خانه » همه » مذهبی » معاویه کاتب قرآن

معاویه کاتب قرآن


معاویه کاتب قرآن

۱۳۹۵/۰۴/۱۱


۱۵۵۲ بازدید

سلام .آیا این حرف که می گویند پیامبر برخی آیات قرآن را به معاویه می خواندند و معاویه آنها را کتابت می کرد ؟

آنچه از روایات و آثار تاریخی استفاده می‌شود و قابل اثبات است ، افرادی همانند امیر مؤمنان علیه السلام و نیز أبی بن کعب ، زید بن ثابت و … کاتب وحی بوده‌اند ؛ اما این که معاویة بن أبی سفیان نیز از کاتبان وحی باشد‌ ، قابل اثبات نیست و بزرگان اهل سنت این مطلب را از ساخته‌های طرفداران بنی امیه می‌دانند .بررسی روایت کتابت وحی توسط معاویه :
مهمترین روایتی که در مصادر اهل سنت در اثبات کتابت وحی توسط معاویه وارد شده ، روایتی است که مسلم بن حجاج نیشابوری در صحیحش آورده است. (حدثنی عَبَّاسُ بن عبد الْعَظِیمِ الْعَنْبَرِیُّ وَأَحْمَدُ بن جَعْفَرٍ الْمَعْقِرِیُّ قالا حدثنا النَّضْرُ وهو بن مُحَمَّدٍ الْیَمَامِیُّ حدثنا عِکْرِمَةُ حدثنا أبو زُمَیْلٍ حدثنی بن عَبَّاسٍ قال کان الْمُسْلِمُونَ لَا یَنْظُرُونَ إلى أبی سُفْیَانَ ولا یُقَاعِدُونَهُ فقال لِلنَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم یا نَبِیَّ اللَّهِ ثَلَاثٌ أَعْطِنِیهِنَّ قال نعم قال عِنْدِی أَحْسَنُ الْعَرَبِ وَأَجْمَلُهُ أُمُّ حَبِیبَةَ بِنْتُ أبی سُفْیَانَ ازوجکها قال نعم قال وَمُعَاوِیَةُ تَجْعَلُهُ کَاتِبًا بین یَدَیْکَ قال نعم قال وَتُؤَمِّرُنِی حتى أُقَاتِلَ الْکُفَّارَ کما کنت أُقَاتِلُ الْمُسْلِمِینَ قال نعم قال أبو زُمَیْلٍ وَلَوْلَا أَنَّهُ طَلَبَ ذلک من النبی صلى الله علیه وسلم ما أَعْطَاهُ ذلک لِأَنَّهُ لم یَکُنْ یُسْأَلُ شیئا إلا قال نعم)
ترجمه: ابن عباس می‌گوید : مسلمانان به ابوسفیان اعتنا نمی‌کردند و از همنشینی با وی اکراه داشتند ، به پیامر عرض کرد : از شما سه تقاضا دارم که آن را به من عنایت کنید ، رسول خدا قبول فرمود .
1 . نیکوترین و زیباترین دختر عرب ، ام حبیبه ، نزد من است او را به همسری شما در می آورم ؛
2 . معاویه از نویسندگان وحی باشد ؛
3 . فرمانده باشم تا با کفار بجنگم همانگونه که با مسلمانان جنگیدم . رسول خدا پذیرفت .
ابو زُمیل می گوید : اگر ابو سفیان خواسته‌هایش را مطرح نمی‌کرد هیچگاه به آن نمی رسید ؛ زیرا رسول خدا تقاضاها را رد نمی‌کرد.
نووی (متوفای 676هـ) در شرح این روایت می‌نویسد : این حدیث از احادیثی است که اشکال موجود در آن ، معروف و مشهور است و علت آن این است که ابوسفیان بدون تردید در فتح مکه سال هشتم هجری مسلمان شد ، و حال آنکه رسول خدا مدتی طولانی و قبل از فتح مکه با ام حبیبه ازدواج کرده بود ، ابو عبیده و دیگران ؛ بلکه همه بر این قول هستند که این ازدواج سال ششم یا هفتم اتفاق افتاده است . بنابراین، نقل مسلم جای تعجب دارد ؛ چون ورود ابوسفیان به شهر مدینه در حال کفر معروف و مشهور است ، ابن حزم گفته است : نقل این خبر از بعضی راویان اشتباه و خطا است ؛ زیرا هیچ اختلافی وجود ندارد که رسول خدا قبل از فتح مکه با ام حبیبه که در حبشه و جزو مهاجران بود و پدرش کافر بود ازدواج کرده است ، و در نقلی دیگر از ابن حزم آمده است که می‌گوید : این حدیث جعلی است و مشکل آن شخصی به نام عکرمه بن عمار است که از ابو زُمیل آن را نقل کرده است … .
شمس الدین ذهبی (متوفای 748 هـ) در میزان الإعتدال می‌نویسد : در بخش اصلی صحیح مسلم این حدیث و سه حدیث دیگر که از منکرات است نقل شده است … .
و إبن ملقن شافعی (متوفای804 هـ) نیز در نقد این روایت می‌گوید : اشکال در این حدیث بسیار معروف و زشت است ؛ زیرا ابوسفیان روز فتح مکه مسلمان شد که در سال هشتم اتفاق افتاد و رسول خدا خیلی قبل از آن با ام حبیبه ازدواج کرده بود ، که مشهور سال ششم است ؛ اما مراسم ازدواج سال هفتم بوده است ؛ اگر چه بعضی سال ازدواج را هفتم و پنجم هم نقل کرده‌اند.
ابن قیم الجوزیه (متوفای 751هـ) شاگرد ویژه ابن تیمیه و ناشر افکار وعقائد او ، نقد مفصلی از این روایت دارد که ما فقط به قسمت‌هایی از آن اشاره می‌کنیم :
این حدیث یرای مردم مشکل ساز شده است ؛ زیرا ام حبیبه قبل از مسلمان شدن ابو سفیان با رسول خدا ازدواج کرد و این موضوع در حبشه و به وسیله نجاشی صورت گرفت ؛ پس چگونه بعد از فتح مکه ابو سفیان می گوید : دخترم را به عقد تو در آوردم .
گروهی گفته‌اند : این حدیث از اساس دروغ است ، ابن حزم می‌گوید : عکرمه بن عمار آن را ساخته است .
اما گروهی دیگر از آن دفاع کرده و گفته‌اند : در صحیح مسلم حدیث جعلی نیست و لذا آن را توجیه کرده و گفته‌اند : ابوسفیان از رسول خدا در خواست نمود تا عقد ازدواج را با دخترش تجدید نماید تا اعتباری برای وی نزد مسلمین باشد ؛ ولی این توجیه نادرست است ؛ زیرا رسول خدا خواسته ابو سفیان را پذیرفت و آن حضرت وعده‌اش راست بود و هیچ کس نگفته است که عقد را تجدید کرد ، و ا گر چنین چیزی بود نقل می‌شد ؛ پس معلوم می شود که واقعیت ندارد .
گروهی گفته‌اند : محدثان و مورخان ازدواج رسول خدا را با ام حبیبه که در حبشه بود قبول ندارند ؛ بلکه پس از بازگشت از حبشه و در مدینه با وی ازدواج کرد ، این سخن را ابو محمد منذری نقل کرده است که البته به چند دلیل از ضعیف‌ترین پاسخ‌ها در توجیه حدیث است :
1 . این پاسخ و توجیه در جایی دیده نشده و کسی که مورد اعتماد باشد نقل نکرده است ؛
2 . داستان ازدواج ام حبیبه در حبشه مانند ازدواج با خدیجه و عائشه در مکه و باحفصه و صفیه و میمونه در مدینه در حد تواتر است و به اندازه‌ای مشهور است که به مرحله قطع و یقین رسیده است و اگر مدرکی بر خلاف آن دیده شود آن را غلط و اشتباه دانسته و به آن توجهی نمی‌کنند ؛
3 . کسانی که با تاریخ زندگی و روش رسول خدا آشنا هستند ، می‌دانند که ازدواج با ام حبیبه بعد از فتح مکه نبوده و اصولا به ذهن کسی هم خطور نمی‌کند ؛
4 . ابو سفیان به مدینه آمد و بر دخترش ام حبیبه وارد شد ؛ اما وقتی که خواست بر مسند رسول الله بنشیند دخترش آن را جمع کرد ، گفت : دخترم ، نمی دانم آیا این فرش را شایسته نشستن برای من نمی‌بینی ؟ و یا من شایستگی این فرش را ندارم ؟ گفت : این فرش زیر پای رسول الله است (کنایه از این که چون تو کافری نباید بر محل نشستن آن حضرت بنشینی ) . گفت : پس از من گرفتار شرّ و بدی خواهی شد ؛
5 . ام حبیبه با همسرش عبد الله بن جحش از مهاجران به حبشه بود و چون شوهرش از اسلام خارج و نصرانی شده بود و در همانجا هم از دنیا رفت ام حبیبه پس از بازگشت به مدینه نزد رسول خدا رفت و در خانه پدرش نبود ، در این داستان هیچ کس شک و شبهه‌ای ندارد ، و از طرفی ابوسفیان در سال فتح مکه مسلمان شد ؛ بنابراین چرا در این حدیث می گوید : ابوسفیان به پیامبر گفت : نیکوترین و زیباترین دختر عرب نزد من است که دوست دارم همسر تو باشد ؟ و آیا ام حبیبه بعد از هجرت و مسلمان شدن پدرش نزد وی بود ؟ اگر قبل از مسلمان شدنش پیشنهاد کرده باشد که محال است ؛ چون دخترش نزد وی نبود و بر وی ولایت نداشت ، و اگر بعد ار مسلمان شدن گفته باشد باز هم محال است ؛ چون ازدواجش قبل از فتح مکه بوده و ابو سفیان در فتح مکه مسلمان شد .
ابن جوزی گفته است : این روایت بدون شک اشتباهی است از بعضی راویان حدیث و آن عکرمه بن عمار است .
و اما اینکه گفتم اشتباهی است از راویان ؛ زیرا مورخین همه اجماع دارند که ام حبیبه همسر عبد الله بن جحش بود و از وی فرزند داشت و به حبشه هجرت کردند ؛ ولی عبد الله مسیحی شد و ام حبیبه مسلمان باقی ماند ، رسول خدا به نجاشی پیغام داد تا ام حبیبه را به همسری آن حضرت در آورد و چهار هزار درهم مهریه او قرار داد ، این واقعه در سال هفتم هجرت اتفاق افتاد ؛ ولی ابوسفیان در زمان صلح وارد مدینه شد و به خانه دخترش رفت که فرش رسول الله را از زیر پای پدرش جمع کرد تا بر آن ننشیند ، مسلمان شدن ابو سفیان و معاویه بدون هیچ اختلافی در سال هشتم و در فتح مکه بوده است و هیچ مدرکی بر امارت و فرمانده قرار دادن وی وجود ندارد .
گروهی دیگر مانند بیهقی و منذری گفته‌اند : احتمال دارد که داستان پیشنهاد ازدواج با ام حبیبه از طرف ابو سفیان در یکی از سفر های وی به مدینه و پس از شنیدن خبر مرگ شوهرش در حبشه باشد ، و دو پیشنهاد دیگرش پس از مسلمان شدنش باشد که راوی آن را به اینگونه جمع و نقل کرده است .
این سخن نیز ضعیف و بی‌اساس است ؛ زیرا ابو سفیان در زمان صلح و آرامش و پس از هجرت و قبل از فتح مکه به مدینه آمد که ام حبیبه در آن تاریخ در خانه پیامبر و از همسران او بود و قبل از آن ابو سفیان به مدینه نیامده بود مگر در جنگ احزاب .
از طرفی ابوسفیان چون کافر بود نمی توانست دختر مسلمان شده‌اش را شوهر دهد ؛ زیرا کافر بر مسلمان ولایت ندارد ؛ پس این تقاضای ابوسفیان که دخترم را به همسریت درمی‌آورم دروغ و باطل است .
