خانه » همه » مذهبی » قیام امام مهدی(ع) در امتداد حرکت اصلاحی امام حسین(ع)

قیام امام مهدی(ع) در امتداد حرکت اصلاحی امام حسین(ع)


قیام امام مهدی(ع) در امتداد حرکت اصلاحی امام حسین(ع)

۱۳۹۳/۰۸/۱۸


۱۱۷ بازدید

حجت الاسلام گودرزی تاکیدکرد:

قیام امام مهدی(ع) در امتداد حرکت اصلاحی امام حسین(ع)

ارتباط قیام امام حسین(ع) و قیام حضرت مهدی(عج) در آخرالزمان یکی از اعتقادات علما و دانشمندان شیعه است. شیعیان معتقدند قیام آخرالزمان به رهبری حضرت ححت(عج) در امتداد حرکت اصلاحی امام حسین(ع) است. برای بررسی بیشتر این موضوع گفت و گویی را با حجت الاسلام گودرزی انجام داده ایم.

جایگاه واقعه عاشورا را در پایداری و بقای اسلام و به تعبیری سعادت بشر چگونه ارزیابی می کنید؟

حجت الاسلام گودرزی تاکیدکرد:

قیام امام مهدی(ع) در امتداد حرکت اصلاحی امام حسین(ع)

ارتباط قیام امام حسین(ع) و قیام حضرت مهدی(عج) در آخرالزمان یکی از اعتقادات علما و دانشمندان شیعه است. شیعیان معتقدند قیام آخرالزمان به رهبری حضرت ححت(عج) در امتداد حرکت اصلاحی امام حسین(ع) است. برای بررسی بیشتر این موضوع گفت و گویی را با حجت الاسلام گودرزی انجام داده ایم.

جایگاه واقعه عاشورا را در پایداری و بقای اسلام و به تعبیری سعادت بشر چگونه ارزیابی می کنید؟

دین اسلام آن طور که اساتید گفته اند علت محدثه است. یعنی بعثت نبی اکرم(ص) برای ایجاد دین کاملی است که بشر را به تکامل می رساند و وظیفه هدایت بشر را دارد و در راستای حکمت الهی غرض الهی را پیگیری می کند که بشر به تکامل برسد.

بعد از بعثت رسول خدا، واقعه غدیر است. که واقعه غدیر رهبریت جامعه اسلامی را تضمین می کند برای هدایت و رسیدن به سعادت. یعنی تا قیام قیامت رهبری برای هدایت بشر کامل شد. بعد از آن واقعه عاشورا است که علت محییه است. یعنی بقاء دین به واسطه خون امام حسین(ع) است.

وجه اشتراک قیام اباعبدالله(ع) و حضرت مهدی(عج) را در چه می بینید؟

از آنجا که پیامبر اکرم(ص)، امیرالمومنین(ع)، امام حسین(ع)، حضرت مهدی(عج) و دیگر ائمه یکی از وظایف مهمشان هدایت بشر است که در کتاب های کلامی می گویند ایصال الی المطلوب می کنند. واقعه عاشورا از این جهت که حسین(ع) کشتی نجات است بشریت را هدایت می کند، که خود این واقعه به طور ضمنی هم مصادیقی دارد که نشان دهنده این موضوع است مانند داستانی که برای زهیر، بریر و … پیش آمده که اینها از سعادت باز نمانند. همین ایصال را حضرت مهدی(عج) هم دارد. یعنی از اشتراکات مهدویت با واقعه عاشورا هدایت گری امام است که نکته مهمی است.

حرکت اصلاحی در واقعه کربلا و قیام امام مهدی(عج)

وجه اشتراک دیگر این دو قیام، حرکت اصلاحی در واقعه کربلا و قیام امام مهدی(عج) است. امام حسین(ع) در فلسفه حرکت و علت قیامش بارها تاکید کرده و مشهور است که انی لم اخرج بطرا و لا مفسدا انی خرجت به طلب الاصلاح فی امت جدی ……

این بیان نشان دهنده حرکت اصلاحی امت اسلام است. این اصلاح در واقعه قیام و ظهور امام مهدی(عج) هم وجود دارد و حرکت ایشان هم حرکت اصلاحی است و به واسطه گستردن عدالت، ظلم و بی عدالتی را ریشه کن می کند.

آقایانی که در مورد اصلاح بحث می کنند منظورشان اصلاح عمومی است، که این اصلاح در مراحل اولیه اصلاح فرد، خانواده، جامعه است و مهم ترین آن که مدنظر امام حسین(ع) بود اصلاح جامعه است که منجر به اصلاح حکومت است. این اصلاح در حکومت امام مهدی(عج) هم خواهد بود که فرد در زمینه های اجتماعی، فکری، و … را مورد اصلاح قرار می گیرد. در روایت دارد که حضرت دست به سر مشتاقان می کشد که عقلشان کامل شود، این کامل شدن برای این است که از گناه دور شوند، ریشه بی عدالتی را بکنند، به فساد کشیده نشوند، و با حضرت در این مسیر همکاری کنند. و در نهایت اصلاح همه حکومت ها است.

بنابراین حرکت حضرت مهدی (ع) مثل حرکت امام حسین(ع) حرکتی اصلاحی است که در نهایت این حرکت اصلاح حکومت ها است. البته یک مقدار حرکت حضرت مهدی(عج) برجسته تر است. امام حسین(ع) حکومت یزید را مشروع نمی داند و آن عبارت مشهور که می فرماید: انی لا یبایع مثلی کسی مثل من با فردی مثل تو بیعت نمی کند. یعنی حکومت تو را مشروع نمی داند، تو نباید در راس حکومت باشی. حکومت های غیر مشروع و ظالم و ستمگر هم از مباحث ریشه ای مهدویت است که حضرت حجت(عج) با آنها به مبارزه برمی خیزد و ریشه آنها را می کند.

چیزی که در ذهن خیلی ها وجود دارد این است که پرچم سبز مهدوی به معنای اصلاح فراگیر در جهان بدون جنگ و خونریزی است، نظر شما در این مورد چگونه است؟

خیر به این صورت نیست، آن چیزی که در ذهن خیلی افراد به عنوان پرچم سرخ حسینی(ع) و پرچم سبز مهدوی یاد می شود آن پرچم سبز معنایش آن نیست که حضرت هیچ حرکت اصلاحی و مبارزه و جنگ را نداشته باشد و همیشه صلح و صفا باشد. چون بعضی روایات داریم که از هشت سال به بالا در ابتدای قیام امام مهدی(عج) جنگ وجود دارد. چون حکومت های ظالمی وجود دارند که با آن حضرت مقابله می کنند. حضرت آنها را دعوت می کند و اگر نپذیرند با آنها به مبارزه برمی خیزد.

امروزه که بعضی ها متوجه شده اند، منتظر ظهور یک چنین شخصی هستند که در نطفه آن را خفه کنند. ابتدا شمشیر را از رو بسته اند و در فکر مبارزه هستند و می گویند ما بر آن نیتهای مسلمین و اعتقاداتشان واقفیم و زمینه ها را فراهم می کنیم که یک چنین شخصی نیاید. این شعار از نیل تا فرات اسرائیل هم بر همین مبنا است. الان تشکیل حکومت های فرقه ای و گروهی مانند داعش، القاعده، النصره و … اینها همه در راستای این است که منطقه ای که این جور وعده ها داده شده، یعنی از فلسطین تا عراق وعربستان و سوریه، جلوتر زمینه های آن آماده شود و تصرف شود با نیروهایی که اسلامشان اسلام ناب نیست و اسلام آمریکایی است.

اسلام آمریکایی را به چه میزان می توان با اسلام یزیدی تطبیق داد؟

همین اسلام آمریکایی در زمان امام حسین(ع) اسلام یزیدی بود، که امام حسین(ع) در مقابل آن ایستاد و الان هم همان است و در مقابل اسلام ناب اسلام آمریکایی است. کسانی که ادعا می کنند اینها مسلمان هستند، ظاهرشان به مسلمانان می خورد و دارای ریش، لباس، شعار الله اکبر، و … که با رفتارهایی که در اسلام اصلا وجود ندارد مانند سربریدن و احکام و قوانینی که به اسم اسلام در شهرهایی که تصرف می کنند به اجرا می گذارند. نشان می دهد همان قضیه دارد دوباره تکرار می شود و اگر با یک دید بخواهیم به آن بنگریم می توانیم بگوییم می تواند از مقدمات حکومت های ظالمی باشد که پس از ظهور حضرت مهدی(عج)، با ایشان مقابله می کنند و در مقابل ایشان می ایستند.

بنابراین حرکت اصلاحی امام حسین(ع) عینا در زمان حضرت مهدی(عج) وجود دارد و چیزی جدای از آن نیست. این حرکت آثاری دارد و می تواند برای ما آثاری داشته باشد و زمینه هایی برای ما ایجاد کند که ما هم در زمینه اصلاح شخصی و اخلاقی و اعتقادی که منجر به اصلاح خانواده می شود، داشته باشیم. و می توانیم از این ایام استفاده لازم را ببریم.

حرکت هایی مانند داعش را چه مقدار با حرکت های یزید و شمر می توان تطبیق داد؟

وجه اشتراک اینها این است که همان طور که امام گفته بود، آن یزید فقط اسم نیست بلکه صفت است. همیشه یزیدیان بوده اند و حسینیان هم بوده اند و این قضیه ادامه دارد. البته بگذریم از اینکه بعضی ها ادعای حسینی بودن دارند و زیر پرچم امام حسین(ع) هستند و برای ایشان سینه می زنند اما در باطن یزیدی اند، چون کسی که مرام یزیدی دارد فرق نمی کند اسمش مسلمان است یا غیر مسلمان. مرام یزیدی مرامی است که خلاف سنت رسول خدا(ص) عمل می کند، ظلم می کند، قتل و غارت دارد، بدعت در دین مثل جهاد نکاح (چون علمای شیعه وسنی همه آن را نفی کرده اند و گفته اند که این بدعت در دین است). اما برای هواهای شیطانی، نفسانی و جنسی خودشان قائل به بدعت می شوند و یک زن را در اختیار چند مرد قرار می دهند، بدون اینکه هیچ گونه محرمیتی بین آنها وجود داشته باشد. در حالی که اسلام این را روا نمی داند.

اینها هم همان صفات یزیدی را دارند، بدعت ایجاد می کنند، دست به کشتار می زنند، تظاهر به اسلام می کنند، هرجا مسلط شدند بطلانشان بین همه آشکار می شوند، حتی شنیده می شود بعضی ساده لوحند و وارد این گروه ها می شوند، بعد که در بین آنها قرار می گیرند و متوجه می شوند که اینجا از احکام اسلامی خبری نیست، قبل از اینکه بخواهند از این گروه ها جدا شوند توسط این افراد کشته می شوند تا اسرار آنها برای کسی فاش نشود و دیگران متوجه نشوند.

عوامل یزید هم در کربلا مانند ابن زیاد، عمر سعد و …. همان عوامل آمریکا هستند و از جهتی با هم تطبیق دارند که پشتوانه آنها امریکا و اسرائیل و حکومت هایی هستند که هیچ بویی از دین نبرده اند و فقط به فکر منافع دنیوی خودشان هستند، گرچه مانند عربستان خود را امام الحرمین می نامند، اما در واقع دارند به مسلمانان خیانت می کنند. شخصی مانند بندر بن سلطان که وزیر سابق اطلاعات عربستان بود، الان اسنادی که منتشر شده نشان می دهد که حرکت بر علیه سوریه را ایشان انجام داده است. و هدف آنها این است که هرکجا شیعه است یعنی پیرو علی هستند باید ریشه کن شوند و فرقی نمی کند شیعه دوازده امامی هستند یا چهار امامی یا غیره.

در چند روز گذشته در یک برنامه تلویزیونی از عبدالعزیز آل شیخ مفتی اعظم عربستان در مورد کربلا و خروج امام حسین(ع) بر یزید سوال کرده بودند و ایشان جواب داده بود که یزید حاکم بر حق مسلمانان بوده و امام حسین(ع) حق خروج بر وی را نداشته است، نظر حضرتعالی در این زمینه چیست؟

برخی از علمای اهل سنت این حرف ها را در کتاب هایشان از سابق زده اند، گرچه امروزه خیلی از آنها از حیث معرفتی و علمی شناختشان به حدی رسیده که دیگر این حرف ها را نمی زنند. اما امروزه ظاهرگرایان که وهابیت از آن جمله هستند (گرچه وهابیت اهل سنت را نیز قبول ندارد) اما وهابیت پیرو این مکتب ظاهرگرایی است که یزید حاکم بر حق است و هر کسی که خروج بر او کرد کشته می شود و خونش هدر است. چون تفکر شهادت و قیام برای حق و مقابله با حاکم در بینشان وجود ندارد، حتی در فروعات مسائلی مانند امر به معروف و نهی از منکر نظرشان این است جایز نیست. یا برخی که آمده اند روشنفکرانه حرف بزنند گفته اند که می توان سطان جائر را امر به معروف و نهی از منکر کرد اما اگر کشته شود خونش هدر است.

شما در انقلاب هایی که در کشورهای عربی در یکی دو سال گذشته رخ داده می بینید که چون روح شهادت طلبی و دفاع از دین و قیام بر علیه ظلم بین آنها وجود ندارد، عملا این انقلاب ها با مشکل مواجه شده و به هدف اصلی خود نرسیده است.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد