عصراسلام: هر انسانی فطرتاً دوست دارد همواره زنده باشد و چیزی حیات او را تهدید نکند ، در نتیجه به چگونگی و کجا و به شکل “مُردن” حساس است. اما توجه قرآن به کجا و کی مُردن نیست بلکه توجه به حال انسان دارد که در زمان ارتحال از این نشئه از جهات اعتقادی و باورهای دینی چگونه باید باشد.
دعای انبیاء و اولیاء شاهد بر دغدغه آن نسبت به چگونه مُردن است، اما از حیث زمانی و یا مکانی و یا امکانات رفاهی و یا امکانات پزشکی نیست، بله به مُردن خود از حیث دیگری نظر داشتند که در چه باوری و در چه جایگاهی از ایمان، این جهان را ترک میکنند؟
مهم “مسلمان” زندگی کردن و مسلمان مُردن است
“مسلمان”در اصطلاح قرآن، تسلیم بی چون و چرا در مورد خداست که نتیجه آن توحید کامل و معرفت خالص از هر گونه شرک است که نمونه کامل آن در قرآن حضرت ابراهیم (ع) است.
یوسف صدیق (ع) در اوج فرمانروایی و دسترسی به همه ی امکانات حکومتی از خدا میخواهد که “مسلمان و در حال تسلیم بخدا” بمیرد. ” أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّني مُسْلِماًوَأَلْحِقْني بِالصَّالِحين.”(یوسف/۱۰۱)
علامه طباطبایی این درخواست مرگ در حال تسلیم بودن را به “بقاء اخلاص و استمرار حالت تسلیم” در برابر پروردگار معنا نموده است. (المیزان۲۵۰/۱۱)
اگر یوسف در حالیکه در مقام نبوت قرار دارد به چنین حاجت معرفتانهای آگاهی دارد، اما برای این قلم بسیار شگفت آور است که ساحران دربار فرعون که مشرک بودند و معجزه موسی (ع) دیدند و ایمان آوردند، چگونه در حالی که آنچنان زمانی بر خداپرستی آنان نمیگذشت چنین حاجت عارفانه ای را مطرح کردند که خدایا مرگ ما در مسلمانی و تسلیم قرار بده؟!
این نیست مگر نفوذ آموزه های مکتب موسوی درجان آنان که باعث چنین انقلاب روحی در آنان گشت و از خدا خواستند که خدایا ظرف نفس ما را مملو از صبر فرما و توفیق مسلمان مُردن به ما عنایت کن؛ رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ (اعراف/۱۲۶)
و بر این اساس باید دعای همیشگی ما چنین باشد تا در مراحل بعدی دعاهای والاتری چون ؛ وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (آل عمران/۱۹۳) داشته باشیم.
مهم؛ “تسلیم خدا” بودن است که از آن در قرآن به اسلام و مسلمانی نام برده شده است. این حالت تسلیم، به زبان و ظاهر نیست ، بلکه باید در وجود انسان و خمیره ذات آدمی پیاده شود و جای گیرد تا در مواقع حساس و پر فشار از دست نرود.
دیدن رفتن از این جهان و ترک مال و جاه و همسر و فرزند و … بسیار بسیار سخت است و وقتی آدمی خود را در آن شرایط میبیند در صورتی با حالت تسلیم و مسلمانی جهان را بدرود میگوید که از قبل روی خود بسیار کار کرده باشد و خود را به تسلیم مقدرات پروردگار بودن آشنا و سپس عادت داده باشد.
ولی اگر ایمان ضعیف باشد و تسلیم امر پروردگار نباشد خطر “بی دینی” در لحظه مرگ میرود! راه این است که آدمی؛ اول، خدا را بپذیرد. بعد به او اعتقاد جدی و باور پیدا کند و سپس تسلیم خواسته حق تعالی باشد. اگر مدتی بر این کمالات در جان خود کار کند و ریاضت کشد ، ایمان ، “ملکه” نفس و جان انسان می شود و در اینصورت است که در حالت “اسلام و تسلیم” خواهد مُرد.
نتیجه: برای مسلمان مُردن فقط باید “تسلیم خدا” بود.
هادی سروش