است! زخرف،15
[10] . و هر گاه شرّ و بدى به او رسد، بسيار مأيوس و نوميد مى ‏گردد! فصلت،49
[11] . بسيار نوميد و ناسپاس خواهد بود! هود،9
[12] . انسان، ستمگر و ناسپاس است! ابراهيم،34
[13] . و اگر بعد از شدّت و رنجى كه به او رسيده، نعمت هايى به او بچشانيم، مى‏ گويد: «مشكلات از من برطرف شد، و ديگر باز نخواهد گشت!» و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى‏ شود.* مگر آنها كه (در سايه ايمان راستين،) صبر و استقامت ورزيدند و كارهاى شايسته انجام دادند. هود،10-11
[14] . (آرى،) انسان از عجله آفريده شده است، انبيا،37
[15] . و انسان، هميشه عجول بوده است! اسراء،11
[16] . به يقين انسان حريص و كم‏ طاقت آفريده شده است*هنگامى كه بدى به او رسد بي تابى مى‏ كند*و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى‏ شود (و بخل مى‏ ورزد)*مگر نمازگزاران…معارج،19-34
[17] . اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است؟! انفطار،6
[18] .دائزه المعارف قرآن كريم، مركز فرهنگ و معارف قرآن، بوستان كتاب، ج4، ص495-498

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد