۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۱۷۲ بازدید
این که میگویند قسمت آدم به هرکس که باشد با همان ازدواج میکنی! درست است؟ آیا ازدواج همهاش از روی قسمت است؟
«قسمت» به معانی مختلفی به کار برده می شود که اعتقاد به برخی از آنها، قابل پذیرش است. قسمت به این معنا که: «یک رویداد، معلول یک سری عوامل است که با تحقق آن عوامل، قطعاً آن رویداد به وقوع خواهد پیوست». این معنا کاملاً منطقی و صحیح است؛ مثلاً اگر کسی هر روز ورزش کند، عضلاتش قوی خواهد شد و یا اگر در عبور از خیابان دقت نکند، تصادف رخ خواهد داد. کاربرد معنایی دیگر برای قسمت، آن است که: «نقش فرد در حوادث کاملاً نادیده گرفته شده، همه چیز به مقدرات واگذار گردد». این برداشت از قسمت برداشتی نادرست و توجیه خوبی برای اهمال و ناتوانی ها است. در مورد ازدواج نیز، مسلماً قسمت به معنای اول صحیح و به معنای دوم نادرست است؛ زیرا ازدواج رویدادی است که برخواست دو طرف و شرایطی که در نظر می گیرند، بستگی دارد و نمی توان نقش اختیار را در این زمینه نادیده گرفت.
لذا با توجه به این نوع روایات که صفات همسر خوب و یا بد را معرفی میکند، معلوم میگردد انسان با اختیار خود باید همسر آینده خود را انتخاب نماید و خداوند متعال به این انتخاب آگاهانه انسان علم دارد و این امر موجب جبر نمیگردد.
تمام روایاتی که ویژگیهای یک همسر نیک را معرفی میکند همه دلیل بر این است که ما اختیار داریم و لازم است در انتخابمان دقت داشته باشیم. به عنوان مثال به چند روایت اشاره میکنیم:
شخصی با حضرت صادق(علیه السلام) در مورد ازدواج مشورت خواست حضرت فرمود:
«دقت کن خودت را کجا قرار میدهی و چه کسی را شریک مال خود قرار داده و او را بر دین و اسرار و امانتهای خودت مطلع مینمایی. اگر باید ازدواج کنی پس با دوشیزهای که به خوبی و خوشاخلاقی شناخته شده باشد ازدواج کن».[ طبرسی، فضلبنحسن، الآدابالدینیّه، فصل دهم، ترجمه 293.]
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«با زنانی که اعتقاداتشان خوب نیست به جهت زیبایی یا ثروت آنان ازدواج نکن».[ طبرسی، فضلبنحسن، الاداب الدنیه، فصل دهم، ص 294.]
اگر تصویر صحیحی از موضوع قضا و قدر داشته باشیم، همه این ابهامات به کنار خواهد رفت. مسئله قضا و قدر همان مشیت الهی است که در نظام هستی هر چیز را با محاسبه دقیق و معین بهطور قانون مند و سازوار در چارچوب نظام علت و معلول قرار داده است. شناخت صحیح مشیت خداوند و خواست انسان مبتنی برداشتن تصور صحیح از مشیت خداوند در نظام جهان و انسان است.
به عبارت دقیقتر اختیار و اراده انسان تجلی و جلوه مشیت و اراده خداست. و به عبارتی دیگر خدا اراده نموده که بشر، فعل ارادی خود را با اختیار خویش انجام دهد. پس محال است فعل ارادی بشر بدون اختیار خود او تحقّق یابد. بر این اساس، ازدواج یک شخص، هم به خواست و ارادهی خداست، هم به اختیار خود اوست یعنی خدا اراده کرده که شخص اختیار داشته باشد و با اراده خود ازدواج کند، البته از طرف دیگر اراده نموده که طرف مقابل این شخص نیز با اختیار خود جواب مثبت یا منفی دهد.
پس چه یک خواستگاری به نتیجهی مثبت برسد و چه به نتیجهی منفی، در هر حال از تقدیر خدا خارج نیست. چون تقدیر خدا در امور ارادی بشر، به این است که آنها خودشان راه خود را انتخاب نمایند و یقیناً نیز این تقدیر خدا تحقّق خواهد یافت.
پس موقعی که در زبان عموم گفته میشود: ازدواج با فلانی قسمت فلان شخص بود، اگر منظور از قسمت آن امری است که ما هیچ نقشی در آن نداریم، معلوم است که ازدواج به این معنی قسمت نیست، چون شکّی نیست که ازدواج عملی اختیاری است و تا طرفین نخواهد ازدواجی رخ نمیدهد.
البته ناگفته نماند که عوامل مؤثر در انتخاب ما گاهی ظاهری و مادی است مانند شرایط مالی و سطح تحصیلات و گاهی عوامل معنوی است مانند ویژگیهای اخلاقی و همچنین عوامل مؤثر بیرونی گاهی مربوط به اظهار نظر اطرافیان است و گاهی مربوط به دعا و راز و نیاز است. که گاهی دعای ما یا اطرافیان ما و یا دعای طرف مقابل و اطرافیان او در انجام ازدواج و یا عدم انجام آن مؤثر است. از اینرو گاهی مجموعه عوامل ظاهری و باطنی و فردی و خانوادگی بهگونهای پیش میآید که فرد احساس میکند نقش اختیار او کمرنگ شده است و از آن به «قسمت» تعبیر میکند، در حالیکه میتوانست با تصمیم قاطع خود، شرایط را تغییر دهد. بنابراین میتوان گفت نقش اصلی در اتفاقات با اختیار و اراده فرد است اما عوامل دیگر نیز مؤثر میباشند. چنانکه ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که گاه خداوند متعال عواملی را پیش میآورد تا ما اموری خاصّ را اختیار نماییم یعنی ما را به سمت اختیار نمودن اموری خاصّ رهنمون میشود ولی اختیار را از ما سلب نمیکند. حکما و متکلّمین از این کار خدا تعبیر میکنند به لطف و عنایت الهی چرا که خداوند متعال با این کار میخواهد ما اموری را اختیار نماییم که نفع حقیقی ما را در پی دارند اگر چه به ظاهر ممکن است به نفع ما نباشند. لذا خداوند متعال میفرماید:
(((… وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون)))[ بقره (2)، آیه 216.]؛
«چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است در حالی که خدا میداند، و شما نمیدانید».
و در خصوص موضوع زناشویی فرمود:
(((یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً)))[ نساء (4)، آیه 19.]؛
«ای کسانی که ایمان آوردهاید ! برای شما حلال نیست که از زنان، از روی اکراه (و ایجاد ناراحتی برای آنها) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها دادهاید (از مهر)، تملّک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند. و با آنان، بهطور شایسته رفتار کنید ! و امّا اگر از آنها کراهت داشتید و خوشتان نمیآمد، پس چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار میدهد».
یعنی چه بسا شخصی چه مرد و چه زن از همسر خودش خوشش نمیآید، و خیال میکند که در ازدواج شکست خورده است غافل از اینکه خیر حقیقی او در همان زندگی است و در همان شرایط است که اگر بخواهد میتواند رضایت خدا را جلب کرده و به مقامات عالی برسد.
لذا با توجه به این نوع روایات که صفات همسر خوب و یا بد را معرفی میکند، معلوم میگردد انسان با اختیار خود باید همسر آینده خود را انتخاب نماید و خداوند متعال به این انتخاب آگاهانه انسان علم دارد و این امر موجب جبر نمیگردد.
تمام روایاتی که ویژگیهای یک همسر نیک را معرفی میکند همه دلیل بر این است که ما اختیار داریم و لازم است در انتخابمان دقت داشته باشیم. به عنوان مثال به چند روایت اشاره میکنیم:
شخصی با حضرت صادق(علیه السلام) در مورد ازدواج مشورت خواست حضرت فرمود:
«دقت کن خودت را کجا قرار میدهی و چه کسی را شریک مال خود قرار داده و او را بر دین و اسرار و امانتهای خودت مطلع مینمایی. اگر باید ازدواج کنی پس با دوشیزهای که به خوبی و خوشاخلاقی شناخته شده باشد ازدواج کن».[ طبرسی، فضلبنحسن، الآدابالدینیّه، فصل دهم، ترجمه 293.]
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«با زنانی که اعتقاداتشان خوب نیست به جهت زیبایی یا ثروت آنان ازدواج نکن».[ طبرسی، فضلبنحسن، الاداب الدنیه، فصل دهم، ص 294.]
اگر تصویر صحیحی از موضوع قضا و قدر داشته باشیم، همه این ابهامات به کنار خواهد رفت. مسئله قضا و قدر همان مشیت الهی است که در نظام هستی هر چیز را با محاسبه دقیق و معین بهطور قانون مند و سازوار در چارچوب نظام علت و معلول قرار داده است. شناخت صحیح مشیت خداوند و خواست انسان مبتنی برداشتن تصور صحیح از مشیت خداوند در نظام جهان و انسان است.
به عبارت دقیقتر اختیار و اراده انسان تجلی و جلوه مشیت و اراده خداست. و به عبارتی دیگر خدا اراده نموده که بشر، فعل ارادی خود را با اختیار خویش انجام دهد. پس محال است فعل ارادی بشر بدون اختیار خود او تحقّق یابد. بر این اساس، ازدواج یک شخص، هم به خواست و ارادهی خداست، هم به اختیار خود اوست یعنی خدا اراده کرده که شخص اختیار داشته باشد و با اراده خود ازدواج کند، البته از طرف دیگر اراده نموده که طرف مقابل این شخص نیز با اختیار خود جواب مثبت یا منفی دهد.
پس چه یک خواستگاری به نتیجهی مثبت برسد و چه به نتیجهی منفی، در هر حال از تقدیر خدا خارج نیست. چون تقدیر خدا در امور ارادی بشر، به این است که آنها خودشان راه خود را انتخاب نمایند و یقیناً نیز این تقدیر خدا تحقّق خواهد یافت.
پس موقعی که در زبان عموم گفته میشود: ازدواج با فلانی قسمت فلان شخص بود، اگر منظور از قسمت آن امری است که ما هیچ نقشی در آن نداریم، معلوم است که ازدواج به این معنی قسمت نیست، چون شکّی نیست که ازدواج عملی اختیاری است و تا طرفین نخواهد ازدواجی رخ نمیدهد.
البته ناگفته نماند که عوامل مؤثر در انتخاب ما گاهی ظاهری و مادی است مانند شرایط مالی و سطح تحصیلات و گاهی عوامل معنوی است مانند ویژگیهای اخلاقی و همچنین عوامل مؤثر بیرونی گاهی مربوط به اظهار نظر اطرافیان است و گاهی مربوط به دعا و راز و نیاز است. که گاهی دعای ما یا اطرافیان ما و یا دعای طرف مقابل و اطرافیان او در انجام ازدواج و یا عدم انجام آن مؤثر است. از اینرو گاهی مجموعه عوامل ظاهری و باطنی و فردی و خانوادگی بهگونهای پیش میآید که فرد احساس میکند نقش اختیار او کمرنگ شده است و از آن به «قسمت» تعبیر میکند، در حالیکه میتوانست با تصمیم قاطع خود، شرایط را تغییر دهد. بنابراین میتوان گفت نقش اصلی در اتفاقات با اختیار و اراده فرد است اما عوامل دیگر نیز مؤثر میباشند. چنانکه ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که گاه خداوند متعال عواملی را پیش میآورد تا ما اموری خاصّ را اختیار نماییم یعنی ما را به سمت اختیار نمودن اموری خاصّ رهنمون میشود ولی اختیار را از ما سلب نمیکند. حکما و متکلّمین از این کار خدا تعبیر میکنند به لطف و عنایت الهی چرا که خداوند متعال با این کار میخواهد ما اموری را اختیار نماییم که نفع حقیقی ما را در پی دارند اگر چه به ظاهر ممکن است به نفع ما نباشند. لذا خداوند متعال میفرماید:
(((… وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون)))[ بقره (2)، آیه 216.]؛
«چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است در حالی که خدا میداند، و شما نمیدانید».
و در خصوص موضوع زناشویی فرمود:
(((یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً)))[ نساء (4)، آیه 19.]؛
«ای کسانی که ایمان آوردهاید ! برای شما حلال نیست که از زنان، از روی اکراه (و ایجاد ناراحتی برای آنها) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها دادهاید (از مهر)، تملّک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند. و با آنان، بهطور شایسته رفتار کنید ! و امّا اگر از آنها کراهت داشتید و خوشتان نمیآمد، پس چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار میدهد».
یعنی چه بسا شخصی چه مرد و چه زن از همسر خودش خوشش نمیآید، و خیال میکند که در ازدواج شکست خورده است غافل از اینکه خیر حقیقی او در همان زندگی است و در همان شرایط است که اگر بخواهد میتواند رضایت خدا را جلب کرده و به مقامات عالی برسد.