ما، شهید مطهری و اقتضائات زمان و مکان
۱۳۹۳/۰۲/۱۶
–
۱۱۰ بازدید
شهید مرتضی مطهری در عمر پربرکت خود، مجموعهی گستردهای از مسائل و موضوعات مورد نیاز جامعهی زمان خود را مورد توجه قرار داده و به آنها پرداخته است. این موضوعات گستردهی وسیعی از مسائل نظیر مسائل اعتقادی که آن استاد بزرگوار در کتب و مباحثی چون مجموعهی جهانبینی اسلامی، عدل الهی و…، بررسی آرا و نظریههای موجود در علوم اجتماعی و انسانی غرب و نقد آنها از منظر اندیشهی دینی، که کتابهایی چون فلسفهی تاریخ، تاریخ و جامعه از دیدگاه قرآن و…
این گسترهی وسیع در کنار منطق قوی و مستدل آن شهید بزرگوار به علاوهی زبان سهل و فهم آسان مطالب بیانشده از سوی ایشان باعث شده است که کتابهای ایشان بعد از گذشت سالها، همچنان منبع و مرجعی مناسب طیف علاقهمند به این مباحث و جویندگان معارف دینی باشد.
علیرغم همهی آنچه مطرح شد و علیرغم اینکه نکته که نویسنده بر آن تأکید دارد که بسیاری از نوشتهها و گفتارهای شهید مطهری بهویژه در حوزههای مباحث اعتقادی و اسلامشناسی از وثاقت و قوت بینظیری بهرهمند است، اما لازمهی امروز انقلاب اسلامی و مقتضیات زمانی و مکانی آن ایجاب میکند تا ضمن نقد و گذر از برخی از مباحث ایشان در برخی از حوزهها، آن مباحث در سطحی بالاتر و وسیعتر مورد بررسی قرار گیرد.
رهبر معظم انقلاب بارها در دیدارهای مختلف خود بر جایگاه و شخصیت علمی آن علامهی عزیز تأکید نمودهاند و همگان را بر تطور آثار ایشان ترغیب و توصیه نمودهاند. اما بر این مهم تأکید داشتهاند که این مطالعه و تعمق نباید به ایستایی منجر گردد.
«… من لازم میدانم و بارها هم این نکته را گفتهام که همهی طلاب و همهی اهل منبر، یک دور آثار آقای مطهری را بخوانند. مرحوم شهید مطهری (رضواناللَّهعلیه) گرایش سلوکی و معنوی هم داشت؛ یک مقدار متأثر از مصاحبت و شاگردی امام، یک مقدار متأثر از مصاحبت و شاگردی مرحوم علامهی طباطبایی، یک مقدار هم بعدها با بعضی از اهل دل و اهل حال مأنوس و آشنا شده بود. ایشان اهل گریه و تضرع و دعای نیمهشب بود؛ بنده از نزدیک اطلاع داشتم. در آثار ایشان این رشحهی معنوی، توحیدی و سلوک کاملاً مشهود است. یکی از کارهای لازم در حوزهها مطالعهی آثار ایشان است.
جوانان عزیز ما باید با آثار شهید مطهری آشنا شوند. اگر بنده میخواستم برنامهی حوزهی علمیهی قم را بنویسم، بلاشک یکی از مواد برنامه را این میگذاشتم که کتابهای آقای مطهری خوانده شود، خلاصهنویسی شود و امتحان داده شود. البته در این آثار هم نباید متوقف شد. من به دستاندرکاران برگزاری همایش “حکمت مطهر” که در تهران با من ملاقات داشتند، همین نکته را یادآوری کردم؛ گفتم در آقای مطهری متوقف نشوید. این، نهایت کار نیست؛ مرحلهای از کار است که گردونهها و گیتیهاست، ملک آن جهانی را. گفت:
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت در بند آن نباش که مضمون نمانده است
اینقدر حرف هست برای گفتن. دریای آب شیرینِ بینهایت قرآن و حکمت قرآنی اینقدر مطلب دارد که هرچه شما بنوشید، هرچه ذخیره کنید و هرچه بردارید، کم نمیشود و تکراری هم نمیشود. مبنا را تفکرات شهید مطهری بگذارید و کارهای بعدی را روی آن بنا کنید.»[1]
شهید مطهری نقد آرای علما را سنت علمی عالمان شیعه و بهعنوان رمز موفقیت معرفی کرده و پویایی فقه شیعه را مرهون انطباق آن بر مقتضیات زمان و مکان و جریان نقد و تکامل روششناسی عالمان شیعه قلمداد کرده است.
شهید مطهری و مقتضیات زمان و مکان
شهید مطهری در طرح دیدگاه خود دربارهی احکام و قوانین اسلام، بهویژه در ابعاد اجتماعی آن، آن را در مقابل دیدگاه دو دسته از افراد طرح میکند. در یک سوی این میدان، رویکردی وجود دارد که احکام و قوانین اسلام را با رویکردی اخباری و مرتجعانه و فارغ از مسائل و نیازمندیهای مبتنی بر مقتضیات زمان و مکان طرح میکنند و در رویکرد مقابل جریانهای روشنفکری سکولار و ضد دینی قرار دارند که گسترهی مقتضیات زمان و مکان را آنقدر وسعت میدهند که دین اسلام و احکام و قوانین آن را تنها متناسب با مقتضیات زمانی و مکانی جامعهی شبهجزیرهی عربستان 1400 سال پیش قلمداد میکنند و جایی و شأنی بر آن در جامعهی نوین در نظر نمیآورند.
شهید مطهری اما با تقسیمبندی احکام و قوانین اسلام به دو دستهی ثابت و متغیر، که اولی فارغ از تغییرات زمانی و دیگری متغیر و متناسب با تغییرات اجتماعی است، سعی در پاسخ به این مسئله دارد.
با استفاده از این مسئله و مطالعهی تاریخ تطور و تکامل معارف شیعه، میتوان دریافت که عاملان شیعی در هر عصر و متناسب با مقتضیات زمان و مکان و مسائل و چالشها و موضوعاتی که با آنها مواجه بودهاند، به تحقیق بعد یا ابعادی از دین همت گماشته و بهتدریج، دامنه و گسترهی تحقق اهداف دینی را در جامعه گستراندهاند. بر اساس همین مقتضیات زمانی و مکانی و پاسخگویی به آنها و بهرهگیری مناسب از معارف دینی در کنار نگاه متناسب و منطبق بر واقعیت به تحولات و مقتضیات اجتماعی بوده است که سلسلهی عالمان و زعیمان شیعه توانستهاند با حفظ اقلیت شیعه در ابتدای عصر غیبت، با وسعت بخشیدن به مجموعهی معارف آن، در بیش از ده قرن، جمعیت شیعیان را به حدی برسانند که توانایی تشکیل حکومت را در آنها ایجاد کنند.
در حقیقت، عملکرد عالمان شیعه در تمامی این اعصار بر این استوار بوده که با فهم مقتضیات زمانی و مکانی و درک اوضاع و شرایط اجتماعی و دخالت دادن آنها در موضوع و محتوای معرفتی، که به جامعه عرضه کردهاند، سعی داشتهاند تا مدیریت این تحولات را در یک نگاه کلان و بلندمدت بر عهده گیرند که اوج تبلور این استراتژی را میتوان در پیروزی انقلاب اسلامی و قرار گرفتن زعیم شیعه در مصدر مدیریت و تحولات اجتماعی مشاهده کرد.
البته نکتهای که در باب این تحول و توسعه در معارف شیعه قابل ذکر است اینکه این تحولات، بهویژه آنجا که تحولات عظیم و در اصطلاح فلسفهی علم و جامعهشناسی معرفت «تحول پارادایمی» بود، مبتنی بر نقد عالمان پیشین و در پارهای از موارد حتی کنار گذاشتن روششناسی آنان در طرح معارف دینی بوده است. به عنوان مثال، میتوان از تحول روششناختی فقه شیعه از فتوا دادن به خبر واحد به اجتهاد بر اساس استدلال اشاره داشت که ابن ادریس حلی آن را رقم زده است. شهید مطهری، که یکی از رموز موفقیتش و جایگاه امروزیاش مرهون سنت نقد منطقیاش است، در تمجید ابن ادریس، عنوان میکند: «از فحول علمای شیعه است، به حریت فکر معروف است. صولت هیبت جدش شیخ طوسی را شکست. نسبت به علما و فقها تا سرحد اهانت، انتقاد میکرد.»(1)
شهید مطهری در زمانهای زیست میکند که همچنان دین ـعلیرغم همهی پیشرویها و گسترده شدن در عرصهی حیات اجتماعی در طول چندین قرنـ همچنان از قدرت سیاسی به دور بوده است و در مقابل، مورد هجوم سیاسی و بهویژه هجوم معرفتی پارادایمها و دستگاههای معرفتی رقیب قرار دارد که مهمترین آنها پارادایم مدرنیته در قالب دو ایدئولوژی مارکسیستی و لیبرالی است.
دربارهی ابن ادریس حلی گفتنی است که او در مقدمهی کتاب «السرائر الحاوی التحریر الفقاری» که یکی از مستندات و منابع فقهی مشهور است، بهشدت بر فتوا دادن بر خبر واحد، که ظاهراً پیش از این در میان فقیهات شیعه رایج بوده است، میتازد و میگوید خبر واحد نه موجب علم است و نه عمل و عمل باید مطابق علم باشد. خبر واحد خبر گمانی است و هیچ اثری ندارد. وی سپس با تأکید میگوید: «فقط به ادلهی علمی فتوا میدهم؛ به سیاهنوشتهها و گفتههای دور از حق توجه نمیکنم و از هیچکس جز دلیل روشن و برهان قاطع، تقلید نخواهم کرد.(2)
از کنار هم گذاشتن این دو نکته، که از قضا علاوه بر آنکه شهید مطهری آنها را در نظر مورد توجه قرار داده و آنها را سنت علمی عالمان شیعه، بهعنوان رمز موفقیت معرفی کرده و پویایی فقه شیعه را مرهون انطباق آن بر مقتضیات زمان و مکان و جریان نقد و تکامل روششناسی عالمان شیعه قلمداد کرده است، بلکه خود ایشان نیز در عمل به آنها پایبند بوده است؛ یعنی از سویی آرا و اندیشههای عالمان زمان حال و گذشته و جریان فکری حوزوی و دانشگاهی را مورد نقادی قرار داده، بلکه سعی نموده آرای خود را متناسب با مقتضیات زمانی و مکانی آن عصر و بهویژه مسائل و موضوعاتی که جامعه به آنها مبتلا بوده است، ارائه نماید و اساساً غیر از این نمیتوانست باشد.
امروز با گذشت بیش از 30 سال از طرح برخی از مسائل و بررسی عالمانهی آن مسائل از سوی شهید مطهری و علیرغم اذعان به این نکته که مجموعهی معارف برجایمانده از شهید مطهری همچنان منبعی عظیم برای حوزه و دانشگاه و عالمان حوزوی و دانشگاهی و حتی در سطح عمومی جامعه است، اما جاری کردن دو صنعت نقادی و توجه به مقتضیات زمان و مکان نسبت به این ذخایر عظیم علاوه بر آنکه لازمهی تحول و تکامل آنها را فراهم میآورد، بلکه از مقتضیات تکامل انقلاب اسلامی و حرکت رو به جلوی آن نیز بهشمار میآید.
هر متفکری که سعی در گسترش دانش بشری دارد، در چارچوب مفاهیم موجود در گسترهی اجتماعیای که در آن زیست میکند و برای پاسخگویی به نیازهای جامعهی پیرامون خود و رفع مسائل آن میاندیشد و این مسئله ما را وا میدارد تا در مواجهه با آرای گذشتگان خود، علیرغم شأن والا و بزرگی علمیشان، تلاش خود را برای بهروزسازی معرفت متناسب با نیازهای امروزمان تلاش نمایم.
شهید مطهری در زمانهای زیست میکند که همچنان دین ـعلیرغم همهی پیشرویها و گسترده شدن در عرصهی حیات اجتماعی در طول چندین قرنـ همچنان از قدرت سیاسی به دور بوده و در مقابل مورد هجوم سیاسی و بهویژه معرفتی پارادایمها و دستگاههای معرفتی رقیب که مهمترین آنها پارادایم مدرنیته در قالب دو ایدئولوژی مارکسیتی و لیبرالی است. این شرایط عملاً دین را در موضعی دفاعی قرار میدهد و عالمان دینی پیشرو و از آن جمله شهید مطهری را وا میدارد تا ضمن دفاع از کیان اعتقادات دینی و مبانی اعتقادی آن ـکه همچنان که در ابتدای این گفتار آمد بخشی از عملکرد علمی استاد شهید مرتضی مطهری معطوف به این مسئله تدوین شده استـ سعی دارند تا به نقد آنچه پارادایمهای رقیب بهعنوان حقیقت مطرح میکنند و دین را امری خارج از آن یا تاریخ گذشته به حساب میآورند نیز بپردازند.
نکتهی مهم در این میان این است که سرعت تکامل پارادایمها و گفتمانهای رقیب، که تحت عنوان «پیشرفت» و «توسعه» در لوای مدرنیته مقبولیتی عام یافته و در گسترهی جهانی پیگیری شده و میشود، به نسبت تکامل و پیشرفت دلخواه و مطلوب دین، که حتی در مصدر تدارک سیاست جامعه نیز قرار نداشته و بهشدت تحت فشار قرار دارد و مجموعهی معارف اجتماعی آن در ابتدای راه تدوین و نظریهپردازی قرار دارد، بیشتر بوده و این خود به انفعال دین و عالمان دینی در مقابل گزارهی «پیشرفت» گفتمان مدرن میانجامد؛ که البته علیرغم گذشت بیش از سه دهه از عمر انقلاب اسلامی این انفعال در برابر پیشرفت مدرنیته، همچنان این انفعال در موضع بسیاری از عالمان دانشگاهی و حتی حوزوی ما موجود است.
پاسخگویی به هجمهها و شبهات جدید و رو به تزاید دشمنان نیز بینیاز از نظریهپردازیها و تتبعات جدید در منابع دینی نیست و این دو تنها از طریق ریشهدار شدن سنت نقد و منطق قوی و مستدل در نزد اندیشمندان دینی و پرهیز از مقدسانگاری پیشینیان امکانپذیر خواهد شد.
این مسئله باعث میشود تا موضع شهید مطهری در آن عصر در مواجهه با علم و تکنولوژی، بهعنوان ابزارهای پیشرفت از منظر مدرنیته حداقلی و در مقابل داعیه طردکنندهی گفتمان رقیب و روشنفکران آن مبنی بر تعلق دین به گذشتهی بشریت و تعارض آن با علم و پیشرفت، عدم تعارض میان علم و دین و حتی تناسب و انطباق میان علم و دین باشد. پاسخی که امروزه از یکسو با توجه به تحولات معرفتشناختی در جامعهی مدرن و به چالش کشیده شدن علم و معرفت علمی، که ابتدای آن از زمان حیات شهید مطهری نیز آغاز شده است و با خدشه به اعتبار معرفت علمی همراه بوده است و از سوی دیگر درک علمی تعارض علم و دین بهویژه در حوزههای علوم اجتماعی و انسانی در تجربهی سیوچندسالهی انقلاب اسلامی، نمیتواند پاسخی کارآمد و راهگشا برای ما باشد.
امروزه، پاسخگویی به الزامات و ایجاد مفصلبندیهای ایجابی گفتمان انقلاب اسلامی نظیر الگوی ایرانیاسلامی پیشرفت، ایجاد سبک زندگی دینی، تحول در علوم انسانی و… که رهبر معظم انقلاب آنها را مورد تأکید قرار دادهاند، علاوه بر آنکه مستلزم تحقیق و تتبع در آثار متقدمان است، بلکه تنها از طریق بازاندیشی و نقد آنان و متکامل دانستن معرفت حاصله و حتی در پارهای از مواقع تغییرات پارادایمی بهمثابهی آنچه امثال ابن ادریس حلی به انجام رساندهاند یا در عصر نزدیکتر و معاصر در عملکرد حضرت امام در حوزههای علمیه شاهد آن بودیم، حاصل خواهد شد. علاوه بر این پاسخگویی به هجمهها و شبهات جدید و رو به تزاید دشمنان نیز بینیاز از نظریهپردازیها و تتبعات جدید در منابع دینی نیست و این دو تنها از طریق ریشهدار شدن سنت نقد و منطق قوی و مستدل در نزد اندیشمندان دینی و پرهیز از مقدسانگاری پیشینیان امکانپذیر خواهد شد.
پینوشت:
1.مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی (فقه)، ص 299.
2.روحالله حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ص 144.
منابع:
[1] بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان همدان، 15 تیر 1383.برهان،محمد آقابیگی کلاکی، ۱۳۹۳/۲/۱۵