علاوه بر این ظاهر حدیث می‌گوید که این سه خواسته همزمان مطرح و واقع شده است ، و از سویی دیگر در خواست فرمانده شدن و کتابت وحی برای معاویه باید پس از مسلمان شدن آنان باشد و حال آنکه گفته‌اند برخی از خواسته ها در حال کفر بوده است ، آیا این مطالب قابل جمع است ؟
در نتیجه تمام آنچه که در توجیه این حدیث گفته شده باطل و بی‌ارزش است و از نظر علمی منفعتی ندارد و درست آن است که بگوئیم : اشتباه در این حدیث زیاد است .
علمای اهل سنت و کتابت وحی توسط معاویه :
معاویه کاتب نامه‌های معمولی بود :
بسیاری از بزرگان اهل سنت اعتقاد دارند که معاویه فقط نامه‌های معمولی رسول خدا صلی الله علیه وآله را برای دیگران می‌نوشته است . شمس الدین ذهبی (متوفای 748هـ) در سیر اعلام النبلاء می‌نویسد : زید بن ثابت کاتب وحی بود و معاویه نامه‌های رسول خدا را به عرب‌ها می‌نوشت.
ابن حجر عسقلانی (متوفای852هـ) نیز در الإصابة می‌گوید : مدائنی می‌گوید : زید بن ثابت وحی را می‌نوشت و معاویه نامه‌های پیامبر را برای عرب‌ها می‌نوشت .
ابن أبی الحدید شافعی (متوفای655هـ) می‌نویسد : اهل تحقیق از آشنایان به سیره پیامبر می‌گویند : علی( علیه السلام) و زید بن ثابت و زید بن ارقم آنچه از وحی می‌رسید می‌نوشتند و حنظله بن ربیع تیمی و معاویه نامه‌های رسول خدا را به سران کشورها و قبائل و آنچه نیاز داشت و اموال بیت المال که می‌رسید و همچنین نحوه تقسیم آن را در حضورآن حضرت می نوشتند.
محمود أبو ریة مصری (متوفای 1385هـ) از نویسندگان شهیر اهل سنت درباره کتابت وحی توسط معاویه می‌نویسد: گروهی برای تقرب جستن به معاویه لقب کاتب وحی را برای او درست کردند و چنین پنداشتند که او آیة الکرسی را با قلمی از طلا نوشته است که جبرئیل آن را از عرش برای وی هدیه آورده بود. این جریان بین مردم شایع شد با اینکه از اساس باطل و دروغ است و عقل نیز آن را انکار می‌‌کند ؛ زیرا چگونه رسول خدا صلی الله علیه وآله اطمینان پیدا می‌کند که مانند معاویه کاتب و نویسنده وحی باشد و حال آن که او و پدر و مادرش به زور اسلحه مسلمان شدند و هرگز اسلام در قلب آنان نفوذ نکرده بود ، و عقل سالم چنین چیزی را نمی پذیرد. و اما از نظر نقل نیز ثابت نیست و خبر صحیحی که آن را تایید نماید وجود ندارد ؛ و بر مدعیان این منصب برای معاویه لازم است حتی یک نمونه از آیاتی را که نازل شده و معاویه آن را نوشته باشد بیاورند. البته هیچ بعید نیست که بعضی از نامه‌ها را که هیچ ارتباطی به وحی ندارد ، برای رسول خدا نوشته باشد ؛ اما این که بگوییم چیزی از قرآن را نوشته و به اصطلاح کاتب وحی بوده ، این مطلب از محالات است . مدائنی می‌گوید : زید بن ثابت کاتب وحی بود و معاویه نامه‌های معمولی رسول خدا صلی الله علیه وآله را به اعراب می‌نوشت.
تاریخ مسلمان شدن معاویه :
به اتفاق شیعه و سنی معاویة بن أبو سفیان در بیست سال اولی که رسول خدا صلی الله علیه وآله رسالت خود را اعلام کرده بود ، مشرک و از دشمنان سرسخت اسلام بود و در سال هشتم هجری و بعد از فتح مکه به همراه عده‌ای دیگر از دشمنان سر سخت اسلام آن‌هم با زور شمشیر تسلم شد ، رسول خدا به آن‌ها لقب «طلقاء» داد و از کشتن آن‌ها صرف نظر کرد . امیر مؤمنان علیه السلام اعتقاد دارد آنان‌ اسلام نیاوردند ؛ بلکه تسلیم شدند . آن حضرت در نامه شماره 16 نهج البلاغه می‌فرماید: فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَکِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْکُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوه . به خدایی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید ، آن‌ها اسلام را نپذیرفتند ؛ بلکه به ظاهر تسلیم شده و کفر خود را پنهان داشتند و آنگاه که یاورانی یافتند آن را آشکار ساختند .
عمار نیز به تبعیت از امام خود مى گوید : فقال واللّه ما أسلموا ، ولکن استسلموا وأأَسَرُّوا الْکُفْرَ فَلَمَّا رأوا علیه أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوهُ . به خدا سوگند این ها إسلام نیاوردند ؛ بلکه به ظاهر تسلیم شده و آنگاه که نیرو یافتند ، کفر خود را اظهار نمودند.
إبن أبی الحدید معتزلی می‌نویسد : علی علیه السلام با دیدن پرچمهای معاویه و شامیان فرمود : قسم به آنکه دانه را شکافت و انسان‌ها را آفرید که این قوم مسلمان نشده ؛ بلکه به ظاهر تسلیم شده‌اند و کفرشان را مخفی کرده‌اند ، و چون یارانی بیابند آن را اظهار خواهند کرد و به دشمنی با اسلام و مسلمین باز خواهند گشت.
بنابراین چگونه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می‌تواند به شخصی همچون معاویه اعتماد و او را کاتب وحی قرار دهد ؟ از این گذشته معاویة بن أبو سفیان بعد از فتح مکه اسلام آورد و در همان مکه ماند و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به مدینه بازگشت ؛ بنابراین موقعیت چندانی پیش نیامده بود تا معاویه وحی را نوشته باشد .
کتابت وحی توسط معاویه در کتاب‌های شیعه :
در کتاب‌های شیعه نیز روایاتی یافت می‌شود که معاویه برای رسول خدا چیزهایی را می‌نوشته است ؛ اما اینکه این نوشته‌ها وحی بوده باشد ، استفاده نمی‌شود .
شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه (متوفای 381 هـ) می‌نویسد :
أبو حمزه ثمالىّ می‌گوید : از امام باقر علیه السّلام شنیدم که مى فرمود : معاویه نزد پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله مشغول نوشتن بود آن حضرت با شمشیرش به پهلوی معاویه اشاره کرد و فرمود : هر کس روزى این مرد را امیر ببیند باید پهلوى او را با شمشیر بشکافد ، یکى از افرادى که آن سخن را از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله شنیده بود در شام معاویه را دید که براى مردم سخنرانى مى کند ، شمشیر خود را برهنه کرد و به طرف معاویه روان شد ، مردم او را مانع شدند و نگذاشتند به معاویه برسد ، گفتند : اى بنده خدا چرا چنین می کنی ؟ گفت : از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله شنیدم که فرمود : هر کس او را ببیند که بر مردم امیر شده است ، باید تهیگاه او را با شمشیر بشکافد ، گفتند : آیا مى دانى چه کسى او را بر این کار گماشته ؟ گفت : نه . گفتند : امیر المؤمنین عمر ، گفت : پس امیر مؤمنان را از جان و دل اطاعت مى کنم.
نتیجه :
اولا : کاتب بودن معاویه از دیدگاه نقل نه تنها ثابت نیست ؛ بلکه با قوت و شدت نفی شده است ؛
ثانیاً : بر فرض ثبوت عنوان کتابت وحی ، هیچ امتیازی برای وی محسوب نخواهد شد ؛ زیرا گذر زندگی و ناشایستهای او در برابر اهل بیت و بدعت‌های آفریده شده توسط شخص او ارزش کاتب وحی بودن را از بین می برد .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد