طلسمات

خانه » همه » مذهبی » مشبهه

مشبهه


مشبهه

۱۳۹۲/۰۲/۲۵


۸۴۲ بازدید

مشبهه چه کسانی هستند؟

عقاید به عنوان ضروری­­ترین عنصر برای هر انسانی در طول تاریخ بشریت مورد بررسی علمی دانش­های گوناگون است. تاریخ ادیان بررسی­ کهنترین اعتقادا­ت بشر را آشکار می کند و ­تاریخ زندگی بشریت­­ را ­در­­­­ زیر چتر­ بسیاری از عقاید معرفی کرده است. خداوند برای هدایت جوامع بشری به مقتضای­ حکمت بالغه خویش حجت را بر بندگان تمام فرمود و با فرستادن پیامبران الهی به بیداری عقول دفن شده مردمان و نجات ایشان از راههای انحرافی پرداخت: رُسُلاً مُبَشِّرینَ و مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً.[1] آری ضرورت هدایت، مقتضی بعثت پیامبران شد آن زمان که خرافات و خرافه پرستی، کفر و شرک و الحاد بر جامعه بشری سایه افکنده بود. خدایان پرستیده می شدند و برای خداوندگارشان قربانی می­دادند اما نه فقط خدای آسمانی یا زمینی بلکه همان سنگ و چوبی که تا دیروز هویتی جز گیاه و جماد نداشت و امروز تقدسی به عنوان الوهیت بر آن افتاده است. پس پیام آوران خدا شروع به هدایت غافلین نمودند و با مکاتب بت­پرستی و انسان­­ پرستی و…..به مبارزه تبلیغی و علمی و جهادی دست زدند. در مبارزه علمی، برهان و دلیل و عقل و حجت در مکتب الهی، مکاتب بشری را با شکست مواجه ساخت. مکتب مشبهه از جمله مکاتب بشری است که مطالعه صحیح از آن گویای بطلان است که دراین مقاله به دیدگاههای اعتقادی آن می پردازیم.
تشبیه:
تشبیه همانندی و مشابهت را گویند و در متون عقاید اصطلاحی است که بخاطر نوعی عقیده باطل در خداشناسی اطلاق می­شود. عده ای او را در ذات شبیه به غیر دانسته اند و عده ای با تنزیه خداوند در ذات به شباهت او در صفات با غیر قائل شده اند. در هر صورت مشبهه اعتقادی است که بسیاری ازفرق را شامل می شود؛ زیرا از ارکان مسائل و اصول هر فرقه ای بحث خداشناسی است و هر فرقه ای باید نسبت به این مساله موضع خود را مشخص کند. مشبهه و فرق دامنگیرش از مهمترین مکاتب منحرف از عقیده توحید می­باشند.[2] عدم شناخت صحیح از توحید بزرگ­ترین عامل روی آوری فرق به دام تشبیه خداوند به غیر اوست. به این ترتیب این تفکر موجب خروج از دین است؛ زیرا از مهمترین اصل از اصول دین توحید می­باشد که با روی گردانی از آن، بهره­ای جز کفر و شرک نمی آورد. به همین دلیل تفکراتی چون تشبیه و حلول و تجسیم کفر و شرک خوانده شده است.
طرق خدا شناسی:
در باب خداشناسی باید به اندیشه­های ارائه شده توسط انبیاء و اوصیاء الهی در مورد اثبات خدا توجه شود تا درنتیجه­گیری واضح شود که اندیشه تشبیه در چه جهت و موضعی نسبت به خدا قرار می­گیرد. آیا این اندیشه با فرض وجود خدا ارائه می­شود یا خیر؟ آیا این اندیشه موجب کفر است یا خیر؟ آیا تشبیه در ادیان الهی بخصوص اسلام وجود دارد یا خیر؟ آیات متشابه قرآن که وجه تشبیه در آن وجود دارد چگونه توجیه می­شود؟ و…مسائلی است که بعد از توضیح اصل توحید باید بدان پرداخت.
توحید:
بطور کلی اندیشه توحید مهمترین فرق اساسی بین مکاتب بشری و ادیان الهی است. مکاتب بشری به نفی توحید روی آوردند ولی ارائه مکتب توحید مخصوص ادیان الهی است که پیامبران و اوصیاء الهی علیهم­السلام مبلغ و رساننده چنین معرفتی هستند. بدون شک معنای توحید در مکتب نجات دهنده اسلام به بهترین وجه عقلی آن بیان شده بطوریکه حجت را بر دیگر مدعیان، خصوصاً اهل کفر و منکرین تمام کرده و از جهل­ و انکار به نور یقین هدایت نموده است.[3] توحید یگانه معرفت صحیح در مورد خداست و هر آنچه غیر­ از ­توحید باشد و در آن معرفت خدا جستجو شود چیزی جز گمراهی و کفر نخواهد بود. در برابر توحید یعنی تصدیق برخالق، مبانی معرفتی دیگری در مورد شناخت خدا از مکاتب ساختگی ذهن بشر در غالب بت پرستی و تجسم و تشبیه و حلول و تناسخ ارائه شد.
تشبیه در واقع ایدئولوژی و مبنای تفکر در مورد خدا را درمکاتب بشری سامان می­داد. در این مکتب خدا با دیگر اشیاء سنجیده می­شد و سنخیت و تشابه بین خدا و موجودات مفروض بود؛ زیرا فکر و عقل بشر به خودی خود به چیزی غیر از تشبیه و تجسم راه ندارد. بشر همیشه به دنبال خدای خود در بین اشیاء موجود و یا موهوم خیالی بوده به همین دلیل نتوانسته خدای منزه و متعالی از شبیه را درک کند. او ابزار و سند خداشناسی را از درون فکر خود و بیرون چشمش می­دیده و هیچگاه موضوع بحث خداشناسی را با غیر آن متفاوت نمی­دانسته بلکه اصل موضوعی تشبیه را ملاک شناخت خود قرار می داده است.
مشبهه:
مشبهه بر دو قسم هستند:[4]1. مشبهه در ذات:
این گروه ذات خداوند را با ذات اشیاء شبیه و حتی یکسان می دانند. گروه غلات که قائل به الوهیت معصومین علیهم­السلام و غیره می­شوند در واقع ذات خداوند را شخص افراد می دانند. بیانیه و مغیریه و منصوریه و حلمانیه و کرامیه و ابراهیمیه­حائطیه و مقنعیه از این گروه می­باشند. همچنین فرقی که برای خداوند صورت، اعضاء و بطور کلی نوعی جسمانیت قائلند بر این مذهب می­باشند. از جمله این افراد داود جورابی است که برای خداوند موهومش تمام اعضاء انسان را قائل بود بجز دو عضو که خود را از ذکر آنها معاف می­نمود. کرامیه برای خداوند حد و نهایت و جسمانیت قائل بوده و او را محل حوادث و وقائع می­دانستند.
2. مشبهه در صفات:
این گروه با درک نادرست از اسماء الهی و خلط آنها با حالات و کیفیات به توجیه بعضی صفات در مورد خداوند پرداختند در حالی­که در واقع به اثبات حالت و کیفیت می­انجامید. این فرق معمولا صفات محدثه­ای که به خدا منسوب می­کردند تشبیه به صفات انسان می­نمودند؛ مثلا اراده و علم و قدرت و سمع و بصر و… در مورد خداوند را همجنس این صفات در انسان می­دانستند. معتزله بصره و همچنین کرامیه از این قبیل فرق دانسته شده­اند. عموم فرقی که قائل به جواز روءیت خداوند هستند از فرق مشبهه محسوب می­شوند؛ زیرا علاوه بر اینکه روئیت و دیده شدن حکایت از سنخیت و تشابه بین بیننده و دیده شده می­کند از خواص جسم نیز بشمار می­رود.
عوامل اصلی تشبیه:
از علل مهمی که باعث تشبیه در طریق خداشناسی شده است شبهه و عدم درک صحیح معارف و توجیه نشدن متشابهات و عمل به معنی ظاهری آنهاست. دراینجا به برخی از این عوامل اشاره می­کنیم:
الف. زمان و مکان:
زمان و مکان از اهم مسائلی است که در درک و فهم آن بسیار تلاش شده ولی با این حال برخی هنوز نتوانسته­اند با تعریف دقیق آن وجود خدا را از زمان و مکان منزه بدانند و همین اشتباه باعث کشیده شدن خواص زمانی و مکانی به خداوند است. همچنین اشتباه بزرگتر این است که با عدم حل این مساله قائل به وجود خدا درتمام زمانها و مکانها بشویم و با این اشتباه علمی منکر ضرورت تنزه خدا از زمان ومکان شویم چنانکه این لغزش در بسیاری از فرق دیده می­شود.
ب. خلقت وایجاد:
عدم درک مساله خلقت و خالق و مخلوق و انکار آن نیز باعث اثبات خداوندی بدون خلقت و در واقع خدائی غیر خالق می­شود، بلکه با عدم درک صحیح این مساله زمینه عینیت و وحدت و ظهور و تجلی را بوجود می­آورد، چنانکه برخی از به اصطلاح پایه­گذاران عرفان نظری تصریح دارند به اینکه ستایش مخصوص خدائی است که اشیاء را ظاهر کرد درحالی که او همان اشیاء است.[5]ج. متشابهات:
عدم شناخت صحیح و توجیه نشدن برخی آیات و روایات متشابه و عمل به معنی عرفی و ظاهری آنها عاملی برای قول به تشبیه است در حالی­که محکمات و ضروریات و روایات مبین و حکم عقل قطعی به تأویل و تفسیر متشابهات می­انجامد و برداشت نادرست از این آیات خود خطائی است که خود قرآن از آن منع می­کند و به صراحت کسانی را که در قلوبشان میل به انحراف است را عامل به متشابهات می­داند:
هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ و ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ و­ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ والرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ [6]برخی آیات متشابه عبارتند از:[7]1. خداوند نور آسمانها وزمین است؛
2. خداوند رحمن بر عرش قرار یافت؛
3. پروردگارت و ملائکه صف به صف می­آیند؛
4. او کسی است که در آسمان خدا است و در زمین خداست؛
5. از روح خودم در آدم دمیدم؛
6. هرگز، ایشان در این هنگام از پروردگارشان مستور هستند؛
7. هرچیزی نابود می­شود جز وجه او.
واضح است که از معنی لغوی و ظاهری این آیات متشابه محدودیت لوازم جسمانیت و شباهت بین خدا و موجودات به ذهن متبادر می­شود. مشبهه و غلات و مجسمه برای عقائد باطل خود به آنها استناد کرده­اند و گفته­اند:
1. خدای آسمان غیر از خدای زمین است و اعظم ازاوست؛[8]2. شیئیت و موجودیت خدا به معنی جسمیت و محدودیت اوست؛[9
3. خداوند نور و روشنائی است؛[10]4. خداوند جسم است و دارای صورت، اعضاء و جوارح (گوشت وخون ودست وپا وسروزبان وگوش وچشم)؛
5. خداوند جسمی است بدون شباهت به اجسام؛
6. خداوند در صورتهای زیبا حلول کرده؛
7. صعود و نزول و انتقال و استقرار در مورد خدا صحیح است؛
8. مصاحفه و ملامسه و معانقه با خدا ممکن است؛
9. از بالا تا سینه او تو خالی و بقیه اعضای او توپر است؛
10. خدا در جهت بالا است؛
11. این آراء و امثال آن، تشکیل دهنده عقاید فرقی مانند گروه غلات و فرق حشویه و جهمیه و شیبانیه و جورابیه و ابراهیمیه و حائطیه و کرامیه و مقنعیه است[11] که تماما از مخالفین مکتب اهل بیت علیهم­السلام هستند؛
تبیین راه خداشناسی صحیح توسط اهل بیت علیهم­السلام:
اهل بیت علیهم­السلام در برابر امواج نادانی و غلو و گمراهی در باب توحید به شدت عکس العمل نشان دادند و علاوه بر تبیین صحیح توحید و خداشناسی به تفسیر صحیح تمام آیات متشابه پرداختند و این معارف را به عنوان سند و شاهدی بر بطلان تشبیه و تجسیم در اختیار عقول قرار دادند. اساسا در مکتب وحی و اهل بیت علیهم­السلام معرفت به خدا با مبانی تشبیه واضح البطلان است و انکارخدا و یا انکار معرفت و تصدیق به خداوند را با مذهب تشبیه مساوی می­دانند. در باب خداشناسی سه مسلک کلی وجود دارد:
1. مسلکی که نفی خدا و معرفت خدا می­کند؛
2. مسلکی که با تشبیه به اثبات خدا می­پردازد؛
3. مسلکی که بدون تشبیه به اثبات خدا می­پردازد؛
سپس با اعلام بطلان دو مذهب اول طریق صحیح معرفت خداوند را درمسلک سوم متعین نمودند؛[12]دربیانی دیگرفرموده­اند:
معروف بغیر تشبیه[13]این جمله نشان دهنده طریق اثبات و تصدیق به خداست اما نه از راه تشبیه بلکه اثبات بدون تشبیه.
همچنین نه نفی صحیح است نه تشبیه بلکه خداوند حقیقتی است پایدار و موجود برتر است از توصیفات وصف کنندگان؛[14] زیرا در واقع تشبیه همان توصیف و بیان حالات است که در مورد خداوند معنی ندارد و باطل است.
در علت بطلان تشبیه گفته اند: تشبیه درمورد خدا باطل است؛ زیرا هیچ موجودی شبیه خدا نیست ( تا در نتیجه از راه تشبیه به او معرفت حاصل کنیم ).[15]همچنانکه خداوند در معرفی خود می­فرماید:
لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ء[16]مکتب اهل بیت (علیهم­السلام) عقیده تشبیه را مانع راه خداشناسی و خالق و مخلوق اعلام می­دارد.[17] زیرا در این عقیده باطل مشبه با مشبه به شباهت نیز دارند و در این صورت ملاک خالق و مخلوق از بین می­رود. زیرا خالق غیر از مخلوق است و هیچ شباهت و سنخیتی با هم ندارند در حالی­که مذهب تشبیه بین دو موجود مشابه است و در واقع تشبیه به انکار خالق و مخلوق کشیده می­شود.
تفسیر متشابهات:
به نص صریح قرآن انگیزه فتنه عاملی برای تمسک به متشابهات قرآنی است و چه فتنه ای بالاتر ازاینکه با این آیات به مخالفت با توحید و ضروریات پرداخته شود. دراین جهت برای از بین بردن نتیجه این فتنه اهل بیت علیهم­السلام به تبیین معنی صحیح آیات متشابه پرداختند تا دیگر بهانه ای ظاهری برای مشبهه باقی نماند. ایشان تاویلات آیات گذشته را اینگونه بیان نمودند:
1. خداوند هدایتگر اهل آسمانها و زمین در امور دین و مصالح ایشان است؛[18]2. خداوند تدبیر امر عرش را سامان داد و شأن عرش را برتر نمود؛[19]3. امر خداوند با ملائکه الهی پی درپی می­آید؛[20]4. از مخلوقی بلند مرتبه به نام روح در آدم دمیده شد به امرخدا؛[21]5. هرگز، ایشان از ثواب خداوند ممنوع هستند؛[22]6. هرچیزی نابود می­شود جز دین او و حجتی که از جانب اوست.[23]مکتب شیعه ضد تشبیه:
شیعیان همانطور که به مذاهب سیاسی مبدل نشدند بلکه اندیشه امامت اهل بیت علیهم­السلام را به عنوان جانشینی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم معتقد بودند در گرداب مسائل کلامی نیز با بیانات روشنگر معصومین هدایت شدند و مکتب تشیع هیچگاه به تشبیه در مورد خدا قائل نیست اما نزد اهل سنت، بزرگانی از مکتب اهل بیت علیهم­السلام متهم به تشبیه و تجسیم هستند[24] مانند زراره بن اعین و محمد بن نعمان معروف به مومن طاق و هشام بن حکم و هشام بن سالم و یونس بن عبدالرحمن و گویا ایشان معتقد به شنیع­ترین آراء فاسده هستند و اینگونه به معرفی اصحاب ائمه علیهم­السلام می­پردازند در حالی­که با توجه به زندگی­نامه این افراد پی می­بریم که ایشان از بزرگان فقهاء و متکلمین دوران بوده­اند و ازسوئی غلات مشبهه رانده شده از شیعه را منسوب به شیعه می­دانند و ازطرفی بزرگان شیعه را به تشبیه و تجسیم معرفی می­کنند و قطعا غرض ایشان از این تحلیل نادرست این است که مکتب اهل بیت علیهم­السلام مکتبی غالی و مشبهه معرفی کنند در حالی­که مکتب اهل بیت مخالف­ترین مکتب با غلو و تشبیه است.
یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ واللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ ولَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ .[25]پی نوشتها:
[1] – نساء، 165.
[2] – الاسفراینی، طاهربن محمد؛ التبصیرفی الدین، عالم الکتب، بیروت، الطبعة الاولی،1983، ص 119.
[3] – ثقة الاسلام کلینی؛ الکافی، 8جلدی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ه.ش، ج 1 ص 72.
[4] – الاسفراینی، طاهربن محمد؛ التبصیرفی الدین، عالم الکتب، بیروت، الطبعة الاولی،1983، ص 119.
عبدالقاهربن طاهربن محمد البغدادی ابومنصور؛ الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده 1977، الطبعةالثانیة، ص 214.
[5] – ابن عربی؛ فتوحات، جلد 2 ص 459.
[6] – آیه شریفه (7)، آل عمران.
[7] – اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ والْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباح(35)، نور الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى (5)، طه وَ جاءَ رَبُّکَ والْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا (22)، فجر وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ و فِی الْأَرْضِ إِلهٌ و هُوَ الْحَکیمُ الْعَلیمُ (84)، زخرففَإِذا سَوَّیْتُهُ و نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ (29)، حجر و(72)، ص لاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ (15)، مطففین کل شئ هالک الا وجهه (88) قصص
[8] – محمد بن عمر کشی؛ رجال کشی، یک جلد، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348ه.ش، ص 304.
[9] – ابوالحسن الاشعری؛ مقالات الاسلامیین، دارالاحیا الثراث العربی، بیروت، ص 518و521.
[10] – پیشین.
[11] – پیشین.
[12] – علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفا، 1404، 110 جلد، 3ص 304.
[13] – پیشین،3 ص 297.
[14] – ثقة الاسلام کلینی؛ الکافی، 8جلد، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ه.ش، ج ص 100.
[15] – پیشین، 1 ص 82.
[16] – شوری، 11.
[17] – ثقة الاسلام کلینی؛ الکافی، 8جلد، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ه.ش، ج 1 ص 118.
[18] – ثقة الاسلام کلینی، الکافی، 8جلد، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ه.ش، ج1، ص 115.
[19] – علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفا، 1404، 110 جلد، ج90، ص114.
[20] – ثقة الاسلام کلینی؛ الکافی، 8جلد، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ه.ش، ج 1، ص 128.
[21] – شیخ صدوق؛ التوحید، یک جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1398 هجرى قمرى (1357 شمسى)، ص 170.
[22] – شیخ صدوق؛ معانی الأخبار، یک جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1361 هجرى شمسى، ص 13.
[23] – علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفا، 1404، 110 جلد، ج4، ص 5.
[24] – الشهرستانی؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، 1404، 2 مجلد، ج 1 ص 181 الی 190.
[25] – صف، 8.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد