۱۳۹۳/۰۷/۰۲
–
۱۴۶۶ بازدید
در پاسخ به مطالبی توجه کنید .
۱. موضوع مرگ و موت، یک حقیقت عرفانی جاری و ساری در خلقت است و هنر مردن (موت اختیاری) بالاترین هنر عرفانی و فطری محسوب می شود و به معنای فانی شدن از خود و باقی شدن به حیاتی برتر در مراتب مختلف است که همین امر، اساس سیلان و حرکت فطری و استعلایی موجودات عالم به سمت کمال خدایی و مراتب بالاتری از حیات است.
1. موضوع مرگ و موت، یک حقیقت عرفانی جاری و ساری در خلقت است و هنر مردن (موت اختیاری) بالاترین هنر عرفانی و فطری محسوب می شود و به معنای فانی شدن از خود و باقی شدن به حیاتی برتر در مراتب مختلف است که همین امر، اساس سیلان و حرکت فطری و استعلایی موجودات عالم به سمت کمال خدایی و مراتب بالاتری از حیات است.
2. مرگ اختیاری« حصول تجرّد و توّحد و نقل مکان کردن از ماده به معنا و ناسوت (عالم ماده) به جبروت
(عالم معنی) است ؛ به تعبیر علامه حسن زاده آملی: «موت اختیاری حیات حقیقی است، من لم یذوق لم یدر؛ تا نچشی، ندانی». (حسن زاده آملی، هزار و یک نکته، ص 248). علی(ع) فرمود: «موتوا قبل ان تموتوا واُخرجوا قلوبکم من ابدانکم قبل ان تخرجوکم منها» (نهج البلاغه، خ 143). مرگ اختیاری به منزله بعثتی است که در روح و روان سالک ایجاد میگردد و توجه او را از ظاهر به باطن عالم و شهود جان و جانان و سرمایههای وجودی خویشتن جلب مینماید.
این مرگ حجاب چهره جان را کنارزدن و مراتبی از شهود را ادراک کردن است.
3.موت اختیاری در قرآن و روایات می توان مبدأ اصلی مطرح شدن اصطلاح «موت اختیاری» در عرفان
اسلامی را برگرفته از این کلام پیامبر اسلام (ص) دانست که فرمودند: «موتوا قبل ان تموتوا»؛[ بحار الانوار، ج 69، ص 57] بمیرید پیش از آن که بمیرید. در این کلام بمیریدِ اوّل به معنای موت و به عنوان یک عمل اختیاری مطرح شده و بمیرید دوم به معنای فوت است که در اجلی محتوم برای هرکسی واقع خواهد شد.
همچنان که تمنای موت و خواستن آن به عنوان معیاری آشکار و خطا ناپذیر برای مدعیان محبت و اخلاص، بارها در قرآن مطرح شده است: «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ
النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین »؛[جمعه 6] ای بهودیان،اگر گمان می کنید که فقط شما دوستان خدائید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می گوئید (تا به لقای محبوبتان برسید ).
بسیاری از عرفا این آیات را دعوت به موت اختیاری دانسته اند که خداوند مدعیان عشق خود را بدان فرا خوانده و آن را معیار محبت الاهی دانسته است.
در آیه دیگری از قرآن همین مطلب در مورد منافقان مطرح شده است که اگر از جانب خدا بر آنان مقرر شود که خود را بکشند، جز اندکی این کار را نمی کنند: «وَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلیلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبیتاً»؛[نساء 66] اگر بر آنها مقرر کرده بودیم که خود را بکشید و یا از خانه هایتان بیرون روید
جز اندکی از آنها این کار را نمی کردند و اگر آنچه را که به آنها اندرز می شود انجام می دادند برایشان بهتر و استوار تر بود.
4. باید توجه داشت که موت اختیاری خارج از حیطه قدرت خداوند نیست ؛ چرا که این نوع مرگ نیز به اذن و اراده الهی صورت می پذیرد ، اگر اراده حق تعالی نباشد موت ( اعم از اختیاری و غیر
اختیاری) حاصل نخواهد شد .
5. حالتی که در مرگ اختیاری و جدایی روح از بدن دست می دهد را تنها باید تجربه و کرد و این حال فقط برای خود فرد که این حالت برای او اتفاق افتاده قابل درک و فهم است و توصیف و بیان ان ممکن نیست .