خانه » همه » مذهبی » مصاديق عزاداري شيعيان و عملكرد آنها در عزاداري‌ها مانند سينه زني، زنجير زني و… مغاير احكام شرع مي‌باشد كه قابل توجيه نيست.

مصاديق عزاداري شيعيان و عملكرد آنها در عزاداري‌ها مانند سينه زني، زنجير زني و… مغاير احكام شرع مي‌باشد كه قابل توجيه نيست.

شكي نيست كه عزاداري با همة عظمتي كه دارد، مانند هر چيز ديگر خالي از آفت و يا آفاتي نبوده است «لكل شيء آفة» كه عوام مردم به مرور زمان و در اثر سهل‌انگاري‌ها برخي آداب و مراسمي را وارد عزاداري نموده‌اند كه بي‌ترديد از مصاديق عزاداري و سوگواري به شمار نمي‌آيند. بلكه از آفات  آن شمرده مي‌شود مانند:
1.  نواختن شيپور و ني و اجراي آهنگهاي مبتذل
2. انجام برخي كارهاي خرافي
3. اشعار غلوآميز و به كار بردن واژه‌هايي كه خلاف اعتقادات ديني و مذهبي است
4. در اختيار گرفتن مجالس عزاداري به وسيله افراد بي‌سواد و كساني كه به جاي پرداختن به محتواي مجالس به ظواهر و مداحي‌هاي بي‌روح و… تمام اين امور بدون همانگي با دستور فقها و مراجع عظام شيعه بوده است (چنانكه از اين گونه انحرافات در بين عوام هر دين و مذهبي از جمله عوام اهل سنت نيز وجود دارد) و هيچ يك از موارد مذكور مورد تأييد فقهاي شيعه نيست بلكه آن را تحريم نموده‌اند، و فرياد برآورده‌اند بر سر كساني كه اين تحريفات و انحرافات را ايجاد نموده‌اند.[1] ولي اين بدان معني نيست كه تمام مصداق‌هاي آن انحرافي و خلاف شرع است، زيرا اولاً اگر براي يك عمل و رفتاري دليلي بر نفي و حرمت آن وجود نداشت و به اصطلاح مشكوك بود، از نظر عقل نبود دليل به معناي آن نيست كه آن عمل يا رفتار غيرمشروع است، چنانكه از نظر شرع نيز روشن است كه صرف نبودن استدلال، دليل بر غيرمشروع بودن نيست وگرنه بايستي بسياري از اعمال و رفتار مسلمانان را كه در صدر اسلام نبوده و پس از آن پديد آمده غيرمشروع دانست، علماي اصول مي‌گويند اگر در موردي كه حكمش روشن نيست و از جانب شارع دليلي بر اثبات يا نفي آن نيامده اصل و قاعدة برائت يا اصالة به معناي استصحاب عدم جعل حرمت جاري مي‌شود چنانكه قاعدة معروف «قبح عقاب بلا بيان»[2] (زشت بودن عذاب در جايي كه بياني بر حرمت نيامده است.) و آيات نفي عذاب بدون حجت[3] اين اصل را تأييد مي‌كند، موارد و مصاديق مشكوكة عزاداري چون سينه‌زني و زنجيرزني، در صورتي كه زياني به بدن نرساند، مي‌تواند مصداق اين قاعده قرار گيرد.
ثانياً: با توجه به اينكه اصل عزاداري و گريه مورد تأييد قرآن كريم مي‌باشد چون نوعي تعظيم شعائر ديني، و گرامي داشت، و بزرگداشت دستورات اساسي اسلامي به حساب مي‌آيد «مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»[4] و همچنين بارزترين مصداق اظهار ارادت و مودت به اهل بيت عصمت و طهارت شمرده مي‌شود «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»[5] بگو هيچ اجر و پاداشي از شما نمي‌خواهم مگر محبت دوستي به نزديكان و اهل بيتم. و فريادي است عليه بيدادگران و ستمگران[6] و اظهار محبت و عشق است به فرزند رسول و عزيز فاطمه، چنانكه يعقوب در فراق فرزندش اشك ريخت.[7] و همچنين مورد تأييد سخنان و سيرة پيامبر اكرم  ـ صلي الله عليه و آله ـ [8] و سيرة اصحاب و ياران او مي‌باشند.[9] مصداقهاي عزاداري و موارد و شكل‌هاي آن در بين هر جامعه و ملتي مختلف و متفاوت مي‌باشد مثلاً در زمان پيامبر اكرم  ـ صلي الله عليه و آله ـ  بعد از رحلت حضرت چند نوع عزاداري مرسوم بوده است:
1. گريه كردن اشك ريختن: دست به سوي آسمان بلند نمودن ودر حق قاتلان حسين ابن علي نفرين كردن، چنانكه شخص پيامبر  ـ صلي الله عليه و آله ـ  و اصحاب اين عمل را بعد از خبر دادن جبرئيل شهادت حسين ـ عليه السّلام ـ را انجام دادند.[10]2. تجمع در مسجد، و دسته جمعي گريه و فرياد نمودن «فارتجت المدينة ضجة واحدة»[11] به گونه‌اي بلند گريه مي‌كردند كه گويا براي حج لبيك مي‌گويند «ولها ضحيح بالبكاء كضجيج الجاج»[12]3. خاك قبر را به سر و صورت ريختن و گريه و ضجه زدن، چنانكه فاطمه زهرا  ـ سلام الله عليها ـ  در مرگ پدر انجام داد و مرتب كنار مزارها نماز خواندن و اشك ريختن چنانكه در شهادت حمزه اين عمل را مكرراً انجام داد.[13]4. گريه كردن خود را بر جنازه انداختن و بوسيدن پيشاني ميت (سه مرتبه) چنانكه خليفه دوم اين عمل را با پيكر پاك پيامبر اسلام بعد از رحلت انجام داد.[14]5. گريه طولاني كردن، بر خاك افتادن و غش كردن چنانكه اميرالمؤمنين هنگام عبور از كربلا رفتار نمود «بكي بكاءً طويلاً و بكينا معه حتي سقط لوجهه و غشّ عليه طويلاً»[15] ايشان گرية طولاني كردند و ما همراه ايشان گريه كرديم تا اينكه به صورت به زمين افتاد و به مدت طولاني در حال بيهوشي بودند.
با اين كه در روايات عزاداري اين نوع رفتارها مشخصاً بيان نشده، و هيچ كس هم به صحابه، در موراد فوق اعتراض نكرد، اين نشان مي‌دهد هرچيزي كه مصداقهاي عزاداري به حساب آيد، و دليل و منعي بر آن نداشته باشيم جائز است و قهراً در كشورهاي مختلف نوع عزاداري فرق مي‌كند، در بعضي كشورهاي اسلامي از جمله در ايران، رسم است كه در عزاداري بر اهلبيت سينه و يا زنجيز مي‌زنند (البته در صورتي كه زيان و ضرري بر بدن نرساند) مي‌زنند و يا در حسينيه‌ها و تكايا تجمع مي‌كنند و بعد از شنيدن وعظ و نصيحت، به خواندن روضه و نوحه اشك مي‌ريزند و ناله مي‌كنند و.. اينها مصداق عزاداري مي‌باشند و هيچ دليلي بر منع نداريم لذا شرعاً هيچ منع و حرمتي پيدا نمي‌كند. و اميرالمؤمنين در نامه به مالك اشتر فرمود: «هرگز سنت پسنديده‌اي را كه پيشوايان اين امت به آن عمل كرده‌اند، و ملت اسلام به آن انس و الفت گرفته و  امور رعيت به وسيلة آن اصلاح مي‌گردد، نقض مكن! و نيز سنت و روشي كه به اين سنت‌هاي گذشته زيان وارد مي‌سازد احداث منما كه اجر، براي كسي خواهد بود كه آن سنتها را برقرار كرده و گناهش بر تو كه آنها را نقض نموده‌اي»[16]ثالثاً بر اثر گذشت زمان مصداقهاي موضوع حكمي در حال تغيير و عوض شدن است مثلاً در قرآن داريم «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ»[17] هر نيرويي در قدرت داريد، براي مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازيد و (همچنين) اسبهاي ورزيده (براي ميدان نبرد) تا بوسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد يك زمان مصداق آيه اسب و شمشير و تير و كمان… بود و زماني تفنگ و زماني تانك و توپ، و الان هم موشك‌ها و هواپيماهاي پيشرفته… تمام اين مصداقها مشمول آيه هستند و يا لااقل طبق اجتهاد علماء و اجازة آنها، قابل تطبيق بر اين مصداقها نيز مي‌باشد، در مسئله عزاداري هم چون اصل آن (چنانكه گذشت) از نظر قرآن و سنت تاييد شده است در مصداق‌ها، در هر مذهبي بايد علماي هر مذهب و مراجع آن مذهب معين كند كدام مصداق جائز و حلال است و كداميك حلال نيست.
در آخر مواردي از عزاداري را علماء و مراجع عظام اجازه فرموده‌اند كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود.
1. آيت الله فاضل لنكراني:
س: دليل سينه زدن براي ائمه ـ عليهم السّلام ـ چه مي‌باشد؟
ج: سينه زني يكي از مظاهر مهم عزاداري است و ابراز تنفر از ظلم بني‌اميه است و نه تنها اشتباه نيست بلكه در تداوم هدف عاشورا نقش مهمي دارد. لذا امري است راجح و مطلوب به شرطي كه ضرر مهم و اضرار بر نفس نباشد[18]2. آيت الله شيخ جواد تبريزي
س: سينه و زنجير زدن در مراسم عزاداري ائمه در صورتي كه بدن سرخ شود جايز است؟
ج: مانعي ندارد و همچنين مي‌فرمايد: اظهار حزن و اندوه بر مصيبت سيدالشهداء و ساير معصومين مستحب مي‌باشد.[19]در نتيجه سينه زني و زنجيرزني از مصداقهاي عزاداري است كه در قرآن و سيرة پيامبر  ـ صلي الله عليه و آله ـ  تأييد شده است و مراجع عظام مذهب تشيع فتوا بر جواز آن داده‌اند چنانكه جزئيات و مصداقهاي جديد در هر مسئله و حكمي را علماي ديگر مذاهب، تجويز و يا تحريم مي‌كنند و يا واجب مي‌دانند در عزاداري تشيع هم، مصداقهاي چون ني‌زدن ساز و آواز و.. نهي شده است ولي سينه زدن و زنجيز زدن مورد تأييد و تجويز قرار گرفته است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر
1. پاسخ به شبهات عزاداري، حسين رجبي.
2. ره توشة راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامي، شماره 41، ص182ـ169.
3. بررسي شبهاتي پيرامون عاشورا و بزرگداشت آن، آيت الله مصباح يزدي.
 
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: استاد مرتضي مطهري، فريادهاي مطهري بر تحريف‌هاي عاشورا (قم، نشر روح) به كوشش محمدحسين حقجو.
[2] . ر.ك: شيخ محمدرضا مظفر، اصول الفقه (نجف، دارالنعمان 1386 هـ ق) ج3و4، ص14ـ41 و ص 275، 232.
[3] . كنا معذبين حتي نبعث رسولاً (هرگز ما بدون فرستادن رسولان و ابلاغ دستور الهي كسي را عذاب نمي‌كنيم) اسراء 15.
[4] . سورة حج، آية 32.
[5] . سورة شوري، آية 23.
[6] . سورة نساء، آية 148.
[7] . سورة يوسف، آية 84.
[8] . ر.ك: حلبي ، سيرة الحلبيه، ج2، ص260، حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين كتاب الجنائز، ج1، ص381، بخاري صحيح بخاري، ج4، باب 789 و ج1، باب 817، حديث 1201 و باب 828، ص 158 و…
[9] . ر.ك: ابن عبدالبر قرطبي، اسد الغابه، ج5، ص102 و دهلوي، حياة الصحابه، ص285.
[10] . ابن جوزي، مقتل، ج1، ص164.
[11] . اسد الغابه، (پيشين)، ج5، ص102.
[12] . همان، ج5، ص102 و ر.ك: ابن اثير جوزي، جامع الاصول  قم 8534.
[13] . حاكم نيشابوري، المستدرك، علي الصحيحين (دكن،‌مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانيه) كتاب الجنائز،‌ج1، ص381 و ارشاد الساري في شرح صحيح بخاري، احمدبن محمد قسطلاني، (مصر، المطبعة الميريه) ج2، ص406 و مستدرك الصحيحين، ص377.
[14] . نورالدين ابوالحسن علي ابن ابي بكر هيثمي، مجمع الزوائد، (بيروت، دارالكتاب العربي) ج9، ص241 و حياة الصحابه (پيشين) ص285.
[15] . ابوالمظفر سبط بن جوزي، تذكرة الخواص (بيروت، دارالكتب العلميه) ص225 و مقتل خوارزمي، ص162، و نصربن مزاحم، كتاب صفين، ص58.
[16] . ابن ابي الحديد، شرح نهج‌البلاغه، (بيروت داراحياء التراث العربي، چاپ دوم 1378) ج17، ص47، نامه 53.
[17] . سورة انفال، آية 60.
[18] . ر.ك: آيت الله فاضل لنكراني، استفتاءات پيرامون عزاداري سيدالشهداء ص2.
[19] . ر.ك: شيخ ميرزا جواد تبريزي، استفتائات جديد (قم، انتشارات سرور، چاپ اول، 1378 هـ ش) ص453.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد