سر کتاب خریدن و کتاب معرفی کردن هم که خیلی میگویند در این اوضاع چطور انقدر پول کتاب میدهی. بد ندیدم به این بهانه این چند خط را بگویم. شاید بد نباشد به انواع مختلف زندگی و خرج درآمد و… فکر کنیم وگرنه آن فحشها و بدفهمیها برایم مهم نیست.
ما در خانه مبل نداریم. از نداری و بیپولی؟ خیر. یکی اینکه به نظرمان خانه هشتاد متری جای مبل نیست. چرا باید خانه را با مبلی پر کنیم که شاید در کل هفته، چهار پنج ساعت رویش کسی بنشیند؟ دیگر اینکه اولویتهای مهمتری برای خرج کردن پول داریم. تلویزیونمان تا همین چند وقت قبل از این گنده، قدیمیها بود. بعدتر یک السیدی دست دوم قسطی خریدیم. از بیپولی و نداری؟ خیر.
تلویزیون قبلی همان چیزهایی را نشان میداد که این السیدی نشان میدهد! بنابراین ترجیح دادیم پولش را خرج چیز دیگری کنیم.
درباره سایر وسایل خانه هم همین است. با چهار تا بچه، یخچالمان خیلی ساده و معمولی و به نسبت کوچک است. ابایی نداریم از خرید وسایل دست دوم. از تعمیر و رنگ کردن. از خرید لباس هر فصل در حراج آخر فصل برای سال بعد. خرید دکوریجات و زیورآلات در برنامه و اولویت ما نیست. پرده و… هم همینطور و درست است که وضعمان توپ نیست، اما همه اینها هم از بیپولی نیست. اولویت ما -یعنی من و خانم- مصرف محصول فرهنگی و سفر است. واقعا بخش زیادی از درآمدمان خرج این دو میشود.
اوایل زندگی که هر دو دانشجو بودیم و کار من پارهوقت بود هم باز اولویتمان همینها بود. ترجیح میدهیم پولمان را جمع کنیم و یک آخر هفته، سریع برویم مشهد و برگردیم. دوست داریم پولمان را خرج زیارت کنیم. خرج پول بنزین سفر به بندرعباس و… . و در همان سفر هم بجای اینکه پول هتل بدهیم، چادر بزنیم و در مدرسه ساکن بشویم و…
دوست داریم بجای خرید لباسهای بیش از نیاز برای بچهها یا تهیه اسباببازیهای گرانقیمت، فرت و فرت برایشان کتاب بخریم. سینما برویم. حق اشتراک نرمافزارهای فرهنگی بدهیم و در خانه شلوار زانو انداخته دوقلوها را عقب-جلو بپوشانیم تا آنورش هم زانو بیاندازد! ما اینجور دوست داریم. الزاما مدل قابل توصیهای برای زندگی نیست. حتما هم بهترین نوع اولویتبندی هزینههای زندگی نیست. یک انتخاب است و ما اینطور انتخاب کردیم و خوشحالیم. همین
محمدرضا شهبازی