خانه » همه » مذهبی » مراجع تقلید در عصر غیبت

مراجع تقلید در عصر غیبت


مراجع تقلید در عصر غیبت

۱۳۹۵/۰۶/۲۵


۹۷۱ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - مراجع تقلید در عصر غیبتدر پاسخ این سؤال، بیان چند نکته بایسته است:

یکم. امامان معصوم (علیهم السلام) ، در دوران حضور خود، یکى از مهم ترین وظایف و مسئولیت هاى خود را به انجام رساندند و غیبت و پنهان زیستى امام عصر(عج)، اشکال و خللى در انجام این وظیفه، وارد نکرده است. این وظیفه مهم و بنیادین، عبارت است از «تبیین دین» به گونه اى که دین مصون از تحریف بماند.

امامان معصوم (علیهم السلام)  در طول حیات خود، با انجام سه عمل و برنامه، جلوى تحریف دین را گرفتند :

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - مراجع تقلید در عصر غیبتدر پاسخ این سؤال، بیان چند نکته بایسته است:

یکم. امامان معصوم (علیهم السلام) ، در دوران حضور خود، یکى از مهم ترین وظایف و مسئولیت هاى خود را به انجام رساندند و غیبت و پنهان زیستى امام عصر(عج)، اشکال و خللى در انجام این وظیفه، وارد نکرده است. این وظیفه مهم و بنیادین، عبارت است از «تبیین دین» به گونه اى که دین مصون از تحریف بماند.

امامان معصوم (علیهم السلام)  در طول حیات خود، با انجام سه عمل و برنامه، جلوى تحریف دین را گرفتند :

الف. سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله)  را آن گونه که بود، بیان کردند.

ب. روش فهم دین از کتاب و سنت (اجتهاد) را آموزش دادند.

ج. کسانى را که صلاحیت چنین فهمى دارند، به مردم معرفى کرده و آنان را در زمان غیبت به این افراد ارجاع دادند.

فلسفه غیبت امام زمان(عج)، چه آزمایش انسان باشد و چه عدم قابلیت امت براى امامت معصوم و… در این نکته فرقى نمى کند که وظیفه شیعیان در زمان غیبت، عمل به دستورات و تعالیم اسلام است و این دین نیز روش خاصى را در شناخت فروع و آموزه هاى اسلام (اجتهاد و تفقّه) آموزش داده است. در واقع مسیر درست شناخت احکام اسلام، همین راه است و خود مجتهد و مقلّدان او، احکام اسلام را از همین راه مى شناسند.

مشکلى که شاید در این زمینه پدید آید – و شاید این پرسش نیز درباره همین مشکل باشد – این است که فقیه، مصون از خطا نیست و ممکن است در استنباط حکم شرعى از قرآن و سنت و عقل و یا در رهبرى و زعامت امت خطا کند. آیا همین امکان خطاى او، باعث نمى شود، وجود امام معصوم (علیه السلام) ، ضرورى باشد و غیبت آنان، خلاف فلسفه اصلى امامت باشد؟!

در پاسخ به این پرسش در ابتدا باید دانست که خطا دو گونه است.

1. خطاهاى فاحش و روشنى که حد اقل براى عموم کارشناسان مسائل دینى، سیاسى و اجتماعى، بطلان آن روشن است. کسى که مرتکب چنین خطاهایى شود، شایستگى جانشینى امام و رهبرى امت را ندارد.

2. خطاها و اشتباهات پیچیده و کار شناختى که در میان کارشناسان نیز بطلان آن چندان روشن نیست و معمولاً مورد اختلاف آرا و نظرات است. در این صورت نمى توان با قاطعیت حکم کرد که نظر کدام یک صحیح است ؛ زیرا هرکس بر اساس مبانى پذیرفته شده خود حکم مى کند… در چنین مواردى، باید یک رأى ملاک عمل قرار گیرد.

تردیدى نیست که تنها، امام معصوم، مصون از خطا است و دیگران، به هر حال درصدى از خطا را دارند ؛ ولى در عین حال باید گفت، مراجع تقلید، کارشناسان دین هستند و در فهم و دریافت احکام دینى، به همان شیوه اى عمل مى کنند که معصومان آموزش داده اند ؛ یعنى، در استنباط احکام شرعى، به منابعى تکیه مى کنند که معصوم (علیه السلام)  آن را معرفى کرده و نیز طبق قواعدى، احکام را به دست مى آورند که خود پیشوایان معصوم، به عنوان راه کار بیان کرده اند.

وقتى مجتهد جامع شرایط، بر اساس منابع اصیل دینى و راه کارهاى مورد تأیید امامان، احکام و وظایف دینى را استخراج و بیان کرد، نزد خداوند، مأجور و معذور است ؛ یعنى، هم داراى اجر و پاداش است و هم به فرض خطا و اشتباه، معذور خواهد بود و عذرش پذیرفته شده است. همچنین کسانى که بر اساس احکام او عمل کرده و احیانا به خطا رفته اند، هم به اجر و ثواب مى رسند و هم معذور خواهند بود. این مطلب هم پشتوانه عقلى دارد و هم دلیل نقلى.

دوّم. محرومیت از معصوم و هدایت مستقیم او، به هر حال پیامدهایى دارد ؛ ولى این محرومیت به سبب کوتاهى خود مردم است ؛ یعنى سوء اختیار مردم و خوى عصیان گرى مردم، علت غیبت و محرومیت آنان از علم و هدایت هاى او، است و تا زمانى که چنین وضعیتى وجود دارد، ظهور امام (علیه السلام)  نیز همواره به تعویق خواهد افتاد، چنان که خواجه تعبیر مى کند: وجوب ظهور، ملازم با زوال سبب است.«و الظهور یجب عند زوال السبب»[1].

سوّم. دین اسلام، شامل بخش هاى مختلفى، از جمله: عقاید، اخلاق و احکام است و آنچه در سؤال مطرح شده (احتمال خطاى مراجع تقلید)، مربوط به بخش احکام شرعى است ؛ آن هم در مسائل فرعى شرعى ؛ نه در احکام کلى که نزد همه، مورد اتفاق است و هیچ اختلافى در آن نیست. بنابراین هم در صد خطا کم است و هم محدوده و گستره آن.

با این حال امام زمان(عج) – هر چند دخالت مستقیمى در مسائل ندارد – حافظ معارف و آموزه هاى دین اسلام و جامع همه دانش ها و علوم است ؛ یعنى، از آنجا که میراث علمى تمام پیامبران و امامان در نزد ایشان است، آن حضرت حامل این علوم بوده و همه آنها را حفظ مى کند تا در زمان ظهور به همه مردم بیاموزد. در موارد لزوم نیز گوشه اى از این معارف و دانش را، به بزرگان و علما یاد مى دهد و مشکلات علمى و فقهى آنان را حل مى کند.

صاحب مفتاح الکرامة (سید جواد عاملى) نیز نقل مى کند : شبى استادم سید بحرالعلوم، از دروازه شهر نجف بیرون رفت و من نیز به دنبال او رفتم تا وارد مسجد کوفه شدیم. دیدم آن جناب، به طرف مقام حضرت صاحب الامر رفت و با شخصى (امام عصرعج)، گفت و گویى کرد. از جمله اینکه سؤالى پرسید و او در جواب فرمود : «در احکام شرعى، وظیفه شما عمل به ادلّه ظاهرى است و آنچه از این ادلّه به دست مى آورید، همان را باید عمل کنید و شما مأمور به احکام واقعیه نیستید»[2].

توجه به این نکته ضرورى است که مرجعیت فقیه با کفایت و جامع شرایط، بهترین فرض ممکن در غیبت امام معصوم است. به همین دلیل نهاد مرجعیت در  متن تعلیمات دین (قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله)  و امامان معصوم (علیهم السلام) ) و سیره آنان، مطرح بوده است و آنان عملاً نهاد مرجعیت را در جامعه اسلامى تأسیس و عینیت بخشیده و مشکل و معضل جامعه اسلامى در عصر غیبت تا حدود زیادى برطرف کرده اند و شیعه به برکت چنین نهادى، در طول تاریخ پرپیچ و خم و با بدترین شرایط اجتماعى و حکومتى، در بهترین وضعیت فکرى، علمى و سیاسى قرار داشته است. آیات مربوط «تفقّه و انذار» و «سؤال از اهل ذکر»، خط کلّى شریعت را در فهم و فراگیرى، احکام دین از متخصصان مطرح کرده است. روایات وارده از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز علما را وارثان انبیا دانسته و فقها را امانت داران پیامبران و حاکمان بر مردم قرار داده است.

روایات منقول از معصومین (علیهم السلام)  نیز لزوم تقلید از فقها و مرجعیت علمى و دینى آنان را یاد کرده و آنان را حاکم و حجت بر مردم قرار داده است و عملاً مردم را بر همین مسلک تربیت نموده و بزرگ ترین مشکل عصر غیبت را، چاره اندیشى کرده است.

پی نوشت ها

______________

[1]. رساله امامت، ص 25 ؛ به نقل از : نظام سیاسى و دولت در اسلام، ص 199.

[2]. ر.ک : تلاش گر پنهان، ص 136 و 137 ؛ میر مهر، ص 60 و 61 به نقل از : قصص العلما، ص 173.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد