خانه » همه » مذهبی » قوم حضرت یونس (ع)

قوم حضرت یونس (ع)


قوم حضرت یونس (ع)

۱۳۹۲/۰۹/۰۴


۴۶۳۵ بازدید

قوم یونس(ع) اشتهار به چه داشتند؟و به چه بلایی گرفتار شدند ؟و یونس در چه زمانی ازقومش ناامید شد و نفرین کرد و چرا خودش دچار عذاب و درشکم ماهی رفت و تا چه مدت درانجا بود؟

قوم یونس را « اهالی سرزمین نینوا » می نامند . در باره یونس به این مطالب توجه بکنید :حضرت یونس(ع)در قرآن حضرت یونس(ع)یکی از پیامبران و رسولان خداست، که نام مبارکش در قرآن چهار بار آمده، و یک سوره قرآن (سوره دهم) به نام او است. مروری اجمالی بر نسب حضرت یونس(ع)
پدر او «مَتّی» از عالمان و زاهدان وارسته و شاکر الهی بود، به همین جهت خداوند به حضرت داوود(ع)وحی کرد که همسایه تو در بهشت، «مَتّی» پدر یونس(ع)است. داوودو سلیمان به زیارت او رفتند و او را ستودند.
به گفته بعضی، او از ناحیه پدر از نواده های حضرت هود(ع)،‌ و از ناحیه مادر از بنی اسرائیل بود. [۲]
یونس(ع)در میان قوم خود در نَینَوا
ماجرای حضرت یونس(ع)غم انگیز و تکان دهنده است، ‌ولی سرانجام شیرینی دارد. آن حضرت به اهداف خود رسید و قومش توبه کرده و به دعوت او ایمان آوردند، و تحت رهنمودهای او، دارای زندگی معنوی خوبی شدند.
به گفته بعضی یونس(ع)در حدود ۸۲۵ سال قبل از میلاد، در سرزمین نینوا ظهور کرد. نَینوا شهر ی در نزدیک موصل (در عراق کنونی) یا در اطراف کوفه در سمت کربلا بود. هم اکنون در نزدیک کوفه در کنار شطّ، قبری به نام مرقد یونس(ع)معروف است.
شهر نینوا دارای جمعیتی بیش از صد هزار نفر بود. چنان که درقرآن آمده: «و یونس را به سوی جمعیت یکصد هزار نفری یا بیشتر فرستادیم.» [۳]
مردم نینوا بت پرست بودند و در همه ابعاد زندگی در میان فساد و تباهیها غوطه می خوردند. آنان نیاز به راهنما و راهبری داشتند تا حجّت را بر آنها تمام کند و آنان را به سوی سعادت و نجات دعوت نماید. حضرت یونس(ع)همان پیامبر راهنما بود که خداوند او را به سوی آن قوم فرستاد.
یونس(ع)به نصیحت قوم پرداخت و با برنامه های گوناگون آنها را به سوی توحید و پذیرش خدای یکتا، و دوری از هر گونه بت پرستی فرا خواند.
یونس هم چنان به مبارزات پی گیر خود ادامه داد، و از روی دلسوزی و خیرخواهی مانند پدری مهربان به اندرز آن قوم گمراه پرداخت، ولی در برابر منطق حکیمانه و دلسوزانه چیزی جز مغلطه و سفسطه نمی شنید. بت پرستان می گفتند: ما به چه علّت از آیین نیاکان خود دست بکشیم و از دینی که سالها به آن خو گرفته ایم جدا شده و به آیین اختراعی و نو و تازه اعتقاد پیدا کنیم.
یونس(ع)می گفت: بتها اجسام بی شعور هستند و ضرر و نفعی ندارند، و هرگز نمی توانند منشأ خیر گردند. چرا آنها را می پرستید؟…
هر چه یونس(ع)آنها را تبلیغ و راهنمایی می کرد، آنها گوش فرا نمی دادند، و یونس(ع)را از میان خود می راندند و به او اعتنا نمی کردند.
یونس(ع)در سی سالگی به نینوا رفته و دعوتش را آغاز نموده بود. سی و سه سال از آغاز دعوتش گذشت اما هیچ کس جز دو نفر به او ایمان نیاوردند، یکی از آن دو نفر دوست قدیمی یونس(ع)و از دانشمندان و خاندان علم و نبوّت به نام «روبیل» بود و دیگری، عابد و زاهد ی به نام «تنوخا» بود که از علم بهره ای نداشت.
کار روبیل دامداری بود، ‌ولی تنوخا هیزم کن بود، و از این راه هزینه زندگی خود را تأمین می کرد.
یونس(ع)از هدایت قوم خود مأیوس گردید و کاسه صبرش لبریز شد، و شکایت آنها را به سوی خدا برد و عرض کرد: «خدایا! من سی ساله بودم که مرا به سوی قوم برای هدایتشان فرستادی، آنها را دعوت به توحید کردم و از عذاب تو ترساندم و مدت ۳۳ سال به دعوت و مبارزات خود ادامه دادم، ولی آنها مرا تکذیب کردند و به من ایمان نیارودند، رسالت مرا تحقیر نمودند و به من اهانتها کردند. به من هشدار دادند و ترس آن دارم که مرا بکشند، عذابت را بر آنها فرو فرست، زیرا آنها قومی هستند که ایمان نمی آورند.»
یونس(ع)برای قوم عنود خود تقاضای عذاب از درگاه خدا کرد، و آنها را نفرین نمود، و در این راستا اصرار ورزید، سرانجام خداوند به یونس(ع)وحی کرد که: «عذابم را روز چهارشنبه در نیمه ماه شوال بعد از طلوع خورشید بر آنها می فرستم، و این موضوع را به آنها اعلام کن.»
یونس(ع)خوشحال شد و از عاقبت کار نهراسید و نزد تنوخا (عابد) رفت و ماجرای عذاب و وقت آن را به او خبر داد.
سپس گفت: «برویم این ماجرا را به مردم خبر دهیم.»‌ عابد که از دست آنها به ستوه آمده بود، گفت: «آنها را رها کن که ناگهان عذاب سخت الهی به سراغشان آید»، یونس(ع)گفت: «بجاست که نزد روبیل (عالِم) برویم و در این مورد با او مشورت کنیم، زیرا او مردی حکیم از خاندان نبوّت است.» آنها نزد روبیل آمدند و ماجرا را گفتند.
روبیل از یونس(ع)خواست به سوی خدا بازگردد، و از درگاه خداوند بخواهد که عذاب را از قوم به جای دیگر ببرد، زیرا خداوند از عذاب کردن آنها بی نیاز و نسبت به بندگانش مهربان است.
ولی تنوخا درست بر ضدّ روبیل، یونس(ع)را به عذاب رسانی تحریص کرد، روبیل به تنوخا گفت: ساکت باش تو یک عابد جاهل هستی.
سپس روبیل نزد یونس(ع)آمد و تأکید بسیار کرد که از خدا بخواه عذاب را برگرداند، ولی یونس(ع)پیشنهاد او را نپذیرفت و همراه تنوخا به سوی قوم رفتند و ‌آنها را به فرا رسیدن عذاب الهی در صبح روز چهارشنبه در نیمه ماه شوّال، هشدار دادند. مردم با تندی و خشونت با یونس و تنوخا برخورد کردند، و یونس(ع)را با شدّت از شهر نینوا اخراج نمودند. یونس همراه تنوخا از شهر بیرون آمد، تا از آن منطقه دور گردند، ولی روبیل در میان قوم خود ماند.
نقش دانشمند حکیم در نجات قوم از بلای حتمی
وقتی قوم یونس اورا دروغگو خواندندواز خود راندند و او نیز همراه عابد (تنوخا) از شهر بیرون رفت، ولی «روبیل» که عالمی حکیم از خاندان نبوّت بود در میان قوم باقی ماند. هنگامی که ماه شوال فرا رسید، روبیل بالای کوه رفت و با صدای بلند به مردم اطّلاع داد و فریاد زد:
«ای مردم! موعد عذاب نزدیک شد،‌ من نسبت به شما مهربان و دلسوز هستم، اکنون تا فرصت دارید استغفار و توبه کنید تا خداوند عذابش را از سر شما برطرف کند.» مردم تحت تأثیر سخنان روبیل قرار گرفته و نزد او رفتند و گفتند: «ما می دانیم که تو فردی حکیم و دلسوز هستی، به نظر تو اکنون ما چه کار کنیم تا مشمول عذاب نگردیم؟»
روبیل گفت: کودکان را همراه مادرانشان، به بیابان آورید و آنها را از همدیگر جدا سازید، و همچنین حیوانات را بیاورید و بچه هایشان را از آنها جدا کنید، و هنگامی که طوفان زرد را از جانب مشرق دیدید، همه شما از کوچک و بزرگ، صدا به گریه و زاری بلند کنید و با التماس و تضرّع، توبه نمایید و از خدا بخواهید تا شما را مشمول رحمتش قرار دهد…
همه قوم سخن روبیل را پذیرفتند هنگام بروز نشانه های عذاب، همه آنها صدا به گریه و زاری و تضرّع بلند کردند و از درگاه خدا طلب عفو نمودند. ناگاه دیدند هنگام طلوع خورشید، طوفان زرد و تاریک و بسیار تندی وزیدن گرفت، ناله و شیون و استغاثه انسانها و حیوانات و کودکانشان از کوچک و بزرگ برخاست و انسانها حقیقتاً توبه کردند. روبیل نیز شیون آنها را می شنید و دعا می کرد که خداوند عذاب را از آنها دور سازد. خداوند توبه آنها را پذیرفت و به اسرافیل فرمان داد که طوفان عذاب آنها را به کوههای اطراف وارد سازد. وقتی مردم دیدند عذاب از سر آنها برطرف گردید به شکر و حمد خدا پرداختند، روز پنجشنبه یونس و عابد، جریان رفع عذاب را دریافتند، یونس به سوی دریا رفت و از نینوا دور شد و سرانجام سوار بر کشتی شده و در آن جا ماهی بزرگ او را بلعیدو تنوخا (عابد) به شهر بازگشت و نزد روبیل آمد و گفت: «من فکر می کردم به خاطر زهد بر تو برتری دارم، اکنون دریافتم که علم همراه تقوا، بهتر از زهد و عبادت بدون علم است.» از آن پس عابد و عالم رفیق شدند و بین قوم خود ماندند و آنها را ارشاد نمودند. [۴]
ترک اولی یونس(ع)
حضرت یونس(ع)حق داشت که ناراحت گردد زیرا ۳۳ سال آنها را دعوت کرد، تنها دو نفر به او ایمان آوردند، از این رو به طور کلّی از آنها ناامید شد و بر ایشان نفرین کرد، و از میان آنها بیرون آمد که از عذاب آنها نجات یابد، ولی اگر او در میان قوم می ماند و باز آنها را دعوت می کرد بهتر بود، چرا که شاید در همان روزهای آخر، ایمان می آوردند، ولی یونُس که کاسه صبرش لبریز شده بود، آن کار بهتر را رها کرد و از میان قوم بیرون آمد، همین ترک اولی باعث شد که دچار غضب سخت الهی گردید. [۵]
قرار گرفتن در شکم ماهی
یونس از نینوا خارج شد و به راه خود ادامه داد تا به کنار دریا رسید. در آن جا منتظر ماند، ناگاه یک کشتی مسافربری فرا رسید. آن کشتی پر از مسافر بود و جا نداشت، امّا یونس(ع)از ملوان کشتی تقاضا و التماس کرد که به او جا بدهند، سرانجام به او جا دادند، و او سوار کشتی شد و کشتی حرکت کرد. در وسط دریا ناگاه ماهی بزرگی [۶]،سر راه کشتی را گرفت، در حالی که دهان باز کرده بود، گویی غذایی می طلبید، سرنشینان کشتی گفتند به نظر می رسد گناهکاری در میان ما است که باید طعمه ماهی گردد. بین سرنشینان کشتی قرعه زدند، قرعه به نام یونس(ع)اصابت کرد، حتی سه بار قرعه زدند، هر سه بار به یونس(ع)اصابت نمود. یونس را به دریا افکندند، آن ماهی بزرگ او را بلعید در حالی که مستحقّ ملامت بود. [۷]ماهی یونس(ع)را به دریا برد، طبق روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است:
یونس(ع)چهار هفته (۲۸ روز) از قوم خود غایب گردید، هفت روز هنگام رفتن به سوی دریا، هفت روز در شکم ماهی، هفت روز پس از خروج از دریا زیر درخت کدو، و هفت روز هنگام مراجعت به نینوا. [۸]
در مورد این که: یونس(ع)چند روز در شکم ماهی، روایات گوناگون وارد شده، از نُه ساعت، سه روز تا چهل روز گفته شده است، و این موضوع به خوبی روشن نیست.
یونس در درون تاریکی های سه گانه: تاریکی درون دریا، تاریکی درون ماهی و تاریکی شب قرار گرفت، ولی همواره به یاد خدا بود، و توبه حقیقی کرد، و مکرّر در میان آن تاریکی ها می گفت: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ؛ ای خدای بزرگ معبودی یکتا جز تو نیست، تو از هر عیب و نقصی منزه هستی و من از ستمگران می باشم.» [۹]
سرانجام خداوند دعای او را به استجابت رسانید، و توبه او را پذیرفت و به ماهی بزرگ فرمان داد تا یونس(ع)را کنار دریا آورده و او را به بیرون اندازد، و او فرمان خدا را اجرا نمود. آری یونس حقیقتاً توبه کرد و تسبیح خدا گفت و اقرار به گناه خود نمود تا نجات یافت، و در غیر این صورت، هم چنان در شکم ماهی می ماند، چنان که در آیهسوره صافّات می خوانیم:«فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ ـ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلى یوْمِ یبْعَثُونَ؛ و اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند.» [۱۰]
درس آموزنده اززندگی یونس (ع)
پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع)در مناجات و راز و نیاز خود به خدا عرض می کردند:
«اَللّهُمَّ لا تَکِلْنی اِلی نَفْسی طَرْفَهَ عَینٍ اَبَداً؛ خدایا مرا به اندازه یک چشم به هم زدن، هرگز به خودم وانگذار.»
اُمّ سلمه(ع)شبی پیامبر اکرم(ص)را در این حال دید که این دعا را می کرد. علّت را پرسید. پیامبر(ص)فرمود: «ایمن نیستم. خداوند یک لحظه یونس(ع)را به خودش واگذارد، آن همه دچار بلا شد.» [۱۱]
آری راه، بسیار باریک است. باید از درگاه خدا همواره استمداد نمود، و گرنه یک لحظه هوسرانی، یک عمر پشیمانی را به دنبال خواهد آورد.باید هم چون یونس(ع)در سختیها و شدّتها با گفتن: «لا اله الا اللهُ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ» خود را به معراج ببریم، و در ملکوت اعلی سیر کنیم تا نجات یابیم.
—————–
1-تفسیر آلوسی، ج ۷، ص ۱۸۴؛ دائره المعارف فرید و جدی، ج ۱۰، ص ۱۰۵۵.
2- تاریخ انبیاء، عماد زاده،‌ص ۶۸۶.
3-سوره صافات(۳۷)،آیه ۱۴۷
4-تلخیص از بحار، ج ۱۴، ص ۳۷۹ به بعد ؛ تفسیر برهان، ج ۴، ص(۳۵ـ۳۷)
5- بحار،‌ج ۱۴، ص(۳۹۳۳۹۵)
6-در مورد این ماهی بزرگ، مطالبی گفته شده مانند این که: نهنگ یا بالِن بوده است. در فرهنگ عمید آمده: «بالِن ماهی بزرگی است که دِرازی بدنش تا سی متر، و وزنش تا سی تُن می رسد، معده اش بسیار بزرگ است که چند خروار غذا در آن جا می گیرد، برای تنفس همیشه روی آب حرکت می کند، و بیش از یک ساعت نمی تواند در زیر آب بماند. در روایتی آمده: «خداوند به آن ماهی وحی کرد که هیچ استخوانی را از یونس مشکن، و هیچ پیوندی را از او قطع نکن.» ناگفته نماند که زنده ماندن یونس در شکم ماهی به اعجاز الهی است، و نمی توان آن را از نظر طبیعی حل کرد
7-سوره صافّات،آیه(۱۳۹۱۴۱) و بحار، ج ۱۴، ص ۴۰۰
8- بحار، ج ۱۴، ص ۳۹۸
9- سوره انبیاء،آیه(۸۷ و۸۸)
10- سوره صافّات(۳۷)،آیه(۱۴۳-۱۴۴) وتفسیر برهان، ج ۴، ص(۳۵ـ۳۷)
11- بحار، ج ۱۴، ص ۳۸۴

منبع : سایت اندیشه قم

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد