الف ) چیستی نفس و مراتب آن.
نفس یک حقیقت است و دارای مراتب مختلفی میباشد [مصباح یزدی، ۱۳۸۰.] ، گاهی اوقات این نفس سرکش میشود و از تبعیت عقل خارج میگردد که اطلاق نفس اماره میشود و در برخی اوقات همین نفس: لوامه میگردد بطوری که انسانها را در برابر انجام کارهای زشت «دلالت» میکند؛«وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» [ قیامت/سوره۷۵، آیه۲ ] و همین نفس است که به خواستههای معنوی پاسخ مثبت میدهد و راه حق را پذیرفته و به کمال و آرامش میرسد و مورد خطاب این آیه شریفیه وضع میشود:«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» [ فجر/سوره۸۹، آیه۲۷. ]«پس نفس یک نیروی خاص نیست که فقط بعضیها داشته باشند؛ بلکه، همه انسانها تا آخر عمر واجد آن هستند تا انسان هست میلها و غرائز دارد و تا کششهای غریزی هست اماره با سوء هم هست، نه آنکه به روشنی او را به بدی از آن جهت که بدی هست امر کند. بلکه نفس که ما را وادار به خوردن غذا میکند همان است که میل به غذا را در ما زنده میکند. این میل غریزی سوء نیت و باید اشباع شود؛ ولی، گاهی از راه صحیح اشباع میشود و گاه از راه غلط، و هنگامی که از راه غلط اشباع شد گفته میشود نفس به بدی فرمان داده است». [ محمد تقی مصباح یزدی؛ اخلاق در قرآن، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی، امام خمینی، سال۱۳۸۰، ص۲۰۵. استاد شهید مرتضی مطهری در ذیل آیه دوم سوره قیامت درباره مراتب نفس می فرمایند.
نفس انسان در قرآن با سه صفت معرفی شده است که هر یک از این صفات نشان دهنده یک درجه و یک مرتبه از نفس انسان است. یکی از نفس اماره که از زبان حضرت یوسف نقل می فرماید: « وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ»(یوسف/۵۳) در اینجا نفس اماره- که «اماره» صیغه مبالغه است- یعنی نفس فرمان دهنده و به شدت فرمان دهنده و در کمال استبداد فرمان دهنده. مقصود همان حالتی از نفس است که در آن حالت هواها بر انسان حاکم و غالب است و انسان صد در صد محکوم خواهش های نفسانی خودش است.
نفس اماره به سوء یعنی نفسی که به انسان فرمان به بدی می دهد و انسان یک خاصیت بیشتر ندارد و آن این است که همیشه فرمان به بدی می دهد.
ولی در جای دیگر شکل دیگری دارد: نفس لوامه،نفس ملامتگر. نفس ملامتگر یعنی قوه ای که در درون انسان است و خود انسان را در کار بد مورد ملامت قرار می دهد، یعنی اگر کار بد بکند ملامت می کند که چرا ما این کار را کردیم؟ و اگر کار خوب را نکرده یا کم کرده است، باز خودش را ملامت می کند: چرا فلان کار خوب را من نکردم یا فلان کار خوب را من کم کردم. درست نقطه مقابل نفس اماره.
او فرمان به بدی می دهد؛ این برعکس، مثل یک قاضی عادل می آید انسان را و در واقع آن نفس اماره را مورد ملامت و سرزنش قرار می دهدف می گوید چرا این کار را کردی، نمی بایست می کردی؛ چرا آن کار خوب را کم کردی؟
یکی دیگر صفت مطمئنه است که آن درجه بالاتر است: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (۲۷)ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً (۲۸)فَادْخُلی فی عِبادی (۲۹)وَ ادْخُلی جَنَّتی(۳۰)(فجر/۲۷-۳۰)ای نفس آرامش یافته، این نفس به حقیقت واصل شده، ای نفس از هر گونه دغدغه و شک و شبه و دو دلی و تردید و ترس و جبن و همه چیز رهایی یافته و به آرامش و طمأنینه کامل رسیده!
حال این چگونه است؟ آیا واقعا در انسان سه نفس، سه جان، سه روح وجود دارد: یک روح فرمان به بدی می دهد، یک روح ملامتگر است، یک روح دیگر مطمئنه است؟ یا نه، انسان دارای یک روح و یک جان بیشتر نیست ولی انسان در مراحل و مراتب خودش مختلف است.
بعضی نفوس در مرحله حیوانیت اند، یک قدم از حیوانیت بالاتر نرفته اند. این گونه نفوس جز وسوسه های شیطانی چیزی در درونشان نیست.تمام القائاتی که(در این نفوس) می شود شرور و بدیهاست. در واقع این گونه نفوس را باید نفوس ساقط شده و سقوط کرده تلقی کرد. در اینها از انسانیت، دیگری چیز باقی نمانده و چیزی وجود ندارد. حیوانی هستند به صورت انسان. دائما در فکر شکم، در فکر تن: از هر راهی و هر جور شده است، پول در بیاوریم، کجا را بخوریم، کجا را ببلعیم، چگونه بخوابیم و … اصلا غیر از این چیزی سرش نمی شود.
اما انسان در یک درجه بالاتر، روح انسانی و روح ایمانی در او زنده است، او این گونه نیست، بلکه یک آدمی است دو شخصیتی، کأنه دارای دو شخصیت است، هم نفس اماره بر او حاکم است هم نفس انسانی و روح ایمانی. این است که اگر کار بدی به حکم نفس اماره انجام بدهد او می آید در مقابل ایستادگی می کند. اولا تا آنجا که بتواند نمی گذارد و ثانیا اگر کاری کرد لااقل این قدر هست که به حسابش می رسد، می آید و می گوید: ای دل غافل! این چه کاری بود من کردم؟! همین چیزی که ما به آن «وجدان» می گوییم.
البته هر کسی دارای نفس لوامه است منتها بعضی افراد، حاکم بر آنها نفس اماره است و به نفس لوامه چندان مجالی داده نمی شود مگر وقتی که کار از کار بگذرد.
ب) مبارزه با نفس
با کدام نفس باید مبارزه کرد؟
در آیات و روایات تاکید فراوان به مبارزه و جهاد با نفس شده است. در این جا سوالی مطرح می شود که با توجه به مراتب چند گانه نفس، مقصود کدام نفس است که مجاهده با آن ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود.
پاسخ این است که معلوم است که با نفس لوّامه و مطمئنه مبارزه نمی کنند، چون آن ها وسیله کمال انسانند با نفسی باید مبارزه کرد که باعث فساد و تباهی انسان می شود و آن نفس اماره است که از درون به بدی فرمان می دهد؛ چنان که قرآن می فرماید: «و ما ابرّی نفسی انّ النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربّی؛ هرگز نفس خود را تبرئه نمی کنم که نفس (سرکش) بسیار به بدی ها فرمان می دهد» (یوسف / 53).
رسول گرامی اسلام مبارزه با نفس را «جهاد اکبر» نامیده و نفس را سخت ترین دشمنان خوانده است و در آیات و روایات و توصیه های اخلاقی و عرفانی و ادبیات ما، از آن نکوهشی بسیار شده و پیروی هوای نفس سرچشمه همه خطاها و گمراهی ها به شمار آمده است و سبب هلاکت و نابودی انسان می گردد. بنابر این هدف از مبارزه با نفس، نفس اماره است که البته باید نخست راه های مبارزه با آن را فرا گرفت و سپس در مقام عمل با استعانت از خدای سبحان با آن مبارزه کرد. شاید از این طریق خدمتی به راهیان ره سیر و سلوک انجام گیرد. در این مقاله کوشش شده است تا راه های مبارزه با نفس با استناد به آیات و روایات نشان داده شود.
الف ) راه های عملی
علمای علم اخلاق و نویسندگان کتاب های اخلاقی که از قرآن و عترت الهام گرفته برای مبارزه با نفس و تهذیب و تزکیه آن راه های مختلفی ارائه داده اند که به چند نمونه آن در ذیل اشاره می شود:
الف) بعضی از نویسندگان محورهای اصلی مبارزه با نفس را در سه امر خلاصه کرده اند:
1ـ ایمان به مبدأ و معاد
اگر انسان در همه حال توجه به مبدأ و معاد داشته و این توجه از روی ایمان و اخلاص و معرفت باشد و از یاد مرگ و آخرت غفلت نکند، زمینه را برای رشد و نمای خودخواهی و مفاسد حاصل از آن از بین می برد، و انسان را تسلیم فرمان خدا و اطاعت از او می نماید.
بنابر این، انجام دادن احکام الهی در تمام مراحل زندگی روزمره، با نیت خالص و فقط به منظور تقرب به خدا، بهترین و کامل ترین روش برای مهار کردن حس خود خواهی و مبارزه و غلبه بر نفس سرکش است.
2ـ ایجاد تعادل در امیال
اسلام با ارائه احکام و دستورهایی در قالب «شریعت» که حتی شامل جزئی ترین اعمال و رفتار انسان می شود، حدود مناسب هر میل و گرایش را تعیین نموده که اگر این محدوده رعایت شود، از هر گونه افراط و تفریط جلوگیری به عمل می آید.
بنابر این التزام به احکام شرع در تمام زمینه ها، در واقع راه حل عملی برای ایجاد تعادل در بین امیال گوناگون و جلوگیری از رشد بی رویه خودخواهی و هواهای نفسانی (نفس اماره) است.
3ـ مبارزه مستقیم با مظاهر خود خواهی و نفسانی
اسلام در تعالیم خود به طور مستقیم، با آثار و مظاهر خود خواهی و هواهای نفسانی به مبارزه ای جدی و همه جانبه می پردازد. به عنوان مثال، اسلام با صفاتی از قبیل، حسد، خود خواهی، جاه طلبی، کینه توزی، خود برتربینی. .. و به طور کلی با نفس اماره به شدت مبارزه می کند، حتی به مومنین توصیه می فرماید که پا روی نفس اماره بگذارند و بدی دیگران را با نیکی پاسخ دهند. «ادفع بالتی هی احسن» مراعات همین اصل در تضعیف هواهای نفسانی بسیار موثر و راهی عملی در مبارزه پیگیر با آن است.
ب) بعضی از بزرگان علم اخلاق برای مبارزه با نفس و تهذیب آن، راه هایی را ارائه فرمودند، که عبارتند از:
1ـ پیشگیری:
رعایت بهداشت روانی و پیشگیری از گناه و اخلاق زشت بهترین و سهل ترین مراحل تهذیب نفس می باشد؛ زیرا نفس در ابتدا به ظلمت گناه آلوده نشده و از نورانیت و صفای فطری برخوردار است و برای انجام دادن کارهای نیک آمادگی بیش تری دارد طبعاً بهترین دوران برای تهذیب و مبارزه با نفس دوران نوجوانی، جوانی حتی کودکی است، زیرا پیشگیری از گناه و عادت به مراتب آسان تر است. اگر انسان مرتکب گناه شد و اخلاق زشت را پایه گذاری کرد و شیطان را بر نفس خویش راه داد، ترک گناه حتماً بر ایشان دشوارتر خواهد بود. شیطان و نفس اماره می کوشند ارتکاب یک یا دو بار گناه را کوچک و بی اهمیت جلوه دهند تا به دین وسیله نفوذ یابند و نفس را به گناه معتاد سازند که در آن صورت ترک عادت بسیار دشوار خواهد بود.
علی ـ علیه السلام ـ فرمود: بر هوای نفست غلبه کن، قبل از این که نیرومند گردد، که اگر قوی شد تو را مسخر می سازد و به هر طرف که بخواهد می کشد. در آن صورت نمی توانی در برابرش مقاومت نمایی (طاهری، 1369، ص 101).
2ـ ترک دفعی:
اگر نفس به گناه آلوده شد، نوبت به پاکسازی می رسد، پاکسازی را به چند طریق می توان شروع کرد که بهترین آن ها انقلاب درونی و ترک دفعی و کلی است. انسانی که به رذائل اخلاقی آلوده شد می تواند به سوی خدا بازگردد و توبه نماید و قلب را از آلودگی به گناه پاکیزه و نفس اماره را مغلوب گرداند و زمام نفس را برای همیشه در اختیار بگیرد.
این انقلاب درونی گاهی بر اثر یک جمله کوتاه از یک گوینده و استاد وارسته خودساخته، از مرشد الهی تهذیب شده، وقوع یک حادثه غیر عادی، شرکت در مجالس موعظه و دعا، شنیدن یک آیه و روایت و یا تفکر و اندیشه کوتاه برای انسان حاصل می شود. گاهی یک حادثه کوچک همانند جرقه قلب را دگرگون و روشن می سازد. افراد زیادی که بدین وسیله دست از گناه کشیده اند در تهذیب نفس توفیق یافته اند و در طریق سالکین قرار گرفته اند، مانند بشر حافی، فضیل ایاز. علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: «بهترین عبادت ها غلبه و ترک کردن عادت هاست».
3ـ ترک تدریجی:
اگر همت و توان ترک دفعی گناهان را نداریم، می توانیم تصمیم بگیریم این عمل را تدریجا انجام دهیم. نخست به عنوان آزمون از ترک یک یا چند گناه آغاز کنیم و آن قدر ادامه دهیم تا بر نفس اماره پیروز گردیم و ریشه آن گناه را قطع نماییم و همین عمل را درباره گناهان دیگر تا پیروزی نهایی ادامه می دهیم. در نتیجه با ترک هر گناهی نفس اماره تضعیف و قدرت و توان ما نسبت به ترک گناه و تهذیب نفس بیشتر می گردد، زیرا هر شیطانی که بیرون رود فرشته ای جایگزین می شود و هر نقطه سیاه گناهی که از صفحه دل زایل گردد، به همان مقدار بر سفیدی و نورانیتش افزون خواهد شد، و با تلاش و کوشش می توان شیطان را از خانه دل بیرون راند و نفس اماره را مهار کرد و خانه دل را به خدا و فرشتگان مقرب او اختصاص داد. «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (عنکبوت / 69).
ج) راه دیگر برای مبارزه با نفس
1.خود شناسی؛
2.خود آگاهی و احساس مسئولیت (یقظه)؛
3.خدا آگاهی (تذکر)؛
4.سیر در آفاق و انفس (تفکر و تدبر)؛
5.دوستی و دشمنی برای خدا؛
6.علم به شرایع و احکام؛
7.انتخاب دوستان صالح؛
8.پرهیز از محرمات (غیبت، دروغ، سخن چینی، تهمت، مسخره کردن،. ..)؛
9.عمل به مستحبات و ترک مکروهات؛
10.توبه و استغفار؛
11.انجام دادن واجبات؛
12.مرابطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه؛
13.غیبت و اخلاص؛
14.ریاضت و مجاهدت با نفس؛
15.خدمت به بندگان خدا؛
16.توکل و اعتماد به خدا؛
17.خوش رفتاری با مردم (صله رحم، عیادت بیمار، رعایت حقوق و حفظ حریم دیگران، عفو و اغماض، وفای به عهد و…)
18.رعایت آداب و سنن در تمام شوون زندگی فردی و اجتماعی.
د ) مراحل مبارزه با نفس
عارفان و صاحب نظران سیر و سلوک برای مبارزه با نفس مراحلی را ذکر کرده اند که آن مراحل باید یکی پس ازدیگری طی شود. امام راحل در کتاب «اربعین» خود برای مبارزه با نفس مراحل هشت گانه را مطرح فرمودند که عبارت است از:
1ـ یقظه:
یقظه یعنی بیداری و تنبه و خروج از غفلت و خود فراموشی که بدون آن آدمی هیچ گاه به فکر تزکیه و خود سازی نخواهد افتاد. یقضه یعنی بیداری از خواب غفلت و احساس مسئولیت به این که جهان و انسان بیهوده آفریده نشده است، که فرمود: «افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انّکم الینا لا ترجعون؛ آیا گمان می کنید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و شما به ما باز نمی گردید؟» (مومنون / 115).
نیز فرمود: «ربنا ما خلقت هذا باطلاً؛. … پروردگارا! این همه آسمان و زمین و این دستگاه باعظمت را بیهوده و باطل نیافریدی» (آل عمران / 191)
علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «اما من دائک بلول ام لیس من نومک یقظة… و کیف ما یوقظک؛ خوف بیات نقمة و قد تورطت بمعاصیه مدارج سطواته فتدا و من دائ الفترة فی قلبک بعزیمة و من کری الغفلة فی ناظرک بیقظة…؛ آیا درد تو را بهبودی و خواب تو را بیداری نیست؟!… پس چگونه ترس شبیخون خشم الهی تو را بیدار نمی کند و حال آن که بر اثر نافرمانی از دستورهای او به مدارج قهر و غضب او درافتاده ای! پس سستی خود را به تصمیم و قاطعیت، و خواب و غفلت را به بیداری و حرکت درمان کن….» (صبحی صالح، 1395، خطبه 223).
آن حضرت در جای دیگر فرمود: «الیقظة نور، الیقظة استبصار، الیقظة فی الدین نعمة علی من رزقه؛ بیداری نور است، بیداری بینایی و بصیرت است، بیداری و آگاهی در دین نعمتی است بر کسی که (این بیداری) به او روزی شده است». (محدث، 1361، ص431).
نیز فرمود: «ایاک و الغفلة ففیها تکون قساوة القلب؛ زنهار از غفلت که قساوت قلب تنها در بستر غفلت نشو و نما می کند!» (مهدوی کنی، 1371، ص 63).
امام سجاد ـ علیه السلام ـ از غفلت به خدا پناه می برد و می فرماید: «اللهم انّی اعوذ بک من الکسل و الفشل و الهم و الجبن و البخل و الغفلة» (جمله ای از دعای ابو حمزه ثمالی)؛ ولی بسیاری از مردم تا هنگام مرگ از خواب غفلت بیدار نمی شوند:
«الناس نیام، اذا ماتوا انبتهوا؛ مردم در خوابند وقتی مردند بیدار می شوند».
چه فایده که هشیاری پس از مرگ موجب ندامت و حسرت است و خداوند انسان ها را از چنین روزی بیم می دهد، که فرمود: «و انذرهم یوم الحسرة اذا قضی الامر و هم فی غفلة؛ بیم ده آنان را از روز حسرت؛ آن هنگام که کار از کار گذشته و آن ها در غفلت فرو رفته اند» (مریم / 39).
حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ می فرماید: «… منزل اول انسانیت یقظه است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن این که انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله می طلبد و راحله انسان خصال خود انسان است» (خمینی، 1368، ص 86).
2.تفکر و تدبر:
دومین مرحله تهذیب و مبارزه با نفس تفکر است. نقطه آغازین اندیشه عبارت است از دقت و تدبر و نظر در آفاق و انفس. تفکر در آثار خدا و نعمت های او که توجه به آن ها نفس را خاضع و به سپاس وا می دارد و نیز اندیشیدن انسان به سرنوشت خویش و وظیفه ای که در برابر خدا دارد و این که هدف از زندگی دنیوی چیست، مقصد نهائی حیات کجاست؛ و برای وصول به آن چه باید کرد.
در روایات از تفکر بهترین عبادت و طریق علم و عمل و نیل به سعادت و درجات عالی یاد شده است.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «لا عمل کالتفکر؛ هیچ عملی هم چون تفکر و اندیشیدن نیست» (صبحی صالح، 1395، قصار 113).
نیز در مقام نصیحت به فرزندش امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «لا عبادة کالتفکر فی صنعة الله؛ هیچ عبادتی مانند تفکر در مصنوعات و آثار خدا نیست».
نیز آن حضرت می فرماید: «نبّه بالتفکر قلبک؛ به وسیله تفکر قلب و دل خود را بیدار کن».
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «و الفکرة مراة الحسنات و کفارة السیئات و ضیاء القلوب و فسحة الخلق و اصابة فی صلاح المعاد و اطلاع علی العواقب و استزادة فی العلم و هی خصلة لا یعبد الله بمثلها قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فکرة ساعة خیر من عبادة سنة و لا ینال منزلة التفکر الا من قد خصه الله بنور معرفة و التوحید»؛ فکر و اندیشه، آینه خوبی ها و پوشاننده بدی ها و روشنی بخش دل ها و موجب خوش خویی و سعه صدر می شود. به وسیله تفکر انسان به صلاح روز رستاخیز و پایان کارش آگاه می شود و بر علم و دانشش افزوده می گردد و هیچ عبادتی بالاتر از تفکر نیست. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: یک ساعت تفکر بهتر از یک سال عبادت است و تنها کسانی به این مقام می رسند که خداوند آنان را به نور معرفت و توحید ویژگی داده باشد». نیز فرمود: «التفکر یدعوا الی البر و العمل به؛ تفکر انسان را به نیکی و نیکو کاری دعوت می کند».
امام هشتم ـ علیه السلام ـ فرمود: «لیس العبادة بکثرة الصلوة و الصوم، انما العبادة التفکر فی امر الله عزّوجلّ؛ عبادت آن نیست که انسان زیاد نماز گزارد و فراوان روزه بگیرد، بلکه عبادت تفکر در امر خداوند عزوجل است» (مهدوی کنی، 1371، ص 73).
3ـ عزم:
مرحله سوم تهذیب و مبارزه با نفس عزم است، یعنی تصمیم و اراده بر انجام دادن واجبات و ترک محرمات و جبران مافات و پایداری و استقامت در راه حق و حقیقت، انسان بدون عزم و اراده و تصمیم به هیچ یک از مقامات نخواهد رسید. خداوند پیامبران برگزیده خود را به عنوان اولوالعزم نام برده و پیامبرش را به صبر و پایداری چون آنان فرا خوانده است: فاصبر کما صبروا اولو العزم من الرسل» (احقاف / 35)
حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ درباره عزم چنین می فرماید: «عزم جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از عزم بر ترک گناه و معاصی و فعل واجبات و جبران آن چه از او فوت شده در ایام حیات و بالاخره عزم بر این که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ باشد و تأسی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک» (خمینی، 1368، ص 7).
4ـ مشارطه:
یکی از مراحل حساس خود سازی و مبارزه با نفس در مسیر سالکان الی الله «مرابطه» است که بدون عبور از آن نقطه راه تکامل به نتیجه نمی رسد.
مرابطه در لغت به معنای «به یکدیگر پیوستن» و در اصطلاح اهل سلوک به معنای «به خود پیوستن»، «مراقب خود بودن» و «پیوسته نگران احوال خویشتن» است.
مرابطه دارای چهار مرحله است که یکی از آن ها «مشارطه» است. مشارطه که آن را «معاهده» نیز می گویند، عبارت است از: شرط و تعهد انسان بر ترک معصیت و انجام دادن تکالیف و ادای وظایف و ایفای مسئوولیت ها و پای بند به عهد پیمانی که بسته است. در قرآن بر التزام به تعهدات که بالاترین آن ها تعهد به خداست، تاکید فراوان شده است. از جمله: «اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم»(اسراء / 34).
«اوفوا بعهد الله ان العهد کان مسوولا» (اسراء / 34).
حضرت امام درباره مشارطه چنین می فرماید: «مشارطه آن است که در اول روز مثلاً با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده حق تبارک و تعالی رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد و معلوم است که یک روز خلاف نکردن امری خیلی سهل و آسان است و انسان به راحتی می تواند از عهده آن بر آید.» (خمینی، 1368، ص 8).
5ـمراقبه:
مرحله دوم از مراحل مرابطه (مراقبه) است یعنی انسان پس از آن که با خود عهد و پیمان بست که خلاف نکند، باید در تمام اوضاع و احوال مراقب خود باشد.
مبادا بر اثر غفلت و سهل انگاری عهد و پیمانی که بسته است، بشکند و به وسوسه های شیطان و نفس اماره دل بسپارد.
حقیقت مراقبت آن است که هیچ گاه خدای را فراموش نکنیم و به اعمال و اذکاری که ما را به یاد خدا وا می دارد مداومت داشته باشیم و به هر کاری رنگ خدایی بزنیم.
گویند: هنگامی که زلیخا با یوسف خلوت کرد و او را به خود می خواند، ناگهان چشمش به بتی افتاد که در آن حجره قرار داشت. بی درنگ برخاست و پرده ای روی آن افکند. یوسف به او گفت: تو از مراقبت جمادی شرم داری، پس چگونه من از مراقبت خداوند جبار شرمنده نباشم؟! (مهدوی کنی، 1371، ص 352).
علی ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «اجعل نفسک علی نفسک رقیبا» (آمدی، 1360، ص 235).
یا می فرماید: «ینبغی ان یکون الرجل مهیمناً علی نفسه، مراقبا قلبه، حافظاً لسانه؛ سزاوار است که انسان بر خویش اشراف داشته و همیشه مراقب قلب خود و نگهدار زبان خویشتن باشد» (همان، ص 393).
حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ می فرماید: «انسان باید مثل طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرد غفلت مهار بگسلد و انسان را به خاک مذلت و هلاکت کشاند و در هر حال به خدای پناه برد از شر شیطان و نفس اماره» (خمینی، 1368، ص 238).
6ـ محاسبه:
«محاسبه» یعنی حسابرسی و بازنگری نسبت به گذشته و تعهد نسبت به آینده.
محاسبه آن است که انسان هر روز از خود حساب رسی کند که چه طاعتی یا معصیتی مرتکب شده است. اگر طاعتی داشته بر آن بیفزاید و اگر گناهی مرتکب شده در جبران آن بکوشد. همان طور که در صبحگاهان با خویش عهد و پیمان می بندد، ساعتی را نیز برای محاسبه و بازنگری در اعمال روزانه در نظر بگیرد. مرحوم نراقی می نویسد:
«قد ورد فی الاخبار ان العاقل ینبغی ان یکون له اربع ساعات؛ ساعة یناجی فیها ربه و ساعة یحاسب فیها نفسه و ساعة یتفکر فی صنع الله و ساعة یخلوا فیها للمطعم و المشرب؛ سزاوار است که انسان خردمند برای خود چهار ساعت معین کند که یکی از آن ساعات حسابرسی و بازنگری در اعمال روزانه است، مناسب است که ساعت محاسبه شامگاهان پیش از خواب باشد تا انسان کاملاً از سود و زیان و دخل و خرج روزانه آگاه گردد» (نراقی، 1383، ص 99).
بسیاری از مردم بر اثر غفلت ماه ها و سال ها به حساب خود نمی رسند؛ گویی اصلاً کاری نکرده اند، غافل از این که خداوند برای هر فردی پرونده ای ترتیب داده و روز قیامت این پرونده مورد بررسی قرار می گیرد: «اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیباً؛ (این همان نامه اعمال اوست؛ به او می گوییم:) کتابت را بخوان! کافی است که امروز خود حسابگر خود باشی» (اسراء / 14).
موضوع محاسبه به قدری دقیق است که حتی از تصمیمات و نیت های قلبی انسان نیز پرسش می شود.
«… ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله؛. .. اگر آن چه را در دل های تان هست آشکار یا پنهان کنید خداوند طبق آن شما را مورد محاسبه قرار خواهد داد. ..» (بقره / 284).
امیر المؤمنین، علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «عباد الله احذروا یوماً تفحص فیه الاعمال و یکثر فیه الزلزال و تشیب فیه الاطفال، اعلموا عباد الله ان علیکم رصداً من انفسکم و عیوناً من جوار حکم و حفاظ صدق یحفظون اعمالکم، و عدد انفسکم، لا بسترکم منهم ظلمة لیل داج و لا یکنّکم منهم ذورتاج و انّ غدا من الیوم قریب؛. .. بندگان خدا، بر حذر باشید از روزی که اعمال مورد بررسی قرار می گیرند و لرزش ها و تنش ها فراوان است و کودکان (از ناراحتی) پیر می شوند: (یوماً یجعل الولدان شیباً)» ای بندگان خدا! بدانید که مراقب هایی از خودتان بر شما گماشته شده و دیده بانانی از اعضای پیکرتان ناظر شما هستند: (یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون) و نیز بدانید که حسابگران راستگو اعمال شما را ثبت می کنند و حتی نفس هایتان را نگه می دارند، نه ظلمت شب تاریک شما را از آن ها پنهان می دارد نه در های محکم و بسته (هر کجا باشید به همراه شما هستند) و براستی فردا به امروز نزدیک است. …» (آمدی، 1360، خطبه 10)
روز قیامت پنجاه موقف دارد که هر موقفی هزار سال طول می کشد و در هر موقفی از چیزی پرسش می کنند.
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«الا فحاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا فان فی القیامة خمسین موقفاً کل موقف مثل الف سنة ممّا تعدون ثم تلا هذه الآیة «… فی یوم کان مقداره خمسین الف سنة. ..؛ ای انسان! پیش از آن که شما را مورد محاسبه قرار دهند، خودتان به حساب تان رسیدگی کنید، زیرا در قیامت پنجاه موقف است که هر موقفی هزار سال طول می کشد سپس این ایه را تلاوت فرمود:. .. روزی که مقدار آن پنجاه سال است. ..» (مهدوی کنی، 1371، ص 360).
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در یکی از وصایای خود به ابوذر فرمود:
«ای اباذر! پیش از آن که مورد محاسبه قرار گیری به حساب خود رسیدگی کن، زیرا این کار حساب قیامت تو را آسان می کند و قبل از آن که تو را ارزیابی کنند خود را ارزیابی کن و خویش را برای روز قیامت که در آن روز هیچ چیز پنهان نمی ماند، آماده کن. .. ای اباذر! هیچ کس از پرهیزکاران محسوب نمی شود، جز این که نفس خود را محاسبه کند، سخت تر از حساب رسی شریک از شریک خود، تا در نتیجه این محاسبه بداند که خوردنی ها و نوشیدنی ها و پوشیدنی هایش از کجاست. آیا از حلال به دست آورده است یا از حرام. ای اباذر! کسی که به قوانین و مقررات الهی اعتنا نکند و پروا نداشته باشد که از چه راهی مال کسب می کند، خدا هم باک ندارد که از چه راهی او را وارد جهنم کند» (همان، ص 362).
در حدیث دیگر فرمود: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوا قبل ان توزنوا تجهزوا للعرض الاکبر؛ پیش از آن که به حساب شما برسند، خود حسابگر خویش باشید و قبل از این که اعمال شما را بسنجند، اعمال خود را وزن کنید و برای روز قیامت خویش را آماده سازید» (ژاله فر، 1379، ص 13).
امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر، می فرماید: «از ما نیست کسی که هر روز نفس خود را به محاسبه نکشد. اگر عمل نیک انجام داده بر آن بیفزاید و اگر کار زشتی مرتکب شده از خدا آمرزش بخواهد و به سوی او باز گردد؛ یا هشام! لیس منّا من لم یحاسب نفسه فی کلّ یوم فان عمل حسناً استزاد منه و ان عمل سیئا استغفر الله منه و تاب الیه» (حرانی، 1363، ص 292).
7ـ تذکر:
یعنی به یاد عظمت پروردگار بودن و نعمت های او را متذکر شدن و توجه داشتن به این که انسان در محضر خداست و باید از گناه بپرهیزد، و بداند در هر حال خدا با اوست، که قرآن می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را زیاد یاد کنید» (احزاب / 41).
در جای دیگر می فرماید: «الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم؛ آنان که خدا را در همه حال یاد می کنند؛ چه در حال قیام و چه در حال نشستن و چه در حال خوابیدن و استراحت. …» (آل عمران / 191).
چنین بنده ای مسؤولیت و بندگی خویش را در برابر پروردگار فراموش نمی کند، زیرا هر کس خدا را فراموش کند، خود را فراموش کرده و از خود بیگانه شده و در وادی غفلت سرگردان خواهد شد. نقطه مقابل تذکر، غفلت و فراموشی است که مورد نکوهش قرار گرفته است.
قرآن می فرماید: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسهم انفسهم؛ کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را از یادشان برد» (حشر / 19).
در روایات به مسأله ذکر تاکید فراوان شده است که در این مورد به برخی از سخنان حضرت علی ـ علیه السلام ـ اشاره می شود: «افیضوا فی ذکر الله فانّه احسن الذکر؛ دائماً به یاد خدا باشید که بهترین ذکرهاست» (صبحی صالح، 1395، خطبه 110).
در جای دیگر می فرماید: «ان الله سبحانه و تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب؛ خداوند یاد خویش را وسیله پاکی و صفای دل ها قرار داده است» (همان، خطبه 222) نیز می فرماید: «و ان للذکر لاهلاً اخذوه من الدنیا بدلاً فلم تشغلهم تجارة و لا بیع عنه. …؛ بدرستی که یاد خدا اهلی دارد که آن را به جای زرق و برق دنیا برگزیده اند و هیچ تجارت و داد و ستدی آن ها را از یاد او باز نمی دارد» (همان).
در خطبه همام درباره یکی از ویژگی های پرهیزکاران می فرماید: «… یصبح و همّه الذکر؛. .. از نشانه های پرهیزکاران این است که شب را به روز می آورند و تمام فکرشان یاد خدا است» (همان، خطبه 193).
8ـ معاتبه یعنی انتقاد از خویشتن:
پس از فراغت از محاسبه و بازنگری در اعمال روزانه و داد خواهی انسان از خود در محکمه وجدان و مقصر شناختن خود، نوبت به «معاتبه» یعنی انتقاد از خود می رسد.
در این مرحله انسان باید شخصاً خود را مورد عتاب و خطاب و سرزنش قرار بدهد و بدین وسیله خویشتن را برای جبران نواقص و رفع رذایل آماده سازد.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «من ذمّ نفسه اصلحها و من مدح نفسه ذبحهها» هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید خویش را تباه کرده است.
نیز آن حضرت می فرماید: «… طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس. ..؛ خوشا به حال آن که عیب هایش او را از عیوب دیگران (مردم) باز دارد» (همان، خطبه 176).
یعنی آن قدر گرفتار عیوب خود باشد که فرصت پرداختن به عیب های مردم را نداشته باشد.
نیز می فرماید: «من لم یسن اضاعها؛ کسی که نفس خود را به سیاست و تأدیب نکند آن را تباه کرده است» (محدث، 1361، ص 389).
نتیجه گیری
حاصل و خلاصه مقاله این است که، پس از طرح موضوع و تبیین اقسام نفس و این که در رسیدن به کمالات شناخت نفس با همه مراتبی که دارد، لازم است و مبارزه تنها با نفس اماره مورد نظر می باشد. در مبحث نخست راه های مبارزه با نفس بررسی شد و با استناد به آیات و روایات روشن و مبرهن گردید. در مبحث بعدی به تشریح مراحل مبارزه که در این مقاله به مراحل هشت گانه ای که امام راحل در کتاب اربعین خود آورده بود اشاره گردید. بدیهی است که این راه ها با پیگیری و استدامت، مفید خواهد بود؛ و الاّ با مبارزه ای مقطعی و موقت نمی توان به نتیجه رسید، و چه بسا نفس در صدد تلافی ایام ریاضت و مبارزه بر آید و انسان را بیش از پیش ساقط کند.
منابع :
1ـ قرآن کریم.
2ـ آمدی، عبدالواحد، شرح غرر آمدی، ج 2، تهران، موسسه انتشارا ت و چاپ دانشگاه تهران، 1360 ش.
3ـ امینی، ابراهیم، خود سازی یا تزکیه و تهذیب نفس، قم، انتشارات شفق، 1368 ش.
4ـ حرّانی، حسن بن علی، تحف العقول، تهران، انتشارات عملیه اسلامیه، 1363 ش.
5ـ خمینی، روح الله، چهل حدیث (اربعین حدیث)، تهران، نشر فرهنگی رجاء، 1368 ش.
6ـ ژاله فر، تقی، معرفه النفس، زنجان، نشر رزنگار، 1397 ش.
7ـ صبحی صالح، نهج البلاغه، بیروت، انتشارات هجرت، 1395 ق.
8ـ محدث، جلال الدین، فهرست موضوعی شرح غرر، ج 7، تهران، دانشگاه تهران، 1361 ش.
9ـ مهدوی کنی، محمد رضا، نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371 ش.
10ـ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 3، النجف الاشرف، مطبعه النجف، 1383 ـ 1963م.
نفس یک حقیقت است و دارای مراتب مختلفی میباشد [مصباح یزدی، ۱۳۸۰.] ، گاهی اوقات این نفس سرکش میشود و از تبعیت عقل خارج میگردد که اطلاق نفس اماره میشود و در برخی اوقات همین نفس: لوامه میگردد بطوری که انسانها را در برابر انجام کارهای زشت «دلالت» میکند؛«وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» [ قیامت/سوره۷۵، آیه۲ ] و همین نفس است که به خواستههای معنوی پاسخ مثبت میدهد و راه حق را پذیرفته و به کمال و آرامش میرسد و مورد خطاب این آیه شریفیه وضع میشود:«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» [ فجر/سوره۸۹، آیه۲۷. ]«پس نفس یک نیروی خاص نیست که فقط بعضیها داشته باشند؛ بلکه، همه انسانها تا آخر عمر واجد آن هستند تا انسان هست میلها و غرائز دارد و تا کششهای غریزی هست اماره با سوء هم هست، نه آنکه به روشنی او را به بدی از آن جهت که بدی هست امر کند. بلکه نفس که ما را وادار به خوردن غذا میکند همان است که میل به غذا را در ما زنده میکند. این میل غریزی سوء نیت و باید اشباع شود؛ ولی، گاهی از راه صحیح اشباع میشود و گاه از راه غلط، و هنگامی که از راه غلط اشباع شد گفته میشود نفس به بدی فرمان داده است». [ محمد تقی مصباح یزدی؛ اخلاق در قرآن، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی، امام خمینی، سال۱۳۸۰، ص۲۰۵. استاد شهید مرتضی مطهری در ذیل آیه دوم سوره قیامت درباره مراتب نفس می فرمایند.
نفس انسان در قرآن با سه صفت معرفی شده است که هر یک از این صفات نشان دهنده یک درجه و یک مرتبه از نفس انسان است. یکی از نفس اماره که از زبان حضرت یوسف نقل می فرماید: « وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ»(یوسف/۵۳) در اینجا نفس اماره- که «اماره» صیغه مبالغه است- یعنی نفس فرمان دهنده و به شدت فرمان دهنده و در کمال استبداد فرمان دهنده. مقصود همان حالتی از نفس است که در آن حالت هواها بر انسان حاکم و غالب است و انسان صد در صد محکوم خواهش های نفسانی خودش است.
نفس اماره به سوء یعنی نفسی که به انسان فرمان به بدی می دهد و انسان یک خاصیت بیشتر ندارد و آن این است که همیشه فرمان به بدی می دهد.
ولی در جای دیگر شکل دیگری دارد: نفس لوامه،نفس ملامتگر. نفس ملامتگر یعنی قوه ای که در درون انسان است و خود انسان را در کار بد مورد ملامت قرار می دهد، یعنی اگر کار بد بکند ملامت می کند که چرا ما این کار را کردیم؟ و اگر کار خوب را نکرده یا کم کرده است، باز خودش را ملامت می کند: چرا فلان کار خوب را من نکردم یا فلان کار خوب را من کم کردم. درست نقطه مقابل نفس اماره.
او فرمان به بدی می دهد؛ این برعکس، مثل یک قاضی عادل می آید انسان را و در واقع آن نفس اماره را مورد ملامت و سرزنش قرار می دهدف می گوید چرا این کار را کردی، نمی بایست می کردی؛ چرا آن کار خوب را کم کردی؟
یکی دیگر صفت مطمئنه است که آن درجه بالاتر است: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (۲۷)ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً (۲۸)فَادْخُلی فی عِبادی (۲۹)وَ ادْخُلی جَنَّتی(۳۰)(فجر/۲۷-۳۰)ای نفس آرامش یافته، این نفس به حقیقت واصل شده، ای نفس از هر گونه دغدغه و شک و شبه و دو دلی و تردید و ترس و جبن و همه چیز رهایی یافته و به آرامش و طمأنینه کامل رسیده!
حال این چگونه است؟ آیا واقعا در انسان سه نفس، سه جان، سه روح وجود دارد: یک روح فرمان به بدی می دهد، یک روح ملامتگر است، یک روح دیگر مطمئنه است؟ یا نه، انسان دارای یک روح و یک جان بیشتر نیست ولی انسان در مراحل و مراتب خودش مختلف است.
بعضی نفوس در مرحله حیوانیت اند، یک قدم از حیوانیت بالاتر نرفته اند. این گونه نفوس جز وسوسه های شیطانی چیزی در درونشان نیست.تمام القائاتی که(در این نفوس) می شود شرور و بدیهاست. در واقع این گونه نفوس را باید نفوس ساقط شده و سقوط کرده تلقی کرد. در اینها از انسانیت، دیگری چیز باقی نمانده و چیزی وجود ندارد. حیوانی هستند به صورت انسان. دائما در فکر شکم، در فکر تن: از هر راهی و هر جور شده است، پول در بیاوریم، کجا را بخوریم، کجا را ببلعیم، چگونه بخوابیم و … اصلا غیر از این چیزی سرش نمی شود.
اما انسان در یک درجه بالاتر، روح انسانی و روح ایمانی در او زنده است، او این گونه نیست، بلکه یک آدمی است دو شخصیتی، کأنه دارای دو شخصیت است، هم نفس اماره بر او حاکم است هم نفس انسانی و روح ایمانی. این است که اگر کار بدی به حکم نفس اماره انجام بدهد او می آید در مقابل ایستادگی می کند. اولا تا آنجا که بتواند نمی گذارد و ثانیا اگر کاری کرد لااقل این قدر هست که به حسابش می رسد، می آید و می گوید: ای دل غافل! این چه کاری بود من کردم؟! همین چیزی که ما به آن «وجدان» می گوییم.
البته هر کسی دارای نفس لوامه است منتها بعضی افراد، حاکم بر آنها نفس اماره است و به نفس لوامه چندان مجالی داده نمی شود مگر وقتی که کار از کار بگذرد.
ب) مبارزه با نفس
با کدام نفس باید مبارزه کرد؟
در آیات و روایات تاکید فراوان به مبارزه و جهاد با نفس شده است. در این جا سوالی مطرح می شود که با توجه به مراتب چند گانه نفس، مقصود کدام نفس است که مجاهده با آن ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود.
پاسخ این است که معلوم است که با نفس لوّامه و مطمئنه مبارزه نمی کنند، چون آن ها وسیله کمال انسانند با نفسی باید مبارزه کرد که باعث فساد و تباهی انسان می شود و آن نفس اماره است که از درون به بدی فرمان می دهد؛ چنان که قرآن می فرماید: «و ما ابرّی نفسی انّ النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربّی؛ هرگز نفس خود را تبرئه نمی کنم که نفس (سرکش) بسیار به بدی ها فرمان می دهد» (یوسف / 53).
رسول گرامی اسلام مبارزه با نفس را «جهاد اکبر» نامیده و نفس را سخت ترین دشمنان خوانده است و در آیات و روایات و توصیه های اخلاقی و عرفانی و ادبیات ما، از آن نکوهشی بسیار شده و پیروی هوای نفس سرچشمه همه خطاها و گمراهی ها به شمار آمده است و سبب هلاکت و نابودی انسان می گردد. بنابر این هدف از مبارزه با نفس، نفس اماره است که البته باید نخست راه های مبارزه با آن را فرا گرفت و سپس در مقام عمل با استعانت از خدای سبحان با آن مبارزه کرد. شاید از این طریق خدمتی به راهیان ره سیر و سلوک انجام گیرد. در این مقاله کوشش شده است تا راه های مبارزه با نفس با استناد به آیات و روایات نشان داده شود.
الف ) راه های عملی
علمای علم اخلاق و نویسندگان کتاب های اخلاقی که از قرآن و عترت الهام گرفته برای مبارزه با نفس و تهذیب و تزکیه آن راه های مختلفی ارائه داده اند که به چند نمونه آن در ذیل اشاره می شود:
الف) بعضی از نویسندگان محورهای اصلی مبارزه با نفس را در سه امر خلاصه کرده اند:
1ـ ایمان به مبدأ و معاد
اگر انسان در همه حال توجه به مبدأ و معاد داشته و این توجه از روی ایمان و اخلاص و معرفت باشد و از یاد مرگ و آخرت غفلت نکند، زمینه را برای رشد و نمای خودخواهی و مفاسد حاصل از آن از بین می برد، و انسان را تسلیم فرمان خدا و اطاعت از او می نماید.
بنابر این، انجام دادن احکام الهی در تمام مراحل زندگی روزمره، با نیت خالص و فقط به منظور تقرب به خدا، بهترین و کامل ترین روش برای مهار کردن حس خود خواهی و مبارزه و غلبه بر نفس سرکش است.
2ـ ایجاد تعادل در امیال
اسلام با ارائه احکام و دستورهایی در قالب «شریعت» که حتی شامل جزئی ترین اعمال و رفتار انسان می شود، حدود مناسب هر میل و گرایش را تعیین نموده که اگر این محدوده رعایت شود، از هر گونه افراط و تفریط جلوگیری به عمل می آید.
بنابر این التزام به احکام شرع در تمام زمینه ها، در واقع راه حل عملی برای ایجاد تعادل در بین امیال گوناگون و جلوگیری از رشد بی رویه خودخواهی و هواهای نفسانی (نفس اماره) است.
3ـ مبارزه مستقیم با مظاهر خود خواهی و نفسانی
اسلام در تعالیم خود به طور مستقیم، با آثار و مظاهر خود خواهی و هواهای نفسانی به مبارزه ای جدی و همه جانبه می پردازد. به عنوان مثال، اسلام با صفاتی از قبیل، حسد، خود خواهی، جاه طلبی، کینه توزی، خود برتربینی. .. و به طور کلی با نفس اماره به شدت مبارزه می کند، حتی به مومنین توصیه می فرماید که پا روی نفس اماره بگذارند و بدی دیگران را با نیکی پاسخ دهند. «ادفع بالتی هی احسن» مراعات همین اصل در تضعیف هواهای نفسانی بسیار موثر و راهی عملی در مبارزه پیگیر با آن است.
ب) بعضی از بزرگان علم اخلاق برای مبارزه با نفس و تهذیب آن، راه هایی را ارائه فرمودند، که عبارتند از:
1ـ پیشگیری:
رعایت بهداشت روانی و پیشگیری از گناه و اخلاق زشت بهترین و سهل ترین مراحل تهذیب نفس می باشد؛ زیرا نفس در ابتدا به ظلمت گناه آلوده نشده و از نورانیت و صفای فطری برخوردار است و برای انجام دادن کارهای نیک آمادگی بیش تری دارد طبعاً بهترین دوران برای تهذیب و مبارزه با نفس دوران نوجوانی، جوانی حتی کودکی است، زیرا پیشگیری از گناه و عادت به مراتب آسان تر است. اگر انسان مرتکب گناه شد و اخلاق زشت را پایه گذاری کرد و شیطان را بر نفس خویش راه داد، ترک گناه حتماً بر ایشان دشوارتر خواهد بود. شیطان و نفس اماره می کوشند ارتکاب یک یا دو بار گناه را کوچک و بی اهمیت جلوه دهند تا به دین وسیله نفوذ یابند و نفس را به گناه معتاد سازند که در آن صورت ترک عادت بسیار دشوار خواهد بود.
علی ـ علیه السلام ـ فرمود: بر هوای نفست غلبه کن، قبل از این که نیرومند گردد، که اگر قوی شد تو را مسخر می سازد و به هر طرف که بخواهد می کشد. در آن صورت نمی توانی در برابرش مقاومت نمایی (طاهری، 1369، ص 101).
2ـ ترک دفعی:
اگر نفس به گناه آلوده شد، نوبت به پاکسازی می رسد، پاکسازی را به چند طریق می توان شروع کرد که بهترین آن ها انقلاب درونی و ترک دفعی و کلی است. انسانی که به رذائل اخلاقی آلوده شد می تواند به سوی خدا بازگردد و توبه نماید و قلب را از آلودگی به گناه پاکیزه و نفس اماره را مغلوب گرداند و زمام نفس را برای همیشه در اختیار بگیرد.
این انقلاب درونی گاهی بر اثر یک جمله کوتاه از یک گوینده و استاد وارسته خودساخته، از مرشد الهی تهذیب شده، وقوع یک حادثه غیر عادی، شرکت در مجالس موعظه و دعا، شنیدن یک آیه و روایت و یا تفکر و اندیشه کوتاه برای انسان حاصل می شود. گاهی یک حادثه کوچک همانند جرقه قلب را دگرگون و روشن می سازد. افراد زیادی که بدین وسیله دست از گناه کشیده اند در تهذیب نفس توفیق یافته اند و در طریق سالکین قرار گرفته اند، مانند بشر حافی، فضیل ایاز. علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: «بهترین عبادت ها غلبه و ترک کردن عادت هاست».
3ـ ترک تدریجی:
اگر همت و توان ترک دفعی گناهان را نداریم، می توانیم تصمیم بگیریم این عمل را تدریجا انجام دهیم. نخست به عنوان آزمون از ترک یک یا چند گناه آغاز کنیم و آن قدر ادامه دهیم تا بر نفس اماره پیروز گردیم و ریشه آن گناه را قطع نماییم و همین عمل را درباره گناهان دیگر تا پیروزی نهایی ادامه می دهیم. در نتیجه با ترک هر گناهی نفس اماره تضعیف و قدرت و توان ما نسبت به ترک گناه و تهذیب نفس بیشتر می گردد، زیرا هر شیطانی که بیرون رود فرشته ای جایگزین می شود و هر نقطه سیاه گناهی که از صفحه دل زایل گردد، به همان مقدار بر سفیدی و نورانیتش افزون خواهد شد، و با تلاش و کوشش می توان شیطان را از خانه دل بیرون راند و نفس اماره را مهار کرد و خانه دل را به خدا و فرشتگان مقرب او اختصاص داد. «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (عنکبوت / 69).
ج) راه دیگر برای مبارزه با نفس
1.خود شناسی؛
2.خود آگاهی و احساس مسئولیت (یقظه)؛
3.خدا آگاهی (تذکر)؛
4.سیر در آفاق و انفس (تفکر و تدبر)؛
5.دوستی و دشمنی برای خدا؛
6.علم به شرایع و احکام؛
7.انتخاب دوستان صالح؛
8.پرهیز از محرمات (غیبت، دروغ، سخن چینی، تهمت، مسخره کردن،. ..)؛
9.عمل به مستحبات و ترک مکروهات؛
10.توبه و استغفار؛
11.انجام دادن واجبات؛
12.مرابطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه؛
13.غیبت و اخلاص؛
14.ریاضت و مجاهدت با نفس؛
15.خدمت به بندگان خدا؛
16.توکل و اعتماد به خدا؛
17.خوش رفتاری با مردم (صله رحم، عیادت بیمار، رعایت حقوق و حفظ حریم دیگران، عفو و اغماض، وفای به عهد و…)
18.رعایت آداب و سنن در تمام شوون زندگی فردی و اجتماعی.
د ) مراحل مبارزه با نفس
عارفان و صاحب نظران سیر و سلوک برای مبارزه با نفس مراحلی را ذکر کرده اند که آن مراحل باید یکی پس ازدیگری طی شود. امام راحل در کتاب «اربعین» خود برای مبارزه با نفس مراحل هشت گانه را مطرح فرمودند که عبارت است از:
1ـ یقظه:
یقظه یعنی بیداری و تنبه و خروج از غفلت و خود فراموشی که بدون آن آدمی هیچ گاه به فکر تزکیه و خود سازی نخواهد افتاد. یقضه یعنی بیداری از خواب غفلت و احساس مسئولیت به این که جهان و انسان بیهوده آفریده نشده است، که فرمود: «افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انّکم الینا لا ترجعون؛ آیا گمان می کنید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و شما به ما باز نمی گردید؟» (مومنون / 115).
نیز فرمود: «ربنا ما خلقت هذا باطلاً؛. … پروردگارا! این همه آسمان و زمین و این دستگاه باعظمت را بیهوده و باطل نیافریدی» (آل عمران / 191)
علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «اما من دائک بلول ام لیس من نومک یقظة… و کیف ما یوقظک؛ خوف بیات نقمة و قد تورطت بمعاصیه مدارج سطواته فتدا و من دائ الفترة فی قلبک بعزیمة و من کری الغفلة فی ناظرک بیقظة…؛ آیا درد تو را بهبودی و خواب تو را بیداری نیست؟!… پس چگونه ترس شبیخون خشم الهی تو را بیدار نمی کند و حال آن که بر اثر نافرمانی از دستورهای او به مدارج قهر و غضب او درافتاده ای! پس سستی خود را به تصمیم و قاطعیت، و خواب و غفلت را به بیداری و حرکت درمان کن….» (صبحی صالح، 1395، خطبه 223).
آن حضرت در جای دیگر فرمود: «الیقظة نور، الیقظة استبصار، الیقظة فی الدین نعمة علی من رزقه؛ بیداری نور است، بیداری بینایی و بصیرت است، بیداری و آگاهی در دین نعمتی است بر کسی که (این بیداری) به او روزی شده است». (محدث، 1361، ص431).
نیز فرمود: «ایاک و الغفلة ففیها تکون قساوة القلب؛ زنهار از غفلت که قساوت قلب تنها در بستر غفلت نشو و نما می کند!» (مهدوی کنی، 1371، ص 63).
امام سجاد ـ علیه السلام ـ از غفلت به خدا پناه می برد و می فرماید: «اللهم انّی اعوذ بک من الکسل و الفشل و الهم و الجبن و البخل و الغفلة» (جمله ای از دعای ابو حمزه ثمالی)؛ ولی بسیاری از مردم تا هنگام مرگ از خواب غفلت بیدار نمی شوند:
«الناس نیام، اذا ماتوا انبتهوا؛ مردم در خوابند وقتی مردند بیدار می شوند».
چه فایده که هشیاری پس از مرگ موجب ندامت و حسرت است و خداوند انسان ها را از چنین روزی بیم می دهد، که فرمود: «و انذرهم یوم الحسرة اذا قضی الامر و هم فی غفلة؛ بیم ده آنان را از روز حسرت؛ آن هنگام که کار از کار گذشته و آن ها در غفلت فرو رفته اند» (مریم / 39).
حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ می فرماید: «… منزل اول انسانیت یقظه است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن این که انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله می طلبد و راحله انسان خصال خود انسان است» (خمینی، 1368، ص 86).
2.تفکر و تدبر:
دومین مرحله تهذیب و مبارزه با نفس تفکر است. نقطه آغازین اندیشه عبارت است از دقت و تدبر و نظر در آفاق و انفس. تفکر در آثار خدا و نعمت های او که توجه به آن ها نفس را خاضع و به سپاس وا می دارد و نیز اندیشیدن انسان به سرنوشت خویش و وظیفه ای که در برابر خدا دارد و این که هدف از زندگی دنیوی چیست، مقصد نهائی حیات کجاست؛ و برای وصول به آن چه باید کرد.
در روایات از تفکر بهترین عبادت و طریق علم و عمل و نیل به سعادت و درجات عالی یاد شده است.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «لا عمل کالتفکر؛ هیچ عملی هم چون تفکر و اندیشیدن نیست» (صبحی صالح، 1395، قصار 113).
نیز در مقام نصیحت به فرزندش امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «لا عبادة کالتفکر فی صنعة الله؛ هیچ عبادتی مانند تفکر در مصنوعات و آثار خدا نیست».
نیز آن حضرت می فرماید: «نبّه بالتفکر قلبک؛ به وسیله تفکر قلب و دل خود را بیدار کن».
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «و الفکرة مراة الحسنات و کفارة السیئات و ضیاء القلوب و فسحة الخلق و اصابة فی صلاح المعاد و اطلاع علی العواقب و استزادة فی العلم و هی خصلة لا یعبد الله بمثلها قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فکرة ساعة خیر من عبادة سنة و لا ینال منزلة التفکر الا من قد خصه الله بنور معرفة و التوحید»؛ فکر و اندیشه، آینه خوبی ها و پوشاننده بدی ها و روشنی بخش دل ها و موجب خوش خویی و سعه صدر می شود. به وسیله تفکر انسان به صلاح روز رستاخیز و پایان کارش آگاه می شود و بر علم و دانشش افزوده می گردد و هیچ عبادتی بالاتر از تفکر نیست. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: یک ساعت تفکر بهتر از یک سال عبادت است و تنها کسانی به این مقام می رسند که خداوند آنان را به نور معرفت و توحید ویژگی داده باشد». نیز فرمود: «التفکر یدعوا الی البر و العمل به؛ تفکر انسان را به نیکی و نیکو کاری دعوت می کند».
امام هشتم ـ علیه السلام ـ فرمود: «لیس العبادة بکثرة الصلوة و الصوم، انما العبادة التفکر فی امر الله عزّوجلّ؛ عبادت آن نیست که انسان زیاد نماز گزارد و فراوان روزه بگیرد، بلکه عبادت تفکر در امر خداوند عزوجل است» (مهدوی کنی، 1371، ص 73).
3ـ عزم:
مرحله سوم تهذیب و مبارزه با نفس عزم است، یعنی تصمیم و اراده بر انجام دادن واجبات و ترک محرمات و جبران مافات و پایداری و استقامت در راه حق و حقیقت، انسان بدون عزم و اراده و تصمیم به هیچ یک از مقامات نخواهد رسید. خداوند پیامبران برگزیده خود را به عنوان اولوالعزم نام برده و پیامبرش را به صبر و پایداری چون آنان فرا خوانده است: فاصبر کما صبروا اولو العزم من الرسل» (احقاف / 35)
حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ درباره عزم چنین می فرماید: «عزم جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از عزم بر ترک گناه و معاصی و فعل واجبات و جبران آن چه از او فوت شده در ایام حیات و بالاخره عزم بر این که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ باشد و تأسی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک» (خمینی، 1368، ص 7).
4ـ مشارطه:
یکی از مراحل حساس خود سازی و مبارزه با نفس در مسیر سالکان الی الله «مرابطه» است که بدون عبور از آن نقطه راه تکامل به نتیجه نمی رسد.
مرابطه در لغت به معنای «به یکدیگر پیوستن» و در اصطلاح اهل سلوک به معنای «به خود پیوستن»، «مراقب خود بودن» و «پیوسته نگران احوال خویشتن» است.
مرابطه دارای چهار مرحله است که یکی از آن ها «مشارطه» است. مشارطه که آن را «معاهده» نیز می گویند، عبارت است از: شرط و تعهد انسان بر ترک معصیت و انجام دادن تکالیف و ادای وظایف و ایفای مسئوولیت ها و پای بند به عهد پیمانی که بسته است. در قرآن بر التزام به تعهدات که بالاترین آن ها تعهد به خداست، تاکید فراوان شده است. از جمله: «اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم»(اسراء / 34).
«اوفوا بعهد الله ان العهد کان مسوولا» (اسراء / 34).
حضرت امام درباره مشارطه چنین می فرماید: «مشارطه آن است که در اول روز مثلاً با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده حق تبارک و تعالی رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد و معلوم است که یک روز خلاف نکردن امری خیلی سهل و آسان است و انسان به راحتی می تواند از عهده آن بر آید.» (خمینی، 1368، ص 8).
5ـمراقبه:
مرحله دوم از مراحل مرابطه (مراقبه) است یعنی انسان پس از آن که با خود عهد و پیمان بست که خلاف نکند، باید در تمام اوضاع و احوال مراقب خود باشد.
مبادا بر اثر غفلت و سهل انگاری عهد و پیمانی که بسته است، بشکند و به وسوسه های شیطان و نفس اماره دل بسپارد.
حقیقت مراقبت آن است که هیچ گاه خدای را فراموش نکنیم و به اعمال و اذکاری که ما را به یاد خدا وا می دارد مداومت داشته باشیم و به هر کاری رنگ خدایی بزنیم.
گویند: هنگامی که زلیخا با یوسف خلوت کرد و او را به خود می خواند، ناگهان چشمش به بتی افتاد که در آن حجره قرار داشت. بی درنگ برخاست و پرده ای روی آن افکند. یوسف به او گفت: تو از مراقبت جمادی شرم داری، پس چگونه من از مراقبت خداوند جبار شرمنده نباشم؟! (مهدوی کنی، 1371، ص 352).
علی ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «اجعل نفسک علی نفسک رقیبا» (آمدی، 1360، ص 235).
یا می فرماید: «ینبغی ان یکون الرجل مهیمناً علی نفسه، مراقبا قلبه، حافظاً لسانه؛ سزاوار است که انسان بر خویش اشراف داشته و همیشه مراقب قلب خود و نگهدار زبان خویشتن باشد» (همان، ص 393).
حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ می فرماید: «انسان باید مثل طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرد غفلت مهار بگسلد و انسان را به خاک مذلت و هلاکت کشاند و در هر حال به خدای پناه برد از شر شیطان و نفس اماره» (خمینی، 1368، ص 238).
6ـ محاسبه:
«محاسبه» یعنی حسابرسی و بازنگری نسبت به گذشته و تعهد نسبت به آینده.
محاسبه آن است که انسان هر روز از خود حساب رسی کند که چه طاعتی یا معصیتی مرتکب شده است. اگر طاعتی داشته بر آن بیفزاید و اگر گناهی مرتکب شده در جبران آن بکوشد. همان طور که در صبحگاهان با خویش عهد و پیمان می بندد، ساعتی را نیز برای محاسبه و بازنگری در اعمال روزانه در نظر بگیرد. مرحوم نراقی می نویسد:
«قد ورد فی الاخبار ان العاقل ینبغی ان یکون له اربع ساعات؛ ساعة یناجی فیها ربه و ساعة یحاسب فیها نفسه و ساعة یتفکر فی صنع الله و ساعة یخلوا فیها للمطعم و المشرب؛ سزاوار است که انسان خردمند برای خود چهار ساعت معین کند که یکی از آن ساعات حسابرسی و بازنگری در اعمال روزانه است، مناسب است که ساعت محاسبه شامگاهان پیش از خواب باشد تا انسان کاملاً از سود و زیان و دخل و خرج روزانه آگاه گردد» (نراقی، 1383، ص 99).
بسیاری از مردم بر اثر غفلت ماه ها و سال ها به حساب خود نمی رسند؛ گویی اصلاً کاری نکرده اند، غافل از این که خداوند برای هر فردی پرونده ای ترتیب داده و روز قیامت این پرونده مورد بررسی قرار می گیرد: «اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیباً؛ (این همان نامه اعمال اوست؛ به او می گوییم:) کتابت را بخوان! کافی است که امروز خود حسابگر خود باشی» (اسراء / 14).
موضوع محاسبه به قدری دقیق است که حتی از تصمیمات و نیت های قلبی انسان نیز پرسش می شود.
«… ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله؛. .. اگر آن چه را در دل های تان هست آشکار یا پنهان کنید خداوند طبق آن شما را مورد محاسبه قرار خواهد داد. ..» (بقره / 284).
امیر المؤمنین، علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «عباد الله احذروا یوماً تفحص فیه الاعمال و یکثر فیه الزلزال و تشیب فیه الاطفال، اعلموا عباد الله ان علیکم رصداً من انفسکم و عیوناً من جوار حکم و حفاظ صدق یحفظون اعمالکم، و عدد انفسکم، لا بسترکم منهم ظلمة لیل داج و لا یکنّکم منهم ذورتاج و انّ غدا من الیوم قریب؛. .. بندگان خدا، بر حذر باشید از روزی که اعمال مورد بررسی قرار می گیرند و لرزش ها و تنش ها فراوان است و کودکان (از ناراحتی) پیر می شوند: (یوماً یجعل الولدان شیباً)» ای بندگان خدا! بدانید که مراقب هایی از خودتان بر شما گماشته شده و دیده بانانی از اعضای پیکرتان ناظر شما هستند: (یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون) و نیز بدانید که حسابگران راستگو اعمال شما را ثبت می کنند و حتی نفس هایتان را نگه می دارند، نه ظلمت شب تاریک شما را از آن ها پنهان می دارد نه در های محکم و بسته (هر کجا باشید به همراه شما هستند) و براستی فردا به امروز نزدیک است. …» (آمدی، 1360، خطبه 10)
روز قیامت پنجاه موقف دارد که هر موقفی هزار سال طول می کشد و در هر موقفی از چیزی پرسش می کنند.
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«الا فحاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا فان فی القیامة خمسین موقفاً کل موقف مثل الف سنة ممّا تعدون ثم تلا هذه الآیة «… فی یوم کان مقداره خمسین الف سنة. ..؛ ای انسان! پیش از آن که شما را مورد محاسبه قرار دهند، خودتان به حساب تان رسیدگی کنید، زیرا در قیامت پنجاه موقف است که هر موقفی هزار سال طول می کشد سپس این ایه را تلاوت فرمود:. .. روزی که مقدار آن پنجاه سال است. ..» (مهدوی کنی، 1371، ص 360).
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در یکی از وصایای خود به ابوذر فرمود:
«ای اباذر! پیش از آن که مورد محاسبه قرار گیری به حساب خود رسیدگی کن، زیرا این کار حساب قیامت تو را آسان می کند و قبل از آن که تو را ارزیابی کنند خود را ارزیابی کن و خویش را برای روز قیامت که در آن روز هیچ چیز پنهان نمی ماند، آماده کن. .. ای اباذر! هیچ کس از پرهیزکاران محسوب نمی شود، جز این که نفس خود را محاسبه کند، سخت تر از حساب رسی شریک از شریک خود، تا در نتیجه این محاسبه بداند که خوردنی ها و نوشیدنی ها و پوشیدنی هایش از کجاست. آیا از حلال به دست آورده است یا از حرام. ای اباذر! کسی که به قوانین و مقررات الهی اعتنا نکند و پروا نداشته باشد که از چه راهی مال کسب می کند، خدا هم باک ندارد که از چه راهی او را وارد جهنم کند» (همان، ص 362).
در حدیث دیگر فرمود: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوا قبل ان توزنوا تجهزوا للعرض الاکبر؛ پیش از آن که به حساب شما برسند، خود حسابگر خویش باشید و قبل از این که اعمال شما را بسنجند، اعمال خود را وزن کنید و برای روز قیامت خویش را آماده سازید» (ژاله فر، 1379، ص 13).
امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر، می فرماید: «از ما نیست کسی که هر روز نفس خود را به محاسبه نکشد. اگر عمل نیک انجام داده بر آن بیفزاید و اگر کار زشتی مرتکب شده از خدا آمرزش بخواهد و به سوی او باز گردد؛ یا هشام! لیس منّا من لم یحاسب نفسه فی کلّ یوم فان عمل حسناً استزاد منه و ان عمل سیئا استغفر الله منه و تاب الیه» (حرانی، 1363، ص 292).
7ـ تذکر:
یعنی به یاد عظمت پروردگار بودن و نعمت های او را متذکر شدن و توجه داشتن به این که انسان در محضر خداست و باید از گناه بپرهیزد، و بداند در هر حال خدا با اوست، که قرآن می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را زیاد یاد کنید» (احزاب / 41).
در جای دیگر می فرماید: «الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم؛ آنان که خدا را در همه حال یاد می کنند؛ چه در حال قیام و چه در حال نشستن و چه در حال خوابیدن و استراحت. …» (آل عمران / 191).
چنین بنده ای مسؤولیت و بندگی خویش را در برابر پروردگار فراموش نمی کند، زیرا هر کس خدا را فراموش کند، خود را فراموش کرده و از خود بیگانه شده و در وادی غفلت سرگردان خواهد شد. نقطه مقابل تذکر، غفلت و فراموشی است که مورد نکوهش قرار گرفته است.
قرآن می فرماید: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسهم انفسهم؛ کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را از یادشان برد» (حشر / 19).
در روایات به مسأله ذکر تاکید فراوان شده است که در این مورد به برخی از سخنان حضرت علی ـ علیه السلام ـ اشاره می شود: «افیضوا فی ذکر الله فانّه احسن الذکر؛ دائماً به یاد خدا باشید که بهترین ذکرهاست» (صبحی صالح، 1395، خطبه 110).
در جای دیگر می فرماید: «ان الله سبحانه و تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب؛ خداوند یاد خویش را وسیله پاکی و صفای دل ها قرار داده است» (همان، خطبه 222) نیز می فرماید: «و ان للذکر لاهلاً اخذوه من الدنیا بدلاً فلم تشغلهم تجارة و لا بیع عنه. …؛ بدرستی که یاد خدا اهلی دارد که آن را به جای زرق و برق دنیا برگزیده اند و هیچ تجارت و داد و ستدی آن ها را از یاد او باز نمی دارد» (همان).
در خطبه همام درباره یکی از ویژگی های پرهیزکاران می فرماید: «… یصبح و همّه الذکر؛. .. از نشانه های پرهیزکاران این است که شب را به روز می آورند و تمام فکرشان یاد خدا است» (همان، خطبه 193).
8ـ معاتبه یعنی انتقاد از خویشتن:
پس از فراغت از محاسبه و بازنگری در اعمال روزانه و داد خواهی انسان از خود در محکمه وجدان و مقصر شناختن خود، نوبت به «معاتبه» یعنی انتقاد از خود می رسد.
در این مرحله انسان باید شخصاً خود را مورد عتاب و خطاب و سرزنش قرار بدهد و بدین وسیله خویشتن را برای جبران نواقص و رفع رذایل آماده سازد.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «من ذمّ نفسه اصلحها و من مدح نفسه ذبحهها» هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید خویش را تباه کرده است.
نیز آن حضرت می فرماید: «… طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس. ..؛ خوشا به حال آن که عیب هایش او را از عیوب دیگران (مردم) باز دارد» (همان، خطبه 176).
یعنی آن قدر گرفتار عیوب خود باشد که فرصت پرداختن به عیب های مردم را نداشته باشد.
نیز می فرماید: «من لم یسن اضاعها؛ کسی که نفس خود را به سیاست و تأدیب نکند آن را تباه کرده است» (محدث، 1361، ص 389).
نتیجه گیری
حاصل و خلاصه مقاله این است که، پس از طرح موضوع و تبیین اقسام نفس و این که در رسیدن به کمالات شناخت نفس با همه مراتبی که دارد، لازم است و مبارزه تنها با نفس اماره مورد نظر می باشد. در مبحث نخست راه های مبارزه با نفس بررسی شد و با استناد به آیات و روایات روشن و مبرهن گردید. در مبحث بعدی به تشریح مراحل مبارزه که در این مقاله به مراحل هشت گانه ای که امام راحل در کتاب اربعین خود آورده بود اشاره گردید. بدیهی است که این راه ها با پیگیری و استدامت، مفید خواهد بود؛ و الاّ با مبارزه ای مقطعی و موقت نمی توان به نتیجه رسید، و چه بسا نفس در صدد تلافی ایام ریاضت و مبارزه بر آید و انسان را بیش از پیش ساقط کند.
منابع :
1ـ قرآن کریم.
2ـ آمدی، عبدالواحد، شرح غرر آمدی، ج 2، تهران، موسسه انتشارا ت و چاپ دانشگاه تهران، 1360 ش.
3ـ امینی، ابراهیم، خود سازی یا تزکیه و تهذیب نفس، قم، انتشارات شفق، 1368 ش.
4ـ حرّانی، حسن بن علی، تحف العقول، تهران، انتشارات عملیه اسلامیه، 1363 ش.
5ـ خمینی، روح الله، چهل حدیث (اربعین حدیث)، تهران، نشر فرهنگی رجاء، 1368 ش.
6ـ ژاله فر، تقی، معرفه النفس، زنجان، نشر رزنگار، 1397 ش.
7ـ صبحی صالح، نهج البلاغه، بیروت، انتشارات هجرت، 1395 ق.
8ـ محدث، جلال الدین، فهرست موضوعی شرح غرر، ج 7، تهران، دانشگاه تهران، 1361 ش.
9ـ مهدوی کنی، محمد رضا، نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371 ش.
10ـ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 3، النجف الاشرف، مطبعه النجف، 1383 ـ 1963م.