۱۳۹۸/۰۷/۱۵
–
۳۱۰۰ بازدید
متضاد شکر چیست؟
پاسخ اجمالی
کفر به معنای پوشاندن و مخفی کردن است که در مقابل شکر و سپاسگذاری قرار دارد، و «کفر نعمت» به معنای شکر نکردن احسانی است که به انسان میشود. از اینرو عاقبت و آثار کفر نعمت را به دو صورت کلی میتوان بررسی کرد. یکی از آن جهت که موجب از دست دادن منافع و فواید شکر نعمت خواهد شد؛ دوم ضررها و مشکلاتی که از ناحیه خود کفران نعمت به انسان میرسد. عواقب و مضرات کفران نعمت میتواند هلاکت و نابودی کسانی که نعمت را کفران میکنند باشد؛ تبدیل نعمت به نقمت و بلا، و یا زوال آن باشد.
پاسخ تفصیلی
«کفر» در لغت به معنای پوشاندن و مخفی کردن است که در مقابل شکر و سپاسگذاری قرار دارد، و «کفر نعمت» به معنای شکر نکردن احسانی است که به انسان میشود.[1] از این رو عاقبت و آثار کفر نعمت را به دو صورت کلی میتوان بررسی کرد. یکی از آن جهت که موجب از دست دادن منافع و فواید شکر نعمت خواهد شد؛ دوم ضررها و مشکلاتی که از ناحیه خود کفران نعمت به انسان میرسد.
الف. در بخش اول باید گفت؛ یادآوری نعمت های مادی و معنوی برای ایجاد انگیزه مثبت برای شکر و انگیزه منفی نسبت به کفران و ناسپاسی، از سنّت های الهی است که توسط پیامبران(ع) اعمال می شود؛ نظیر آنچه حضرت هود(ع) به قوم خود، یعنی عاد[2]، حضرت صالح(ع) به قوم خود، یعنی ثمود[3] و حضرت موسی(ع) به قوم خود یعنی بنی اسرائیل[4] فرمودند.
نکتهای که در اینجا وجود دارد آن است که اصرار خدای سبحان و سفارش به شکرگذاری برای آن است که انسان در سعادت باقی بماند؛ زیرا انسانی که به یاد نعمت خدا نبوده و در اندیشه ولی نعمت خود نباشد نعمت را در راه باطل صرف می کند و در نتیجه سعادت خود را از دست خواهد داد.
توضیح این که، خدای سبحان هم طبع اوّلی انسان را (که غیر از فطرت است) به او تفهیم می کند و هم سنّت خود را گوشزد مینماید؛ درباره طبع اوّلی انسان می فرماید: «طبیعت انسان بر سوء استفاده است؛ هم نعمت ها را کرامتی برای خویش می پندارد،[5] و هم نعمت سبب سرکشی و روگردانی او می شود.»[6]درباره سنّت ثابت خود نیز می فرماید: «هر کس از نعمت الهی سوء استفاده کند، خدا نعمت را تغییر می دهد.»[7]به هر تقدیر، خدای سبحان برای این که انسان به کیفر تغییر نعمت مبتلا نشود، پیوسته با تعبیرهای گوناگون به او گوشزد می کند که به یاد نعمت حق باشید؛ گاهی با تعبیر «اذکروا» و گاهی با لفظ «اشکروا».[8]روشن است که ذکر و شکر نعمت و یادآوری و بازگویی آن، اگرچه مفهوماً از هم جدا هستند، ولی مصداقاً در کنار یکدیگرند؛ چراکه ذکر نعمت و یادآوری آن، زمینه شکر نعمت را فراهم می کند و مقدمه ای برای بجا صرف کردن آن است.
ب. عواقب و مضرات کفران نعمت: کفر نعمتی که در آیات و روایات آمده، گاهی در مقابل نعمتهای الهی است و گاهی در مقابل احسان و نیکی دیگران به انسان که آثار این دو متفاوت است.
عواقب کفر نعمتهای الهی متعدد است که در قرآن به چند مورد آن اشاره شده است:[9]1. هلاکت و نابودی کسانی که نعمت را کفران میکنند: «و این به شیوه خاندان فرعون بود و کسانى که پیش از آنها بودند. آنها آیات پروردگارشان را تکذیب کردند و ما به کیفر گناهانشان هلاکشان کردیم و خاندان فرعون را غرقه ساختیم، زیرا همه ستمکار بودند».[10]2. تبدیل نعمت به نقمت و بلا، چنانکه خداوند فرمودهاند دست و پا و زبان و مال و فرزندش به ابزاری برای گرفتار شدن وی به عذاب مبدل می گردد و در این حال اگر مهلتی به آنان داده شود، در جهت کیفر سخت آنان خواهد بود.[11]3. زوال نعمت و یا تغییر آن: در حدیث آمده است مردى از امام صادق(ع) در مورد آیۀ «فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَینَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» سؤال کرد. امام(ع) در جواب فرمودند: «این جماعت، گروهى بودند که چند روستای به هم پیوسته داشتند و اهل آنها همدیگر را مى دیدند، و نهرهاى روان و مال هاى زیاد داشتند. اما نعمت هاى خداى عز و جل را ناسپاسى نمودند، پس خداوند متعال نعمتهایی که در اختیار آنها بود را تغییر داد و سیل عَرِم را به سوى ایشان فرستاد که به سبب آن روستاهایشان را غرق کرد و خانه ها را خراب نمود و مال هاى ایشان را از بین برد، و به جای آن باغها، دو باغ که حاصل آن میوۀ بدمزه اراک و کنّار بود، به آنها داد. بعد از آن فرموده است: «ذلِکَ جَزَیناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی إِلَّا الْکَفُورَ»؛ یعنى این عذاب عاجل، پاداش دادیم ایشان را، به سبب آنکه کفرانِ نعمت ورزیده، بر رسولان ما کافر شدند، و آیا جزا مى دهم، مگر کفور را».[12]جا دارد در اینجا به این نکته اشاره کنیم که این عذاب، از اقتضاى عمل گنهکاران ناشى مى شود نه از ناحیه خداوند؛ چرا که از ناحیه او جز رحمت و نعمت ناشى نمى شود. در قرآن کریم آمده است: «ما یفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ»،[13] و «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ».[14] از این دو آیه به خوبى بر مى آید که اگر خداوند گنهکاران را عذاب مى کند، به اقتضاى ربوبیتش نیست، و عذاب او به افراد معینى تعلق مى گیرد که همان کسانیاند که نعمتش را کفران کرده اند. پس عذاب او مستند به گنهکاران است نه به او. همچنین از آیات کریمه قرآن بر مى آید که اصولاً عذاب همان فقدان رحمت است، همچنانکه نقمت، عدم بذل نعمت است و این محروم کردن نعمت و رحمت، جز در مورد افرادى که به خاطر کفر و گناه استعداد رحمت و نعمت را از دست داده اند، تحقق پیدا نمى کند.[15]در مورد عاقبت کفران احسانی که غیر خداوند به انسان نموده است، حضرت رسول(ص) فرمود: «هر کس که به او احسان شود، باید جزاى آنرا بدهد، اگر نتوانست باید آنرا ستایش کند و اگر چنین نکرد کفران آن نعمت را نموده است».[16] *** به نقل از سایت اسلام کوئست
پی نوشتها :
[1]. ر. ک: ابن درید، محمد بن حسن ، جمهرة اللغة، ج 2، ص 787، نشر دار العلم للملایین ، بیروت ، چاپ اول .
[2]. اعراف، 69.
[3]. اعراف، 74.
[4]. مائده، 20.
[5]. فجر، 15.
[6]. اسراء، 83.
[7]. انفال، 53.
[8]. ضحی، 11.
[9]. این نکته حائز اهمیت است که بر اساس آیۀ 55 سوره نحل، کفر نعمتهای الهی هدف و غایت مشرکان از شرک به خداوند متعال معرفی شده است. علت این امر آن است که اشتغال به محسوسات و مادیات، مادیگرى و دلبستگى به اسباب ظاهرى را در دلهای مشرکان ملکه قرار داده، و آن ملکه پردۀ ضخیمى میان آنان و معرفت فطری آنها شده و توحید ربوبی را از یادشان برده است. آنها در برخورد با هر نعمتى سبب ظاهرى آنرا به یاد مى آورند و به یاد مسبب اسباب یعنى خداى تعالى نمى افتند، و قهرا در برابر همان اسباب، خاضع گشته و از انقطاع آنها نگران مى شوند، ولى در برابر خدا نه خضوع دارند و نه خشوع بلکه و به همین دلیل به او و فرامین او کافر میشوند. پس کفر و شرک به خداوند، کفران نعمات او نیز میباشد (به علت غایتی که دارد) و نتیجۀ این کفران بسیار سنگین و دردناک است به گونهای که خداوند متعال میفرمایند: «فتمتعوا فسوف تعلمون»[9] یعنی «از این نعمات بهره ببرید که بعدا خواهید فهمید».
[10]. انفال، ۵۴.
[11]. توبه، ۵۵؛ آل عمران، ۱۷۸.
[12]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 678 – 679، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.
[13]. «اگر سپاس دارید و مؤمن باشید خدا را با عذاب شما چکار». نساء 147.
[14]. «و اگر سپاس دارید افزونتان دهم، و اگر کفران کنید عذاب من بسیار سخت است». ابراهیم، 7.
[15]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 274، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[16]. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 5، ص 296، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1408ق.