۱۳۹۸/۱۱/۲۹
–
۱۰۰۵ بازدید
سلام. ممنون میشم مراحل خودشناسی اسلامی رو برام بنویسید واینکه چندکتاب خوب و روان که براعموم قابل فهم معرفی کنید. تشکر
پرسشگر گرامی ، خودشناسی به دو قسم نوعی و شخصی تقسیم می شود:
1. خودشناسی نوعی یا انسان شناسی
اولین مرحله خودشناسی، خودشناسی نوعی یا انسان شناسی است، بدین معنا که انسان مقام واقعی خویش را درک کند، بداند که در معرفت میتواند بر فرشتگان پیشی بگیرد، بداند که او آزاد و مختار و مسؤول خویشتن و مسؤول افراد دیگر و مسؤول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است. بداند که او امانتدار الهی است، بداند که برحسب تصادف، برتری نیافته است تا استبداد بورزد و همه چیز را برای شخص خود تصاحب کند و مسؤولیت و تکلیفی برای خویشتن قائل نباشد.(1)
برای موجودی که به صورت فطری خود را دوست دارد، کاملا طبیعی است که به خود بپردازد و درصدد شناختن کمالات خویش و رسیدن به آنها باشد. از این رو خودشناسی، نیازی به دلیلهای پیچیده عقلی و نقلی ندارد. غفلت از این حقیقت و سرگرم شدن به چیزهایی که در کمال و سعادت آدمی موثر نیست، امری غیر طبیعی و انحرافآمیز است که باید علتش را جستجو کرد و راه سلامت و نجات از آن را شناخت، همةتلاش های انسانی برای تامین لذایذ و خوشی های وی انجام میگیرد، پس خود شناسی انسان و کمالاتی که ممکن است در مسیر او قرار بگیرد، بر همة مسائل مقدم است. تا آنجایی که بدون شناخت حقیقت انسان و ارزش واقعی او، دیگر بحث ها بیهوده و بی پایه است.(2) در این زمینه کتاب مستقلی تالیف شده است که برای اطلاع، لازم است به آن رجوع شود.
2. خودشناسی شخصی
دومین مرحله خودشناسی، خودشناسی شخصی یا فردی است که در آن فرد به ویژگی های خاص خود می پردازد. شناختن نقاط قوت و ضعف درونی خود و استعدادها و توانایی ها عمده مسایلی است که در این مرحله از خودشناسی بدان پرداخته می شود. خودشناسی شخصی که در این کتاب بدان پرداخته ایم، شرط ورود به خودسازی و سلوک دینی است.
توضیح بیشتر:
انسان شناسی علمی است که درباره شناخت خود حقیقی و اصیل انسان که همان روح او است سخن می گوید، در مقابل خود ابزاری انسان که بدن او است. در اصطلاح یعنی شناختن انسان از آن نظر که دارای استعدادها و نیروهایی برای تکامل انسانی می باشد. مصباح یزدی، محمد تقی؛ خودشناسی برای خودسازی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۸، چاپ اول، ص۶۶.مقصوداز خود شناسی در مباحث اخلاقی ، معرفت به خود حقیقی است، خودی که شناخت آن زمینه ورود به مرحله خود سازی را فراهم می آورد . شناختی که مقدمه سیر و سلوک انسان در مسیر کمال خود است. آن حقیقت ثابت و پایداری که در طول زندگی دنیایی همراه ماست و باعث ثبات شخصیّت و هویّت شخصی انسان می شود همان روح و بُعد فرامادّی انسان می باشد که در واقع انسانیّت انسان به آن بستگی دارد.خداوند به خاطر جنبه مجرّد و روح ملکوتی انسان بود که به فرشتگان دستور سجده و کُرنش در برابر او را داد؛
«فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ»؛ حجر (15)، آیه 29..
دستیابی انسان به جایگاه برتر «خلافت الهی» و «دریافت و تعلیم اسماء الهی» به خاطر بهره مندی او از ظرفیت ویژه ای بود که در او به ودیعت گذاشته شده بود.
انسان به خاطر آن روح و دم الهی بود که بار امانت الهی و مسئولیّت تکالیف خداوند را بر دوش کشید، در حالی که آسمان و زمین و کوه ها از تحمل آن سرباز زدند احزاب، آیه 72..
آن حقیقت زنده و آگاهی که پس از مرگ انسان به جهان برزخ و سپس به عالم آخرت منتقل می شود و پاسخگوی عملکرد و رفتار انسان می باشد همان خود واقعی و روح انسان است.
. امّا بسیاری «تن پروری» ولذت های جسمانی را هدف نهایی و مطلوب اصلی خویش پنداشته و آن را با «من» و هویّت انسانی خود اشتباه می گیرند و در نتیجه تمام تلاش و همّت خود را در راستای رشد و بالندگی و فربهی «تن» مصروف ساخته و از رشد و کمال «من» حقیقی خود باز می مانند.
موضوع خود شناسی ، به معنای دقیق کلمه، عنوان “نفس” است ، ولی باید توجه نمود که این عنوان دو گونه کاربرد دارد، هنگامی که به صورت تنها استعمال می شود، شامل تمام شئون بعد مجرد انسانی( نفس، عقل، قلب، روح) می شود و هنگامی که در کنار سایر واژه ها به کار می رود، به شان خاصی از بعد مجرد انسان دلالت دارد، شان خاصی از نفس که ماموریتش مدیریت قوای طبیعی و حیات این جهانی انسان است.
خود شناسی، شناختن بعد مجرد انسانی است از آن نظر که دارای استعداد ها و نیروهایی برای رسیدن به کمال و قرب الهی است، نیروهایی که در مجموع قوای “ادراکی و تحریکی” او را سامان می دهند. همچون عقل، فطرت، غریزه، امیال نفسانی،اراده ، اختیار، عاطفه و مانند آن.
انسان در ابتدای تکوین و پیدایش تنها جنبه مادی دارد و تمام توجهش به رشد بدنی و زندگی مادی خود است و لذا با عالم ماده انس می گیرد و از جنبه های روحانی و حقیقت خود غافل می شود. خودشناسی مسیر زندگی انسان را از پرداختن صرف به جنبه های بدنی و ظاهری زندگی باز می دارد و او را متوجه بعد روحانی خود و عوالم تجردی هستی می کند.
اغلب انسان ها از حقیقت روحانی خود غافل اند و لذا زندگی روحانی و تجردی ندارند و به کمال نمی رسند. خودشناسی انسان را بیدار می نماید و به او می آموزد که ای انسان تو ماده و بدن نیستی و نباید تمام عمر خود را صرف پرداختن به نیازهای مادی خود کنی، بدن ابزار زندگی موقت دنیوی تو در جهت کمال روح است، تو روحی و باید حقیقت روحانی خود را بشناسی و با کمال و نقص و نیازهای آن آشنا شوی.
کسانی که در مسیر کمال انسانی قرار می گیرند و به مراتب بالای انسانیت می رسند، همگی از خودشناسی برخوردارند.
” خود ” همان چیزی است که ” روح الهی ” نامیده می شود و با شناختن آن انسان احساس شرافت و کرامت و تعالی می کند و خویشتن را از تن دادن به پستیها برتر می شمارد، به قداست خویش پی می برد ، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی و ارزش پیدا می کند .
خودشناسی به معنی این است که انسان مقام واقعی خویش را در عالم وجود درک کند ، بداند خاکی محض نیست ، پرتوی از روح الهی در او هست ، بداند که در معرفت می تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد ، بداند که او آزاد و مختار و مسؤول خویشتن و مسؤول افراد دیگر و مسؤول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است ( او شما را از زمین بیافرید و عمران آن را از شما خواست ) هو أنشأکم من الارض و استعمرکم فیها »( هود / 61 )بداند که او امانتدار الهی است ، بداند که بر حسب تصادف ، برتری نیافته است تا استبداد بورزد و همه چیز را برای شخص خود تصاحب کند و مسؤولیت و تکلیفی برای خویشتن قائل نباشد . انسان در قرآن شهید مطهری صفحه27
اصلی ترین موضوعی که در خودشناسی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، موضوع تجرد (غیر مادی بودن) روح انسان است. در خودشناسی ابتدا اثبات می شود که انسان بدن و روحی جداگانه دارد و سپس این بحث مطرح می شود که حقیقت اصیل و اصلی انسان که به آن با کلمه “من” اشاره می کنیم، روح است نه بدن، و بعد بحث مهم تجرد و غیر مادی بودن روح مطرح می شود.
با اثبات تجرد نفس، دریچه ای از زندگی روحانی و تجردی و جاودانی به روی ا نسان باز می شود، زیرا به این نتیجه می رسیم که آنچه در هنگام مرگ می میرد و از میان می رود، بدن مادی انسان است نه روح مجرد، روح مجرد به زندگی خود ادامه می دهد و هرگز نمی میرد. و لذا تمام مباحث مربوط به دین، معاد، مرگ و برزخ که مبتنی بر بقای روح انسان است با خودشناسی درک می شود.
در خودشناسی با کمال تجردی روح آشنا می شویم و خواهیم دانست که اگر انسان بخواهد خودسازی کند باید جنبه های تجردی روح خود را تقویت نماید و از طریق تقویت بعد مجرد است که می تواند به بعد مجرد هستی نفوذ نماید و به کمال معرفتی خود برسد.
خودشناسی باعث می شود که آدمی با قدرت، عظمت، ارزش، نیازها، استعداد و قوای روح خود آشنا شود و از خودفراموشی نجات یابد.
در یک مرحله دیگر خودشناسی، نوعی محاسبه نفس درون نگرانه نسبت به داشته ها و نداشته های معنوی خود است. بعد از شناخت تجرد نفس و ارزش خود و جایگاه انسان در هستی که همان مقام خلیفه اللهی است، لازم است انسان با محاسبه نفس دریابد چه مقدار استعدادهای خود را شکوفا نموده است و تا کجا در مسیر خدای متعال پیش رفته و به او نزدیک شده است. این مرحله در حقیقت مرحله ارزیابی و ارزشیابی خود است. ارزیابی این سوال که آیا توانسته ایم رضایت خداوند را نسبت به خویش جلب کنیم؟ آیا زندگی ما در مسیر کمال و قرب به خداوند بوده است یا نه؟
معیار کلی شناخت خود در این مرحله، ایمان و عمل صالح و صفات اخلاقی نهادینه شده است. برای اینکه بدانیم چگونه هستیم باید با وصف ایمان و شاخصه های مومنین و صفات و کمالات ایشان آشنا باشیم و خود را با این معیارها و شاخص ها بسنجیم تا ببینیم در کجای راه هستیم و چه مقدار به این شاخصه ها نزدیک یا دوریم تا بتوانیم به جبران نواقص پرداخته و خودسازی کنیم.
در خودشناسی لازم است جزء به جزء اندیشه، اخلاق و رفتار فرد مورد بررسی خودش قرار بگیرد. ابتدا انسان باید ببیند به چه چیزی واقعا ایمان و یقین دارد. اعتقادات خود را بررسی کند. باورهای خویش را بیازماید، زیرا بدون اعتقاد و باور عمیق دینی، هرگز کسی را یارای حرکت در مسیر سخت خودسازی و بندگی خدای نیست.
بعد باید صفات و ملکات اخلاقی خویش را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد، رذایل و فضایل تحقق یافته در نفس خود را بررسی کند و نسبت به رفتار فردی و اجتماعی خود مطالعه و تفکر داشته باشد. باید کیفیت و نوع معاشرت و منش خود را بیابد که آیا مطابق عقل و شرع رفتار می کند یا نه. آیا در اندیشه و اخلاق و عمل، خدایی شده است یا نه و چه مقدار به خداوند نزدیک شده است.
بنابراین مراد از خودشناسی شناخت خود حقیقی انسان و یا روح انسانی و ویژگی های آن است. گوهری که ورای ماده و موجودی مجرد و فراتر از جسم و جسمانیات است.
خودشناسی دو مرحله دارد مرحله اول ان انسان شناسی است یعنی نوع انسان مورد بحث است و مرحله دوم آن خود شخصی افراد باید مورد شناسایی قرار بگیرد یعنی هر کسی نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد تا بتواند در خودسازی خود را اصلاح نماید.
توصیه ما این است که سلوک نظری را از انسان شناسی شروع کنید. این علم باعث می شود که انگیزه کمال طلبی در شما تقویت شود و وارد مرحله سلوک و خودسازی شوید. خودشناسی علم بسیار نافع و در عین حال تا حدودی دشوار است زیرا به تحقیقات وسیع و احیانا فلسفی نیاز دارد. در صورتی که بخواهید در این علم وارد شوید و خود را به درستی بشناسید لازم است در موضوعات زیر تحقیق و مطالعه داشته باشید
.1- ابعاد انسان شامل روح و بدن
.2- پیدایش و آفرینش روح
.3- اصالت روح انسان به معنای اینکه انسان روح است نه بدن
.4- تجرد روح به این معنا که روح انسان از سنخ ماده نیست و از سنخ مجردات و ماوراء طبیعت است
.5- بقای روح به این معنا که روح انسان با مرگ تن از بین نمی رود و به زندگی خود در عالم برزخ ادامه می دهد.
6- کمال و سعادت روح انسان، مقام ولایت و خلافت انسان. انسان خلیفه خدا در روی زمین است.
7- قدرت و توانایی و استعداد مظهری روح انسان از نظر علمی و عملی. به عبارت دیگر قدرت تسلط علمی و عملی انسان بر طبیعت و ماورای طبیعت.
8- عظمت و ارزش روح انسان. جامعیت و شرافت و برتری انسان بر تمام مخلوقات خداوند.
9- شناخت ابعاد روح انسان شامل قوای نفس و عقل و قلب.
10- رابطه روح و بدن.
11- مراتب نفس انسان.
12- شناخت فطرت و غریزه.
13- راه رشد و کمال روح.
14- بیماری و سلامت قلب.
15. شناخت تیپ شخصیتی و صفات اخلاقی و منش خود
شناخت خود شخصی نیازمند علوم دیگری است که بهتر است در این زمینه با مشاور اخلاقی و روان شناس تماس و ارتباط داشته باشید.
مطالب فراوانی در این زمینه وجود دارد که در این پاسخ نمی گنجد. لازم است خودتان تحقیق نمایید. موفق باشید.
1. خودشناسی نوعی یا انسان شناسی
اولین مرحله خودشناسی، خودشناسی نوعی یا انسان شناسی است، بدین معنا که انسان مقام واقعی خویش را درک کند، بداند که در معرفت میتواند بر فرشتگان پیشی بگیرد، بداند که او آزاد و مختار و مسؤول خویشتن و مسؤول افراد دیگر و مسؤول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است. بداند که او امانتدار الهی است، بداند که برحسب تصادف، برتری نیافته است تا استبداد بورزد و همه چیز را برای شخص خود تصاحب کند و مسؤولیت و تکلیفی برای خویشتن قائل نباشد.(1)
برای موجودی که به صورت فطری خود را دوست دارد، کاملا طبیعی است که به خود بپردازد و درصدد شناختن کمالات خویش و رسیدن به آنها باشد. از این رو خودشناسی، نیازی به دلیلهای پیچیده عقلی و نقلی ندارد. غفلت از این حقیقت و سرگرم شدن به چیزهایی که در کمال و سعادت آدمی موثر نیست، امری غیر طبیعی و انحرافآمیز است که باید علتش را جستجو کرد و راه سلامت و نجات از آن را شناخت، همةتلاش های انسانی برای تامین لذایذ و خوشی های وی انجام میگیرد، پس خود شناسی انسان و کمالاتی که ممکن است در مسیر او قرار بگیرد، بر همة مسائل مقدم است. تا آنجایی که بدون شناخت حقیقت انسان و ارزش واقعی او، دیگر بحث ها بیهوده و بی پایه است.(2) در این زمینه کتاب مستقلی تالیف شده است که برای اطلاع، لازم است به آن رجوع شود.
2. خودشناسی شخصی
دومین مرحله خودشناسی، خودشناسی شخصی یا فردی است که در آن فرد به ویژگی های خاص خود می پردازد. شناختن نقاط قوت و ضعف درونی خود و استعدادها و توانایی ها عمده مسایلی است که در این مرحله از خودشناسی بدان پرداخته می شود. خودشناسی شخصی که در این کتاب بدان پرداخته ایم، شرط ورود به خودسازی و سلوک دینی است.
توضیح بیشتر:
انسان شناسی علمی است که درباره شناخت خود حقیقی و اصیل انسان که همان روح او است سخن می گوید، در مقابل خود ابزاری انسان که بدن او است. در اصطلاح یعنی شناختن انسان از آن نظر که دارای استعدادها و نیروهایی برای تکامل انسانی می باشد. مصباح یزدی، محمد تقی؛ خودشناسی برای خودسازی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۸، چاپ اول، ص۶۶.مقصوداز خود شناسی در مباحث اخلاقی ، معرفت به خود حقیقی است، خودی که شناخت آن زمینه ورود به مرحله خود سازی را فراهم می آورد . شناختی که مقدمه سیر و سلوک انسان در مسیر کمال خود است. آن حقیقت ثابت و پایداری که در طول زندگی دنیایی همراه ماست و باعث ثبات شخصیّت و هویّت شخصی انسان می شود همان روح و بُعد فرامادّی انسان می باشد که در واقع انسانیّت انسان به آن بستگی دارد.خداوند به خاطر جنبه مجرّد و روح ملکوتی انسان بود که به فرشتگان دستور سجده و کُرنش در برابر او را داد؛
«فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ»؛ حجر (15)، آیه 29..
دستیابی انسان به جایگاه برتر «خلافت الهی» و «دریافت و تعلیم اسماء الهی» به خاطر بهره مندی او از ظرفیت ویژه ای بود که در او به ودیعت گذاشته شده بود.
انسان به خاطر آن روح و دم الهی بود که بار امانت الهی و مسئولیّت تکالیف خداوند را بر دوش کشید، در حالی که آسمان و زمین و کوه ها از تحمل آن سرباز زدند احزاب، آیه 72..
آن حقیقت زنده و آگاهی که پس از مرگ انسان به جهان برزخ و سپس به عالم آخرت منتقل می شود و پاسخگوی عملکرد و رفتار انسان می باشد همان خود واقعی و روح انسان است.
. امّا بسیاری «تن پروری» ولذت های جسمانی را هدف نهایی و مطلوب اصلی خویش پنداشته و آن را با «من» و هویّت انسانی خود اشتباه می گیرند و در نتیجه تمام تلاش و همّت خود را در راستای رشد و بالندگی و فربهی «تن» مصروف ساخته و از رشد و کمال «من» حقیقی خود باز می مانند.
موضوع خود شناسی ، به معنای دقیق کلمه، عنوان “نفس” است ، ولی باید توجه نمود که این عنوان دو گونه کاربرد دارد، هنگامی که به صورت تنها استعمال می شود، شامل تمام شئون بعد مجرد انسانی( نفس، عقل، قلب، روح) می شود و هنگامی که در کنار سایر واژه ها به کار می رود، به شان خاصی از بعد مجرد انسان دلالت دارد، شان خاصی از نفس که ماموریتش مدیریت قوای طبیعی و حیات این جهانی انسان است.
خود شناسی، شناختن بعد مجرد انسانی است از آن نظر که دارای استعداد ها و نیروهایی برای رسیدن به کمال و قرب الهی است، نیروهایی که در مجموع قوای “ادراکی و تحریکی” او را سامان می دهند. همچون عقل، فطرت، غریزه، امیال نفسانی،اراده ، اختیار، عاطفه و مانند آن.
انسان در ابتدای تکوین و پیدایش تنها جنبه مادی دارد و تمام توجهش به رشد بدنی و زندگی مادی خود است و لذا با عالم ماده انس می گیرد و از جنبه های روحانی و حقیقت خود غافل می شود. خودشناسی مسیر زندگی انسان را از پرداختن صرف به جنبه های بدنی و ظاهری زندگی باز می دارد و او را متوجه بعد روحانی خود و عوالم تجردی هستی می کند.
اغلب انسان ها از حقیقت روحانی خود غافل اند و لذا زندگی روحانی و تجردی ندارند و به کمال نمی رسند. خودشناسی انسان را بیدار می نماید و به او می آموزد که ای انسان تو ماده و بدن نیستی و نباید تمام عمر خود را صرف پرداختن به نیازهای مادی خود کنی، بدن ابزار زندگی موقت دنیوی تو در جهت کمال روح است، تو روحی و باید حقیقت روحانی خود را بشناسی و با کمال و نقص و نیازهای آن آشنا شوی.
کسانی که در مسیر کمال انسانی قرار می گیرند و به مراتب بالای انسانیت می رسند، همگی از خودشناسی برخوردارند.
” خود ” همان چیزی است که ” روح الهی ” نامیده می شود و با شناختن آن انسان احساس شرافت و کرامت و تعالی می کند و خویشتن را از تن دادن به پستیها برتر می شمارد، به قداست خویش پی می برد ، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی و ارزش پیدا می کند .
خودشناسی به معنی این است که انسان مقام واقعی خویش را در عالم وجود درک کند ، بداند خاکی محض نیست ، پرتوی از روح الهی در او هست ، بداند که در معرفت می تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد ، بداند که او آزاد و مختار و مسؤول خویشتن و مسؤول افراد دیگر و مسؤول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است ( او شما را از زمین بیافرید و عمران آن را از شما خواست ) هو أنشأکم من الارض و استعمرکم فیها »( هود / 61 )بداند که او امانتدار الهی است ، بداند که بر حسب تصادف ، برتری نیافته است تا استبداد بورزد و همه چیز را برای شخص خود تصاحب کند و مسؤولیت و تکلیفی برای خویشتن قائل نباشد . انسان در قرآن شهید مطهری صفحه27
اصلی ترین موضوعی که در خودشناسی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، موضوع تجرد (غیر مادی بودن) روح انسان است. در خودشناسی ابتدا اثبات می شود که انسان بدن و روحی جداگانه دارد و سپس این بحث مطرح می شود که حقیقت اصیل و اصلی انسان که به آن با کلمه “من” اشاره می کنیم، روح است نه بدن، و بعد بحث مهم تجرد و غیر مادی بودن روح مطرح می شود.
با اثبات تجرد نفس، دریچه ای از زندگی روحانی و تجردی و جاودانی به روی ا نسان باز می شود، زیرا به این نتیجه می رسیم که آنچه در هنگام مرگ می میرد و از میان می رود، بدن مادی انسان است نه روح مجرد، روح مجرد به زندگی خود ادامه می دهد و هرگز نمی میرد. و لذا تمام مباحث مربوط به دین، معاد، مرگ و برزخ که مبتنی بر بقای روح انسان است با خودشناسی درک می شود.
در خودشناسی با کمال تجردی روح آشنا می شویم و خواهیم دانست که اگر انسان بخواهد خودسازی کند باید جنبه های تجردی روح خود را تقویت نماید و از طریق تقویت بعد مجرد است که می تواند به بعد مجرد هستی نفوذ نماید و به کمال معرفتی خود برسد.
خودشناسی باعث می شود که آدمی با قدرت، عظمت، ارزش، نیازها، استعداد و قوای روح خود آشنا شود و از خودفراموشی نجات یابد.
در یک مرحله دیگر خودشناسی، نوعی محاسبه نفس درون نگرانه نسبت به داشته ها و نداشته های معنوی خود است. بعد از شناخت تجرد نفس و ارزش خود و جایگاه انسان در هستی که همان مقام خلیفه اللهی است، لازم است انسان با محاسبه نفس دریابد چه مقدار استعدادهای خود را شکوفا نموده است و تا کجا در مسیر خدای متعال پیش رفته و به او نزدیک شده است. این مرحله در حقیقت مرحله ارزیابی و ارزشیابی خود است. ارزیابی این سوال که آیا توانسته ایم رضایت خداوند را نسبت به خویش جلب کنیم؟ آیا زندگی ما در مسیر کمال و قرب به خداوند بوده است یا نه؟
معیار کلی شناخت خود در این مرحله، ایمان و عمل صالح و صفات اخلاقی نهادینه شده است. برای اینکه بدانیم چگونه هستیم باید با وصف ایمان و شاخصه های مومنین و صفات و کمالات ایشان آشنا باشیم و خود را با این معیارها و شاخص ها بسنجیم تا ببینیم در کجای راه هستیم و چه مقدار به این شاخصه ها نزدیک یا دوریم تا بتوانیم به جبران نواقص پرداخته و خودسازی کنیم.
در خودشناسی لازم است جزء به جزء اندیشه، اخلاق و رفتار فرد مورد بررسی خودش قرار بگیرد. ابتدا انسان باید ببیند به چه چیزی واقعا ایمان و یقین دارد. اعتقادات خود را بررسی کند. باورهای خویش را بیازماید، زیرا بدون اعتقاد و باور عمیق دینی، هرگز کسی را یارای حرکت در مسیر سخت خودسازی و بندگی خدای نیست.
بعد باید صفات و ملکات اخلاقی خویش را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد، رذایل و فضایل تحقق یافته در نفس خود را بررسی کند و نسبت به رفتار فردی و اجتماعی خود مطالعه و تفکر داشته باشد. باید کیفیت و نوع معاشرت و منش خود را بیابد که آیا مطابق عقل و شرع رفتار می کند یا نه. آیا در اندیشه و اخلاق و عمل، خدایی شده است یا نه و چه مقدار به خداوند نزدیک شده است.
بنابراین مراد از خودشناسی شناخت خود حقیقی انسان و یا روح انسانی و ویژگی های آن است. گوهری که ورای ماده و موجودی مجرد و فراتر از جسم و جسمانیات است.
خودشناسی دو مرحله دارد مرحله اول ان انسان شناسی است یعنی نوع انسان مورد بحث است و مرحله دوم آن خود شخصی افراد باید مورد شناسایی قرار بگیرد یعنی هر کسی نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد تا بتواند در خودسازی خود را اصلاح نماید.
توصیه ما این است که سلوک نظری را از انسان شناسی شروع کنید. این علم باعث می شود که انگیزه کمال طلبی در شما تقویت شود و وارد مرحله سلوک و خودسازی شوید. خودشناسی علم بسیار نافع و در عین حال تا حدودی دشوار است زیرا به تحقیقات وسیع و احیانا فلسفی نیاز دارد. در صورتی که بخواهید در این علم وارد شوید و خود را به درستی بشناسید لازم است در موضوعات زیر تحقیق و مطالعه داشته باشید
.1- ابعاد انسان شامل روح و بدن
.2- پیدایش و آفرینش روح
.3- اصالت روح انسان به معنای اینکه انسان روح است نه بدن
.4- تجرد روح به این معنا که روح انسان از سنخ ماده نیست و از سنخ مجردات و ماوراء طبیعت است
.5- بقای روح به این معنا که روح انسان با مرگ تن از بین نمی رود و به زندگی خود در عالم برزخ ادامه می دهد.
6- کمال و سعادت روح انسان، مقام ولایت و خلافت انسان. انسان خلیفه خدا در روی زمین است.
7- قدرت و توانایی و استعداد مظهری روح انسان از نظر علمی و عملی. به عبارت دیگر قدرت تسلط علمی و عملی انسان بر طبیعت و ماورای طبیعت.
8- عظمت و ارزش روح انسان. جامعیت و شرافت و برتری انسان بر تمام مخلوقات خداوند.
9- شناخت ابعاد روح انسان شامل قوای نفس و عقل و قلب.
10- رابطه روح و بدن.
11- مراتب نفس انسان.
12- شناخت فطرت و غریزه.
13- راه رشد و کمال روح.
14- بیماری و سلامت قلب.
15. شناخت تیپ شخصیتی و صفات اخلاقی و منش خود
شناخت خود شخصی نیازمند علوم دیگری است که بهتر است در این زمینه با مشاور اخلاقی و روان شناس تماس و ارتباط داشته باشید.
مطالب فراوانی در این زمینه وجود دارد که در این پاسخ نمی گنجد. لازم است خودتان تحقیق نمایید. موفق باشید.