عصراسلام: متاسفانه جواب هر دو: خیر. کره شمالی تا بحال نتوانسته است از «قدرت موشکی و هستهای خود» قدرت چانهزنی موثری بسازد که از فلاکت بیرون بیاید. گزینه قدرت چانهزنی تا وقتی فعال است که سلاح داشته باشید. غرب هم میگوید سلاحات را بینداز تا تحریمها را لغو کنیم، ولی بعد خلع سلاح میتواند دوباره اعمال کند. پس کره هم سلاح را کنار نمیگذارد. به همین سادگی این استراتژی به نفع هیچ کس نیست، مخصوصا به نفع کره شمالی که مجبور است نگه داشتن قدرت هستهای را به عنوان یک پیروزی برای خودش اعلام کند.
از نظر من قدرت اتمی اینجا مثل مدرکی میماند که میگیری که با ان کار پیدا کنی، ولی کسی با آن به شما کار نمیدهد. توجیه معمول این است که قدرت هستهای برای ما مثل یک چماق است چون در بد محلهای افتادیم و دشمن زیاد داریم. اما به نظر من دوست ساختن از همسایه (و نه دشمن ساختن) دست خود ماست و داشتن چماق برای ما دوست و شریکی نخواهد ساخت.
باز میگوینو: اینها جز چماق حرف دیگری نمیفهمند. چرا اکثر کشورهای دنیا حرف همدیگر را مثل آدم میفهمند و فقط به ما که میرسد زباننفهم میشوند و باید چماق داشته باشیم تا به حرفمان گوش کنند؟ شاید تفاوتی در حرفهایی که ما میزنیم با بقیه هست؟ یا در بیان ما؟
چرا ما از درک همسایگی و برقراری روابط حسنه با آنها عاجزیم و مدام اصرار داریم که همه دنیا را ذیل دیدگاه ارباب و نوکری تعریف کنیم و بگوییم فقط ماییم که به حق هستیم و آزادهایم و هر کس با ماست برادر است و باقی همه نوکر؟
گیریم که هستیم. ثمره این آزادگی برای ما چه بوده؟ آیا در مجامع بینالملل و در نگاه دنیا ما مردمی قدرتمند، مورد احترام و آزاد دیده میشویم؟ یا اینجا هم باید بگوییم تقصیر آنهاست که شعور ندارن ما را بفهمند و آنها ملاک نیستند؟ آزادگی و عزتی که دنیا باید درک کند ولی نمیکند دقیقا چه هست؟ آیا ما محکوم هستیم به انتظار معجزه نشستن برای لغو تحریمها؟
گیریم این انتخابات ریاست جمهوری هم پشت سر گذاشتیم که معلوم است میآید و میرود. بعد آن چی؟ همینطوری خواهیم بود؟ چشمانداز ما در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده چیست؟ به کدام سمت میرویم؟ ایران چقدر روی سرنوشت خود در آینده اثرگذاری و کنترل دارد؟ چطور میخواهیم از این گودال بزرگ خارج بشویم؟ باید بنشینیم و دعا کنیم آمریکا سرنگون شود؟ به نظرم مهم است که ما بدانیم به کدام طرف میرویم.
به شدت متنفرم از این که بنشینیم کشورمان نابود شود به این امید که حکومت فعلی هم باهاش از بین برود. این احمقانهترین گزینه موجود است که اغلب از زبان خارجنشینها میشنویم چون جای آنها امن است.کسی که بیمار میشود با نارنجک «خوب نمیشود» بلکه خودش هم از هستی ساقط میشود. ما محکوم به یافتن علاج بیماری هستیم. مرگ راه حل نیست.
جمعبندی:
هستهای برای چه؟
تحریم کی میره؟
کی با دنیا دوست میشیم؟
جایگاه ما در دنیا کجاست؟
به کدام سو قرار است برویم؟
علی نورانی