طلسمات

خانه » همه » مذهبی » ما رنگ و بوی خود را فراموش كرده‌ايم …

ما رنگ و بوی خود را فراموش كرده‌ايم …

وقتي ميهمان هستم، بايد ميهمانانه رفتار كنم و وقتي ميزبان هستم، بايد ميزبانانه رفتار كنم. در هر اوضاع و احوالي بايد يك برچسبي بر خودم بزنم و منطبق با آن رفتار كنم (خريدار، فروشنده، شاگرد، فرزند، پدر و مادر، كارمند و رئيس و ….). ما معمولاً شأن خود را ملاحظه مي كنيم و سپس مي كوشيم تا طبق مصاديق آن مفهوم رفتار كنيم. آيا ديده ايد كه خريداري، محسناتِ يك جنس را بگويد و فروشنده اي عيب هاي يك جنس را بگويد؟ 
ما هيچ وقت نمي گوييم كه بايد مثل خودم باشم ما اصلاً مفهوم خودمان را نمي فهميم. ما تفرّد خودمان را فراموش كرده ايم. رنگ و بوي ديگران را به خود گرفته ايم. مثل چند نوع غذايي كه در مكان دربسته اي نگهداري شوند، در ابتدا هر كدام از غذاها رنگ و بوي خاص به خود را داشتند ولي حالا يك حدمتوسطي از بوهاي غذا را درک مي كنيم. ما نيز از بس خود را با ديگران ملاحظه كرده ايم، ديگر رنگ و بوي خود را فراموش كرده ايم و رنگ و بوي كلّ را به خود گرفته‌ايم. 

اين، در ديدگاه اديان و مذاهب، بزرگترين مسئله است كه انسان فراموش كند كه كيست و خود را همواره “عضو” احساس كند. ما دائماً داريم نقش عوض مي كنيم. به همين دليل است كه “منِ در خانه” با “منِ در اجتماع” بسيار فرق مي كند. اما آنكه اصل هست، همان هست كه هست و به مقتضاي خودش عمل مي كند و هيچوقت يك مفهوم را بر خود تحميل نمي كند. 

حال برخي گمان كرده اند كه براي حفظ مناسبات اجتماعيِ هر كسي، بايد از خود بودنِ خودش دست بردارد. به نظر من درست خلاف اين است. اگر هر كدام از ما خودمان بوديم، وضع جامعه بسي بهتر از اين مي بود. 

وقتي انسان در جامعه اي قرار مي گيرد كه هيچ كسي خودش نيست، بلكه خودش را عضو جامعه مي داند مشكلي نيست كه اين فرد بخواهد خودش باشد تلائم جامعه برهم بخورد. اما از اين نمي توان نتيجه گرفت كه اگر در جامعه اي همه خودشان باشند، جامعه دچار تلاطم بشود. اگر همه واقعاً خودشان مي بودند، به فكر خود بودند و به فكر تحقق خود مي بودند، جامعه دچار فساد نمي شد.
اينكه بسياري از افراد از شغل خود نارضايتي دارند به اين خاطر است كه به مذاق ديگران تذوّق كرده اند و با اشتهاي ديگران غذا خورده اند و حالا بايد يك عمر كاري كند كه از آن ناراضي است. اما اگر در جامعه هر كسي به دنبال كاري مي رفت كه واقعاً به آن علاقه دارد، آيا اين جامعه، جامعه ي مطلوبي نمي بود؟ وقتي تفرّد از بين برود، مسخ انسان پيش مي آيد و اين عوارض را به دنبال مي آورد: احساس نارضايتي، حرمان، افسردگي و عدم استقامت. اگر تصميم بگيريم خودمان باشيم، بسياري از مشكلات حل خواهد شد .

نویسنده: مصطفی ملکیان

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد