عرف دارای دو ریشۀ لغوی است: الف) امر پسندیده، ب) معرفت و شناسایی.
در اصطلاح فقها به “عادات رفتاری و دیدگاه ذهنی مردم” گفته میشود، اما تعیین حد و مرز و سعه و ضیق دایرۀ آن به نحوۀ استعمال و مورد آن بستگی دارد؛ چون عرف به حسب نحوه و مورد استعمال دارای معانی مختلف است که در اینجا به چند مورد اشاره میکنیم:
- منظور از عرف «همهی مردم» و «عقلا» است و آن در جایی است که نظر به محتوا و حیطۀ مفهومی یا مصداقی واژهای – با قطع نظر از اینکه این لفظ به چه زبانی است- باشد؛ مانند اینکه بگوییم «سفر» در عرف به چه معنا است؟ در اینجا زبان، منطقه، قوم و نژاد خاص مراد نیست. همانطور که واضح است، پیشفرض این نوع عرف، عدم تغییر است؛ چون عقلا از آن جهت که عاقلاند، سیره و ارتکازات ثابتى دارند. خواه در قرن بیستم باشند، خواه در قرون قبل از هجرت، خواه در هند باشند، خواه در ایران و خواه در… زمان و مکان و شرایط هیچکدام در این ارتکاز و سیره تأثیرى ندارد. پس منظور جامعۀ خاص و یا هر نوع تفکر حاکم بر جامعه نیست، تا گفته شود تفکرات حاکم بر جامعه در شرایط مختلف تغییر میکند.
- منظور از عرف «عده و گروه خاصی از مردم» است. و این نیز به حسب موارد کاربرد، متفاوت است؛ مثلا گاهی منظور زبان و نژاد خاص است و آن در جایی است که نظر به معنای لفظ خاص باشد، مثلا بخواهند بدانند لفظ «غنا» به چه معنا است، در اینجا به زبان عربی رجوع میشود. گاهی مذهب و کیش خاصی در نظر است؛ مانند اینکه میگویند نظر عرف در مورد خونی که در بدن حیوان بعد از سر بریدن میماند، چیست؟ روشن است که در اینجا منظور از عرف، جامعۀ مسلمانان است؛ چون کفار هیچ خونی را نجس نمیدانند و این عرف به حسب اختلاف متعلق و مضافالیه آن ممکن است متعدد و مختلف باشد.
راه تشخیص عرف نیز متفاوت خواهد بود؛ چون تشخیص عرف عقلا، عبارت است از به دست آوردن «عادات رفتاری و دیدگاه ذهنی مردم که دارای کلیت و عمومیت و منشأ عقلائی باشد»، و تشخیص عرف متشرعه نیز به دستآوردن «عادات رفتاری و دیدگاه ذهنی مردم که از ایمان مذهبی آنان برخاسته باشد و به همینگونه بقیۀ عرفهای خاص.
در نتیجه، هر چند تشخیص عرف، اختصاصی به مجتهد ندارد، ولی چون در تشخیص آن باید قیودی که در تحقق آن دخالت دارند مد نظر قرار گیرد. بدین جهت اینگونه نیست که هر فردی به راحتی بتواند به طور دقیق عرف را بشناسد، بلکه در بسیاری از موارد نیاز به کارشناسی و دقت است.