۱۳۹۳/۰۸/۰۶
–
۱۱۹ بازدید
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتىِ اللَّهُ بِقَوْمٍ یحُِبُّهُمْ وَ یحُِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلىَ الْمُؤمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلىَ الْکَافِرِینَ یجَُاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤتِیهِ مَن یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»
محبت در لغت
در قاموس آمده است: حب: به معناى دوست داشتن است: «یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ» ؛ «آنها را دوست میدارند چون دوست داشتن خدا».
در مفردات آمده است:
«و أَحْبَبْتُ فلانا: جعلت قلبی معرّضا لحبّه، و المحبَّة: إرادة ما تراه أو تظنّه خیرا، و هی على ثلاثة أوجه:
– محبّة للّذة، کمحبّة الرجل المرأة، و منه:«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً» .
– و محبّة للنفع، کمحبة شیء ینتفع به، و منه: «وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ» .
– و محبّة للفضل، کمحبّة أهل العلم بعضهم لبعض لأجل العلم.
روایات تفسیرى
صاحب تفسیر کشاف ضمن تفسیر این آیه، آورده است؛ مرتدان در عهد رسول اکرم صلى الله علیه و آله بوده و گروه هایى از آنها بعد از رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز بوده اند.
آنان که در زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله مرتد شدند عبارتند از:
1. جماعتى از بنى مذحج (یا بنو مدلج) که رئیس آنها ذوالحماربن عبهله بن کعب مى باشد و لقب او اسود بود. او مردى کاهن بود و به سمت یمن رفت و بر آنجا مستولى شد و در آنجا ادعاى پیامبرى کرد و سرانجام به دست فیروز دیلى کشته شد و رسول اکرم صلى الله علیه و آلهدر شب قتلش خبر مرگ وى را به
مسلمین داده بود.
2. جماعتى از بنو حنیفه در یمامه بودند که رئیس آنها مسیلمه کذاب بود که دعوى پیغمبرى کرده بود و نامه اى براى رسول خدا نوشت به این عنوان: نامه اى از طرف مسیلمه رسول خدا به محمد رسول الله؛ همانا زمین نصفش مال من است که رسول خدا هستم و نصف دیگر آن مال شماست که مانند من رسول خدا مى باشید. اما رسول اکرم صلى الله علیه و آله در جوابش نوشت: «این نامه از محمد رسول خدا صلى الله علیه و آله براى مسیلمه کذاب همانا این زمین از آن خداوند تعالى است و به هر بنده اى که بخواهد مى دهد و عاقبت از آن متقین است». و سرانجام وى به دست وحشى قاتل حمزه عبدالمطلب کشته شد.
3. جماعتى از بنواسد که رئیس آنها طلحه بن خویلد بود و ادعاى پیغمبرى کرد که بعد از آن تحت فشار قرار گرفت و به شام گریخت و به آنجا پناه برد و مسلمان شد و دست از نبوت کشید.
اما هفت گروه از مرتدین در عهد ابوبکر بودند که بعد از رحلت رسول اکرم صلى الله علیه و آله اظهار نفاق نموده و هرج و مرج در بین آنها افتاد که باعث مرتد شدن آنها گردید این هفت گروه عبارت از:
1. قبیله غطفان که رئیس آنها قره بن سلمة القشیرى است.
2. بنوسلیم که رئیس آنها فجاءبن عبد یالیل است.
3. جماعتى از بنو تمیم که رئیس آنها زنى بود به نام سجاح بنت المنذر که ادعاى پیغمبرى کرد و شوهرش مسیلمه کذاب بود.
4. جماعتى از کنده که رئیس آنها أشعث بن قیس است.
5. بنو بکربن وائل که رئیس آنها حطم بن زید است.
6. جماعتى از غسان که رئیس آنها جبله بن أیهم است.
7. جماعتى از فزاره که رئیس آنها عبینه بن حصن است.
در روایات زیادى که از طرق شیعه و اهل تسنن وارد شده مى خوانیم که این آیه در مورد على علیه السلام در فتح خیبر، نازل شده است و لذا مى بینیم که پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از عدم توانایى عده اى از فرماندهان لشکر اسلام براى فتح خیبر، یک شب در مرکز سپاه اسلام رو به آنها کرد و فرمود:
«لاعطین الرایة غدا رجلا، یحب اللَّه و رسوله و یحبه اللَّه و رسوله، کرارا غیر فرار، لا یرجع حتى یفتح اللَّه على یده» ؛ «به خدا سوگند پرچم را فردا به دست کسى مى سپارم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند، پى در پى به دشمن حمله مى کند و هیچ گاه از برابر آنها نمى گریزد و از این میدان باز نخواهد گشت، مگر اینکه خدا به دست او پیروزى را نصیب مسلمانان مى کند».
در روایت دیگرى مى خوانیم هنگامى که از پیامبر صلى الله علیه و آله درباره این آیه سؤل کردند دست خود را بر شانه «سلمان» زد و فرمود: «این و یاران او و هموطنان او هستند». و به این ترتیب از اسلام آوردن ایرانیان و کوشش ها و تلاش هاى پرثمر آنان براى پیشرفت اسلام در زمینه هاى مختلف، پیشگویى کرد.
سپس فرمود: «لو کان الدین معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء الفارس» ؛ «اگر دین (و در روایت دیگرى اگر علم) به ستاره ثریا بسته باشد و در
آسمان ها قرار گیرد، مردانى از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت».
و در روایات دیگرى مى خوانیم این آیه درباره یاران مهدى(عج) نازل شده است که با تمام قدرت در برابر آنها که از آئین حق و عدالت مرتد شده اند مى ایستند و جهان را پر از ایمان و عدل و داد مى کنند.
شکى نیست که این روایات که در تفسیر آیه وارد شده با هم تضاد ندارد، زیرا این آیه همان طور که سیره قرآن است یک مفهوم کلى و جامع را بیان مى کند که على علیه السلام یا سلمان فارسى مصداق هاى مهم آن مى باشند و کسان دیگرى که این برنامه ها را تعقیب مى کنند نیز شامل مى شود، هر چند در روایات از آنها ذکرى نشده باشد.
تفسیر آیه
اوصافى که در آیه شریفه آمده بى ارتباط با مضمون آیات قبل؛ یعنى، دوستى با یهود و نصارا نیست، همچون دوست گرفتن آنان و بى ارتباط با علاقه قلبى به آنان نیست. چگونه ممکن است قلبى که این چنین شیفته دشمنان خدا است محبت خدا را در خود جاى دهد با اینکه خداوند فرموده:
«ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ…».
پس با این بیان روشن گردید که آیه شریفه به نحوى متصل به آیات قبل است و در این مقام است که روشن سازد دین خدا از اینگونه مردم نیرنگ باز
بى نیاز است، براى اینکه مردمى که از ترس منافع مادى، خود را در ورطه مخالفت با خدا مى افکنند و با یهود و نصارا دوستى مى کنند، در صراطى قرار دارند که آرام آرام نفاق در دلهایشان رخنه مى کند و قبل از گرفتار شدن به نفاق، مبتلا به بیمارى دل هستند، جماعتى هستند که جمعى از آنان بیمار دلند، باکى ندارند از اینکه با از دست دادن سرمایه دین، دنیا را به دست آورند و آنچه در نزد دشمنان دین از عزت کاذب و مقام هاى دنیایى و فانى سراغ دارند را مقدّم مى دارند بر عزت حقیقى که تنها از آن خدا و رسول او و مؤنین است و به سعادت واقعى خویش که هم شامل زندگى دنیا است و هم آخرت، توجه ندارند.
پس از بحث درباره منافقان، سخن از مرتدانى به میان مى آید که قرآن از قبل پیش بینى کرده است که بعدها عده اى از سست عنصران مسلمان روى برمى گرداندند لذا خداوند به عنوان یک قانون کلى به همه مسلمانان اخطار مى کند: «اگر کسانى از شما از دین خود بیرون روند، زیانى به خدا و آئین او و جامعه مسلمین و آهنگ سریع پیشرفت آنها نمى رسانند، زیرا خداوند در آینده جمعیتى را براى حمایت این آئین برمى انگیزد» «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ».
چشمه محبت در بیابان بغضها
شاید بتوان تمامى احساسات انسانى را به دو بخش اصلى تقسیم کرد:
1. احساس گرایشى (محبت)
2. احساس رانشى (تنفر)
البته همه احساسات و عواطف نزدیک کننده را نمى توان محبت نامید بلکه محبت نوعى گرایش تأثیرگذار است به همین جهت ما نسبت به آب جاذبه داریم ولى نمى توان گفت محبت داریم، و از طرفى همه محبت ها نیز در یک سطح نیست، اما گوهر محبت در هر صورت آدمى را به محبوب نزدیک و نزدیکتر مى کند و در این مسیر نه تنها رنگ، بلکه هویت ویژه به انسان مى دهد، تا جایى که نه زخم زبان ها او را جدا مى کند و نه زخم شمشیر او را از راه محبوب برمى گرداند «…لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئمٍ…» ؛ «از هیچ سرزنشى بیم ندارند».
(…یُسْتَشْهَدُ مَعَکَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِکَ لاَ یَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِید …) ؛ «…درد ضربه آهن را احساس نمى کنند».
نوع محبت انسان و این که به چه چیزى محبت دارد؛ نشانه ارزش وجودى انسان و جهت گیرى زندگى او در دنیا و آخرت است. به همین جهت محبت به اولیاى الهى و به ویژه امام حسین علیه السلامنشانه ارزش وجودى ما و نوع جهت گیرى ها در دنیا و جایگاه ها در آخرت است. لذا مى توان گفت: «محبت ثمره معرفت و سرمایه متابعت است» و شخصیت هرکس را از نوع محبتى که دارد مى توان شناخت.
در روایات از پیامبر صلى الله علیه و آلهآمده:
«افضل الاعمال الحب فى الله و البغض فى الله» . واقعیت محبت به اندازه اى است که عملى شدن اهداف نبوت و تداوم رسالت به محبت و مودت بستگى
دارد.
چنان که در قرآن مى خوانیم:
«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» ؛ «بگو از شما درخواست اجر و مزد ندارم مگر پیوستگى و محبت به خاندانم».
پیام ها
1. مؤن باید به فکر عاقبت خود باشد، چه بسا مؤنانى که مرتدّ شوند «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ».
2. رهبر روشن ضمیر، باید احتمال ارتداد و برگشت پیروان خود را بدهد «مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ».
3. کفر یا ارتداد گروهى از مؤنان، ضربه به راه خدا نمى زند «فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ …».
4. ارتداد، ثمره نداشتن معرفت و محبّت نسبت به دین و خداست «یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ».
5. در راه ایمان و شکستن سنّت ها و عادات جاهلى نباید از سرزنش ها و هوچى گرى ها و تبلیغات سوء دشمن ترسى داشت و تسلیم جوّ و محیط شد «لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ».
6. رفتار مسلمان، نرمش با برادران دینى و سرسختى در برابر دشمن است و هیچ یک از خشونت و نرمش، مطلق نیست «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى
الْکافِرِینَ».
7. فضل خدا تنها مال و مقام نیست، محبّت خدا و جهاد در راه او و قاطعیّت در دین هم از مظاهر لطف و فضل الهى است«ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ».
9. با نوید جایگزینى دیگران، جلو یأس و ترس را بگیرید «مَنْ یَرْتَدَّ» …«فَسَوْفَ یَأْتِی» … «وَ لا یَخافُونَ».
10. دلى که از محبّت خدا خالى شد بیمار و وابسته به کفّار مى شود، ولى دلى که از مهر خدا پر است هرگز وابسته نمى شود «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ» …«یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ».
11. اسلام رو به گسترش است، تنها به ریزش ها نگاه نکنیم به رویش ها نیز نگاه کنیم «مَنْ یَرْتَدَّ» … «یَأْتِی اللَّهُ».
12. پرچم اسلام را در آینده کسانى به دست خواهند گرفت که عاشق خدا و مجاهد و با صلابت باشند «یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» … «أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
13. راه خدا مجاهدت و تلاش مستمر مى خواهد «یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
14. جنگ روانى، در مؤنین واقعى اثرى ندارد «لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ».
آثار محبت به خداوند
1. محبت و دلسوزى نسبت به همه موجودات و مخلوقات خداوند؛
به طورى که همه جمادات، گیاهان و حیوانات از سوى چنین انسانى در امانند. کسى که محبت به خدا دارد به همه مخلوقات حتى کفش و لباس و ماشین و ساختمان با احترام و اهمیت نگاه مى کند و هیچ کدام را ضایع
نمى کند. از نگاه به گل و گیاه لذت مى برد و به حیوانات آزار نمى رساند، و تمام انسان ها را حتى پیروان ادیان دیگر را به عنوان نوع بشر و مخلوق خدا احترام مى گذارد.
چنان که امام على علیه السلام در نهج البلاغه در توصیه به مالک اشتر مى فرمایند: «به همه مردم اجتماع احترام بگذار، زیرا یا انسانى از نوع تو هستند و یا برادرى از دین تو هستند. در مقابل این گروه کسانى هستند که به خداوند محبت ندارند و حتى به گیاه و حیوان هم رحم نمى کنند».
2. محبت قلبى و ارتباط با مؤمنان و اولیاى خدا، نارضایتى درونى و قطع ارتباط با دشمنان خدا؛
انسان هاى وارسته و دوست دار خداوند، بى تفاوت نیستند. و زندگى را براى به هر جهت نمى گذرانند. بلکه زندگى هدفمند و جهت دار دارند و براساس تولى و تبرى زندگى خود را شکل مى دهند.
در روایات نیز آمده: «افضل الاعمال الحب فى الله و البغض فى الله»؛ «برترین اعمال محبت در (راه) خدا و تنفر در (راه) خداست».
3. محبت واقعى دو طرفه است؛
کسانى که دوست دار خداوند و امامان علیه السلام هستند از لطف و رحمت خدا در دنیا و آخرت بهره مند خواهند شد و از هدایت و شفاعت امامان و پیامبر صلى الله علیه و آلهدر دنیا و آخرت بهره مند خواهند شد.
ابن ابى الحدید:
عَلىٌّ حبُّه جُنَّه
قَسیمُ النّارِ وَالجَنَّه
وَصِىُّ المُصطفى حَقا
اِمامُ الاِنْسِ وَالجِنَّه
مقدمه ذکر مصیبت
در این میان محبت به امام حسین علیه السلام، تأثیر شگفت انگیزى نسبت به هدایت در دنیا و شفاعت در آخرت دارد. زیرا که حسین چراغ هدایت و کشتى نجات است.
«ان الحسین مصباح الهدى و سفینه النجاة» .
زمینه هاى محبت امام حسین علیه السلاماز خردسالى در کام همه نوزادان قرار داده شده است.
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
به برکت امام حسین علیه السلام، شرکت در مجالس امام حسین علیه السلام محبت عمیقى نیز در میان عزاداران و شیعیان و یاران امام حسین علیه السلامبرقرار مى شود و همگى به همدیگر نسبت به محبت امام حسین علیه السلام سفارش مى کنند.
ذکر مصیبت حبیب بن مظاهر
نمونه کامل کسانى که به برکت محبت خدا، سالیان طولانى یار و همراه یکدیگر بودند و در لحظات آخر نسبت به محبت امام حسین علیه السلامبه همدیگر سفارش مى کردند؛ حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه دو یار پیر امام حسین علیه السلامبودند بنابر آنچه نقل شده است؛ مسلم بن عوسجه از صحابه پیامبر و مردى شجاع و مقیم کوفه و از جمله کسانى بود که براى
امام حسین علیه السلامنامه نوشت و ایشان را دعوت کرد و هم چنان وفادار بود و بعد از شهادت مسلم بن عقیل با خانواده اش به سوى کربلا حرکت کرد نقل شده وقتى مسلم بن عوسجه در کوفه بود، حبیب بن مظاهر در بازار کوفه او را دید که براى خرید حنا به بازار رفته بود، حبیب به او گفت حسین بن على به کربلا آمده بیا برویم که حنایى به محاسن تو زده شود که تا قیامت رنگش نرود، با همدیگر به سوى کربلا آمدند…
روز عاشورا اول مسلم به میدان رفت… امام حسین علیه السلام و حبیب به بالین او آمدند. حضرت کنار او نشست و فرمود: «رحمک الله یا مسلم»، سپس این آیه شریفه را تلاوت کرد:
«مِنَ الْمُؤمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً» .
حبیب بن مظاهر هم رو به دوست دیرینه خود کرد و گفت: کشته شدن تو براى من خیلى سخت است اما مژده مى دهم که چند لحظه دیگر وارد بهشت خواهى شد.
مسلم در پاسخ گفت: «جزاک الله خیرا».
حبیب گفت: اگر بلافاصله بعد از تو به میدان نمى رفتم دوست داشتم وصیتى بکنى و من به آن عمل کنم.
مسلم، چشمان نیمه باز خود را گشود و در حالى که به سوى امام حسین علیه السلاماشاره مى کرد و گفت: «اوصیک بهذا ان تموت دونه»؛ «وصیت مى کنم که تا آخرین قطره خون دست از ایشان برندارى و مبادا که
بعد از او بمیرى».
حبیب گفت: به خدا سوگند به وصیت تو عمل خواهم کرد. این گونه یاران امام حسین علیه السلام به همدیگر محبت داشتند و سفارش محبت و شهادت در رکاب امام حسین علیه السلام را به همدیگر مى کردند.
مهر تو را به عالم امکان نمى دهم
این گنج پربهاست من ارزان نمى دهم
جان مى دهم به شوق وصال تو یا حسین
تا بر سرم قدم ننهى جان نمى دهم
گر انتخاب جنت و کویت به من دهند
کوى تو را به روضه رضوان نمى دهم