برای این منظور مطلب کاملی را در توضیح مراحل سلوک و وصول به کمال انسانی برای شما درج کرده ایم که امیدواریم مفید باشد. اما متذکر می شویم که شما باید ابتدا برای خود برنامه سلوکی سبکی داشته باشید تا باعث زدگی نشود و دچار وسواس نشوید.
سعی کنید نماز خود را اول وقت و در مسجد بخوانید و سخنرانی و در زمینه های اعتقادی و اخلاقی و احکام شرعی کتاب مطالعه کنید و آگاهی های سیاسی و اجتماعی و دینی خود را بالا ببرید تا می توانید به واجبات خود عمل نمایید. اگر در این زمینه ها سوالی داشتید از خود ما بپرسید سعی می کنیم راهنمایی کنیم. موفق باشید.
سلوک دینی:
هدف دین و سلوک دینی تربیت انسان های با کمال و تاثیرگذار مثبت است. انسان کامل به کسی گفته می شود که بتواند در محیط خود تاثیرگذار باشد مانند امام خمینی در این زمان که تاثیرات فراوانی در کل کره زمین ایجاد کرد. وصول به کمال بدون سلوک و خودسازی امکان پذیر نیست و خودسازی بعد از بیداری از خواب غفلت شروع می شود. یعنی انسان نسبت به روح و قلب خود حساس شود و بداند که در دنیا مسئولیتی جز سلامت و تعالی دادن به قلب خود ندارد و در آخرت از سلامت قلب سوال می شود. بنابراین اگر واقعا بیدار شده و می خواهید خودسازی کنید و آدم خوبی شوید سعی کنید هر چی خوبی هست به خود جلب نمایید و از بدی ها تخلیه شوید. این خوبی ها و بدی ها در همه حوزه های معرفتی و اخلاقی و عملی فردی و اجتماعی وجود دارد. راه رشد و رسیدن به خوبی ها و کمال انسانی نیز به روی همگان باز است و اختصاص به کسی ندارد، اما روندگان آن در اقلیت اند. علت آن هم عدم آگاهی و غفلت است و لذا تا انسان آگاه و بیدار نشود، در مسیر سلوک الی الله قرار نمی گیرد و عمرش هدر می رود. برای خودسازی به نکات زیر توجه نمایید :باید توجه داشت که رسیدن به معنویات و قرب خداوند، امرى تدریجى است و محتاج صبر و حوصله فراوان است. انسان باید مانند کوهنوردى باشد که گاهى به قله کوه بلندى که قصد صعود به آن را دارد نگاه مى کند و احساس مى کند هنوز تا قله کوه راه زیادى مانده و از طرفى به دامنه کوه نگاه مى کندو مى بیند از آن فاصله گرفته و این حالت بین ترس و امید را چنان چه در قرآن کریم و روایات معصومین(ع) آمده، همواره در زندگى خود حفظ کند.رسیدن به معنویات یک عمل دفعی نیست و هرگز کسی نمی تواند به صورت ناگهانی به معنویات برسد ، زیرا کشش گناهان بسیار زیاد است و ما با جاذبه های نفسانی و شیطانی و دنیوی فراوانی روبرو هستیم که اگر بخواهیم به معنویات برسیم باید ابتدا برای خلاصی از این جاذبه ها تدبیری بیاندیشیم و به صورت تدریجی و برنامه ریزی شده، رسیدن به معنویات را در خویش فراهم آوریم. برای رسیدن به معنویات رعایت مسائل زیر مهم است .توجه داشته باشید که انسان با سیر و سلوک معنوی به خدا نزدیک می شود و به کمال می رسد و این سلوک مراحل گوناگونی دارد چرا که ابعاد انسان گوناگون است و تمامی این ابعاد نیاز به رشد و شکوفایی دارد. یک بعد انسان بعد روحی و معنوی است که با ارتباط و انس با خدا و عبادت رشد می کند و بعد دیگر انسان اخلاق است که با ارتباط با دیگران و معاشرت و دوستی و حضور اجتماعی رشد می کند، بنابراین برای اینکه انسان به کمال برسد لازم است تمامی ابعاد انسان و مراحل سلوک در نظر گرفته شود. ما مراحل سلوک را برای شما درج می کنیم انشاالله با برنامه ریزی جامع به انسانی کامل تبدیل شوید.
عوامل و ابعاد خودسازی و سلوک دینی
ابتدا گفتنی است: تحقق روحیه بندگی در انسان و فاصله گرفتن از احساس خدایی و خودخواهی و خودمحوری و کبر و غرور، امری نیست که ناگهان رخ دهد. تمام مراحل دینداری و سلوک دینی برای آن است که آدمی به تدریج از این احساس ناروا و عوارض ناهنجار آن، فاصله بگیرد و به جای آن احساس بندگی و عبودیت را در خویش نهادینه سازد و در مقابل خدای متعال سر تسلیم فرود آورد و با خضوع و خشوع به مقام بندگی و قرب الهی برسد.
به هر مقدار که بنده سعی میکند با اطاعت و عبادت و تهذیب نفس از هوای نفس و رذایل اخلاقی روحیه بندگی را در خویش تقویت نماید، به همان میزان به خدای متعال نزدیک میشود و خداوند نیز از او راضی و خوشنود خواهد بود.
بنابراین تنها راه تقویت روحیه بندگی و عبودیت، اطاعت و فرمان برداری و داشتن روحیه تسلیم در برابر خدای متعال و قصد تقرب به او در تمامی اعمال و رفتار فردی و اجتماعی است و سالک در پی آن است که با اظهار عبودیت و اطاعت محض از دستورات شرعی و انجام وظایف دینی، خدای متعال و ائمه اطهار (ع) را از خویش خشنود ساخته و خود نیز به مقام رضایت و آرامش روانی و ایمانی برسد. عوامل، مراحل، ابعاد و عرصه های خودسازی دینی عبارتند از:
1. شناخت راه و روش خودسازی
در گام اول لازم است سالک راه خدا، روش خودسازی و سلوک دینی برای رسیدن به کمال انسانی را بشناسد و با تعریف، مبانی، عوامل، عرصهها، شرایط، موانع، آفات، روش برنامه ریزی سلوکی و آثار و نتایج آن آشنا شود، تا بداند در چه مسیری حرکت می کند و چگونه باید در آن ره بسپارد و به هدف و مقصد واصل گردد.
تمام مجلدات “مجموعه سلوک قرآنی” و به خصوص جلد اول و دوم آن که تحت عنوان “سلوک قرآنی” و “خودسازی دینی” (کتاب حاضر) عرضه شده است، در خصوص شناختن مبانی و راه و روش حرکت تکاملی انسان، تالیف و تدوین گردیده است.
2. یقظه و بیداری
اولین مانع رشد و تعالی روحی و معنوی انسان، خواب غفلت است و به همین دلیل علمای اخلاق و سیروسلوک، اولین منزل سلوک الی الله را منزل بیداری معرفی کردهاند. ابتدا همه ما در غفلت و بی خبری بسر میبریم و تا از این وضعیت خطرناک رها نشویم و بیدار نگردیم، هیچ حرکت موثری برای نجات خویش و رسیدن به رشد معنوی، آغاز نخواهیم کرد.
از آن جا که هدف قرآن کریم، نجات و هدایت انسان به سوى حق و حقیقت و رسیدن و راه یافتن او به جوار قرب الهى است، غفلت و فراموشى را به عنوان یک خصلت منفى براى انسان معرفى کرده و از آن بر حذر داشته است؛ چرا که باعث دورى انسان از هدایت و رستگارى و در نتیجه طغیان و سرکشى مى شود و در آخرت نیز موجب سرافکندگى، پشیمانى و افسوس خواهد شد؛ وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا ما الْجِنِّ وَالإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لا یَسْمَعُونَ بِهَا؛ ما به طور مسلّم گروه زیادى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم آنها دلها «عقلها» ئى دارند که با آن، تعقل نمىکنند، چشمانى دارند که با آن نمىبینند و گوشهایى دارند که با آن نمىشنوند، آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر، آنها غافلانند.
غفلت چیست و به چه کسی غافل گفته می شود؟ پاسخ به این سوال بسیار با اهمیت است. عامل اصلی غفلت، ناآگاهی و فراموشی هدف زندگی است و به کسی غافل اطلاق می شود که در این زمینه در ناهوشیاری بسر می برد.
قرآن کریم در سوره ذاریات هدف خلقت و زندگی انسان در این دنیا را بیان داشته و آنرا در اطاعت و عبادت و بندگی خدا خلاصه نموده است؛ و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ در تفسیر آیه نیز آمده : ای لیعرفون. یعنی جن و انس را خلق نکردم مگر برای عبادت، عبادتی که خود نوعی معرفت و قرب به خداوند است. بنابراین تنها کسانی که در این مسیر حرکت و تلاش می کنند، بیداراند و سایر مردمان در غفلت و ناهوشیاری به سر میبرند.
3. سلوک نظری
بعد از بیداری، نخستین گام سالک راه خدا، جستجوی حقیقت و کسب آگاهی است. سلوک قرآنی بدون کسب معرفت و علم آموزی و عقلانیت رشد یافته توحیدی، به سرانجام خوبی نمیرسد.
سلوک نظری مسیر حرکت فکری انسان به سمت حقیقت را باز می کند و دربهای حکمت را به روی او می گشاید. صفت حکمت که از شناخت عمیق حق و باطل حاصل می شود، مهمترین عاملی است که سالک بدان نیازمند است.
وابسته بودن اندیشه الهی به حقیقت، امتیاز بزرگی برای دین اسلام است که حقانیت آن را نیز اثبات می کند، در حالی که اندیشه مادی از چنین تکیه گاهی برخوردار نیست و بلکه ریشه در اندیشه و باورهای باطل دارد.
مطالعه، علم آموزی، پرسشگری، تحقیق و پژوهش علمی، راهکارهای جستجوی حقیقت و کسب علم است و سالک راه خدا برای وصول عملی به حقیقت، ابتدا لازم است به صورت نظری آنرا دریابد.
پرورش عقل و اندیشه با عقاید صحیح دینی و باورهای یقینی و آشنایی با ارزشهای اخلاقی و احکام عملی دین، آموزه هایی هستند که سالک در این عرصه، برای فراگیری آن تلاش علمی مضاعف خواهد داشت.
آیات فراوانی از قرآن کریم به سلوک نظری و اهمیت علم آموزی توصیه کرده است. نخستین آیاتی که بر پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) نازل شد، بهترین دلیل بر اهمیت و جایگاه ویژه تعلیم و تعلم در اسلام است. اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ؛ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ؛ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ؛ الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ؛ بخوان به نام پروردگارت که خلق کرد. انسان را از خون بسته آفرید؛ بخوان که پروردگارت بزرگوار است؛ همان کسی به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمیدانست، آموخت.
همچنین قرآن کریم صراحتاً تعلیم را یکی از اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص) دانسته و فرموده است: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ؛ او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنان میخواند و آنان را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد.
رسیدن به مقام توحید و شهادت به آن، تنها براى صاحبان علم امکان پذیر است و این منزلت به تنهایی برای اثبات ضرورت علمآموزی کافى است. شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ؛ خدا که همواره به عدل قیام دارد گواهى مى دهد که جز او هیچ معبودى نیست و ملائکه و صاحبان دانش نیز شهادت مى دهند.
قرآن به علم آموزى نه تنها تشویق، بلکه امر مى کند و می فرماید: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ پس اگر نمیدانید از اهل ذکر (یعنی علما و دانشمندان هر امت) سؤال کنید.
همچنین می فرماید: هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب؛ آیا کسانى که میدانند با کسانى که نمیدانند یکساناند؟! تنها خردمندان متذکر میشوند. خداى سبحان در این آیه، خطاب به پیامبرش میفرماید: جاهل و عالم مساوى نیست و این مقایسهاى است آشکار میان آگاهان و ناآگاهان، و عالمان و جاهلان. این جمله که جزء شعارهاى اساسى اسلام است، عظمت مقام علم و عالمان را در برابر جاهلان روشن میسازد.
4. ایمان یقینی
ایمان، اگر چه ریشه در علم و آگاهی دارد، اما خودش اختیاری است و لازم است در این مرحله آنچه سالک در سلوک نظری آموخته، به قلب خود وارد و به باور و اطمینان قلبی تبدیل نماید، تا موتور محرکه و انرژی حرکتی لازم و کافی برای سلوک عملی و عبودیت خدای متعال داشته باشد.
به لحاظ ساختاری، ایمان میان علم و عمل قرار دارد، از طرفی نتیجه آگاهی و علم آموزی است و از طرف دیگر انگیزه عمل صالح را فراهم میکند، لذا ورود به سلوک عملی و عبادی، بدون ایمان و باور قلبی و یقینی امکان پذیر نیست؛ عمل، به ایمان نیازمند است و ایمان، به علم و آگاهی، و در نهایت، آدمی، با سه ضلعی (علم، ایمان و عمل صالح) به کمال مطلوب انسانی میرسد.
افراد بسیاری یافت می شوند که در عین بهرهمندی از علم و دانش بسیار، نسبت به عمل به دانسته های خود کوتاهی می کنند و موفق به عبودیت خدای متعال نمی شوند، دلیل چنین قصوری عمدتا ضعف ایمان است، این نقیصه باعث می شود تا نیت و عزم و اراده سالک نیز برای طی مسیر عملی سلوک به ضعف گراید، در حالی که می دانیم، عمل انسان، محصول چنین فرایندی است.
به همین دلیل ضرورت دارد سالک ابتدا با سلوک علمی و عقلی، قوای شناختی خود را برای ادامه مسیر سلوک آماده نماید و سپس با سلوک قلبی و باور یقینی به حقانیت توحید و سعادبخش بودن دین، قلب خود را برای تحمل سختیهای عمل و عبودیت خداوند و حضور در صحنههای مبارزه و جهاد اکبر و اصغر آماده نماید تا در این مسیر به موفقیت دست یابد.
5. خودشناسی
خودشناسی یک نیاز واقعی است و در آن سالک با استعداد و نقاط قوت و ضعف و کاستیهای خود آشنا میگردد، ضرورت این آشنایی را خودسازی معین میکند؛ چرا که رفع کاستیها و شکوفایی استعدادها، منوط به شناخت کمیت و کیفیت آنها در خود است.
همه ما میدانیم که انسان موجودی دارای ابعاد مختلف زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است و زمانی به حداکثر رضایت از زندگی میرسد که بتواند در همه ابعاد رشد کافی نماید و این امر مستلزم شناخت عمیق خود است.
همچنین از آنجا که نوع رفتار ما ناشی از احساسات، افکار، نگرشها، برداشتها، باورها، میزان اعتماد به نفس و عزت نفس ما است؛ شناخت مکانیزم ذهنی و شخصیتی خود، عامل مهمی در ارتباطات، موفقیتها و شکستهای ما به شمار میرود.
انسان هر چه بیشتر و بهتر خود شخصیاش را بشناسد، بهتر میتواند آنچه را که هست، بپذیرد و سپس تغییر دهد. هنگامی که فرد تصویر تاریک و مبهمی از خود دارد، در کشمکشهای درونی خود باقی می ماند و خود را به دست محیط و اطرافیان میسپارد و در نتیجه، نیروهای بیرونی هستند که شخصیت او را میسازند و برایش قالب و ساختار تعیین میکنند، در حالی که رشد و تعالی انسان به اختیار و برنامه ریزی و اقدام عملی خود او سپرده شده است.
از سوی دیگر هنگامی که شخصیت و رفتار ما براساس نیروهای بیرونی شکل گرفته باشد، بسیار شکننده و دائماً در حال تغییر خواهد بود و لذا دشواریهای زیادی از جمله شکستهای مکرر را میتواند به دنبال داشته باشد.
همه موفقیتها و اتفاقهای خوب زندگی با آگاهی و شناخت ویژگیهای شخصی خود شروع میشود. خودآگاهی، اولین گام در رسیدن به موفقیت و سعادت واقعی است. چنانچه آگاهیتان را افزایش دهید، بهتر می توانید احساسات و علائق خود را تحلیل و کنترل کنید؛ در این صورت شما میدانید علت رفتارتان در موقعیتهای مختلف چیست.
همچنین شناخت بازیها و حیلههای نفس اماره و درگیری آن با عقل که از مهمترین و اصلیترین نیازهای شناختی خودسازی است از طریق خودشناسی تامین میشود. بدون شناخت عمیق تمایلات غریزی و هواهای نفسانی و خواستههای افراطی نفس، همواره فریب میخوریم و قادر نخواهیم بود در مسیر صحیح زندگی و بندگی، گام برداریم.
این دانش، فرصت و آزادی تغییر مواردی که برایتان ناخوشایند است را در اختیارتان قرار میدهد و شما میتوانید شخصیت و زندگی خود را مطابق با شرایط مطلوبی که مد نظر است، بسازید و به سعادتمندی برسید.
6. تزکیه نفس
هدف زندگی انسان، تعالی روح و تشبه به خداوند است و این مقصد اعلی حاصل نمی شود مگر با آزادی از بندگی و بردگی غیر خدا و تمرکز بر بندگی خدای یگانه.
کاربرد تزکیه نفس بیشتر در جهت مانع زدایی و کسب آزادی معنوی خواهد بود. همه ما در این دنیا، اغلب در قفس اندیشه ها، باورها، عادت ها و صفات بد خویش اسیر و در زندان بسر میبریم و برای پرواز به سوی خدا و تعالی روح، ضروری است روزی خویش را از این بند برهانیم.
تزکیه نفس از شرک و ثمرات آن و کسب آزادی معنوی، اولین گام سلوک عبادی و در عین حال، دشوارترین گام آن است. می توان گفت: در راه وصول به معرفت خداوند، گردنهای دشوارتر از رفع موانع و اسارتها و حجابهای عمدتا نفسانی و کسب آزادی معنوی، وجود ندارد.
بسیاری از جوانان مومن همواره سوال می کنند: چگونه سیروسلوک کنیم و خود را به خداوند نزدیک نماییم؟ حس کمال خواهی در همه انسانها وجود دارد و این افراد بر اساس فطرت و انگیزه الهی، خواستار وصول به مقامات معنوی و تعالی روحی هستند، ولی باید بدانند که برای موفقیت در این راه، تنها یک مشکل اساسی وجود دارد و آن خواهشهای نفس اماره و اسارت در خود است و تمامی اسارت های دیگر انسان، مانند اسارت دنیا و شیطان، به اسارت در خود، باز می گردد.
اگر یک انسان خداشناس و خداخواه بتواند از هوای نفس خویش بگذرد، بی شک به همه مقامات معنوی خواهد رسید، این یک شرط اساسی برای سلوک دینی است و بدون گذشتن از خود، هرگز نمیتوان به خدا رسید.
بنابراین مشکل اصلی انسان در سیروسلوک این است که نمی تواند از خواستههای نفسانی خویش بگذرد و از دوست داشتنهای هوسآلود خود صرف نظر نماید؛ خواستهها و دوست داشتنهایی که با خواستهها و دوست داشتنهای خدا و عقل سلیم، در تعارض است.
پس آزادی از نفس و رفع حجاب خودیت و منیت! شرط اصلی و کلی به خدا رسیدن و وصول به حق است و اگر سالک نتواند از هواهای نفسانی خود بگذرد و خدا را بر کشور وجود خویش حاکم نماید، موفقیتی بدست نخواهد آورد و هرگز به مقام بندگی و فناء فی الله نخواهد رسید.
برخی از اهل معرفت گفته اند: به خدا رسیدن دو گام دارد؛ از خود گذشتن و به حق پیوستن، ولی گزافه نیست اگر بگوییم: سیروسلوک از نظر اسلام، یک گام بیشتر ندارد و آن گذشتن از خود است، همین که انسان از خودخواهی و خودپرستی و امیال و آرزوهای نفسانی خود، برای رضای خدا بگذرد، خواست و اراده خدا جایگزین خواهد شد، گذشتن از خود و به خدا پیوستن، دو روی یک سکهاند. به حق پیوستن ثمره از خود گذشتن است و لذا برخی گفته اند: از خود بگذر به حق رسیدی! یعنی سلوک یک قدم بیشتر ندارد، از خود که بگذری، خداوند جایگزین می شود و گویا به حق پیوستهای.
با این وصف می توان گفت: عنصر حقیقی دین در مقام عمل، تزکیه نفس و تخلیه از شرک و خودپرستی و رهایی از اسارتهای درونی است و سلوک عملی، بیشتر برای تحقق آزادی معنوی در درون آدمی توصیه شده است و عمدهترین کاری که سالک انجام میدهد، آزادسازی خود از سلطه بتهای درونی، نفس اماره، خودپرستی، خودخواهی، افراط و تفریط، امیال و خواستهها و تعلقات نفسانی است و حقیقت بندگی با آزادی از شرک و خودپرستی رخ میدهد.
7. اطاعت و وظیفهمندی
وظیفهشناسی و اطاعتپذیری نسبت به خداوند، دومین گام سلوک عملی و عبادی بعد از تزکیه است. در این مرحله سالک تمام سعی خود را برای انجام وظایف واجب بندگی انجام می دهد و هدفی جز کسب رضایت خدای متعال ندارد.
اطاعت از فرامین الهی و انجام وظایف بندگی، بعد از تزکیه نفس و گناهگریزی، مهمترین عامل ایجاد روحیه بندگی و اصلیترین راه وصول به مقام عبودیت است؛ زیرا انسان تنها از این طریق به خدای یگانه نزدیک میشود و به کمال و سعادت مطلوب میرسد.
اصل دیانت و بندگی، بعد از ایمان، انجام واجبات و ترک محرمات شریعت است و هدف مراقبات واجب شرعی، کسب ملکه تقوا است و معنای تقوا در اصطلاح، نگه داری نفس از آسیبهایی است که از ناحیه گناه، قلب انسان را تهدید میکند و او را گرفتار خشم و غضب الهی می نماید.
رعایت تقوای الهی و خودداری از گناه و انجام وظایف بندگی، باعث میشود انسان از هر آلودگی و کج روی مصون بماند و تاکیدی که قرآن کریم و روایات بر رعایت آن دارند به خاطر همین مصونیت بخشی است.
چنانکه امیرالمومنین علی (ع) میفرماید: اِنَّ تَقْوَی اللهِ حَمَتْ اَوْلِیائَ اللهِ مَحارِمَهُ وَالْزَمَتْ قُلوبَهُمْ مَخافَتَهُ حَتّی اَسْهَرَتْ لَیالِیَهُمْ وَاَظْمَأَتْ هَواجِرَهُمْ؛ تقوی الهی، اولیای خدا را در حمایت خود قرار داده، آنان را از تجاوز به حریم منهیات الهی بازداشته است و ترس از خدا را ملازم دلهای آنان قرار داده است، تا آنجا که شب هایشان را بی خواب (به سبب عبادت) و روزهایشان را بی آب (به سبب روزه) گردانیده است. در این روایت علی (ع) تصریح می کند که تقوا چیزی است که پرهیز از محرمات الهی و همچنین ترس از خدا، از لوازم و آثار آن است.
ملکه تقوی مهارت و ملکه درونی است که به انسان کمک می کند تا همواره در جاده مستقیم اطاعت و بندگی ثابت قدم بماند و به وظایف دینی خود عمل کند و خویش را از خطر انحراف و ترس از گمراهی برهاند. این نیرو و ملکه اگر ضعیف باشد، مصونیت انسان در برابر انجام رفتار ناپسند تضعیف میشود و ممکن است به گناه و اعمال خلاف رضایت خداوند دست یازد.
برای بدست آوردن تقوا لازم است انسان، اولا؛ قوانین و مقررات شرعی را بداند و ثانیا؛ آنها را رعایت کند تا به عادت و ملکه تبدیل شود. امام صادق (ع) درباره معنای حقیقی تقوا فرمودند: اَن لا یفْقِدَکَ اللهُ حَیْثُ اَمرَکَ و لا یَراکَ حیثُ نَهاکَ؛ آنجا که خداوند دستور داده حاضر باشی و تو را غایب نبیند و آنجا که نهی کرده، تو را مشاهده نکند.
از سالکی پرسیدند که تقوا چگونه است؟ گفت: هرگاه در زمینی وارد شدی که در آن خار وجود دارد چه می کنی؟ سوال کننده گفت: دامن برمیگیرم و خویشتن را مواظبت مینمایم. سالک گفت: در دنیا نیز چنین کن که تقوا اینگونه است.
عارف دیگری گفته: گناهان را چه کوچک یا بزرگ ترک کن که تقوا همین است، همانند کسی که از خارستان عبور میکند و از آنچه میبیند حذر مینماید، عمل کن. گناهان کوچک را تحقیر مکن و کوچک مشمار که کوهها از همین سنگریزهها تشکیل میشود.
از مجموع آیات به خوبی استفاده می شود که تقوی و وظیفه شناسی، همان احساس مسئولیت و تعهدی است که به دنبال رسوخ ایمان در قلب، بر وجود انسان حاکم می شود و او را از فجور و گناه باز می دارد، به نیکی و پاکی و عدالت دعوت می کند، اعمال آدمی را خالص و فکر و نیت او را از آلودگیها می شوید.
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: تمام التقوی أن تتعلم ما جهلت و تعمل بما علمت در این حدیث حضرت حقیقت تقوا را آموختن آنچه آدمی نمیداند و عمل به آنچه میداند، معرفی کرده است.
روشن است اگر کسی بخواهد نظر شخص دیگری را به خود جلب کند، می¬بایست به خواسته¬های او اهمیت داده و همّت خویش را مصروف اجابت وی کند.
اداء فرائض، همان مقام عبودیت و تسلیم حق بودن و گردن نهادن به خواست الهی است؛ یعنی عبد جز رضای حق نخواهد و در برابر او در ذلّت و اطاعت مطلق باشد که اصل عبودیت، خضوع و تذلّل است.
عبد در برابر مولا، وجودی برای خویش قائل نیست؛ ملازم مولا است و از وی فاصله نمی گیرد؛ آزادی و استقلال را از خود سلب می کند و در برابر مولای خویش هیچ گونه خلاف و تعدّی نمینماید و کاملا مطیع او است و به اراده و خواست او عمل می کند. البته هر کس لباس بندگی حق به تن کند و ذلّت عبودیت را پذیرا شود، به عزّت ربوبیت رسد.
8. عبادت و یاد خدا
بعد از انجام وظایف واجب دینی و اطاعت از فرامین الهی، عبادت و یاد خدا که در این گام مطرح می شود، اختصاص به انجام مستحبات و نوافل و مناسک عبادی خاص دارد و تاثیر آن در خالص شدن هرچه بیشتر انسان از بندگی تن و عبودیت نفس اماره، ظهور می کند و از این جهت با هیچ عامل دیگری در قرب عبد به مولا، قابل مقایسه نیست.
در اهمیت عبادت و یاد خدا، قرآن کریم میفرماید: خانه هایی که نام خدا در آنها برده می شود، و صبح و شام در آنها تسبیح او می گویند، مردانی که نه تجارت و نه معامله ای آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند؛ آنها از روزی میترسند که در آن، دلها و چشمها زیرورو میشود.
و در جای دیگر در مذمت شراب و قمار می فرماید: شیطان می خواهد به وسیله آن در میان شما کینه و عداوت ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد .
در حدیثی از حضرت می خوانیم که فرمود: إنَّ رَبِّی أمَرَنِی أن یکونَ نُطقِی ذِکراً، و صَمتِی فِکراً، و نَظَرِی عِبرَةً؛ پروردگار من مرا مأمور ساخته است که سخنم ذکر خدا و سکوتم فکر و اندیشه و نگاهم عبرت آموز باشد. امیرمؤمنان(ع) نیز می فرماید: ذِکْرُ اللَّهِ سَجِیَّةُ کُلِ مُحْسِنٍ وَشِیمَةُ کُلِّ مُؤْمِنٍ؛ یاد خدا سجیه هر نیکوکار و روش هر فرد با ایمان است.
عارفی گفته: سه چیز است که سعادت بنده در آن است: اشتغال زبان به ذکر حق، استغراق دل به محبت او و امتلاء سرّ از نظر حق. ذکر نه همه آن است که بر زبان داری، ذکر حقیقی آن است که در میان جان داری. توحید نه همه آن است که او را یگانه دانی، توحید حقیقی آن است که از غیر او بیگانه باشی.
مصداق خاص عبادت تنها شامل اعمال و مناسکی میشود که قصد قربت و حضور قلب در آنها شرط است، همچون نماز، حج، دعا، ذکر، توسل، زیارت، تلاوت قرآن، اعتکاف و مانند آن.
در این نوع عبادات، حضور قلب باعث میشود تا روح انسان به ذات خدا متصل شود و راز و نیاز کند و از رابطه با روح و شعور هستی لذت برد، حالت و لذتی که در انجام برخی وظایف، مانند ازدواج و خدمت به خلق و کسب حلال، وجود ندارد.
9. سبک زندگی دینی
یکی از گام های موثر در خودسازی دینی، اصلاح اخلاق فردی و سبک زندگی ظاهری است و این تاثیر، به خاطر ارتباط عمیقی است که میان بدن و روح و ظاهر و باطن زندگی انسان وجود دارد.
برخی بر این تصوراند که این دو حوزه کاملا از هم جدا هستند و لذا ظاهر را مهم نمیدانند و شعارشان همواره این است که: دلت باید پاک باشد، یعنی تیپ و رفتار ظاهری خیلی مهم نیست که دینی باشد یا نباشد، در حالی که از کوزه همان برون تراود که در او است، تیپ ظاهری افراد در حقیقت ظهور عقاید و باورها و اخلاق درونی او است و این دو حوزه از هم جدا نیستند.
سبک زندگی مادی و دنیوی انسان و فضایی که ما در آن زندگی میکنیم و امکاناتی که برای خود گرد آوردهایم و برنامههایی که برای تامین معاش و سلامت و تغذیه و خواب خود ریختهایم، باید به گونهای باشد که با زیست معنوی و سلوک روحی انسان در تعارض نبوده و مناسبت داشته باشد، زیرا ما در این محیط پرورش مییابیم و تمام مولفههای حیات مادی، به نحوی در رشد و سلامت حیات معنوی انسان، چه به صورت مثبت یا منفی، تاثیرگذار است.
البته مصادیق سبک زندگی بسیار گسترده است و ابعاد مختلفی دارد و شامل شیوه و روش زندگی فرد در حوزههای مختلف زندگی میشود.
امروزه سبک زندگی اسلامی و قرآنی، در مقابل سبک زندگی غربی و جوامع لائیک و سکولار مطرح است؛ زیرا ارزشهای سبک زندگی غربی، با ارزشهای فرهنگ اسلامی و فضای بندگی خدا سازگار نیست. با سبک زندگی غربی که ریشه در مبانی شرکآمیز فرهنگ و فلسفه غرب دارد، انسان مومن راه به جایی نمیبرد و قادر نیست روشها و شرایط زندگی توحیدی خود را سامان دهی کند!
در فرهنگ مادی، مصرفگرایی و تجملطلبی و برهنگی، ارزش است در حالی که در فرهنگ دینی، این امور ضد ارزش تلقی میشوند، ارزشهای دینی ساده زیستی و قناعت و پوشیدگی را ترویج میکنند و با این ارزشها است که بندگی خدا میسر میشود.
در سبک زندگی مادی، دنیا محل جمع آوری ثروت و قدرت و شهرت است، در حالی که در سبک زندگی دینی، دنیا عرصه عبادت و بندگی خدا و محل گذر و جمع آوری توشه برای آخرت است و نه مال اندوزی و کسب قدرت و شهرت اجتماعی.
حضرت على (ع) در این زمینه فرمودند: إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الآخِرهُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم؛ همانا دنیا سراى گذر است و آخرت سراى ماندن؛ پس، از گذرگاه خود براى اقامت گاه تان توشه برگیرید.
سبک زندگی غربی بر اساس دنیاپرستی شکل میگیرد و رسیدن به اهداف دنیوی برای آنها ارزش فوق العادهای دارد در حالی که سبک زندگی اسلامی بر اساس خداپرستی و بندگی ساخته میشود و اهداف آن معنوی است.
10. اخلاق و حسن معاشرت با بندگان خدا
گام بعدی انجام وظایف اخلاقی در معاشرت با بندگان خداوند است. فلسفه اخلاق از دیدگاه اسلام جدای از فلسفه دین نمیتواند باشد، اگر گفته شود که فلسفه دین، تقویت روحیه بندگی در انسان مومن است، فلسفه اخلاق نیز در همین راستا قابل توجیه و تفسیر است. رعایت اخلاق و اخلاق مداری باعث آن میشود که روحیه بندگی در سالک تقویت شود و رابطه بنده با سایر بندگان خداوند نظم و نسق خاصی یابد.
معیار اخلاق از نظر اسلام، تقویت اخوت دینی و برادری با سایر بندگان خداست، لذا روابطی که میان برادران ایمانی شکل می گیرد، در سایه رابطه انسان با خداوند و روحیه بندگی، رنگ و بوی دینی به خود میگیرد.
اگر اخلاق نباشد، نه دین برای مردم مفهوم دارد و نه دنیای آنها سامان مییابد؛ زمانی انسان شایسته نام انسان است که دارای اخلاق انسانی باشد و در غیر این صورت، حیوان خطرناکی خواهد بود که با استفاده از هوش سرشار انسانی همه چیز را ویران میکند و به آتش میکشد؛ برای رسیدن به منافع نامشروع مادّی جنگ به پا میکند و برای فروش جنگ افزارهای ویرانگر تخم تفرقه ونفاق میپاشد و بی گناهان را به خاک و خون میکشد! البته ممکن است به ظاهر متمدن باشد، ولی در این حال حیوان خوش علفی است که نه حلال را میشناسد و نه حرام را! نه فرقی میان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتی در میان ظالم و مظلوم.
اخلاق انسانی و اسلامی، خواستههای مطلق انسان را تعدیل و مهار میکند و تعادلی بین غریزه و نیروهای باطنی انسان به وجود میآورد. تعدیل این غرایز، در تصحیح رفتار و بخش انسان، تاثیر به سزایی دارد و جلوی بسیاری از تجاوزها، انحرافات، فتنه ها فسادها و دیگر بلاهای خانمان سوز اجتماعی گرفته میشود.
با رواج فضایل اخلاقی در جامعه و حاکمیت اخلاق اسلامی؛ بی تردید آن جامعه از آرامش و سلامت بالایی برخوردار خواهد بود. به خصوص در دنیای امروزی، پیش از ظهور امام مهدی (عج) که اوضاع غالب آن هرج و مرج فساد و بیبندوباری و فحشا و تجاوز و گرگ صفت بودن دولتمردان مدعی حقوق بشر، انحرافات جنسی آلوده و بیعفتی دختران و پسران و…. همه به علت نبود حکومت مکارم و فضایل اخلاقی در جامعه و عدم توجه به مبانی اسلام و داشتن روحیه بندگی است.
بنابراین کارکرد روحیه بندگی و عبودیت، تنها تنظیم کننده روابط انسان با خداوند نیست؛ این حالت امتیازی است که ضمن تعالی بخشی به روح انسان، روابط او با سایر بندگان خداوند را نیز بر اساس حق و انصاف و احترام متقابل، تنظیم خواهد نمود.
پیامبر اسلام علاوه بر آنکه در مقام سخن به اخلاق و فضایل اخلاقی بالابود، در مقام عمل و رفتار نیز فضایل اخلاقیاش مشهور بود. و انّکَ لَعَلی خُلقٍ عظیم تو اخلاق عظیم و برجستهای داری.
فلسفه بعثت پیامبر گرامی نیز مسئله مهم اخلاق است، انما بُعِثتُ لِاُ تَمِّمَ مکارمَ الاخلاق؛ این روایت نبوی، یکی از علتهای مهم بعثت را تکمیل فضایل اخلاقی انسانها بیان میکند.
امیر مومنان علی (ع) نیز در کلامی گویا میفرماید: لو کُنّا لانرجوا جَنَّةً ولانخشی ناراً ولاثواباً ولاعقابا ً لکان یَنبَغی لنا اَن نُطالِبَ بمکارمِ الاخلاقِ فانّها ممّا تدلُّ علی سبیل النّجاحِ؛ اگر ما امید و ایمانی به بهشت و ترس و وحشتی از دوزخ و انتظار ثواب و عقابی نمیداشتیم، شایسته بود به سراغ فضایل اخلاقی برویم؛ چرا که آنها راهنمای نجات و پیروزی و موفقیت هستند. با توجه به این حدیث علاوه بر آنکه اخلاق راه نجات در قیامت است، زندگی دنیا را نیز سامان میبخشد.
در حدیث دیگری از نبی مکرم اسلام (ص) آمده: وجَعَل الله سبحانَه مکارمَ الاخلاقِ صلةً بَینَهُ وبینَ عبادِهِ فَحَسَبُ اَحَدِکُم اَن یَتَمَسّکَ بِخُلقٍ مُتَّصِلٍ بالله؛ خداوند سبحان فضایل اخلاقی را وسیله ارتباط میان خودش و بندگانش قرار داده، همین بس که هر یک از شما دست به اخلاقی بزند که او را به خدا مربوط سازد. جالب است که این روایت شریف، راه اتصال به خداوند متعال را فضایل اخلاقی و حسن معاشرت با بندگان خداوند، معرفی کرده، به گونهای که هر کس میخواهد به خداوند متصل شود، بهترین وسیله آن کسب سجایای اخلاقی است.
و در مقابل، رذائل اخلاقى، زندگى انسانى را به تباهى مى کشد و جامعه بشرى را در بحرانهاى سخت گرفتار مىسازد و شهد زندگى را در کام انسانها مبدّل به شرنگ مىکند. رذائل اخلاقى همچون خارهاى جانگداز مغیلان روح ما را آزار مىدهد و شخصیت انسان را به تباهی میکشاند.
همچنین اخلاقمداری و پایبندی به اصول و ارزشهای اخلاقی، انسان را از کبر و غرور و خودخواهی و سایر رذایل اخلاقی که ریشه در خودبزرگبینی و در نهایت خودپرستی دارد، دور میسازد؛ لذا یکی از راهبردهای اساسی تقویت روحیه بندگی در انسان مومن، اخلاقمداری و پایبندی به اصول اخلاق است.
بندگان خداوند انسان های متواضع و فروتنی هستند و از خودخواهی و خودپسندی و فریبخوردگی نسبت به دنیا و نفس به دوراند، به همین دلیل رذایل اخلاقی به هیچ وجه با روحیه بندگی سازگار نیست و اخلاقمداری و تزکیه نفس از مهلکات اخلاقی – عجب و غرور و حسد و خودخواهی و در راس آنها تکبر و خودبزرگ بینی – عامل مهمی در تقویت روحیه بندگی محسوب میشود.
از مهمترین اصول اخلاقی، میتوان به مهرورزی و احسان و عدالت و فروتنی و احترام اشاره کرد. این اصول، خود، زیرمجموعهها و شاخصههایی دارد؛ از جمله خوشخلقی، خوشرویی، شفقت، انصاف، قضاوت عادلانه، ترک مجادله و بدگمانی و کینهورزی، حسد و خشم و دورویی و… . این هنجارهای اخلاقی میتواند اخلاقمداری و مهرورزی با بندگان خدا که تحت تاثیر روحیه بندگی و تواضع شکل می گیرد را به جامعه تزریق کند و سلامت اجتماعی را تأمین نماید.
یکی از دستورات اخلاقیِ آموزههای دینی، ارتباط اجتماعی مناسب و مطلوب با افراد جامعه و برادران ایمانی است، اخلاق از ما میخواهد تا در اینگونه روابط، حقیقت را اگرچه بر ضد منافعمان باشد بگوییم، حق کشی نکنیم، دروغ نگوییم، پایبند عدالت باشیم و نسبت به بندگان خدا متواضع و فروتن باشیم و با احترام برخورد نماییم و از دستگیری و احسان خودداری نکنیم.
از منظر اخلاق توحیدی، تعهد به پایبندی به اصول انسانی در تعامل با انسانهای دیگر، ریشه در مناسبات انسان با خداوند دارد و بر اساس آن انسان با خود عهد میبندد تا با سایر بندگان خداوند مهربان باشد و با صداقت رفتار کند و مانند آن. در میان تمام موجودات عالم، اعم از حیوانات و جمادات و نباتات، تنها موجودی که میتواند چنین تعهدی داشته باشد، انسان است و از طرفی نیز انسان بودن او تحت تاثیر چنین تعهدی شکل میگیرد.
از نگاه توحیدی، اگرچه حسن معاشرت و اخلاقمداری در جمع عملی میشود، اما انسان باید از درون، خود را متعهد به اصول اخلاق بداند و این التزام درونی، ناشی از روحیه بندگی و تعهدی که بنده، نسبت به خدای متعال دارد، شکل میگیرد.
به تعبیر دیگر، تعهدی که ما نسبت به خداوند و بندگی او در خود احساس میکنیم، اساس اخلاق مداری و تعهد اخلاقی نسبت به مردم و بندگان خدا نیز خواهد بود.
بنابراین انسان های مومن که اصول و ارزش های اخلاقی را مبنای زندگی خود در روابط با دیگران قرار میدهند، از رذایل اخلاقی مبری هستند و روابط اجتماعی خود را بر اساس تعهد دینی و عشق و علاقه ای که به خدای متعال دارند، تنظیم مینمایند.
در تعهد به اصول اخلاقی، ضرورت وجود دارد، یعنی باید بدانیم که هرگز نباید به سایر بندگان خدا دروغ بگوییم یا حق کسی از آنان را تضییع کنیم، چنین فضایی که با تعهد به اخلاقمداری و مهرورزی رحمانی با بندگان خداوند، توصیف می شود، با فضایی که اخلاق شیطانی متکی به نفسانیت و تکبر و خودخواهی در روابط اجتماعی ایجاد میکند، در تعارض کامل است.
11. مشارکت در حفظ و تعالی جامعه
گرایش به اجتماع یکی از ویژگی های انسان است که به اعتقاد بعضی ریشه در آفرینش او دارد، چنانچه درباره آن گفته اند: الانسان مدنی بالطبع؛ انسان موجودی اجتماعی است. منشأ اجتماعی بودن انسان نیز عقل و تدبیر است، زیرا انسان با قدرت حسابگری به این حقیقت رسیده که با مشارکت و همکاری اجتماعی، بهتر می تواند از مواهب زندگی برخوردار گردد و استعدادهای خویش را شکوفا نماید.
اسلام نیز دینی اجتماعی است و تکامل انسان را در پرتو زندگی جمعی میسر می داند و ازاینرو افراد و جوامع را به همبستگی و وحدت مبتنی بر توحید، فراخوانده و از طرق مختلف و حتی عباداتی همچون نماز جمعه و جماعت و حج، در سطوح مختلف، به پرورش روح جمعی پرداخته و همچنین تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام را در عصر ظهور حضرت مهدی (عج) نوید داده و برای روابط و تعامل اجتماعی، حدود و شروط و اصول و ضوابطی را مطرح ساخته است.
در این راستا سلوک اجتماعی و تلاش برای در حفظ و تعالی جامعه و خدمت به خلق خدا، پرورش و هدایت فرد را به گونهای مدیریت میکند که با تمایل عاطفی به زندگی اجتماعی، نقش مسئولانه خویش را ایفا نموده و ضمن پای بندی به حقوق متقابل، از شرایط مساعد و مشارکت در امور جامعه، جهت رشد و تکامل خویش بهره گیرد.
بدین ترتیب، برخلاف پارهای مکاتب که راه افراط یا تفریط پیموده و اصالت را به فرد یا جامعه داده و نقش دیگری را نادیده گرفتهاند، اسلام با ارزش نهادن به فرد و جامعه و با توجه به نقش و تأثیر متقابل آنها، از یک سو به پرورش شخصیت افراد و ایجاد تعادل میان نیروها و استعدادهای آنان میپردازد و در راستای اهداف مشترک انسانی، همسویی میبخشد و از سوی دیگر نقش محیط و روابط را مورد توجه قرار داده، با ایجاد شرایط مناسب اجتماعی و تعادل بخشیدن به نیروهای گروهی، زمینه رشد فردی و جمعی را در ابعاد مادی و معنوی فراهم میسازد.
نقش روابط اجتماعی در شکلگیری اخلاق و ارزشهای انسانی نیز انکارناپذیر است. به گفته کارشناسان تربیتی: رشد اخلاقی تا حدود زیادی به رشد و تکامل اجتماعی بستگی دارد و دگرگونی آن تحت تأثیر میزان علاقه فرد نسبت به معیارها و ارزشهای دینی و آداب و رسوم و واکنشهای او در مقابل خیر و شر، قرار دارد.
ادراک فرد نسبت به افراد دیگر، ارزش قائل شدن به ایشان و دوستی با آنان، اطمینان و اعتماد و محبت نسبت به منسوبان خود، همگی بر چگونگی و میزان توجه او به اجتماع و ایمان به مبادی آن مربوط است.
از آیات قرآن برمیآید که اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرینش او پیریزی شده و امری فطری است. به عنوان مثال از آیه: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا؛ چنین استفاده می شود که: انسان به گونهای آفریده شده که به صورت گروههای مختلف ملی و قبیلهای درآید و با انتساب به ملیتها و قبیلهها، بازشناسی یکدیگر که شرط لاینفک زندگی اجتماعی است، صورت میپذیرد.
همچنان که آیه کریمه: کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ؛ وحدت امت بشری را یادآور شده و فلسفه بعثت پیامبران را جهت رفع اختلاف ناشی از هوا و طغیان، مورد تأکید قرار می دهد.
روابط اجتماعی یکی از چهار نوع رابطه ای است که فلاسفه برای انسان قائل شده اند و در روایات مصباح الشریعه از امام صادق (ع) به عنوان معامله و رفتار با خلق از آن یاد شده و حدود و مسئولیتهایی برای آن مشخص گردیده است.
انسان کامل اسلام، هرچند دل بسته و فریفته دنیا نمی گردد، پدیده های عالم طبیعت را آیات و نعمتهای الهی میداند و به دنیا به مثابه مزرعه آخرت می نگرد. در دید وی، کالبد جسمانی نه یک قفس که بخشی از ارمغان خلقت به او است که باید آن را به نیکوترین وجه به خدمت گیرد.
چنین انسانی، از جامعه گریزان نیست، بلکه حضور در جمع بندگان خدا و کمک به مومنان را نوعی عبادت و مایه تقرب بیش تر به خداوند می داند و از درد و رنج دیگران رنجور و اندوهگین می شود.
پیامبران و اولیای الهی ـ که نمونه های والای کمال انسانیت اند ـ در متن جامعه حضور داشته، دل مشغول مشکلات مادی و معنوی امت خویش بوده، از گمراهی و مظلومیت و محرومیت آنان نیز دل آزرده و غمگین میشده اند.
قرآن درباره پیامبراکرم (ص) می فرماید: قطعاً، برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.
سلوک اجتماعی بخش مهمی از سیروسلوک انسان مومن به سوی کمال است و شامل مباحث فراوانی مانند عبادت اجتماعی، مسئولیت اجتماعی، اهتمام به امور مسلمین، آگاهی و بصیرت اجتماعی، شناخت حق و باطل در صحنه جامعه، دشمن شناسی، تولی و تبری، داشتن روحیه انقلابی و جهادی، مشارکت در نهضت عدالت طلبی و آزادی خواهی، ولایت مداری، تعاون و همکاری اجتماعی، خدمت رسانی به بندگان خدا، داشتن روابط اجتماعی، ارشاد بندگان خدا، قدرت تاثیرگذاری مثبت در جامعه، مشارکت در شبکه ولایت و انتشار ارزش های اخلاقی و دینی و بروز بودن تکنولوژیک برای مبارزه با باطل و انتشار حق، میشود. این موضوعات نقش اساسی در رشد و شکوفایی بیش از پیش سالک را به عهده دارد.
12. ریاضت و سلوک عرفانی
پس از سلوک عقلانی که در گامهای پیشین مراحل آن توضیح داده شد، گام نهایی سلوک قرآنی، سلوک عرفانی و گذر از وادی عشق و ریاضت است.
سلوک عرفانی، به لحاظ ماهوی، نوعی ریاضت و تمرین سخت، برای تخلیه کامل از شرک خفی و خودپرستی و حرکت از ظاهر فریبنده و ناپایدار دنیا به باطن آن است؛ زیرا معتقدیم که دنیا نه اصیل است و نه پایدار، در حالی که حقایق باطنی اصیل و پایدارند و انسان را به آرزوی نهایی خود میرسانند.
ما معمولا با ظاهر جهان سروکار داریم و عالم ناسوت را میشناسیم، اما در فلسفه الهی ثابت شده است که عالم ناسوت و ظاهر عالم که ما مشاهده می کنیم، دارای عوالم باطنی است که از آن به عالم غیب، ملکوت، جبروت و لاهوت، نام برده میشود، عوالم و مراتبی از هستی که بسیار بزرگتر از عالم ناسوت است و بر آن احاطه دارد.
انسان نیز که چکیدهای از تمام عوالم ظاهری و باطنی است، ظاهری مادی و باطنی روحانی دارد. با ظاهر خود در عالم ظاهر و طبیعت زندگی می کند و با باطن و روح خود، با ماورای طبیعت و باطن هستی در ارتباط است. چهره ظاهری انسان در ظاهر هستی و عالم طبیعت پرورش مییابد و چهره باطنی او در ارتباط با باطن هستی رشد میکند و کامل میشود.
سلوک عرفانی، رفتن از عالم ماده به عالم معنا، از عالم بیرون به عالم درون، از ظاهر به باطن، از کثرت به وحدت و از سطح به عمق وجود است. تمام نگرانیها، دغدغهها و نامرادیهای انسان در زندگی این جهانی، مربوط به کثرات مادی عالم ناسوت است و تا از این عالم به عالم درون، کوچ نکند و به خدا و ماورای طبیعت متصل نگردد، بعد ملکوتی و حقیقت الهی خود را در نمییابد و لذت ارتباط با خدا را نمیچشد و روحش به تعالی و آرامش نمیرسد، این همان حقیقت و فلسفه سلوک دینی و قرآنی است.
قرآن کریم نیز تأیید میکند که انسان تنها با درونگرایی و توجه به عوالم باطنی، به آرامش میرسد، الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ در حالی که بیرونگرایی افراطی، بیقراری و اضطراب میآورد؛ حب الدنیا راس کل خطیئه؛ دنیادوستی سرآمد همه بدیها است.
اولیای خدا بیشتر اوقات خود را در عوالم درونی سپری میکنند و به همان مقدار که آنها درونگرا هستند، مردم عادی بیرون گرایند. ما هنگامی حضور خدا را در دل حس میکنیم که از عالم طبیعت به عوالم درونی مهاجرت کنیم و خداوند را خالصانه و عاشقانه عبادت نماییم. در اثر این هجرت و عبادت، راه انسان به ماورای طبیعت باز میشود و وصول به عالم وحدت و قرب، ممکن میگردد.
بر طالب کمال لازم است تا در کنار برونگرایی، درونگرایی را تمرین کند و در باطن خود عالمی برای خویش بسازد از جنس معرفت و محبت و یاد خدا و مقدار زیادی از وقت خود را در آن عالم سپری نماید، تا به درجات کمال و سعادت برسد.
البته ما بدن و جسم خود را فراموش نمیکنیم، زیرا بدن و عالم بیرونی نقش ابزاری دارد و میتواند کمک کار روح باشد، اما عمده توجه سالک در سلوک عرفانی به عالم درون است. بزرگی و کوچکی افراد انسانی و عالمان و بزرگان دینی، به بزرگی و کوچکی عوالم درونی و روح و دل آنها بستگی دارد.
راه اصلی سلوک عرفانی و قرب به خداوند، عبادت و ذکر دائمی حق است، ولی این راه با مانع و دشمن بزرگی به نام نفس اماره مواجه است که توسط شیطان پشتیبانی و تحریک میشود و تا هنگامی که انسان اسیر نفس و شیطان است، هرگز روی آزادی به خود نمیبیند و مزه و اثر بندگی خدای را در جان خود نمیچشد و احساس قدرت نمیکند و ارادهاش نسبت به خدای متعال کامل و بندگیاش خالص نیست.
کاربرد ریاضت بیشتر مربوط به رفع حجابها و موانع و پاکسازی درون از هوای نفس اماره و خودپرستی و دنیاپرستی است و هیچ سالکی به شهود و کرامت و ولایت نمیرسد، مگر اینکه از طریق ریاضت خاصی، نفس خود را کاملا از گناه و آلودگی پاک و رام و تسلیم خدا کرده باشد.
به لحاظ معنای لغوی «رائض» به کسی گفته می شود که با تمرین حیوان سرکش را رام میکند، ریاضت نیز برای سالکان الهی، منوط به این است که نفس سرکش خود را رام کنند تا به طرف «بهیمیت»، «سبعیت» و یا «شیطنت» حرکت نکند و فقط راه چهارم را که راه «فرشته خویی و انسانیت» است، طی نماید و مطیع عقل درون و پیامبر بیرون باشد.
اولیای الهی و عارفان ربانی همگی از طریق عبادت و ریاضت عاشقانه به مقامات معنوی و روحانی دست یافتهاند. حضرت علی (ع) می فرماید: لأروضنّ نفسی ریاضة تَهِشّ معها إلی القرص إذا قدرتُ علیه مطعوماً وتقنع بالملح مأدوماً ولأدعنّ مُقلتی کعین ماءٍ نضب مَعینها مستفرغة دموعَه؛ چنان نفس خود را ریاضت و تمرین می دهم که به قرصی نان، هرگاه به آن دست یابم، کاملاً متمایل شود و به نمک، به جای نان خورش قناعت کند و چنان از چشمهایم اشک بریزم که همچون چشمهای خشکیده، دیگر اشکم جاری نگردد.
برنامه و دستورالعمل خودسازی و سلوک دینی:
تقویت شناخت و سلوک نظری
شناخت خویش (معرفت نفس ) ، سودمندترین معرفت هاست . از رسول خدا ( ص ) پرسیدند که : « چه راهى براى شناخت پروردگار وجود دارد ؟ فرمود : معرفت نفس . »
« اگر کسى به مقام معرفت نفس که مفتاح معرفت رب است ، نائل آید ، حجاب هاى ظلمانى را در نور دیده و به عوالمى سرشار از لذت هاى معنوى و بهجت و انبساط وارد مى شود و حقایقى را مى بیند که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و به خاطر احدى خطور نکرده است » .
روشن است که راه هاى کسب علم از درون انسان شروع مى شود . از طرق زیر این مهم دست یافتنی است :
1.1 . تفکر و اندیشه در کتاب تکوین (طبیعت و جهان آفرینش) . تفکر پیرامون آیات و نشانه های خداوند در گستره هستی: توجه به این نشانه ها، یاد خدا را در دل ها زنده می کند و لطف و رحمت او را به ما یادآور می شود و در نهایت بر دوستی و محبت ما به خدا می افزاید. (ر.ک: سوره یس، آیات 23 تا 40).
2. 1 . تفکر و تدبر در خلقت خود انسان(مبدأشناسى).
3. 1 . تفکر و تأمل در پایان زندگى انسان (معادشناسى).
4. 1 . مراجعه به کتاب تشریع (قرآن و سیره اهل بیت علیهم السلام)
5. 1 . مطالعه تاریخ اسلام و تحلیل آن در تقویت ایمان تاثیری بسیار عمیق خواهد داشت.
6 . 1 . لزوم سیر مطالعاتی
لازم است انسان با ایمان در حد توان خود به مطالعه و تحقیق بپردازد و با رجوع به کتاب هایى که در این زمینه نوشته شده، پاسخ سؤالات خود را دریابد و یا با سؤال کردن از عالمان دینى، ابهامات و شبهاتى که در ذهنش مطرح مى شود بازگو کند تا با روشن شدن ابهامات، اعتقادات خود را راسخ کند.علم و ایمان رابطه ى طرفینى ندارند و این طور نیست که پس از کسب علم ایمان نیز حاصل بشود، چون متعلّق علم و ایمان جداى از هم است، علم به مغز و ایمان به دل تعلّق دارد (چه بسا انسان علمى را کسب کند، ولى بر آن ملتزم نشود) علّت این امر نیز آن است علم دین اگر براى کسى حاصل شد، حال نوبت دل مى رسد که با اختیار و قدرت تصمیم گیرى آن را به صورت ایمان در خود بپذیرد.تا زمانى که تمایلات حیوانى بر قلب ما تسلط دارد، جایى براى انگیزه هاى متعالى باقى نمى ماند.
برای تقویت این بخش لازم است سیر مطالعاتی داشته باشید، زیرا در این راستا به آگاهی های فراوانی نیاز دارید. ابتدا توصیه می کنیم کتاب انسان و ایمان شهید مطهری را مطالعه کنید و سیری در کتاب های آن شهید بزرگوار داشته باشید و از این طریق اطلاعات دینی خود را توسعه دهید، سپس سعی کنید با خودسازی و عمل به آموزه های دینی صفت ایمان را در خویش تقویت نمایید. یکى از بهترین شیوه هاى این برنامه که امروزه مورد توجّه قرار گرفته، سیر مطالعاتى «آسان به مشکل» است. ما سعى نموده ایم ضمن دسته بندى آثار شهید مطهرى قدس سره به چند بخش، شیوه فوق را نیز رعایت نموده باشیم:الف) بخش سیره معصومین و بزرگان ( شامل کتابهاى: 1- داستان راستان، 2- سیرى در سیره نبوى(ص)، 3- سیرى در سیره ائمّه اطهار علیهم السلام، 4- جاذبه و دافعه على علیه السلام، 5- حماسه حسینى، 6- سیرى در نهج البلاغه،7- پیامبر امّى)ب) بخش گفتارها ( شامل کتابهاى 8- ده گفتار، 9- پانزده گفتار، 10- بیست گفتار، 11- حکمت ها و اندرزها)پ) بخش انسان شناسى ( شامل کتابهاى 12- ولاءها و ولایت ها، 13- امدادهاى غیبى در زندگى بشر، 14- تکامل اجتماعى انسان، 15- نبرد حقّ و باطل، 16- فطرت) بخش اخلاقى تربیتى ( شامل کتابهاى 17- آزادى معنوى، 18- تعلیم و تربیت در اسلام، 19- انسان کامل، 20- عرفان حافظ، 21- فلسفه اخلاق)ث) بخش زنان (شامل کتابهاى 22- نظام حقوق زن در اسلام، 23- مسأله حجاب، 24- پاسخهاى استاد، 25- اخلاق جنسی)ج) بخش سیاسى اجتماعى (شامل کتابهاى 26- اسلام و نیازهاى زمان، 27- احیاى تفکر اسلامى، 28- جهاد، 29- قیام و انقلاب مهدى علیه السلام، 30- پیرامون جمهورى اسلامى، 31- پیرامون انقلاب اسلامی)چ) بخش تاریخ (شامل 32 کتابهاى – نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، 33- خدمات متقابل اسلام و ایران، 34- فلسفه تاریخ)ح) بخش جهان بینى (35- شامل 6 جلد مقدمه اى بر جهان بینى اسلامى که مقام معظم رهبرى (دام ظله) در مورد آنها فرموده اند: اعتقاد من این است که طلاّب باید کتابهاى جهان بینى شهید مطهرى را مباحثه کنند)خ) بخش اصول عقاید (شامل کتابهاى 36- توحید، 37- عدل الهى، 38- نبوت، 39- ختم نبوت، 40- خاتمیت، 41- امامت و رهبرى، 42- انسان و سرنوشت، 43- معاد، 44- علل گرایش به مادیگری)د) بخش تفسیر (45- شامل دوره 14 جلدى آشنایى با قرآن)ذ) بخش اقتصاد (شامل کتابهاى 46- مسأله ربا و بانک، 47- مسأله بیمه، 48- نظرى به نظام اقتصادى اسلام)ر) بخش آشنایى با علوم اسلامى (شامل کلیات 49- منطق و فلسفه، 50- فقه و اصول فقه، 51- کلام، عرفان و حکمت عملی)ز) بخش فلسفه (شامل کتابهاى 52- اصول فلسفه و روش رئالیسم، 53- شرح منظومه، 54- مقالات فلسفى، 55- درسهاى اسفار، 56- مسأله شناخت، 57- نقدى بر مارکسیسم)ب)
دستورالعمل سلوکی:
مهمترین اموری که یک سالک در طی مراحل بندگی و سلوک لازم است نسبت به رعایت آنها اهتمام داشته باشد و مراقبت نماید عبارت است از:
1: نمازهای پنج گانه را کامل بجا آورید.
2: در مورد نماز جمعه و عیدید و نماز آیات اهتمام لازم را داشته باشید.
3: سعی کنید در حد امکان نمازهای نافله یومیه را بجا آورید.
4: نسبت به انجام کامل روزه ماه رمضان اهتمام جدی داشته باشید.
5: تا می توانید روزه مستحبی بگیرید.
6: خمس و زکات مال خود را به موقع پرداخت نمایید.
7: مقدار مشخصی را تحت عنوان انفاق و دستگیری از فقرا در مال خود قرار دهید و مرتب پرداخت نمایید.
8: اگر به شما حج واجب شده است، حتما برای انجام آن اقدام نمایید.
9: برای زیارت مستمر معصومین (ع) و امام زادگان برنامه ریزی کنید.
10: نسبت به خدمت به خلق و انجام حقوق برادران و نزدیکان و رفع نیازهای ایشان اهتمام داشته باشید.
11: برای جبران حقوق و وظایفی که قبلا از شما فوت شده است برنامه ریزی کنید.
12: صفات و رزایل اخلاقی را از خود دور و فضیلت های اخلاقی را جایگزین آن نمایید.
13: گناهان را به کلی ترک کنید و اگر احیانا از روی غفلت گناهی مرتکب شدید فورا استغفار و توبه نمایید و با انابه آنرا تدارک نمایید.
14: تا می توانید در چیزی که شک و شبهه دارید وارد نشوید چون باعث وقوع در محرمات می شود.
15: هر کار بیهوده ای که بدرد دنیا و آخرت شما نمی خورد ترک کنید. زیرا لهو و لغو باعث قساوت و خسران می شود.
16: تا گرسنه نشدید نخورید و هنگام خوردن غذا مراقب باشید که اولا حلال باشد و ثانیا از پرخوری پرهیز شود و به قدر نیاز غذا بخورید.
17: تا خواب بر شما غلبه نکند نخوابید و به گونه ای عمل کنید که به قدر ضرورت بخوابید و تنها برای رفع خستگی بخوابید نه برای لذت.
18: بیشتر سکوت کنید و کم گفتن را شعار خود سازید که در نورانیت قلب شما بسیار موثر است و تنها در صورت نیاز برای سخت گفتن اقدام نمایید و مراقب گناهان زبانی باشید.
19: هر روز حداقل پنجاه آیه با تدبر و تامل و خضوع قرآن مجید را تلاوت کنید.
20: بعد از نماز تعقیبات بخوانید و برخی اذکار را مانند صلوات و استغفار تکرار کنید و دعا کردن بعد از هر نماز را فراموش نکنید.
21: نسبت به علم آموزی و مصاحبت با علما و سوال از ایشان سعی وافر نمایید و هر قدر که امکان دارد با مطالعه و تحقیق و تفکر بر اطلاعات و علم خویش بیافزایید.
22: با مردم مهربان باشید و مهرورزی را در روابط اجتماعی خود فراموش نکنید و شخصیت دوست داشتنی داشته باشید.
23: همواره راست بگویید و در اقوال و افعال خود صادق باشید.
24: اداره امور زندگی خود را به خدا بسپارید و تنها به وظایف بندگی خدای متعال فکر کنید و در سختی ها به خدا توکل کنید و نسبت به نتیجه ای که حاصل می شود راضی باشید.
25: نسبت به سختی های زندگی و بندگی خدا صبور باشید و نسبت به آزار دیگران بردباری کنید.
26: نسبت به گناهانی که سایر مومنان انجام می دهند بی تفاوت نباشید و به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به قدر وسع عمل کنید.