محبت حضرت فاطمه سلام الله علیها
۱۳۹۲/۰۲/۱۰
–
۲۵۶ بازدید
دوستی و محبت به اهل بیت علیهم السلام مانند دوستیهای اهل دنیاست ؟
محبت به اهل بیت سلام الله علیهم و محبت اهل بیت به یکدیگر را از زاویه دید خود و با مسائل و امور جزیى و صرفاً عاطفى نباید تحلیل کنیم. کاملاً واضح است که اگر این گونه ببینیم و این گونه بیندیشیم، نتیجه اى جز آنچه شما مرقوم داشته اید، یا شاید کمى بالاتر، نخواهیم گرفت؛ و حال آن که قصه از این قرار نیست. محور محبت اولیاء الهى و در صدر آن معصومان سلام الله علیهم ، تنها و تنها محبت به خداوند متعال است. چرا که آنان با دریافت یقینى و معرفت لایزال و عمیق خود، به این حقیقت واقف گشته اند که خداوند تنها محبوب واقعى و حقیقى در جهان و عوالم هستى است؛ و از همین روست که معصومان در مناجات خود حب خدا را طلب کرده و از فراق خداوند شکوه مى کردند: امام سجاد سلام الله علیه در مناجات خمس عشره [مناجات محبین ] مى فرمایند: «اسئلک حبک»؛ بار خدایا از تو محبتت را مى خواهم» یا امام حسین سلام الله علیه در دعاى عرفه مى فرماید:«أنت الذى ازلت الأغیار عن قلوب أحبائک حتى لم یحبوا سواک و لم یلجئوا إلى غیرک»؛ «تویى که اغیار را از دل دوستانت محو کردى، تا غیر تو را دوست نداشته، جز درگاهت به جایى پناه نبرند» یا امیرالمؤمنین در دعاى کمیل مى فرمایند: و ربى صبرت على عذابک فکیف أصبر على فراقک ؛ «پروردگارا! بر فرض آن که بر عذاب تو صبر کنم، چگونه بر فراق تو صبر نمایم؟» فراق در صورتى است که میان دو شخص ارتباط باشد و این عذاب از فراق مبنى بر عشق به کمال است. مانند تو من یار وفادار ندیدم خوشتر زغم عشق تو غمخوار ندیدم جز خال خیال رخ زیباى تو در دل در آینه حسن تو زنگار ندیدم به همین دلیل که محبت خدا اصل و محور تمامى محبت هاست، باب بسیار مهمى در معتبرترین کتاب هاى شیعه تحت عنوان «حب فى اللَّه» و «بغض فى اللَّه» آمده است که روایاتش از اصیل ترین آثار اسلامى و بهترین راهنماى انسان به سوى محبت هاى صحیح است.
نگا: اصول کافى، ج 3.
محبت رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا سلام الله علیها در همین راستا بود؛ یعنى، پیامبر خدا از آن جا که عاشق خداوند و محو در او بود، هر کس و هر چیزى را که دوستدار خداوند بود و خداوند نیز به او محبت داشت، دوست مى داشت؛ و این محبت نسبت به افرادى مانند حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت على سلام الله علیه در اوج بود؛ چون با چشم دل مى دید که آن دو بزرگوار در چه مرتبه اى از محبت و عشق به خداى متعال اند و حضرت حق نیز تا چه اندازه اى آنها را دوست دارد. حضرت محمد صلی الله علیه و آله مى دانست که تمامى وجود این دو بزرگوار، محو در خداوند عالم است و تمامى نشست و برخاست، قول و فعلشان تنها و تنها براى خدا و رضاى اوست. این دو عزیز، کسانى بودند که سه روز افطارى خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و این اطعام فقط و فقط به خاطر محبت به خدا بود.
نگا: دهر / 9 – 8.
بنابراین، محبت رسول خدا به این محبوبان الهى، تنها و تنها به خاطر محبت به خدا بود، نه مسأله پدر و فرزندى یا زن و شوهرى. محبت او فراتر از این امور ظاهرى و روابط دنیوى بود. عشق او به على و فاطمه و عشق على به فاطمه، از سرِ عشق به خدا بود. کسى که عاشق محبوب باشد، هر چیزى را که محبوب دوست داشته باشد، دوست خواهد داشت و هر چه را محبوب مبغوض دارد، او نیز دشمن خواهد شمرد. حب و بغض معصومان سلام الله علیهم تنها و تنها بر این محور بود و لاغیر؛ و از آن جا که با اشراف علمى و احاطه یقینى که به حقایق عالم داشتند، مى دانستند که حضرت زهرا سلام الله علیها به دلیل پاکى و قداست و اخلاص و عبادت، محبوب خداست؛ به او ارادت ورزیده، سر تعظیم بر آستانش فرو مى آوردند.
دیدم همه پیش و پس، جز دوست ندیدم کس او بود همه او بس، تنها همه او دیدم
آرام دل غمگین، جز دوست کسى مگزین فى الجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم
از آن جا که محبت خدا، محور و اصل تمامى محبت ها است، رسول خدا صلی الله علیه و آله مى فرماید: مرا نیز به جهت دوستى با خدا دوست بدارید، نگا: میزان الحکمه، ج 2، ص 236، ح 3200. که این محبت با چنین رویکردى، سودش عاید خود انسان خواهد شد؛ چنان که در سوره سبأ مى فرماید: صلى الله علیه وسلم قل ما سألتکم من أجر فهو لکم إن أجرى إلا على الله رحمهما الله ؛ سبأ / 47. «بگو مزدى را که درخواست کردم [دوستدارى اهل بیت سلام الله علیهم چیزى است که سودش عاید خود شماست و مزد من جز بر خدا نیست.»
این دوستى کمندى است براى تکامل و اصلاح انسان ها و در واقع، هدف از دوستدارى اهل بیت سلام الله علیهم نیز رهنمون شدن به راه خدا و کامل شدن در این راستا است: صلى الله علیه وسلم قل ما أسئلکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتخذ إلى ربه سبیلارحمهما الله ؛فرقان / 57. «بگو اى پیامبر که از شما بر آن رسالت خویش مزدى نمى جویم مگر این که هر کس بخواهد به سوى خدا راهى بجوید». این آیه با لحن عجیبى خاطرنشان مى سازد که من از کسى که نمى خواهد به سوى خدا رهنمون شود، اجر نمى خواهم. اما اگر خواست به سوى خدا حرکت کند، من مزد مى خواهم و آن، دوستى اهل بیت سلام الله علیهم است که در پرتو آن به سوى خدا رهنمون شده، به کمال بار مى یابد. نگا: المیزان، ج 18، صص 43 – 42.
پس مى بینید که حتى محبت به اهل بیت سلام الله علیهم که به انسانها توصیه شده است، براى آن است که در راستاى محبت به اهل بیت، آدمى به قرب پروردگار نایل آید؛ چرا که انسان سعى مى کند با ایجاد محبت آنان، خصلت هاى آنان را در خود جارى سازد تا در اثر آن، محبت به خدا را که حقیقى ترین محبت است، به دست آورد. براى مطالعه بیشتر نگا: محمدرضا کاشفى، آیین مهرورزى، فصل هاى سوم و چهارم.
عاشقان را شادمانىّ و غم اوست دستمزد و اجرت خدمت هم اوست
غیرمعشوق ار تماشایى بودعشق نَبْوَد هرزه سودایى بود
عشق آن شعله ست کاو چون بر فروخت هر چه جز معشوق، باقى جمله سوخت
تیغ «لا» در قتل غیر حق برانددر نگر زان پس که بعد «لا» چه ماند
ماند «الا اللَّه»، باقى جمله رفت شاد باش اى عشقِ شرکت سوز زفت
مثنوى/ 5/590 – 586.
نگا: اصول کافى، ج 3.
محبت رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا سلام الله علیها در همین راستا بود؛ یعنى، پیامبر خدا از آن جا که عاشق خداوند و محو در او بود، هر کس و هر چیزى را که دوستدار خداوند بود و خداوند نیز به او محبت داشت، دوست مى داشت؛ و این محبت نسبت به افرادى مانند حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت على سلام الله علیه در اوج بود؛ چون با چشم دل مى دید که آن دو بزرگوار در چه مرتبه اى از محبت و عشق به خداى متعال اند و حضرت حق نیز تا چه اندازه اى آنها را دوست دارد. حضرت محمد صلی الله علیه و آله مى دانست که تمامى وجود این دو بزرگوار، محو در خداوند عالم است و تمامى نشست و برخاست، قول و فعلشان تنها و تنها براى خدا و رضاى اوست. این دو عزیز، کسانى بودند که سه روز افطارى خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و این اطعام فقط و فقط به خاطر محبت به خدا بود.
نگا: دهر / 9 – 8.
بنابراین، محبت رسول خدا به این محبوبان الهى، تنها و تنها به خاطر محبت به خدا بود، نه مسأله پدر و فرزندى یا زن و شوهرى. محبت او فراتر از این امور ظاهرى و روابط دنیوى بود. عشق او به على و فاطمه و عشق على به فاطمه، از سرِ عشق به خدا بود. کسى که عاشق محبوب باشد، هر چیزى را که محبوب دوست داشته باشد، دوست خواهد داشت و هر چه را محبوب مبغوض دارد، او نیز دشمن خواهد شمرد. حب و بغض معصومان سلام الله علیهم تنها و تنها بر این محور بود و لاغیر؛ و از آن جا که با اشراف علمى و احاطه یقینى که به حقایق عالم داشتند، مى دانستند که حضرت زهرا سلام الله علیها به دلیل پاکى و قداست و اخلاص و عبادت، محبوب خداست؛ به او ارادت ورزیده، سر تعظیم بر آستانش فرو مى آوردند.
دیدم همه پیش و پس، جز دوست ندیدم کس او بود همه او بس، تنها همه او دیدم
آرام دل غمگین، جز دوست کسى مگزین فى الجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم
از آن جا که محبت خدا، محور و اصل تمامى محبت ها است، رسول خدا صلی الله علیه و آله مى فرماید: مرا نیز به جهت دوستى با خدا دوست بدارید، نگا: میزان الحکمه، ج 2، ص 236، ح 3200. که این محبت با چنین رویکردى، سودش عاید خود انسان خواهد شد؛ چنان که در سوره سبأ مى فرماید: صلى الله علیه وسلم قل ما سألتکم من أجر فهو لکم إن أجرى إلا على الله رحمهما الله ؛ سبأ / 47. «بگو مزدى را که درخواست کردم [دوستدارى اهل بیت سلام الله علیهم چیزى است که سودش عاید خود شماست و مزد من جز بر خدا نیست.»
این دوستى کمندى است براى تکامل و اصلاح انسان ها و در واقع، هدف از دوستدارى اهل بیت سلام الله علیهم نیز رهنمون شدن به راه خدا و کامل شدن در این راستا است: صلى الله علیه وسلم قل ما أسئلکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتخذ إلى ربه سبیلارحمهما الله ؛فرقان / 57. «بگو اى پیامبر که از شما بر آن رسالت خویش مزدى نمى جویم مگر این که هر کس بخواهد به سوى خدا راهى بجوید». این آیه با لحن عجیبى خاطرنشان مى سازد که من از کسى که نمى خواهد به سوى خدا رهنمون شود، اجر نمى خواهم. اما اگر خواست به سوى خدا حرکت کند، من مزد مى خواهم و آن، دوستى اهل بیت سلام الله علیهم است که در پرتو آن به سوى خدا رهنمون شده، به کمال بار مى یابد. نگا: المیزان، ج 18، صص 43 – 42.
پس مى بینید که حتى محبت به اهل بیت سلام الله علیهم که به انسانها توصیه شده است، براى آن است که در راستاى محبت به اهل بیت، آدمى به قرب پروردگار نایل آید؛ چرا که انسان سعى مى کند با ایجاد محبت آنان، خصلت هاى آنان را در خود جارى سازد تا در اثر آن، محبت به خدا را که حقیقى ترین محبت است، به دست آورد. براى مطالعه بیشتر نگا: محمدرضا کاشفى، آیین مهرورزى، فصل هاى سوم و چهارم.
عاشقان را شادمانىّ و غم اوست دستمزد و اجرت خدمت هم اوست
غیرمعشوق ار تماشایى بودعشق نَبْوَد هرزه سودایى بود
عشق آن شعله ست کاو چون بر فروخت هر چه جز معشوق، باقى جمله سوخت
تیغ «لا» در قتل غیر حق برانددر نگر زان پس که بعد «لا» چه ماند
ماند «الا اللَّه»، باقى جمله رفت شاد باش اى عشقِ شرکت سوز زفت
مثنوى/ 5/590 – 586.