خانه » همه » مذهبی » مصادیق دروغ

مصادیق دروغ


مصادیق دروغ

۱۳۹۳/۰۱/۲۸


۹۸۸ بازدید

گستره وموارد کاربرد دروغ درجامعه ومیان افراد به چه صورت است؟

با سلام و تشکر از ارتباط و اعتماد شما به این مرکز
دروغ به لحاظ اخلاقی از بزرگترین گناهان است و به لحاظ شرعی از محرمات مسلم شریعت است، زیرا کلید تمامی بدی ها و سرمنشأ همه شرها است. امام حسن عسکری در این زمینه در طی روایت فرموده است: تمام خباثت ها در خانه ای قرار دارد و کلید آن خانه، دروغ است (جامع السعادات، ج 2، ص 323).
دروغ آدمی را از جرگه اهل ایمان خارج و در زمره اهل کفر و نفاق وارد می نماید و بازتاب سوء فراوان بر نفس، روح و شخصیت انسان دارد. امام صادق(ع) فرمودند: دروغ همانا باعث خرابی ایمان می شود و قرآن کریم فرموده است: تنها کسانی دروغ می گویند که ایمان ندارند (نحل، آیه 105)
و نیز در آیه دیگری فرموده است: دل های ایشان دچار بیماری نفاق می شود تا روزی که او را ملاقات نمایند، به خاطر خلف وعده با خداوند و به خاطر دروغ گویی (توبه، آیه 78).
دروغ با انگیزه های فراوان، همچون دشمنی، حسادت، تأمین منافع دنیوی، طمع و یا عادت انجام می شود، ولی مهمترین عامل آن ضعف نفسانی است، به عبارت دیگر دروغ کار آدم های ضعیف و ترسو است و انسان قوی و شجاع دروغ نمی گوید؛ زیرا که نیازی به استفاده از این روش غلط ندارد. اصولا چرا باید انسان مرتکب خطا و خلافی بشود و سپس بخواهد برای این که مورد سرزنش دیگران قرار نگیرد، دچار خطای بزرگتر و گناه عظیم تری همچون دروغ گردد.
آیا پسندیده تر آن نیست که آدمی رفتار روزانه خویش را به نحوی تنظیم نماید که مجبور به دروغ گویی نگردد؟ البته دروغ از گناهانی نیست که هیچ گونه مورد استثنایی نداشته باشد و تمام مصادیق آن، همچون مصادیق «ظلم» قبیح و حرام باشد. گاهی برخی از مصادیق دروغ در شرایط خاصی جایز و بلکه واجب می شود، مانند نجات جان مسلمان از کشته شدن و یا اسیر گشتن، حفظ مال و آبروی مؤمن، اصلاح نمودن میان مردم و ایجاد صلح و دوستی، فریب دشمن و غلبه بر او در جنگ ها و کسب رضایت و خشنودی همسر، که البته در همین موارد نیز بهتر است در صورت امکان توریه نماید، یعنی به گونه ای سخن بگوید که دروغ محسوب نشود، زیرا دروغ در هر صورت بازتاب ناهنجاری بر روح و شخصیت او خواهد داشت و جرأت او را بر دروغ گویی خواهد افزود.
فلسفه و حکمتی که باعث می شود برخی از اقسام دروغ جایز شمرده شود، وجود مصلحت برتری، همچون حفظ منافع معنوی مؤمنین، سلامت و امنیت جامعه ایمانی و خانواده است که در آن موارد بر مفسده دروغ گویی ترجیح می یابد. در این صورت اگر دروغ گفتن باعث حفظ یک مصلحت مهمتری در بین می شود مثل آنکه اگر دروغ گفته شود باعث می شود با افشاء نکردن راز یک مومن جان یا مال و یا آبروی او حفظ گردد در این صورت دروغ گفتن اشکال ندارد
همه مراجع: «دروغ مصلحتى» به معناى رایج نزد مردم – که در واقع «دروغ منفعتى» است – حرام است. موارد جواز دروغ در اسلام مشخص است؛ از جمله آنها وجود مصلحت اهم (مثل حفظ جان مؤمن و یا رفع نزاع بین دو مسلمان) است.امام، استفتاءات، ج 2، گناهان کبیره، س 4؛ دفتر همه مراجع.
موارد جواز دروغ:
دروغ در اسلام بلکه تمامى ادیان الهى حرام است، ولى در مواردى که مصلحت دروغ گفتن بیشتر از مفسده آن باشد، دروغ حرام نیست، بلکه در برخى موارد واجب است. در این گونه موارد، دروغ، مصلحت آمیز نام گرفته است؛ از جمله موارد آن:
1- اصلاح بین مردم؛ امام صادق(ع) فرمود: «انّ اللَّه أحبّ الکذب فى الإصلاح… و أبغض الکذب فى غیر الاصلاح؛ خداوند دروغ گفتن را در مورد اصلاح بین مردم دوست دارد».(میزان الحکمة، عنوان 3466، حدیث 17474.)
2- دفع شر ظالمان؛ امام صادق(ع) فرمود: «الکذب مذموم الاّ فى امرین: دفع شر الظلمه و اصلاح ذات البین؛ کذب بد است مگر در دو مورد: با دروغ شر ظالمى را از خود یا از دیگران دفع کند، یا با دروغ بین دو نفر اصلاح ایجاد کند».(همان، حدیث 17476)
3- دروغ در حال ضرورت: انسان به خاطر ضرر مالی وجانی سنگین می تواند دروغ بگوید. یعنی ضرر مالی باید به گونه ای باشد که تحمل آن دشوار باشد. اما ضررهای ناچیز موجب جواز دروغ نمی شود.
تمام موارد را می توان در یک قاعده کلی خلاصه کرد وآن عبارت است از: به خطر افتادن اهداف مهمتر. در حقیقت تجویز دروغ در این موارد به خاطر ضرورت است و باید به همان قدر ضرورت اکتفا شود.
موارد بسیارى نیز وجود دارد که به عنوان دروغ مصلحت آمیز در بین مردم شناخته مى شود، اما در واقع چنین نیست، مثلاً کسى به خاطر مصلحت فردى خود و منافع شخصی و کارهای جزیی دروغ مى گوید.
آن چه نزد عوام متداول است و آن را دروغ مصلحتى مى نامند که مصلحت شخصى خودشان است، دروغ واقعى و حرام بوده و داراى آثار خود است و مصلحت اندیشى موجب عذر نخواهد بود.
بنابراین ، دروغ ذاتاً کار فوق العاده بدى است و بسیارى از مشکلات و بدبختى ها و نابسامانى هاى اجتماع کنونى ما بر اثر همین دروغ است. در بعضى از بیاناتى که از ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) رسیده، دروغ را کلید سایر گناهان شمرده اند!
ولى در عین حال در پاره اى از موارد استثنایى، پیش آمدهایى مى کند که اگر انسان در آن جا راست بگوید فتنه و فساد بزرگى برپا مى شود در حالى که اگر راست نگوید آتش فتنه خاموش مى گردد; مثلا، هرگاه میان دو نفر اختلاف شدیدى باشد و یکى از آنها پشت سر دیگرى بدگویى کند و ما هم بشنویم و بدانیم که اگر در برابر سؤالاتى که مى شود راست بگوییم و بدگویى هاى او را فاش کنیم، آتش فتنه اى برپا مى شود که ممکن است تلفات و خسارات مهمّى به بار آورد; بدیهى است در چنین موردى راست گفتن کار غلطى است و هیچ عاقلى نمى تواند بگوید در چنین موردى هم باید راست گفت، این یک قانون مسلّم عقلى است که هرگاه فساد چیزى از اصلاح آن بیشتر باشد، ما باید از آن چیز بپرهیزیم.
قوانین اسلامى نیز این حکم عقلى را تأیید نموده و در چنین موارد استثنایى، از روى ضرورت دروغ گفتن را تجویز مى کند.
ولى به دو موضوع باید مؤکّداً توجه داشت: نخست این که این موضوع کاملا جنبه استثنایى دارد و جز در شرایط خاصّى دروغ گفتن جایز نیست و نباید عدّه اى موضوع «دروغ مصلحت آمیز» را دستاویز کرده و بدون جهت و یا براى به دست آوردن منافع شخصى دروغ بگویند و این عمل زشت را به نام این که مصلحت! ایجاب کرده، مرتکب شوند.
دوّم این که اسلام بقدرى به موضوع دروغ اهمّیّت داده که حتّى در مواردى که ضرورت ایجاب مى کند که انسان دروغ بگوید، دستور «توریه» داده است و در میان دانشمندان و فقهاى ما این فتوا مشهور است.
منظور از «توریه» این است که در موارد ضرورى به جاى دروغ گفتن، جمله اى گفته شود که شنونده به گمان خود از آن مطلبى استفاده کند در حالى که منظور گوینده چیز دیگرى بوده است; مثلا: کسى از ما بپرسد آیا فلان کس درباره من چنین حرف بدى زده؟ ما در جواب مى گوییم: نه و منظورمان این باشد که به این عبارت نگفته – اگر چه همان مطلب را به عبارت دیگر گفته است – ولى شنونده از کلمه «نه» چنین مى پندارد که اصلا آن حرف درباره او گفته نشده است.
اگر در کلمات پیشوایان دین – به مقتضاى ضرورت و حفظ جان و مال مردم و جلوگیرى از اختلافات و فتنه ها – دروغ مصلحت آمیزى بوده باشد، حتماً از قبیل توریه است که دروغ محسوب نمى گردد.
این نکته هم ناگفته نماند، در مواردى که وظیفه انسان توریه یا دروغ مصلحت آمیز باشد، اگر راست بگوید گناه کرده و هر فسادى به وجود بیاید او مسؤول است!
جهت مطالعه بیشتر ر.ک: – ترجمه جامع السعادات، مرحوم نراقی، ج 2، بحث دروغ – اصول کافی، ج 2، باب الکذب – میزان الحکمه، ج 11، ص 5119 با ترجمه فارسی، عنوان 457
 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد