۱۳۹۲/۰۳/۱۱
–
۳۲۰ بازدید
باسلام در یکی از حکمتهای نهج البلاغه آمده اولین مرحله از جهاد که در آن باز میمانید جهاد با دستانتان و سپس جهاد با زبان و بعد جهاد با قلب است چرا؟
مولای متقیان علی علیه السلام مراتب امر به معروف و نهی از منکر را به دست، زبان و قلب تسرّی میدهد. ایشان کمترین مرتبة نهی از منکر را انکار قلبی آن میدانند، که اگر انسان مؤمن در این مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر نباشد موجودی وارونه میشود. اهمیت این دو ضرورت الهی تا آنجاست که بدون امر به معروف و نهی از منکر، ضد ارزشها در جامعه جایگزین ارزشها میشوند:
إِنَّ أَوَّلَ مَا تُغْلَبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْجِهَادِ الْجِهَادُ بِأَیْدِیکُمْ ثُمَّ بِأَلْسِنَتِکُمْ ثُمَّ بِقُلُوبِکُمْ فَمَنْ لَمْ یَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَلَمْ یُنْکِرْ مُنْکَراً قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلاهُ أَسْفَلَهُ وَأَسْفَلُهُ أَعْلاه . (نهج البلاغه، حکمت 375.)
اولین مرحله از جهاد که در آن باز میمانید، جهاد با دستانتان، سپس جهاد با زبان، و آن گاه جهاد با قلبتان میباشد. پس کسی که با قلب معروفی را ستایش نکند و منکری را انکار نکند، قلبش واژگون گشته، بالای آن پایین و پاییــن او بالا قرار خــواهد گرفت (معکوس و وارونــه میشود).
بنابراین از نگاه امیر مؤمنان علیه السلام جامعه سالم دینی جامعهای است که در آن امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک فریضه حاکم باشد. به بیان دیگر اگر دل، زبان و قلب بذر معروف و نهی از منکر را در جامعه نباشند و دست کم در دل انکار منکر و علاقه به معروف را نشان ندهند، آن جامعه وارونه خواهد شد. یعنی ارزشها جـای خــود را به ضد ارزشها میدهند. فاسقــان آقای مردم شده و خادمان از میدان خارج میشوند.
به همین جهت امام علی علیه السلام در تأکیدی دوباره فرمودند:وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَالْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ عِنْدَ الأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ إِلاَّ کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ. (همان، حکمت 374.) و تمام کـارهای نیکو، و جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر، چون قطرهای بر دریای مواج و پهناور است.
ایشان با عنایت به ضرورت این دو واجب مهم، اعتقاد دارد اگر کسی این فریضة الهی را فراموش کند مانند مردهای در بین زندگان است:
مَنْ تَرَکَ إِنْکَارَ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَیَدِهِ وَلِسَانِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ فِی الأَحْیَاءِ. (جامع السعادات، ج 2، ص 235.) هر کسی انکار منکر را به دل و دست و زبان ترک کند، همانند مردهای بین زندگان است.
در اینباره، حتی عبادت فردی و گوشهگیری انسان موجب نجات او نمیشود. در حکایتی آمده که خداوند دو فرشته را مأمور کرد تا شهری را ویران کنند. وقتی به آنجا رسیدند، مردی را دیدند که خدا را میخواند و تضــرّع میکند. یکی از آن دو فرشته به دیگری گفت: «این دعاکننده را نمیبینی؟ گفت: «چرا، اما امر خدا باید اجراء شود. اولی گفت: «نه، از خدا بپرسیم. به خداوند عرض کردند: «در این شهر بندهای تو را میخواند و گریه میکند، آیا عذاب را نازل کنیم؟ حق تعالی فرمود: «امری که دادم انجام دهید. آن مرد هیچگاه برای امر من رنگش تغییر نکرده و از کارهای نامناسب مردم خشمگین نشده است. (همان، ص231.)
إِنَّ أَوَّلَ مَا تُغْلَبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْجِهَادِ الْجِهَادُ بِأَیْدِیکُمْ ثُمَّ بِأَلْسِنَتِکُمْ ثُمَّ بِقُلُوبِکُمْ فَمَنْ لَمْ یَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَلَمْ یُنْکِرْ مُنْکَراً قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلاهُ أَسْفَلَهُ وَأَسْفَلُهُ أَعْلاه . (نهج البلاغه، حکمت 375.)
اولین مرحله از جهاد که در آن باز میمانید، جهاد با دستانتان، سپس جهاد با زبان، و آن گاه جهاد با قلبتان میباشد. پس کسی که با قلب معروفی را ستایش نکند و منکری را انکار نکند، قلبش واژگون گشته، بالای آن پایین و پاییــن او بالا قرار خــواهد گرفت (معکوس و وارونــه میشود).
بنابراین از نگاه امیر مؤمنان علیه السلام جامعه سالم دینی جامعهای است که در آن امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک فریضه حاکم باشد. به بیان دیگر اگر دل، زبان و قلب بذر معروف و نهی از منکر را در جامعه نباشند و دست کم در دل انکار منکر و علاقه به معروف را نشان ندهند، آن جامعه وارونه خواهد شد. یعنی ارزشها جـای خــود را به ضد ارزشها میدهند. فاسقــان آقای مردم شده و خادمان از میدان خارج میشوند.
به همین جهت امام علی علیه السلام در تأکیدی دوباره فرمودند:وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَالْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ عِنْدَ الأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ إِلاَّ کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ. (همان، حکمت 374.) و تمام کـارهای نیکو، و جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر، چون قطرهای بر دریای مواج و پهناور است.
ایشان با عنایت به ضرورت این دو واجب مهم، اعتقاد دارد اگر کسی این فریضة الهی را فراموش کند مانند مردهای در بین زندگان است:
مَنْ تَرَکَ إِنْکَارَ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَیَدِهِ وَلِسَانِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ فِی الأَحْیَاءِ. (جامع السعادات، ج 2، ص 235.) هر کسی انکار منکر را به دل و دست و زبان ترک کند، همانند مردهای بین زندگان است.
در اینباره، حتی عبادت فردی و گوشهگیری انسان موجب نجات او نمیشود. در حکایتی آمده که خداوند دو فرشته را مأمور کرد تا شهری را ویران کنند. وقتی به آنجا رسیدند، مردی را دیدند که خدا را میخواند و تضــرّع میکند. یکی از آن دو فرشته به دیگری گفت: «این دعاکننده را نمیبینی؟ گفت: «چرا، اما امر خدا باید اجراء شود. اولی گفت: «نه، از خدا بپرسیم. به خداوند عرض کردند: «در این شهر بندهای تو را میخواند و گریه میکند، آیا عذاب را نازل کنیم؟ حق تعالی فرمود: «امری که دادم انجام دهید. آن مرد هیچگاه برای امر من رنگش تغییر نکرده و از کارهای نامناسب مردم خشمگین نشده است. (همان، ص231.)