۱۳۹۳/۰۶/۳۱
–
۲۳۵۴ بازدید
امام رضا(ع) می فرمایند که کافر خوش رو از مومن ترش رو برتر است.لطفا این حدیث را برایم توضیح دهید
«خوش رویی» امتیاز بزرگی است که در دین اسلام به آن اهمیت زیادی داده شده ، به گونه ای که حتی اگر کافری این امتیاز را داشت از حیث اخلاق امتیازفوق العاده ای دارد ،لذا برتری او نسبت به دیگران از حیث اخلاق اجتماعیش یعنی «خوش رویی» است ،گرچه از حیث اعتقادی یعنی «کفرش» در نازلترین مرتبه است !
باید بین اخلاق فردی کسی یعنی« بداخلاق و ترشرو » بودن واعتقادات او، تفاوت بگذارید! درست است که دین اسلام برای تمام امور شخصی ،اجتماعی واخلاقی انسان، برنامه دارد، ولی گاهی بعضی ازافراد، دربعضی از زمینه ها مانند رفتارها واخلاق شخصی ،موفق نمی شوند که از دین ودستورات دینی پیروی کنند ویا بهتر است بگوییم که همه جا وهمیشه موفق نمی شوند، توضیح اینکه :چه بسا ممکن است شخصی در«اخلاق اجتماعی» خود، نتوانسته باشد ارتباط خوبی برقرار کند واخلاق ورفتارش با دیگران ،تند وعصبانی باشد ، ولی به دلیل اینکه اعتقادات خوب وصحیحی دارد،از حیث اعتقاداتش در نزد خدا مقام والایی را دارا باشد!
یعنی نمی توان به درستی گفت که شخص « بداخلاق وترشرو » اهل آتش است ، یا اهل بهشت! ولی می توان گفت که اگرفقط به سبب «بد اخلاقیش» به آتش هم بسوزد ، مخلد وجاودانه درآن نیست ، چون ممکن است اعتقاد صحیحی داشته باشد ، ودراین صورت اعتقاداتش او را از جهنم نجات می دهد!
اما اینکه آیا «شیعه بداخلاق وترشرو » در نزد خدا محبوبتر است یا «کافر خوشرو و با اخلاق»؟! مسلما اخلاق خوب کافر،این اقتضاء را دارد که در نزد خدا ،موقعیت ومقام خوبی پیدا کند ولی به دلیل اعتقاد باطل، مانع ایجاد می شود وبه دلیل همین مانع مهم است که نمی تواند به بهشت وارد شود ویقینا شخص کافر،هر چند بهترین اخلاق را هم داشته باشد، وارد بهشت نمی شود ، وبالعکس«شیعه بداخلاق وترشرو» اقتضای بهشت رفتش، اعتقادات اوست و مانع دخولش، اخلاق ناشایست است ، لذا مادامی که به سبب آن اخلاق ،عذاب نبیند ،مانع برطرف نمی شود وبایستی آنقدرعذاب ببیند تا پاک شود وسپس وارد بهشت شود!
تا اینجا توضیح حدیث،وپاسخ سؤالی که خواسته بودید؛ ولی برای توسعه بیشتر در مطالب ، به مطلب زیر نیز توجه شود : آیا وظیفه دیگران هنگام مواجهه با چنین شخص بد اخلاقی چیست؟
هرکسی وظیفه دارد که امر به معروف ونهی از منکر داشته باشد ودر برابر بد اخلاقی رفتار شایسته نشان بدهد ،اینجا است که هنرنمایی باید شروع شود، وبا وجود اخلاق ناپسند کسی، اخلاق خوش وپسندیده ای نشان داد!، نبایستی بدی را با بدی جبران کرد بلکه بالعکس، اخلاق شایسته می گوید در مقابل بدی، خوبی کن والا توخود نیز مانند همان هستی واخلاقت بد است وخبر نداری!
معنویت نیز همین است که اخلاق شایسته ؛ذاتی ودرونی شود ، نه اینکه در مقابل بدی کسی ، بدی نشان بدهد! بنابراین توصیه می شود که با مراقبت از خود ،فریب شیطان وهواهای نفسانی را نخورده در کسب ملکات واخلاق فاضله وبکاربستن آن ، کوشا باشید وبدون توجه به ناخوبی های کسی ، خوبی های او را ببینید واز آن خوبی ها الگوگیری نمایید!
شرکت کردن در نمازهای جماعت وخواندن نماز اول وقت ، به خودی خود ،کارعالی وخوبی است گرچه داشتن رفتار نامناسب با دیگران، کار ناخوب وناپسندی است ولی می توان از صفت خوب کسی(مثلا شرکت در جماعات) الگو گیری و بهره برداری کرد بدون اینکه از اخلاق ناپسند اوتاثیر منفی گرفت!
بکاربستن اخلاق نیکودرمقابل دیگران، موجب آثار وبرکاتی است که یکی از آن برکات، تاثیر گذاری مثبت، در کسانی است که با وجود ابراز اخلاق ناشایست، اخلاق شایسته وخوب را درطرف مقابل خود مشاهده می کنند!
قرآن کریم در ستایش پیغمبر اکرم « صلی الله علیه و آله » می فرماید: «انک لعلی خلق عظیم » (قلم/4 .) به درستی که تو به اخلاق پسندیده و بزرگی آراسته شده ای . خدای مهربان، پیامبران و سفیران خود را انسان هایی عطوف و نرم خو قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر بگذارند و آنان را به سوی خود جذب نمایند . این مردان بزرگ برای تحقق بخشیدن به اهداف الهی خود، با برخورداری از حسن خلق و شرح صدر، چنان با ملایمت و گشاده رویی با مردم روبه رو می شدند که نه تنها هر انسان حقیقت جویی را به آسانی شیفته خود می ساختند و او را از زلال هدایت سیراب می کردند، بلکه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و منقلب می نمودند . مصداق کامل این فضیلت، رسول گرامی اسلام « صلی الله علیه و آله » است . قران کریم، این امتیاز گرانبهای اخلاقی را عنایتی بزرگ از سوی خداوند دانسته و می فرماید: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک (آل عمران/159 .) » یعنی: در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرم خو شده ای و اگر خشن و سنگ دل بودی، از اطرافت پراکنده می شدند .
در این موضوع به حکایتی توجه فرمایید: «روزی یکی از یهودیان ،خدمت پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » آمد وطلبی را که از ایشان داشت، مطالبه نمود، حضرت فرمود: «الان ندارم بعدا می پردازم » . اما یهودی اصرار داشت، که طلب خود را در همان وقت دریافت کند، تا این که وقت نماز شد و حضرت نتوانستند به مسجد بروند، اصحاب برای کسب اطلاع، به خانه پیامبر « صلی الله علیه و آله » آمدند و به محض مشاهده ماجرا، خواستند آن مرد یهودی را به کنار انداخته و مجازات کنند، اما حضرت اجازه ندادند . چندی گذشت و یهودی مسلمان شد . وقتی خدمت حضرت رسید، عرضه داشت: «یا رسول الله! شما با آن که قدرت داشتید و می توانستید مرا به زور بیرون کنید، حتی اجازه برخورد خشونت آمیز با مرا به اصحابتان ندادید و با من به عطوفت و مهربانی و حسن خلق، رفتار کردید . این دلیل حقانیت راه شماست و همین امر موجب اسلام آوردن من شد .»
منقول است که مردی به خدمت پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » مشرف شد و در مقابل آن حضرت ایستاد و پرسید: «یا رسول الله دین چیست؟» فرمود: «حسن خلق » پس به جانب راست آن حضرت آمده و به عرض رسانید: «یا رسول الله دین چیست؟» حضرت فرمود «حسن خلق » ، پس به جانب چپ آمده همان سؤال را تکرار کرد و همان جواب را شنید . پس در عقب آن حضرت ایستاد و باز همان را پرسید: حضرت به جانب او توجه نمود و به او خطاب کرد که آیا متوجه نمی شوی که دین آن باشد که غضبناک نشوی و با خلق خدا درشتی نکنی؟ (مناهج الشارعین، معلم ثالث (علامه میرداماد)، ص 800 .) » .
ارزشی که اسلام برای انسان خوش رفتار قائل است . تنها به مؤمنان محدود نمی شود، بلکه غیر آنان اگر این فضیلت را دارا باشند، از مزایای ارزشی آن بهره مند می شوند . در تاریخ چنین آمده است: «علی « علیه السلام » از سوی پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » ، مامور شد تا با سه نفر که برای کشتن حضرت رسول « صلی الله علیه و آله » ، هم پیمان شده بودند، پیکار کند . مولا یکی از سه نفر را کشت و دو نفر دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر آورد . پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » اسلام را بر آن دو عرضه کرد و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گری صادر فرمود . در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا « صلی الله علیه و آله » نازل شد و عرض کرد «خدای متعال می فرماید: یکی از این دو نفر را که مردی خوش خلق و سخاوتمند است، عفو کن !. پیامبر « صلی الله علیه و آله » نیز از قتل او صرف نظر کرد . وقتی علت عفو را به فرد مذبور اعلام کردند و دانست که به خاطر داشتن این دو صفت نیکو مورد عفو الهی واقع شده، شهادتین را گفت و اسلام آورد . رسول خدا « صلی الله علیه و آله » درباره اش فرمود: «او از کسانی است که خوش خویی و سخاوتش او را به سمت بهشت کشانید . (بحارالانوار، ج 71، ص 83)
باید بین اخلاق فردی کسی یعنی« بداخلاق و ترشرو » بودن واعتقادات او، تفاوت بگذارید! درست است که دین اسلام برای تمام امور شخصی ،اجتماعی واخلاقی انسان، برنامه دارد، ولی گاهی بعضی ازافراد، دربعضی از زمینه ها مانند رفتارها واخلاق شخصی ،موفق نمی شوند که از دین ودستورات دینی پیروی کنند ویا بهتر است بگوییم که همه جا وهمیشه موفق نمی شوند، توضیح اینکه :چه بسا ممکن است شخصی در«اخلاق اجتماعی» خود، نتوانسته باشد ارتباط خوبی برقرار کند واخلاق ورفتارش با دیگران ،تند وعصبانی باشد ، ولی به دلیل اینکه اعتقادات خوب وصحیحی دارد،از حیث اعتقاداتش در نزد خدا مقام والایی را دارا باشد!
یعنی نمی توان به درستی گفت که شخص « بداخلاق وترشرو » اهل آتش است ، یا اهل بهشت! ولی می توان گفت که اگرفقط به سبب «بد اخلاقیش» به آتش هم بسوزد ، مخلد وجاودانه درآن نیست ، چون ممکن است اعتقاد صحیحی داشته باشد ، ودراین صورت اعتقاداتش او را از جهنم نجات می دهد!
اما اینکه آیا «شیعه بداخلاق وترشرو » در نزد خدا محبوبتر است یا «کافر خوشرو و با اخلاق»؟! مسلما اخلاق خوب کافر،این اقتضاء را دارد که در نزد خدا ،موقعیت ومقام خوبی پیدا کند ولی به دلیل اعتقاد باطل، مانع ایجاد می شود وبه دلیل همین مانع مهم است که نمی تواند به بهشت وارد شود ویقینا شخص کافر،هر چند بهترین اخلاق را هم داشته باشد، وارد بهشت نمی شود ، وبالعکس«شیعه بداخلاق وترشرو» اقتضای بهشت رفتش، اعتقادات اوست و مانع دخولش، اخلاق ناشایست است ، لذا مادامی که به سبب آن اخلاق ،عذاب نبیند ،مانع برطرف نمی شود وبایستی آنقدرعذاب ببیند تا پاک شود وسپس وارد بهشت شود!
تا اینجا توضیح حدیث،وپاسخ سؤالی که خواسته بودید؛ ولی برای توسعه بیشتر در مطالب ، به مطلب زیر نیز توجه شود : آیا وظیفه دیگران هنگام مواجهه با چنین شخص بد اخلاقی چیست؟
هرکسی وظیفه دارد که امر به معروف ونهی از منکر داشته باشد ودر برابر بد اخلاقی رفتار شایسته نشان بدهد ،اینجا است که هنرنمایی باید شروع شود، وبا وجود اخلاق ناپسند کسی، اخلاق خوش وپسندیده ای نشان داد!، نبایستی بدی را با بدی جبران کرد بلکه بالعکس، اخلاق شایسته می گوید در مقابل بدی، خوبی کن والا توخود نیز مانند همان هستی واخلاقت بد است وخبر نداری!
معنویت نیز همین است که اخلاق شایسته ؛ذاتی ودرونی شود ، نه اینکه در مقابل بدی کسی ، بدی نشان بدهد! بنابراین توصیه می شود که با مراقبت از خود ،فریب شیطان وهواهای نفسانی را نخورده در کسب ملکات واخلاق فاضله وبکاربستن آن ، کوشا باشید وبدون توجه به ناخوبی های کسی ، خوبی های او را ببینید واز آن خوبی ها الگوگیری نمایید!
شرکت کردن در نمازهای جماعت وخواندن نماز اول وقت ، به خودی خود ،کارعالی وخوبی است گرچه داشتن رفتار نامناسب با دیگران، کار ناخوب وناپسندی است ولی می توان از صفت خوب کسی(مثلا شرکت در جماعات) الگو گیری و بهره برداری کرد بدون اینکه از اخلاق ناپسند اوتاثیر منفی گرفت!
بکاربستن اخلاق نیکودرمقابل دیگران، موجب آثار وبرکاتی است که یکی از آن برکات، تاثیر گذاری مثبت، در کسانی است که با وجود ابراز اخلاق ناشایست، اخلاق شایسته وخوب را درطرف مقابل خود مشاهده می کنند!
قرآن کریم در ستایش پیغمبر اکرم « صلی الله علیه و آله » می فرماید: «انک لعلی خلق عظیم » (قلم/4 .) به درستی که تو به اخلاق پسندیده و بزرگی آراسته شده ای . خدای مهربان، پیامبران و سفیران خود را انسان هایی عطوف و نرم خو قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر بگذارند و آنان را به سوی خود جذب نمایند . این مردان بزرگ برای تحقق بخشیدن به اهداف الهی خود، با برخورداری از حسن خلق و شرح صدر، چنان با ملایمت و گشاده رویی با مردم روبه رو می شدند که نه تنها هر انسان حقیقت جویی را به آسانی شیفته خود می ساختند و او را از زلال هدایت سیراب می کردند، بلکه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و منقلب می نمودند . مصداق کامل این فضیلت، رسول گرامی اسلام « صلی الله علیه و آله » است . قران کریم، این امتیاز گرانبهای اخلاقی را عنایتی بزرگ از سوی خداوند دانسته و می فرماید: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک (آل عمران/159 .) » یعنی: در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرم خو شده ای و اگر خشن و سنگ دل بودی، از اطرافت پراکنده می شدند .
در این موضوع به حکایتی توجه فرمایید: «روزی یکی از یهودیان ،خدمت پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » آمد وطلبی را که از ایشان داشت، مطالبه نمود، حضرت فرمود: «الان ندارم بعدا می پردازم » . اما یهودی اصرار داشت، که طلب خود را در همان وقت دریافت کند، تا این که وقت نماز شد و حضرت نتوانستند به مسجد بروند، اصحاب برای کسب اطلاع، به خانه پیامبر « صلی الله علیه و آله » آمدند و به محض مشاهده ماجرا، خواستند آن مرد یهودی را به کنار انداخته و مجازات کنند، اما حضرت اجازه ندادند . چندی گذشت و یهودی مسلمان شد . وقتی خدمت حضرت رسید، عرضه داشت: «یا رسول الله! شما با آن که قدرت داشتید و می توانستید مرا به زور بیرون کنید، حتی اجازه برخورد خشونت آمیز با مرا به اصحابتان ندادید و با من به عطوفت و مهربانی و حسن خلق، رفتار کردید . این دلیل حقانیت راه شماست و همین امر موجب اسلام آوردن من شد .»
منقول است که مردی به خدمت پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » مشرف شد و در مقابل آن حضرت ایستاد و پرسید: «یا رسول الله دین چیست؟» فرمود: «حسن خلق » پس به جانب راست آن حضرت آمده و به عرض رسانید: «یا رسول الله دین چیست؟» حضرت فرمود «حسن خلق » ، پس به جانب چپ آمده همان سؤال را تکرار کرد و همان جواب را شنید . پس در عقب آن حضرت ایستاد و باز همان را پرسید: حضرت به جانب او توجه نمود و به او خطاب کرد که آیا متوجه نمی شوی که دین آن باشد که غضبناک نشوی و با خلق خدا درشتی نکنی؟ (مناهج الشارعین، معلم ثالث (علامه میرداماد)، ص 800 .) » .
ارزشی که اسلام برای انسان خوش رفتار قائل است . تنها به مؤمنان محدود نمی شود، بلکه غیر آنان اگر این فضیلت را دارا باشند، از مزایای ارزشی آن بهره مند می شوند . در تاریخ چنین آمده است: «علی « علیه السلام » از سوی پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » ، مامور شد تا با سه نفر که برای کشتن حضرت رسول « صلی الله علیه و آله » ، هم پیمان شده بودند، پیکار کند . مولا یکی از سه نفر را کشت و دو نفر دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر آورد . پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » اسلام را بر آن دو عرضه کرد و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گری صادر فرمود . در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا « صلی الله علیه و آله » نازل شد و عرض کرد «خدای متعال می فرماید: یکی از این دو نفر را که مردی خوش خلق و سخاوتمند است، عفو کن !. پیامبر « صلی الله علیه و آله » نیز از قتل او صرف نظر کرد . وقتی علت عفو را به فرد مذبور اعلام کردند و دانست که به خاطر داشتن این دو صفت نیکو مورد عفو الهی واقع شده، شهادتین را گفت و اسلام آورد . رسول خدا « صلی الله علیه و آله » درباره اش فرمود: «او از کسانی است که خوش خویی و سخاوتش او را به سمت بهشت کشانید . (بحارالانوار، ج 71، ص 83)