عصراسلام: خوب واضح است اگر بگویند : “مردم عقل دارند”، بعد چگونه می توانند همه چیز را کنترل کنند؟! اگر امروز از مباحث دینی گرفته تا مباحث فرهنگ و هنر و رسانه و فضای مجازی و رفتار سیاسی و احزاب و انتخابات و … تحت کنترل استصوابیِ است، برای این است که مردم را بیعقل میدانند!
خوشبختانه جامعه ما، نه تنها عقل جمعیشان از عقل از مسئولین دقیقتر است، بلکه عقل فردی شان هم از برخی حضرات سیاسی به روزتر است؛ چون ژستهای ریاکارانه را میفهمند. چون کلام در ظاهر آراستهای که مملو از بیادبی و بیحرمتی است را تشخیص میدهند. چون به وعدههای توخالی اقتصادی دل خوش نمیکنند. چون استفاده شخصی ازبیت المال و رسانه های حکومتی را درک میکنند چون ابزاری بودن قانون برای به ثمر رساندن اهداف جناحی را میفهمند. و چون استفاده ناجوانمردانه از “دین” برای رسیدن به قدرت را بخوبی ادراک میکنند.
عجبا از سیاست زده ای که با انکار عقل و فهم مردمانش، در واقع میخواهد “حق انتخاب” داشتن را نابود کند! درحالیکه آدمی در “ساحت دین” برای خویش از “حق انتخاب” بهرمند است و مجاز است در میان دو مسیر سعادت و یا شقاوت، که از آن، در بیانِ قرآنی به “اناهدیناه السبیل…” ذکر شده و در پروسه کلامی به “تکلیفِ انتخابی” در مقابل “تکلیف اکراهی” ، نام برده میشود به برکت “عقل” حق انتخاب و تشخیص دارد.
درنتیجه در جایی که عقل “قیام” میفرماید برکات سیاسی و اجتماعی، کمترین برکات قدرت عقلانیت است چرا که در قیام خردورزی عقل، برای دین و وحی هم ره آورهای غیر قابل انکاری دارد. امام علی(ع) از “قدرتِ درک” به “عقل حاضر” تعبیر میکند و آن را دالانی برای ورود به “عقل غائب” معرفی میکند، همان “عقل علمی” که میتواند در تمام معرفتهای عقلانی و یا حسی دارای حرف باشد؛ در نگاه امیرالمومنین ایجاد محرومیت مردم از اندیشه و خرد و یا مانع در قدرت درک و عقل مردم ؛ باعث محرومیت از بسیاری فرآورده های علمی و کاربردی میشود؛ “من لاینفعه حاضرلبه فعازبه عنه اعجز..” (نهج البلاغه)
آیا این سیاستمداران بازی دهنده و بازی خورده که عقلِ جامعه را نفی میکنند میدانند جامعه را از چه برکاتی در مسیر رشد و پیشرفت بی بهره و محروم میکنند؟ جالب است؛ آقایان در جایی میخواهند برای مردم جامعه شان درسِ “عقل ورزی” دهند که در آن موارد اسلام هم سکوت اختیار کرده و به تشخیص مردم احترام گذارده.
به تعبیر استاد مطهری؛ این از جامعیت اسلام است که اساساً در بسیاری از امور دستور نداشته باشد؛ نه اینکه هیچ دستور نداشته باشد، بلکه دستورش این است که مردم آزاد باشند و به اصطلاح تکلیفی در آن امور نداشته باشند.
چه زیبا علامه طباطبایی میگوید: هر کس نیروی درونی انسان بنام عقل را که در خدمت کمال انسانی است باور داشته باشد، میتواند از انتخابهای خود در مسیر سعادت بهرمند باشد. اما؛ در صورت ترک”طريق عقل” در جامعه و بجای آن القاء “تقليد اجباری”، به سقوط انسانيت میانجامد.
این است عظمت عقل، و عظمت شهری که از فهم و اندیشه و عقلانیت بهره ای داشته باشد. بله خوشبختانه شهر ما، شهری که رهبر بزرگ و راحلش مدعی بود ساکنانش از ساکنانِ شهر و دیار رسول الله بالاتراند. در این شهری که عقلانیت به پا خواسته، دیگر شهروندانش مقهور احکام صغار (کودک) و مجانین نخواهند بود تا بخواهیم بر آنان “قیّم” قرار دهیم. رحمت الهیه بر روح امام خمینی که بارها اعلام فرمود: “ملت قیّم نمیخواهد.”
هادی سروش