۱۳۹۸/۰۱/۱۸
–
۲۲۰۷ بازدید
در رابطه با عدم وفاداری معاویه به مفاد صلح نامه توضیح دهید؟
پیشواى دوم، هنگامى که جنگ با معاویه را بر خلاف مصالح عالى جامعه اسلامى و حفظ موجودیت اسلام تشخیص داد و ناگزیر صلح و آتش بس را قبول کرد، فوق العاده کوشش نمود تا هدف هاى عالى و مقدس خود را به قدر امکان از رهگذر صلح و به نحو مسالمت آمیز تامین کند.از طرف دیگر، چون معاویه به خاطر برقراری صلح و قبضه نمودن قدرت، حاضر به دادن همه گونه امتیاز بود – به طورى که ورقه سفید امضا شده اى براى امام فرستاد و نوشت هر چه در آن ورقه بنویسد مورد قبول وى مى باشد.(1)- امام از آمادگى او حداکثر بهره بردارى را نموده و موضوعات مهم و حساس را که در درجه اول اهمیت قرار داشت و از آرمان هاى بزرگ آن حضرت به شمار مى رفت، در پیمان صلح گنجانید و از معاویه تعهد گرفت که به مفاد قرار داد عمل کند.گر چه متن پیمان صلح در کتب تاریخ، به طور کامل و به ترتیب، ذکر نشده است، بلکه هر کدام از مورخان به چند ماده از آن اشاره نموده اند، ولى با جمع آورى مواد پراکنده آن از کتب مختلف مى توان صورت تقریباً کاملى از آن ترسیم نمود. با یک نظر کوتاه به موضوعاتى که امام در قرار داد قید نموده و براى تحقق آنها پافشارى مى کرد، مى توان به تدبیر فوق العاده اى که حضرت در مقام مبارزه سیاسى براى گرفتن امتیاز از دشمن به کار برده، پى برد.
اینک متن پیمان صلح را که در پنج ماده مى توان خلاصه کرد، ذیلاً از نظر خوانندگان محترم مى گذرانیم:
ماده اول: حسن بن على(علیهما السلام) حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذارى مى کند، مشروط به آنکه معاویه طبق دستور قرآن مجید و روش پیامبر(صلی الله علیه وآله) رفتار کند.
ماده دوم: بعد از معاویه، خلافت از آن حسن بن على(علیهما السلام) خواهد بود و اگر براى او حادثه اى پیش آید حسین بن على(علیهما السلام) زمام امور مسلمانان را در دست مى گیرد. نیز معاویه حق ندارد کسى را به جانشینى خود انتخاب کند.
ماده سوم: بدعت ناسزا گویى و اهانت نسبت به امیر مومنان(علیه السلام) و لعن آن حضرت در حال نماز باید متوقف گردد و از على(علیه السلام) جز به نیکى یاد نشود.
ماده چهارم: مبلغ پنج میلیون درهم که در بیت المال کوفه موجود است از موضوع تسلیم حکومت به معاویه مستثنا است و باید زیر نظر امام مجتبى(علیه السلام) مصرف شود.
نیز معاویه باید در تعیین مقررى و بذل مال، بنى هاشم را بر بنى امیه ترجیح بدهد. همچنین باید معاویه از خراج «دارابگرد» مبلغ یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفین که در رکاب امیر مومنان(علیه السلام) کشته شدند، تقسیم کند.(2)
ماده پنجم: معاویه تعهد مى کند که تمام مردم، اعم از سکنه شام و عراق و حجاز، از هر نژادى که باشند، از تعقیب و آزار وى در امان باشند و از گذشته آنها صرف نظر کند احدى از آنها را به سبب فعالیت هاى گذشته شان بر ضد حکومت معاویه تحت تعقیب قرار ندهد، و مخصوصاً اهل عراق را به خاطر کینه هاى گذشته آزار نکند.
علاوه بر این معاویه تمام یاران على(علیه السلام) را، در هر کجا که هستند، امان مى دهد که هیچ یک از آنها را نیازارد و جان و مال و ناموس شیعیان و پیروان على در امان باشند و به هیچ وجه تحت تعقیب قرار نگیرند و کوچکترین ناراحتى براى آنها ایجاد نشود، حق هر کس به وى برسد و اموالى که از بیت المال در دست شیعیان على(علیه السلام) است از آنها پس گرفته نشود.
نیز نباید هیچ گونه خطرى از ناحیه معاویه متوجه حسن بن على(علیهما السلام) و برادرش حسین بن على(علیهما السلام) و هیچ کدام از افراد خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) بشود و نباید در هیچ نقطه اى موجبات خوف و ترس آنها را فراهم سازد.
در پایان پیمان، معاویه اکیدا تعهد کرد تمام مواد آن را محترم شمرده دقیقا به مورد اجرا بگذارد. او خدا را بر این مسئله گواه گرفت، و تمام بزرگان و رجال شام نیز گواهى دادند.(3)
بدین ترتیب پیشگویى پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، در هنگامى که حسن بن على(علیهما السلام) هنوز کودکى بیش نبود، تحقق یافت: پیامبر(صلی الله علیه وآله) روزى برفراز منبر، با مشاهده او فرمود:
«این فرزند من سرور مسلمانان است و خداوند به وسیله او در میان دو گروه از مسلمانان صلح برقرار خواهد ساخت».(4).(5)
ودرجواب قسمت دوم سؤال شمابایدعرض کنم که امام حسن(علیه السلام) به سبب شرایط دشوار، به صلح با معاویه تن داد،ومعاویه نیز همه این موارد را پذیرفت و بر انجام آن تعهّد بست و سوگند یاد کرد; ولى پس از امضاى صلح نامه وقتى روز جمعه وارد «نُخَیْله» (منزلگاهى نزدیک کوفه) شد، پس از نماز، خطبه اى براى مردم خواند و چنین گفت:
«إِنِّى وَاللّهِ مَا قَاتَلْتُکُمْ لِتُصَلُّوا وَ لاَ لِتَصُومُوا، وَ لاَ لِتَحِجُّوا وَ لاَ لِتُزَکُّوا، إِنَّکُمْ لَتَفْعَلُونَ ذلِکَ، وَ لکِنِّی قَاتَلْتُکُمْ لاَتَأَمَّرَ عَلَیْکُمْ!… أَلا وَ إِنِّی کُنْتُ مُنّیتُ الْحَسَنَ أَشْیَاءَ، وَ أَعْطَیْتُهُ أَشْیَاءَ، وَ جَمِیعُهَا تَحْتَ قَدَمَىَّ لا أَفی بِشَىْء مِنْهَا لَهُ»; (به خدا سوگند! من براى این با شما نجنگیدم که نماز بگزارید و روزه بگیرید و حج به جا آورید و زکات دهید! این امور را خودتان انجام مى دهید! هدف من از پیکار با شما این بود که بر شما فرمانروایى کنم (و به قدرت دست یابم). آگاه باشید! من در (صلح نامه) امورى را به حسن(علیه السلام) وعده دادم و تعهّداتى کردم، امّا (بدانید) همه آن پیمان ها و تعهّدات را زیر پا انداخته و به هیچکدام از آنها وفا نخواهم کرد!).
پس از آن داخل کوفه شد و از مردم بیعت گرفت، و آنگاه خطبه اى براى مردم خواند و نسبت به امیرمؤمنان على(علیه السلام) و همچنین امام حسن(علیه السلام) بدگویى کرد.(6)
بدین صورت، معاویه در قدم اوّل حاکمیّت خویش، نخست هدف خود را از آن همه تلاش ها و کشتارها به صراحت بیان کرد. او هرگز مانند یک فرمانده مسلمان براى خدا (فى سبیل الله) نجنگید و رسیدن به فرمانروایى را انگیزه خویش قرار داد و همچنین با صراحت از پیمان شکنى و نادیده انگاشتن پیمان نامه صلح سخن گفت; در حالى که وفاى به عهد و پیمان حدّاقل چیزى است که از یک مسلمان انتظار مى رود.
او با ناسزاگویى به امیرمؤمنان(علیه السلام) ـ پرچمدار توحید وعدالت ـ و به امام حسن(علیه السلام) که از اهل بیت رسول خداست و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) وى و برادرش را «سرور جوانان اهل بهشت» نامید، همه اصول اوّلیه پیمان هاى اخلاقى، دینى و انسانى را زیر پا گذاشت و باطن خویش را براى مردم آشکار ساخت.(7)
…………………………………………………………
پی نوشت:
(1). ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دار صادر، ج 3، ص 405؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فى معرفه الاصحاب، (در حاشیه الاصابه)، ط 1، بیروت، دار احیأ التراث العربى، 1328 ه.ق، ج 1، ص 371؛ محمد بن جریر الطبرى، همان کتاب، ج 6، ص 93.
(2). دارابگر یکى از پنج شهرستان ایالت فارس در قدیم بوده است. (لغتنامه دهخدا، لغت داربجرد). شاید علت انتخاب خراج «دارابگرد» این باشد که این شهر طبق اسناد تاریخى، بدون جنگ تسلیم ارتش اسلام شد و مردم آن با مسلمانان پیمان صلح بستند. خراج آن طبق قوانین اسلام، اختصاص به پیامبر و خاندان آن حضرت و یتیمان و تهیدستان و درماندگان راه داشت. از اینرو امام مجتبى(علیه السلام) شرط کرد که خراج این شهر به بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفین پرداخت شود زیرا درآمد آنجا، همچنانکه گفته شد، به خود آن حضرت تعلق داشت. بعلاوه، بازماندگان نیازمند شهید این دو جنگ که بى سرپرست بودند، یکى از موارد مصرف این خراج به شمار مى رفتند (مجلسى، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1393 ه.ق، ج 44، ص 10).
(3). مشروح پیمان صلح را در کتاب «صلح الحسن» تالیف شیخ راضى آل یاسین (ط 2، منشورات دارالکتب العراقیه فى الکاظمیه) ص 259-261 مطالعه فرمایید.
(4). این پیشگویى با اندکى اختلاف در الفاظ، در کتب و مآخذ یاد شده در زیر، از آن حضرت نقل شده است:
تذکره الخواص، ص 194؛ اسدالغابه، ج 2، ص 12؛ نورالابصار، ص 121؛ الفصول المهمه، ابن صباغ مالکى، ص 158؛ الاصابه، ج 1، ص 330؛ کشف الغمه، ترجمه فارسى، ج 2، ص 98؛ تهذیب التهذیب، ج 2، ص 298؛ الصواعق المحرقه، ص 82؛ البدایه و النهایه، ج 8، ص 36؛ الاستیعاب، (در حاشیه الاصابه) ج 1، ص 369؛ حلیه الاولیأ، ج 2، ص 35؛ اسعاف الراغبین (در حاشیه نور الابصار)؛ مسند احمد حنبل، ج 5، ص 38 و 44؛ عمده الطالب، ص 65؛ الطبقات الکبرى عبدالوهاب شعرانى، ج 1، ص 26؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 42.
(5). گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390 ش، چاپ بیست و سوم، ص 112.
(6) . ارشاد مفید، ص 355. همچنین رجوع کنید به: مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 38; و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 46. بخشى از این خطبه در مختصر تاریخ دمشق، ج 25، ص 43 و سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 304 نیز آمده است.
(7) . گردآوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص162.
اینک متن پیمان صلح را که در پنج ماده مى توان خلاصه کرد، ذیلاً از نظر خوانندگان محترم مى گذرانیم:
ماده اول: حسن بن على(علیهما السلام) حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذارى مى کند، مشروط به آنکه معاویه طبق دستور قرآن مجید و روش پیامبر(صلی الله علیه وآله) رفتار کند.
ماده دوم: بعد از معاویه، خلافت از آن حسن بن على(علیهما السلام) خواهد بود و اگر براى او حادثه اى پیش آید حسین بن على(علیهما السلام) زمام امور مسلمانان را در دست مى گیرد. نیز معاویه حق ندارد کسى را به جانشینى خود انتخاب کند.
ماده سوم: بدعت ناسزا گویى و اهانت نسبت به امیر مومنان(علیه السلام) و لعن آن حضرت در حال نماز باید متوقف گردد و از على(علیه السلام) جز به نیکى یاد نشود.
ماده چهارم: مبلغ پنج میلیون درهم که در بیت المال کوفه موجود است از موضوع تسلیم حکومت به معاویه مستثنا است و باید زیر نظر امام مجتبى(علیه السلام) مصرف شود.
نیز معاویه باید در تعیین مقررى و بذل مال، بنى هاشم را بر بنى امیه ترجیح بدهد. همچنین باید معاویه از خراج «دارابگرد» مبلغ یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفین که در رکاب امیر مومنان(علیه السلام) کشته شدند، تقسیم کند.(2)
ماده پنجم: معاویه تعهد مى کند که تمام مردم، اعم از سکنه شام و عراق و حجاز، از هر نژادى که باشند، از تعقیب و آزار وى در امان باشند و از گذشته آنها صرف نظر کند احدى از آنها را به سبب فعالیت هاى گذشته شان بر ضد حکومت معاویه تحت تعقیب قرار ندهد، و مخصوصاً اهل عراق را به خاطر کینه هاى گذشته آزار نکند.
علاوه بر این معاویه تمام یاران على(علیه السلام) را، در هر کجا که هستند، امان مى دهد که هیچ یک از آنها را نیازارد و جان و مال و ناموس شیعیان و پیروان على در امان باشند و به هیچ وجه تحت تعقیب قرار نگیرند و کوچکترین ناراحتى براى آنها ایجاد نشود، حق هر کس به وى برسد و اموالى که از بیت المال در دست شیعیان على(علیه السلام) است از آنها پس گرفته نشود.
نیز نباید هیچ گونه خطرى از ناحیه معاویه متوجه حسن بن على(علیهما السلام) و برادرش حسین بن على(علیهما السلام) و هیچ کدام از افراد خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) بشود و نباید در هیچ نقطه اى موجبات خوف و ترس آنها را فراهم سازد.
در پایان پیمان، معاویه اکیدا تعهد کرد تمام مواد آن را محترم شمرده دقیقا به مورد اجرا بگذارد. او خدا را بر این مسئله گواه گرفت، و تمام بزرگان و رجال شام نیز گواهى دادند.(3)
بدین ترتیب پیشگویى پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، در هنگامى که حسن بن على(علیهما السلام) هنوز کودکى بیش نبود، تحقق یافت: پیامبر(صلی الله علیه وآله) روزى برفراز منبر، با مشاهده او فرمود:
«این فرزند من سرور مسلمانان است و خداوند به وسیله او در میان دو گروه از مسلمانان صلح برقرار خواهد ساخت».(4).(5)
ودرجواب قسمت دوم سؤال شمابایدعرض کنم که امام حسن(علیه السلام) به سبب شرایط دشوار، به صلح با معاویه تن داد،ومعاویه نیز همه این موارد را پذیرفت و بر انجام آن تعهّد بست و سوگند یاد کرد; ولى پس از امضاى صلح نامه وقتى روز جمعه وارد «نُخَیْله» (منزلگاهى نزدیک کوفه) شد، پس از نماز، خطبه اى براى مردم خواند و چنین گفت:
«إِنِّى وَاللّهِ مَا قَاتَلْتُکُمْ لِتُصَلُّوا وَ لاَ لِتَصُومُوا، وَ لاَ لِتَحِجُّوا وَ لاَ لِتُزَکُّوا، إِنَّکُمْ لَتَفْعَلُونَ ذلِکَ، وَ لکِنِّی قَاتَلْتُکُمْ لاَتَأَمَّرَ عَلَیْکُمْ!… أَلا وَ إِنِّی کُنْتُ مُنّیتُ الْحَسَنَ أَشْیَاءَ، وَ أَعْطَیْتُهُ أَشْیَاءَ، وَ جَمِیعُهَا تَحْتَ قَدَمَىَّ لا أَفی بِشَىْء مِنْهَا لَهُ»; (به خدا سوگند! من براى این با شما نجنگیدم که نماز بگزارید و روزه بگیرید و حج به جا آورید و زکات دهید! این امور را خودتان انجام مى دهید! هدف من از پیکار با شما این بود که بر شما فرمانروایى کنم (و به قدرت دست یابم). آگاه باشید! من در (صلح نامه) امورى را به حسن(علیه السلام) وعده دادم و تعهّداتى کردم، امّا (بدانید) همه آن پیمان ها و تعهّدات را زیر پا انداخته و به هیچکدام از آنها وفا نخواهم کرد!).
پس از آن داخل کوفه شد و از مردم بیعت گرفت، و آنگاه خطبه اى براى مردم خواند و نسبت به امیرمؤمنان على(علیه السلام) و همچنین امام حسن(علیه السلام) بدگویى کرد.(6)
بدین صورت، معاویه در قدم اوّل حاکمیّت خویش، نخست هدف خود را از آن همه تلاش ها و کشتارها به صراحت بیان کرد. او هرگز مانند یک فرمانده مسلمان براى خدا (فى سبیل الله) نجنگید و رسیدن به فرمانروایى را انگیزه خویش قرار داد و همچنین با صراحت از پیمان شکنى و نادیده انگاشتن پیمان نامه صلح سخن گفت; در حالى که وفاى به عهد و پیمان حدّاقل چیزى است که از یک مسلمان انتظار مى رود.
او با ناسزاگویى به امیرمؤمنان(علیه السلام) ـ پرچمدار توحید وعدالت ـ و به امام حسن(علیه السلام) که از اهل بیت رسول خداست و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) وى و برادرش را «سرور جوانان اهل بهشت» نامید، همه اصول اوّلیه پیمان هاى اخلاقى، دینى و انسانى را زیر پا گذاشت و باطن خویش را براى مردم آشکار ساخت.(7)
…………………………………………………………
پی نوشت:
(1). ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دار صادر، ج 3، ص 405؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فى معرفه الاصحاب، (در حاشیه الاصابه)، ط 1، بیروت، دار احیأ التراث العربى، 1328 ه.ق، ج 1، ص 371؛ محمد بن جریر الطبرى، همان کتاب، ج 6، ص 93.
(2). دارابگر یکى از پنج شهرستان ایالت فارس در قدیم بوده است. (لغتنامه دهخدا، لغت داربجرد). شاید علت انتخاب خراج «دارابگرد» این باشد که این شهر طبق اسناد تاریخى، بدون جنگ تسلیم ارتش اسلام شد و مردم آن با مسلمانان پیمان صلح بستند. خراج آن طبق قوانین اسلام، اختصاص به پیامبر و خاندان آن حضرت و یتیمان و تهیدستان و درماندگان راه داشت. از اینرو امام مجتبى(علیه السلام) شرط کرد که خراج این شهر به بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفین پرداخت شود زیرا درآمد آنجا، همچنانکه گفته شد، به خود آن حضرت تعلق داشت. بعلاوه، بازماندگان نیازمند شهید این دو جنگ که بى سرپرست بودند، یکى از موارد مصرف این خراج به شمار مى رفتند (مجلسى، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1393 ه.ق، ج 44، ص 10).
(3). مشروح پیمان صلح را در کتاب «صلح الحسن» تالیف شیخ راضى آل یاسین (ط 2، منشورات دارالکتب العراقیه فى الکاظمیه) ص 259-261 مطالعه فرمایید.
(4). این پیشگویى با اندکى اختلاف در الفاظ، در کتب و مآخذ یاد شده در زیر، از آن حضرت نقل شده است:
تذکره الخواص، ص 194؛ اسدالغابه، ج 2، ص 12؛ نورالابصار، ص 121؛ الفصول المهمه، ابن صباغ مالکى، ص 158؛ الاصابه، ج 1، ص 330؛ کشف الغمه، ترجمه فارسى، ج 2، ص 98؛ تهذیب التهذیب، ج 2، ص 298؛ الصواعق المحرقه، ص 82؛ البدایه و النهایه، ج 8، ص 36؛ الاستیعاب، (در حاشیه الاصابه) ج 1، ص 369؛ حلیه الاولیأ، ج 2، ص 35؛ اسعاف الراغبین (در حاشیه نور الابصار)؛ مسند احمد حنبل، ج 5، ص 38 و 44؛ عمده الطالب، ص 65؛ الطبقات الکبرى عبدالوهاب شعرانى، ج 1، ص 26؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 42.
(5). گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390 ش، چاپ بیست و سوم، ص 112.
(6) . ارشاد مفید، ص 355. همچنین رجوع کنید به: مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 38; و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 46. بخشى از این خطبه در مختصر تاریخ دمشق، ج 25، ص 43 و سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 304 نیز آمده است.
(7) . گردآوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص162.