در زمستان سال ۲۰۰۹، در آسمان نیویورک، یک هواپیمای مسافربری با ۱۵۵ مسافر، بر اثر برخورد با پرندگان دو موتورش از کار میافتد. کادر پرواز پس از تلاشهای پیدرپی، موفق به راهاندازی مجدد موتورها نمیشود و در نتیجه کاپیتان سولنبرگر – که امروز به عنوان یک قهرمان ملی شهرت دارد – پس از بررسی تمام گزینهها، راه نجات هواپیما را فرود اضطراری و پر خطر در رودخانه هادسون تشخیص میدهد.
فرود در رودخانه با موفقیت انجام میشود و هر ۱۵۵ مسافر، بدون آسیب جدی، جان سالم بدر میبرند. در مورد جزئیات این حادثه گزارشات تحقیقاتی متعدد، چندین مستند تلویزیونی، یک کتاب و حتی یک فیلم مشهور سینمایی، – با بازیگری تام هنکس در نقش کاپیتان «سالی» – ساخته شده است. اما نکتهای که در مدیریت این بحران برجسته و جالب توجه است، نحوه اطلاعرسانی به مسافران و آمادهسازی آنها برای همکاری در فرود اضطراری است. کاری که اگر به نحوه دیگری صورت میگرفت، شاید سرانجام این حادثه طور دیگری رقم میخورد، یا لااقل با چنین موفقیتی خاتمه نمیافت.
«آماده ضربه شوید!» (!Brace for impact). این تنها جملهای بود که کاپیتان سولنبرگر در طول مدت حادثه به مسافران مخابره کرد.
«کوتاهی» و «قاطعیت» این پیام باعث شد تا مسافران بدون هیچ «چون و چرا» و بدون درگیر شدن با تمام پیچیدگیها و جزئیات شرایط، نسبت به آنچه که وظیفه و سهم خود در نجات یافتن از این حادثه درک نمودند، احساس «مسئولیت» کنند و خود دست به «عمل» شوند.
چه فرقی میکرد اگر کاپیتان سولنبرگر – یا کادر پرواز – از همان آغاز برخورد هواپیما با پرندگان، لحظه به لحظه؛ وضعیت موتورها، جزئیات ارتباطات با برج مراقبت، انواع گزینههای پیش رو، احتمالات موفقیت یا شکست عملیات در هر سناریو، فشار هوای داخل کابین، شرایط جوی، ارتفاع پرواز و سایر مسائل مربوط به فرود را برای مسافران از بلندگو گزارش میدادند و دستورالعملهای ایمنی را هر دقیقه به آنها یادآوری میکردند؟
آیا این روش باعث سردرگمی، هرج و مرج، بیاعتمادی، جدال، نافرمانی، خودسری، بلاتکلیفی و انفعال در بین مسافران و از کنترل خارج شدن اوضاع از دست کاپیتان و کادر پرواز، نمیشد؟
آیا این پیام کوتاه و قاطع و واگذاری عمدی بخشی از «مسئولیت» کار به خود مسافران و غریزه بقای آنها، به مراتب موثرتر از بمباران اطلاعاتی و تلاش برای کنترل لحظه به لحظه رفتارهای آنها نبود؟
حال میتوانیم همین سوال را در مورد مدیریت بحران کرونا در کشورمان از همان ابتدا شیوع ویروس تا امروز، بپرسیم؟
بیش از یک سال است که جامعهمان شبانهروز با بمباران اطلاعات ضد و نقیض، جزئیات ریز و درشت تمام اختلاف نظرها میان نهادهای مسثول، نظرات متناقض کارشناسان، مناظرات تلویزیونی، مصاحبههای خیابانی صدا و سیما، آمارهای روزانه با پسزمینه موسیقی ترسناک، انواع رنگبندیها و گرافها و منحنیهای متغیر ساعتی، اخبار تکتک شهرها و استانها، صدای شکایت استانداردان و شهردارها و مدیران بیمارستانها در هر شهر و روستا، اخبار و آمارهای بروز شده سایر کشورها، نامههای سرگشاده، و گلههای طعنهآمیز در لفافه، مواجه است. اما همچنان، برای حفظ جان خود، حتی در حد پرهیز از مسافرتهای نوروزی هم احساس «تکلیف» نمیکند.
آیا این حجم از اطلاعات آشفته، مردم را نسبت به مدیریت بحران بیاعتماد، در قبال مسئولیت خود بلاتکلیف و در مجموع «منفعل» نکرده است؟
آیا پیامهای کوتاه، منسجم و قاطع مردم را بهتر و موثرتر وارد صحنه نمیکند؟
نویسنده: علی نصری