۱۳۹۲/۰۴/۱۹
–
۳۰۵۹ بازدید
قرآن براى هدایت همگان به خصوص گمراهان و کافران است؛ پس چرا در برخى آیات گفته شده کافران از هدایت قرآن محرومند و هدایت نمى شوند؟
نخست باید دانست، گاهى کفر و گمراهى به جهت ناآگاهى و نادانى و گاهى به جهت حق ستیزى و هواپرستى است. نوع اول را در اصطلاح «کفر و جهل بسیط» و غیرعمدى و نوع دوم را «کفر و جهل مرکب» و عمدى مى گویند.
گروه اول از طریق آگاهى بر آیات قرآن
هدایت پذیرند؛
اما گروه دوم به سوء اختیار خود حق
ستیزند و آیات قرآن در دل هایشان نفوذ نمى کند. از این رو خواندن قرآن همان گونه که
براى انسان هاى پاک دل، حجاب ها را برمى دارد؛ براى عده اى حجاب است. در این زمینه
خداوند سبحان به پیامبر (صلى الله علیه و آله) مى فرماید:
«وَ إِذا
قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ
بِالاْخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً» [1] ؛
«وقتى قرآن تلاوت مى کنى میان تو و کسانى که به آخرت ایمان ندارند پرده اى پوشیده
قرار مى دهیم».
حجاب گاهى مادى و جسمانى است، (مانند
دیوار، سنگ و پرده) و گاهى معنوى و نامحسوس است (مانند گناه و غفلت که انسان گنه
کار آنها را نمى بیند ولى آنها مانع مشاهده جمال حق مى شود). از این رو امام زین
العابدین (علیه السلام) به پیشگاه خداوند عرض مى کند: «و
انِّک لا تَحتَجب عن خَلقک اِلا أن تحَجبهم الأعمالُ دونک» [2] .
حجاب کفر عمدى، مانع از این است که
کافران، کلام الهى را ادراک کنند. قرآن مى فرماید: «واى به حال منکران! آنان که روز
جزا را تکذیب مى کنند، در صورتى که آن روز را کسى تکذیب نمى کند، مگر ظالمان و
بدکاران ستیزه گر که وقتى آیات ما بر آنها تلاوت شود، گویند: این سخنان افسانه
پیشینیان است! چنین نیست، بلکه ظلم و بدکارى هایشان بر دل هاى آنان غلبه کرده است» [3] .
به همین جهت در آیه اى دیگر مى
فرماید:
«وَ لَوْ
نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتاباً فِی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقالَ
الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ» [4] ؛
«و اگر فرستاده بودیم بر تو کتابى در کاغذى آن را با دست هایشان لمس مى کردند، باز
کافران مى گفتند: این نیست مگر جادوى آشکار».
انسان با تکرار گناه و انس با آن،
گوش شنوایى نسبت به مطالب حق نخواهد داشت. هر بار تکرار گناه، علاقه و شیفتگى به
باطل را دوچندان مى کند و انسان را از فضاى مصلحت دورتر مى کند و در نتیجه به جایى
مى رساند که هر آیت و نشانه حقى را به سخره نیز بگیرد؛ از این رو قلب چنین شخصى از
درک و شهود آیات الهى محروم مى شود. نظیر جسمى که به دلیل بیمارى بهترین میوه هاى
شیرین به کام او تلخ مى آید.
قرآن در این مورد مى فرماید:
«وَ نُنَزِّلُ
مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ
الظّالِمِینَ إِلاّ خَساراً» [5] ؛
«و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى کنیم و ستمگران را جز خسران
و زیان نمى افزاید».
و در آیه دیگر مى خوانیم:
«ثُمَّ کانَ
عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها
یَسْتَهْزِؤنَ» [6] ؛
«پس فرجام آنان که بد کردند، تکذیب آیات خدا شده و آنان کسانى بودند که آیات را
مسخره مى کردند».
گروه اول از طریق آگاهى بر آیات قرآن
هدایت پذیرند؛
اما گروه دوم به سوء اختیار خود حق
ستیزند و آیات قرآن در دل هایشان نفوذ نمى کند. از این رو خواندن قرآن همان گونه که
براى انسان هاى پاک دل، حجاب ها را برمى دارد؛ براى عده اى حجاب است. در این زمینه
خداوند سبحان به پیامبر (صلى الله علیه و آله) مى فرماید:
«وَ إِذا
قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ
بِالاْخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً» [1] ؛
«وقتى قرآن تلاوت مى کنى میان تو و کسانى که به آخرت ایمان ندارند پرده اى پوشیده
قرار مى دهیم».
حجاب گاهى مادى و جسمانى است، (مانند
دیوار، سنگ و پرده) و گاهى معنوى و نامحسوس است (مانند گناه و غفلت که انسان گنه
کار آنها را نمى بیند ولى آنها مانع مشاهده جمال حق مى شود). از این رو امام زین
العابدین (علیه السلام) به پیشگاه خداوند عرض مى کند: «و
انِّک لا تَحتَجب عن خَلقک اِلا أن تحَجبهم الأعمالُ دونک» [2] .
حجاب کفر عمدى، مانع از این است که
کافران، کلام الهى را ادراک کنند. قرآن مى فرماید: «واى به حال منکران! آنان که روز
جزا را تکذیب مى کنند، در صورتى که آن روز را کسى تکذیب نمى کند، مگر ظالمان و
بدکاران ستیزه گر که وقتى آیات ما بر آنها تلاوت شود، گویند: این سخنان افسانه
پیشینیان است! چنین نیست، بلکه ظلم و بدکارى هایشان بر دل هاى آنان غلبه کرده است» [3] .
به همین جهت در آیه اى دیگر مى
فرماید:
«وَ لَوْ
نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتاباً فِی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقالَ
الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ» [4] ؛
«و اگر فرستاده بودیم بر تو کتابى در کاغذى آن را با دست هایشان لمس مى کردند، باز
کافران مى گفتند: این نیست مگر جادوى آشکار».
انسان با تکرار گناه و انس با آن،
گوش شنوایى نسبت به مطالب حق نخواهد داشت. هر بار تکرار گناه، علاقه و شیفتگى به
باطل را دوچندان مى کند و انسان را از فضاى مصلحت دورتر مى کند و در نتیجه به جایى
مى رساند که هر آیت و نشانه حقى را به سخره نیز بگیرد؛ از این رو قلب چنین شخصى از
درک و شهود آیات الهى محروم مى شود. نظیر جسمى که به دلیل بیمارى بهترین میوه هاى
شیرین به کام او تلخ مى آید.
قرآن در این مورد مى فرماید:
«وَ نُنَزِّلُ
مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ
الظّالِمِینَ إِلاّ خَساراً» [5] ؛
«و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى کنیم و ستمگران را جز خسران
و زیان نمى افزاید».
و در آیه دیگر مى خوانیم:
«ثُمَّ کانَ
عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها
یَسْتَهْزِؤنَ» [6] ؛
«پس فرجام آنان که بد کردند، تکذیب آیات خدا شده و آنان کسانى بودند که آیات را
مسخره مى کردند».
پی نوشت ها:
[1] .
اسراء 17، آیه 45.
[2] .
مفاتیح الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى.
[3] .
مطففین 83، آیات 10 – 14.
[4] .
انعام 6، آیه 7.
[5] .
اسراء 17، آیه 82.
[6] .
روم 30، آیه 10.