خانه » همه » مذهبی » لزوم وجود نور را در زندگی مادی و معنوی انسان و ارتباط نور را با پیشوایان معصوم بیان کنید؟

لزوم وجود نور را در زندگی مادی و معنوی انسان و ارتباط نور را با پیشوایان معصوم بیان کنید؟

این سؤال، داراى ابعاد گوناگونى است که به شرح زیر به آنها اشاره مى شود:

1- معناى نور:

«نور» عبارت است از آنچه که در ذاتِ خود، ظاهر و روشن باشد و از نظر اثر بیرونى، مظهر و روشن کننده غیر خود باشد. این مفهوم، مصادیق گوناگونى دارد که در شدّت و ضعفِ صدق مفاد آن بر آنها، متفاوت مى شوند؛ مثلاً هم مى توان بر خورشید، اطلاق نور کرد و هم بر یک لامپ روشن؛ زیرا هر دو، در ذات و گوهر خود، ظاهر و روشن بوده و هم روشن کننده غیر خود مى باشند؛ ولى روشنى و روشنگرى خورشید کجا و روشنى و روشنگرى لامپ کوچک کجا؟!
گفتنى است هر چه که در ذات خود، ظاهر و روشن است و هر چیزى را ظاهر و روشن مى سازد – ولو این که روشنگر یک مجهول، سؤال، راه معنوى و بازنمودن یک حقیقت باشد – نور است و بر آن نور اطلاق مى شود. به همین دلیل گفته مى شود: علم نور است؛ زیرا هم در ذات خود ظاهر است و هم در پرتو علم است که مى توان بسیارى از راه ها را شناخت و مجهولات را کشف کرد. بنابراین، نباید پنداشت که واژه «نور»، تنها بر امور حسّى و چیزى که داراى «فوتون هاى» به خصوصى است و در علم فیزیک از کم و کیف آن بحث مى شود، اطلاق مى گردد؛ بلکه این تنها یکى از مصادیق بارز و روشن این واژه است.
با توجّه به این توضیح، مى توان بر «وجود» نیز «نور» اطلاق کرد؛ زیرا وجود در ذات خود، امرى ظاهر و روشن بوده و با تعلّق «وجود» به اشیا، آنها نیز ظاهر مى شوند و روشنگرى مى کنند.
به هر حال، نور هم بر «نور حسّى»، اطلاق مى شود و هم بر «نور فراحسّى» و چه بسا که نور حسّى، از نور غیبى فروغ و نور مى گیرد.
نور حق بر نور حسّ راکب شودآن گهى جان سوى حق راغب شود
سوى حسى رو که نورش راکب است حس را آن نور نیکو صاحب است
نور حس را نور حق تزیین بودمعنى نور على نور این بود
نور حسّى مى کشد سوى ثرانور حقش مى برد سوى علا
زآن که محسوسات دونتر عالمى است نور حق دریا و حس چون شبنمى است
همان، دفتر 2، ابیات 1290 و 1292 – 1295.

2-. حضرت حق عین نور مطلق است:

«نور» یکى از اسماى حسناى الهى است ابى جعفر الصدوق، التوحید، تصحیح و تعلیق سیدهاشم حسینى طهرانى، منشورات جامعةالمدرسین فى الحوزة العلمیة قم: بى تا، ص 194و195، باب اسماء الله تعالى، ح 8.؛ چرا که ظهور و روشنى هر آنچه که در هستى است، از او است. علامه سیدمحمدحسین طباطبایى، رسائل توحیدى، ترجمه على شیروانى، الزهراء، تهران، چاپ اول، 1370 ش، ص 65.
هستى که به ذات خود هویداست چو نورذرات مکوّنات ازو یافت ظهور
هر چه که از فروغ او افتد دوردر ظلمت نیستى، بماند مستور
روشن است که اسما و صفات خداوند، صرف و خالِص هر کمال وجودى است و استعمال آن واژه در مورد خدا، به نحو حقیقت است نه مجاز. اما غیر خداوند، چون ذاتشان به عرض وجود او موجود است؛ صفاتشان نیز همین گونه است. بنابراین همه صفات وجودىِ حقیقى و خالى از نقص، منحصراً از آنِ خداوند است و تمام اوصاف دیگران، بالعرض به آنها نسبت داده مى شود. از این رو، اطلاق واژه نور بر خداوند متعال، اولى و اقدم است بر اطلاق آن بر غیر او؛ زیرا جمیع انوار از او است و قوام همه نورهاى دیگر به او است. میبدى، کشف الاسرار، صص 542 – 547؛ رسائل توحیدى، همان، صص 56 – 61؛ علامه طباطبائى، ولایت نامه، صص 103 – 104.
همه عالم به نور اوست پیداکجا او گردد از عالم هویدا
نگنجد نور ذات اندر مظاهرکه سبحان جلالش هست قاهر
در آن موضع که نور حق دلیلست چه جاى گفت و گوى جبرئیلست
چو نور او ملک را پر بسوزدخرد را جمله پا و سر بسوزد
شیخ محمود شبسترى، گلشن راز.
قرآن نیز خداوند متعال را به نور توصیف فرموده است: «الله نور السماوات و الارض»؛ نور (24)، آیه 35. و او را خالق نور ظاهرى و باطنى دانسته است. نبأ(78)، آیه 13؛ زمر(39)، آیه 23؛ یونس(10)، آیه 5؛ نوح(71)، آیه 16؛ انعام(6)، آیه 1. به گفته محى الدین ابن عربى، وجود مطلق (خداوند متعال) نور حقیقى است؛ زیرا همه موجودات به هستى او، هست شده اند. به نقل از: شریف الدین محمد نیمدهى، رسالة الانوار، ص 134.
اى همه هستى ز تو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده
هستى تو صورت پیوند نه تو به کس و کس به تو مانند نه
آنچه تغیّر نپذیرد تویى وآن که نمرده است و نمیرد تویى
ما همه فانى و بقا بس تر است ملک تعالى و تقدس تر است
حکیم نظامى گنجوى.
پس وجود نور مطلق (خداوند متعال)، یک اصل و ضرورت است؛ زیرا در پرتو وجود او است که ما هستیم و در ظلّ نور، ما بقا و استمرار در وجود داریم. در عنایت نور او، نور حسّى در عالم پرتوافکن گشته و براى زندگى مادى انسان، یک نیاز اساسى شده است. با تجلّى آن نور مطلق در هستى، انسان هاى کامل، هدایت گر بشریت گشته اند و … ر.ک: سید نعمت اللَّه جزایرى، نور البراهین فى شرح توحید الصدوق، ج 1، صص 395 – 397. باید توجه داشت که نور مطلق و حقیقى، از دسترس اوهام و خیال بسیار دور است.
از همه اوهام و تصویرات دورنور نور نور نور نور نور
مثنوى، دفتر 6، بیت 2146.

3-. نور در قرآن:

این واژه پر معنا، در قرآن کریم به کرّات به کار رفته و مصادیق گوناگونى براى آن بیان شده است:
الف) قرآن، نور و ظلمت را با هم برابر نمى داند و نور را برتر از ظلمت تلقى مى کند؛ رعد (13)، آیه 16؛ فاطر (35)، آیه 20.
ب) خداوند، خود نور است؛ نور (24)، آیه 35.
ج) او خالق نور ظاهرى و غیبى است؛ نبأ(78 )، آیه 13؛ زمر (39)، آیه 23؛ یونس (10)، آیه 5؛ نوح(71)، آیه 16؛ انعام (6)، آیه 1.
د) او با نور خویش، هر که را بخواهد، هدایت مى کند؛ نور (24)، آیه 35.
ه) اگر حضرت حق، به کسى از نور خویش افاضه نفرماید، از هیچ جاى دیگر نمى تواند این نور را بگیرد؛ همان، آیه 240.
و) او مؤمنان را از ظلمات خارج کرده و به عالم نور وارد مى گرداند بقره (2)، آیه 257.؛
ز) خداوند متعال خود، کامل کننده نورش مى باشد؛ صف (61)، آیه 8.

ح) خداى سبحان در این دنیا به وسیله هدایتش، مؤمن را نورانى مى کند تا بتواند به وسیله آن نور حرکت کند و راه را از چاه بشناسد. انعام (6)، آیه 122. در آخرت نیز همین نور ظهور مى کند و از پیش رو و سمت راست او در حرکت است؛ تحریم (66)، آیه 8.
مومنا ینظر به نور الله شدى از خطا و سهو ایمن آمدى
مثنوى، دفتر 4، بیت 1855.
ط) کلام خداوند (وحى) نور است؛ چه قرآن، چه تورات و چه انجیل؛ مائده (5)، آیات 15، 44 و 46؛ انعام (6)، آیه 91؛ نساء (4)، آیه 174.
ى) قرآن علاوه بر آن که نور است، هدایت گر به نور نیز هست. قرآن کریم نورى است که انسان را از ظلمات طبیعت و اِنیّت بیرون مى برد و به سوى نور معرفت پروردگارش، هدایت مى کند ابراهیم (14)، آیه 1؛ شورى (42)، آیه 52؛ آل عمران (3)، آیه 184.؛
هر که کاه و جو خورد قربان شودهر که نور حق خورد قرآن شود
مثنوى، دفتر 5، بیت 2478.
ک) ایمان به نورى که خداوند نازل فرموده است (قرآن کریم)، وزان ایمان به خدا و رسول او است؛ تغابن (64)، آیه 8.
ل) پیامبران، انسان ها را از ظلمت خارج ساخته و به عالم نور مى برند. ابراهیم (14)، آیه 5؛ احزاب (33)، آیه 43؛ حدید (57)، آیه 9؛ طلاق (65)، آیه 11.
گفتنى است که اطلاق نور بر وحى، قرآن، راه و پیامبر در برابر خداوند، به این معنا نیست که هم خدا نور باشد و هم غیر او روشن و روشنگر؛ زیرا فرض ندارد موجودى نور نامحدود باشد و در کنار او، نور محدودى هم باشد؛ چرا که نامحدود، غیرى باقى نمى گذارد. بنابراین اگر مثلاً فرمود که: «پیغمبر سراج منیر است»؛ احزاب (33)، آیه 45 و 46. یعنى آن چراغ، مصباحى از همین «نور السماوات و الارض» است، نه نورافکنى جدا از آن. بر اساس همین نکته ظریف، خداوند مى فرماید: سراج منیر بودن تو از همان «نور السماوات و الارض» پایه و مایه گرفته است؛ نه این که مستقلاً نورانى هستى و خدا هم نورانى است. نور (24)، آیه 35. بلکه در پرتو نورانیت خداوند، آنها نیز نور و نور بخش اند. ر.ک: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 8، صص 223 – 224.
چون شما تاریک بودم در نهادوحى خورشیدم چنین نورى بداد
ظلمتى دارم به نسبت باشموس نور دارم بهر ظلمات نفوس
مثنوى، دفتر 1، بیت 3660 و 3661.

4-. معصومان تجلّى نور الهى:

در روایات، رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع)، در ابعاد گوناگون به نور الهى توصیف شده اند. موارد ذیل نشانگر بخشى از این ابعاد است:
یکم. معصومان نوراند؛ در زیارت جامعه کبیره، از امام هادى(ع) نقل شده که فرمود: «خلقکم الله انواراً»؛ «خداوند شما را به صورت نور خلق کرد».
امام صادق(ع) در تفسیر آیه «الله نور السماوات و الارض …» فرمود: «رسول خدا(ص) و ما اهل بیت(ع)، نور خداوند در میان مخلوقاتش هستیم». شیخ احمد بن زین الدین احسائى، شرح جامعه کبیره، بیروت: دارالمفید، چاپ اول، 1999 م. – 1420 ق، ج اول، ص 270.
در حدیث دیگرى، در ذیل همین آیه شریفه، از امام صادق(ع) نقل شده است که: «مثل نوره»، اشاره به حضرت رسول(ص) دارد و «نور على نور» اشاره به امامى دارد که پشت امام دیگر به امامت مى رسد. ر.ک: نورالبراهین، ج اول، ص 398 و 399.
از امام محمد باقر(ع) سؤال شد: مقصود از «نور» در آیه «فآمنوا بالله و رسوله و النور الذى انزلنا»؛ تغابن (64)، آیه 8. چیست؟ امام در پاسخ فرمودند: «به خدا قسم! مقصود از نور، ائمه(ع) از آل محمد تا روز قیامت اند. به خدا قسم! آنان نور خداوند هستند که نازل گشته اند و به خدا قسم آنان، نور خداوند در آسمان ها و زمین اند». بحارالانوار، ج 23، ص 308؛ و به نقل از: شیخ جواد بن عباس الکربلائى، الانوار الساطعه، مراجعة محسن الاسدى، قم: دارالحدیث، بى تا، ج 3، ص 110.
من چو خورشیدم درون نور غرق مى ندانم کرد خویش از نور فرق
مثنوى، دفتر 3، بیت 2408.
امام صادق(ع) مى فرماید: «مقصود از «نور» در آیه شریفه «و اتبعوا النور الذى انزل معه»؛ اعراف (7)، آیه 157. امیرمؤمنان و ائمه(ع) هستند». نورالثقلین، ج 2، ص 83؛ به نقل از: الانوار الساطعه، ج 3، ص 111.

5-. نور معصومان از نور خداوند است:

در زیارت جامعه مى خوانیم: «و انتجبکم لنوره»؛ «خداى متعال شما را براى نور خود برگزید» …:«و نوره و برهانه عندکم»؛ «نور و برهان حق نزد شما است» … «السلام على الائمة الدعاة و … و صراطه و نوره و برهانه»؛ «سلام بر امامان بزرگوارى که دعوت کننده به سوى خدا و … و صراط او، نور او و برهان او هستند». در عبارت دوم گفته مى شود: نور حق در نزد شما است و در عبارت سوم خود آنان را نور حق مى گوییم.
نور دل از جان بود اى یار غار!مستعار او را مدان اى مست عار!
در حدیثى طولانى آمده است:
رسول خدا(ص)، نور خویش، امیرمؤمنان(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و … را از نور خداوند دانسته است. الانوار الساطعه، ج 4، ص 259 و 260.

6- نور معصوم، اولین مخلوق:

در روایات، اولین مخلوق و نخستین صادر، نور رسول خدا(ص) و سیزده معصوم دانسته شده است. رسول خدا(ص) مى فرماید: «اوّل ما خلق الله، نورى»؛ «اولین چیزى که خداوند خلق کرد، نور من بود». بحارالانوار، ج 1، ص 97، ح 7. خداى سبحان به پیغمبرش دستور مى دهد که: «بگو من اولین مسلمانم» انعام(6)، ص 163. و مقصود از این اولیّت، اولیّت رتبى است، نه زمانى؛ زیرا اگر مقصود اولیت زمانى بود، هر پیغمبرى نسبت به قوم خویش «اول المسلمین» بود و پیامبران پیشین نیز به طریق اولى مى توانستند مصداق این روایت باشند. از این که خداى سبحان تنها به پیغمبر اسلام فرموده بگو: «مأمورم که اول المسلمین باشم»، براى آن است که آن حضرت اوّل صادر، یا اول ظاهر است. ر.ک: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 8، ص 30 و 31.
از امام صادق(ع) سؤال شد: شما قبل از آن که آسمان ها و زمین خلق شوند، کجا بودید؟ حضرت در پاسخ فرمود:
«کنّا انواراً حول العرش نسبح الله و نقدسه حتى خلق الله سبحانه الملائکة …»؛ «انوارى بودیم حول عرش و مشغول تسبیح و تقدیس خدا بودیم تا این که خداى متعال ملائکه را خلق فرمود…». بحارالانوار، ج 57، ص 170.
جابر بن عبدالله مى گوید: از رسول خدا(ص) سؤال کردم: اولین چیزى که خداوند خلق نمود، چه بود؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «نور نبیک …»؛ «نور پیغمبر تو به نقل از: تفسیر المیزان، ج 1، ص 121. …».
جابر از امام محمدباقر(ع) نقل مى کند که ایشان فرمود: «خداوند متعال، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم، چهارده نور از نور عظمتش را خلق فرمود. پس آن چهارده نور ارواح ما بود». جابر مى گوید: از امام درباره ى اسماى آن چهارده نور سؤال کردم، ایشان فرمود: «محمد، على، فاطمه، حسن و حسین(ع) و نور فرزند حسین(ع) که نهمى آنان قائم ایشان است». بحارالانوار، ج 25، ص 4.
امام باقر(ع) مى فرماید: «یا جابر! ان الله اول ما خلق خلق محمداً و عترته الهداة المهتدین، فکانوا اشباح نور بین یدى الله، قلت: و ما الاشباح؟ قال: ظل النور، ابدان نوریة بلا ارواح، و کان مؤیداً بروح واحد و هى روح القدس …» ؛ «اى جابر! اول مخلوقى که خداوند خلق فرمود، محمد و عترت هدایت شده آن حضرت بودند. پس آنان اشباح نور در برابر خداوند بودند. جابر مى گوید: به حضرت عرض کردم اشباح چیست؟ فرمود: سایه نور، بدن هاى نورى بدون روح که مؤید به یک روح یگانه و واحد بودند و آن روح القدس بود…».
روایت بالا، نشانگر این حقیقت است که «مخلوق اول» در عین این که یک حقیقت و موجود واحد است، حقیقت همه چهارده معصوم است؛ یعنى، هم حقیقت رسول خدا(ص) است و هم حقیقت تک تک عترت آن حضرت. آنان در عین یکى بودن، متعدد هم هستند و همه ى آنان، ظهورات روح واحد و حقیقت واحد مى باشند. این روایت با صراحت کامل مى فرماید که: آنان ابدان نورى بودند که ارواح متعدد نداشتند؛ بلکه مؤید به یک روح بودند و آن عبارت است از «روح القدس» و به روشنى به این نکته اشاره دارد که حقیقت روح و جان همه، یکى بود و ظهورات (ابدان نورى و یا اشباح نورى) متعدد بود.
این که در زیارت جامعه مى خوانیم «و ان ارواحکم و طینتکم واحدة»، اشاره به این حقیقت دارد که چهارده معصوم، یک نوراند و در این جهت با هم اتحاد دارند. این اتحاد – در عین غیریت – نه تنها در اوّل خلقت بوده؛ بلکه در نظام مادى و زندگى دنیایى و حقیقت آنان، یکى بوده است و ایشان در عین تعدد صورى و ظاهرى با همدیگر، وحدت و اتحاد دارند. ر.ک: انسان و خلافت الهى، صص 139 – 142.
چون مرا دیدى خدا را دیده اى گرد کعبه صدق برگردیده اى
خدمت من طاعت و حمد خداست تا نپندارى که حق از من جداست
چشم نیکو باز کن در من نگرتا نبینى نور حق اندر بشر
مثنوى، دفتر 2، ابیات 2247 و 2249.

7- نور معصوم، جسم مستعد مى خواهد:

«نور معصوم»، اولین مخلوق و قبل از همه مخلوقات دیگر موجود بوده است و هر وقت ماده – با ترکیب و استعداد خاص – خود را در معرض تابش آن قرار دهد و با آمادگى پذیرش آن، در برابر آن قرار گیرد، در آن تجلّى مى کند.
نور یابد مستعد تیز گوش کاو نباشد عاشق ظلمت چو موش
مثنوى، دفتر 5، بیت 25.
ترکیب بدنى مخصوصى که با مشخصات خاص خود، در زمان و مکانى خاص، آماده پذیرش مخلوق اول (نور معصوم) و تجلّى آن است؛ در زمان مشخّص و معین این نور را مى پذیرد و در این زمان، «نور معصوم» در آن مى تابد و جلوه مى کند. این زمان خاص، زمان همین «تجلّى به خصوص» است و وقت این تابش، از نور معصوم و مخلوق اول است؛ نه زمان متجلى.
حقیقتى که متوجّه این ترکیب مخصوص در این زمان خاص گردید، قبل از همه عوالم و قبل از زمان و مکان، وجود پیدا کرده، خلق شده است. البته تجلّى آن در این ترکیب، در زمان مخصوص قرار مى گیرد؛ آن هم به لحاظ آمادگى این ترکیب در این زمان. ر.ک: انسان و خلافت الهى، صص 125 و 129.
از این رو جسم معصومان(ع)، جسم ویژه اى است که توان تحمل و تجلّى آن نور را در خود دارد؛ نورى که «اولین و برترین مخلوق» است. این جسم باید قابلیت و کشش آن همه عبادت ها و سیرها را داشته باشد؛ تا این نور در آن تجلّى کند. بر این اساس جسم آنها نیز از نور است.
جسمشان را هم ز نور اسرشته اندتا ز روح و از ملک بگذشته اند
مثنوى، دفتر 3، بیت 8.

8- نور معصوم واسطه در خلق:

در روایاتى که معصومان(ع) به عنوان «نور و مخلوق اول» مطرح شده اند، به این نکته نیز اشاره شده که خداى متعال از نور ایشان، هر چیز و کمال وجودى را آفریده است؛ یعنى، وجود و هستى خیر است و هر وجود از نظر جنبه وجودى – و با قطع نظر از حدود و نقایص – خیر مى باشد. بر این اساس همه موجودات و تمامى وجودات و کمالات وجودى، از جلوه ها و ظهورات همین مخلوق اول و نور معصوم است و مخلوقات مراتب مختلف تجلیات این نور مى باشد. ر.ک: المیزان، ج 1، ص 121. به عبارت دیگر «نور معصوم»، سبب وجود موجودات دیگر است و موجودات دیگر، آثار و صورت هاى نازله این حقیقت، در مراتب مختلف و متنوع است. رسول خدا(ص) در حدیثى نسبتاً طولانى، به این حقیقت به طور صریح اشاره کرده اند که: «از نور رسول خدا، عرش خلق شده است؛ از نور على(ع) ملائکه به وجود آمده اند؛ از نور فاطمه(س) آسمان ها و زمین خلق شده است؛ از نور امام حسن(ع) خورشید و ماه پدیدار گشته اند؛ از نور امام حسین(ع) بهشت و حورالعین قدم به هستى نهاده اند و … الانوار الساطعه، ج 4، ص 259.».
نور مردان مشرق و مغرب گرفت آسمان ها سجده کردند از شگفت
مثنوى، دفتر 6، بیت 2069.

9- تجلّى نور معصوم در قلب مؤمن:

از آن جا که نور معصوم، واسطه در خلق بوده و از این رو، واسطه در به وجود آمدن انسان است و از آن جا که از آن «مخلوق اول»، در روح آدمیان دمیده شده است؛ زیرا روح خدا – که در آیات به آن اشاره و تصریح شده است که روح انسانى از آن روح است – همان مخلوق اول و نور معصوم مى باشد. ر.ک: مقالات؛ انسان و خلافت الهى، همان، صص 45 – 61 و 73 – 97.
نورى که از آن نور برتر، در انسان ها وجود دارد، نور ضعیفى است که روشنایى کمى دارد و از تیرگى هاى زیادى برخوردار است؛ اما اگر آدمى این تیرگى ها و آلودگى ها را از خود دور سازد و خود را به مرتبه و منشأ اصلى خویش (روح خدا) نزدیک سازد، این نور در آدمى بیشتر روشن خواهد شد و از ضعف به سوى شدت، حرکت خواهد کرد. این نور ضعیف، بر اثر «ایمان و عمل صالح»، با نور بسیار روشن و کاملى – که هیچ گونه ضعف و تیرگى در آن نیست – وحدت یافته، نور کامل آن غالب و قاهر گشته و آن را احاطه نموده است و ضعف ها و تیرگى هاى آن را از میان برده و کامل گردانیده است. هر چه این نور ضعیف، به نور کامل نزدیک تر شود و با آن وحدت بیشترى داشته و در آن مستغرق باشد، به همان اندازه غلبه و احاطه نور کامل، بر آن بیشتر خواهد بود؛ تا جایى که «وحدت» کاملاً تحقق یابد و «فنا» حاصل شود. در این صورت، نور ضعیف با حفظ تبعیت و فنا – در مرتبه خود – از روشنى نور کامل و از آثار وجودى آن، بر اثر فناى در آن برخوردار خواهد بود. ر.ک: مقالات، ج 3، صص 117 – 120.
در زیارت جامعه به این حقیقت اشاره شده است: «انتم نور الاخیار»؛ «شما نور خوبان هستید» و این همان واقعیت است که امام محمد باقر(ع) فرمود: «هر آینه نور امام در قلوب مؤمنان نورانى تر از خورشیدى است که روشنگر روز است». بحارالانوار، ج 23، ص 308؛ به نقل از: الانوار الساطعه، ج 3، ص 110. در پرتو همین نور، راه حقیقت براى ایشان روشن و به سوى نور حضرت حق هدایت مى شوند.
یا به گلبن وصل کن این خار راوصل کن با نار نور یار را
تا که نور او کشد نار تو راوصل او گلشن کند خار تو را
مثنوى، دفتر 2، ابیات 1245 – 1246.

10-. نور معصوم، هدایت گر است:

خداوند درباره «مقام نورانیت» حضرت رسول و هدایت گرى آن حضرت مى فرماید: «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور باذن ربهم الى صراط العزیز الحمید»؛ یعنى قرآن را از آن رو بر تو فرستادیم که مردم را از هرگونه تیرگى و تاریکى، رهایى بخشیده، آنان را نورانى کنى. رسول خدا(ص)، آینه تمام نمایى است که جهت تابش نور را مى داند. وقتى این آینه به سمت «نورالسماوات و الارض» بود، آن نور در این چهره مى تابد؛ هم صفحه آینه و هم منطقه اى را که در برابر آینه قرار دارد، روشن مى سازد. از این رو، مى فرماید: «به تو قرآن دادم تا مردم را نورانى کنى، تو مظهر ولایت الهى هستى که خداوند با تابیدن آن، مؤمنان را از تاریکى ها به نور بیرون مى آورد». بقره(2)، آیه 257. نور رسول خدا(ص)، بر اساس آیه نخست ابراهیم(14)، آیه 1. نه تنها باید راهنماى مردم به سوى نور باشد؛ بلکه باید دست آنان را گرفته، از ظلمت خارج سازد و به نور برساند. ر.ک: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 8، صص 250 – 252.
معصومان دیگر نیز چنین هستند. وقتى در زیارت جامعه مى خوانیم «و نوره عندکم»؛ یعنى، علوم، حقایق و هدایت ها – و در یک کلمه نور قرآن – در نزد شما است و با این نور، انسان ها را به نور دعوت کرده، آنان را نورانى مى کنید؛ زیرا نور امامان(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س)، با نور رسول خدا(ص) یکى است و در واقع «امامت» باطن «نبوت» است. ر.ک: فلسفه امامت، صص 62 – 65.
آنان مترجمان حقیقى وحى اند. از امام باقر(ع) پرسیدند: کسى که عالم به کتاب آسمانى است، کیست؟ رعد(13)، آیه 43. فرمود: «مقصود ما امامانیم». اصول کافى، ح شماره 607؛ الانوارالساطعة، ج 3، ص 110 و ج 4، ص 98. در هر صورت چون آنان نور و حامل نوراند، پس هدایت گر به سوى نور نیز هستند؛ زیرا کسى که نور هدایت ندارد، حق رهبرى دیگران را هم ندارد.
چون ندارى فطنت و نور هدابهر کوران روى را مى زن جلا
مثنوى، دفتر 2، بیت 3223.
اگر ما نیز طالب تجلّى نور حق، نور قرآن و نور معصوم در خود هستیم؛ باید بکوشیم که خود را مستعد این نور سازیم.
نورخواهى مستعد نور شودور خواهى خویش بین و دور شو
مثنوى، دفتر 1، بیت 3606.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد