۱۳۹۳/۰۸/۲۹
–
۲۲۰ بازدید
در مورد مدیریت سیاسی از منظر اسلام توضیح دهید؟
مدیریت اسلامى شیوه اى از مدیریت است که تمامى افراد یک مجموعه را به صورت انسانهاى مسئول و متأثر از ارزشها با جهت دهى نظام ارزشى اسلام در نظر می گیرد . وجه تمایز مدیریت اسلامى از دیگر نظام ها در نظام ارزشى است که نشأت گرفته از جهان بینى الهى مى باشد. این جهان بینی کل جهان هستى را به صورت مجموعه اى هماهنگ و هدفدار مى بیند که سنت هاى ربوبى بر آن حاکم است. در این نوع اداره جامعه، شرافت انسانى مد نظر است و قواى نباتى و حیوانى در واقع، زمینه ساز رشد انسانى و کمال معنوى و ابزارهایى براى رسیدن به درجات بلند و سعادت جاودانى است . بنابراین، باید در تعیین اهداف و خط مشى هاى سازمان، اصالت را به ارزش هاى معنوى داد . به این معنا که اسلامى بودن سازمان اقتضا دارد در حیطه فعالیت آن، اهداف معنوى و هنجارهاى مربوط به آن رعایت شده و نه تنها تأمین منافع مادى موجب پایمال کردن مصالح انسانى نشود، بلکه حتى المقدور سعى بر این باشد که منافع مادى در جهت مصالح انسانى و مقدمه اى براى توسعه و تعمیق بینش هاى الهى و ترویج شعائر اسلامى قرار گیرد. در مدیریت اسلامى، نگرش الهى وجود دارد یعنى به انسان با این دید نگریسته مى شود که وى لایق کرامت انسانى بوده و مستعد رسیدن به قرب الهى و نیل به مقام جانشینى خدا است. از آنجا که هدف مدیریت اسلامى هدایت و رشد انسان ها است، مدیر اسلامى به فراخور افراد سازمان خویش، پیوسته در پى آن است که همگام با پیشرفت مادى مؤسسه و فراهم شدن امکانات مادى براى کارکنان، به رشد و تعالى معنوى افراد سازمان نیز بیندیشد . در نظام مدیریت اسلامى، انسان مسئول اعمال خویش است در حالى که در نظام هاى دیگر، مانند حربه اى تلقى می شود که به انسان قدرت مى دهد تا در عرصه تمایلات شخصى خویش کوشش نماید و به اهداف شخصى و سازمانى خود دست یابد. در نظام مدیریت اسلامى، بیشترین اهمیت به مهارت ارتباط با خدا داده مى شود که تقوا نامیده مى شود. حتى ارزش و مقام هر کس با تقوا ارزیابى مى گردد و با ارزشترین افراد با تقواترین آن ها شمرده مى شوند، اگر مدیر مهارت ارتباط با خدا را داشته باشد خروج از مشکلات برای وی آسان و سهل شده و بهتر مى تواند از مشکلات رهایى یابد . انسان در آینه ارتباط، هم نیازمند رابطه با خداست وهم خلق خدا. مدیران نیز در هرم سازمان اسلامى نیاز به هر دو مهارت دارند. شک نیست که مدیر با داشتن مهارت دوم، مى تواند استعدادها و منابع انسانى را جذب کرده و موجب حل معضلات اجتماعى گردد. با توجه به برقرارى ارتباط و وابستگى قوام اجتماع به آن، دارا بودن توانایى انسانى براى مدیران ضرورى است. نیاز به مردم، اصلى است که یک مدیر باید پیوسته به آن توجه داشته و طورى عمل کند که بتواند از امکانات آنها بهره ورى نماید . سایر مهارتها نیز با اندک تفاوتى در مراحل بعدى قرار مى گیرند، اگرچه بعضى مواقع به مهارت فنى اهمیت داده مى شود و گاهى نیز مهارت ادراکى ارزش می یابد. در نظام مدیریت اسلامى نیز اگر چه انسان محور است، اما فقط انسان عامل کلیدى نیست، بلکه رضایت عموم مردم، اعم از افراد درون مؤسسه یا اشخاص مرتبط با آن نیز عامل کلیدى سازمان محسوب می شود، به عبارت دیگر رضاى حق تعالى، که در خشنودى رعیت نهفته شده، عامل بسیار مهمى است که در بستر جامعه باید به اندیشید. و بالآخره اینکه در مدیریت اسلامی آنچه مهم است، اینکه همه مدیران و برنامه ریزان در عرصه هاى مختلف – در عین استفاده از بهترین و کارآمدترین شیوه هاى علمى – همواره باید ارزش هاى دینى را پاس دارند و هنجارهاى شریعت را همراه با نوآورى هاى علمى به کار بندند. براى روشن تر شدن مطلب، باید توجه داشت که هر جامعه اى آرمان ها، اهداف و ارزش هایى دارد. این آرمان ها و ارزش ها، در عرصه علم (به معناى Science) مشخص نمى شود؛ بلکه امورى فراعلمى است. از طرف دیگر «علم»، مى تواند شیوه ها و روش هاى رسیدن به اهداف و آرمان ها را به انسان بیاموزد. بنابراین اینکه چه آرمانى را برگزینیم؛ مثلاً آیا آرمان و هدف ما سعادت دنیوى و اخروى انسان باشد؛ یا تنها به دنیا بیندیشیم؟ آیا تعالى و تکامل انسان را هدف اساسى قرار دهیم؛ یا لذت و بهره مندى از حیات مادى را؟ آیا در جست و جوى برقرارى عدالت در جامعه باشیم؛ یا اصالت را به آزادى افراد بدهیم؟ هیچ یک از این امور، علمى نیست و دانش تجربى، پاسخى براى آن ندارد؛ اما هر کدام که برگزیده شود، دانش بشرى تا حدى مى تواند راه رسیدن به آنها را بیاموزد. از طرف دیگر، اگر گزیده ما «خیر دو جهان» و هدف اساسى ما «تعالى و تکامل انسان» باشد؛ طبیعى است که براى رسیدن به آن به منابع فراعلمى – چون معرفت وحیانى – حاجت بیشترى خواهد بود و ارزش هاى بیشترى، براى تنظیم مناسبات این جهانى و آن جهانى به کار خواهد آمد. در عین حال علم نیز در این عرصه، روش هایى را فراروى انسان مى گذارد؛ لیکن گزینش روش هاى پیشنهاد شده از سوى علم، باید متناسب و همساز با ارزش ها و اصول پذیرفته شده در دین باشد. ( براى آگاهى بیشتر ر.ک: 1. اخلاق کارگزاران، عبدالله جوادى آملى، مرکز نشر فرهنگى رجاء 2. مدیریت اسلامى، محمدحسن نبوى، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، حوزه علمیه قم. 3. سیماى کارگزاران على بن ابى طالب(ع)، على اکبر ذاکرى، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم. 4. پیش نیازهاى مدیریت اسلامى، محمدتقى مصباح یزدى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره)، 1376. 5. حوزه و دانشگاه (کتاب سوم)، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه. 6. سیرى کوتاه در مدیریت اسلامى، سید محمود حسینى سیاهپوشى، نشر جهاد دانشگاهى، 1362. 7. مدیریت رشد در آینه اندیشه ها، طاهره مسلمى زاده، مشهد، نشر تاسوعا. 8. مدیریت علمى مکتبى از دیدگاه اسلام، عباسعلى اخترى، سازمان تبلیغات اسلامى، 1369. 9. بررسى مدیریت اسلامى، پیام صادق، ش 29 و ش 31، نشر دانشگاه امام صادق(ع)، 1376. 10. نظام ارزشى و مدیریت اسلامى، ماهنامه ى بصائر، س 3، 1375. 11. اخلاق مدیریت در اسلام، محمدمحمدى رى شهرى، نشر مؤسسه مطالعات و پژوهش هاى سیاسى. 12. مدیریت اسلامى، مجله ى پاسدار اسلام، ش 70 و 71. 13. دانش مدیریت، ش 6 و 7، نشر دانشگاه تهران، 1368. 14. فقه مدیریت، عباسعلى براتى، نشر کنگره شیخ انصارى، 1371. 15. نگرشى بر مدیریت اسلامى، سید رضا تقوى دامغانى، نشر سازمان تبلیغات اسلامى، 1368. 16 .سکولاریسم، بحث مدیریت علمى و مدیریت فقهى.)
ر.ک:
http://siasi.porsemani.ir
ر.ک:
http://siasi.porsemani.ir