خانه » همه » مذهبی » معنای بکاء

معنای بکاء


معنای بکاء

۱۳۹۲/۰۷/۰۵


۷۶۱ بازدید

معناهای مختلف بکاء چیست؟

ابتدا باید به این نکته توجّه کرد که در جهان هستى، بسیارى مطالب از اسرار است و انسان ها از آنها بى خبرند. برخى نیز تنها به ظواهر پدیده ها توجّه دارند و فهم خویش را در همان نمود، محدود مى کنند و هیچ گاه نمى اندیشند که در وراى امر ظاهرى، امرى مهم تر و عظیم تر نهفته است. گریه نیز از جمله همین امور است. بسیارى تخیّل مى کنند که گریه صرفاً امرى است حکایتگر و نشان دهنده تألّم و عواطف آدمى. برخى نیز کودکانه گریه را به باد استهزا گرفته، آن را نشانه اى از ارتجاع تلقى مى کنند. عده اى دیگر منتقدانه مى گویند: گریه جز خمودى، چیز دیگرى به ارمغان نمى آورد و حال آن که دنیاى امروز، دنیاى تحرّک و نشاط است و انسان جدید طالب شادى است؛ نه تشنه آب چشم. امیدواریم با توضیحى مختصر از ابعاد گوناگون این پدیده، دیدگاه تشیع در خصوص حقیقت و جایگاه گریه مشخص شود.

الف. انواع گریه

گریه انواع و اقسامى دارد که مهم ترین آن با شرحى مختصر چنین است در این خصوص نگا: تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، ج 2، دفتر 2، صص 263 – 272.:
1. گریه ترس و هراس: این نوع گریه غالباً در اطفال وجود دارد و در واقع کودک با این وسیله، ترس خویش را نمایان مى کند.
2. گریه جلب ترحّم: خود بر دو قسم است: «طبیعى» که بسیار مؤثر و برانگیزاننده است؛ مانند گریه کودکى که پدر و مادر خویش را از دست داده است. «تصنعى»؛ که در ظاهر به دیگران مى خواهد بباوراند که ناراحت و اندوهگین است.
3. گریه غم و اندوه: این گریه انعکاسى از ظلمتى که فضاى درون را فرا گرفته ابراز مى کند. جنبه مثبت این نوع گریه تنها تخلیه درون است و به همین جهت است که پس از آن، آدمى کمى احساس آرامش مى کند.
4. گریه شوق و شادى: این نوع گریه ناشى از رقّت قلبى است که غالباً پس از دوره اى از یأس و ناامیدى درباره موضوعى نمودار مى گردد.
5. گریه تقوا و رشد روحانى: این نوع گریه مختص مردان و زنان الهى است و بیان سوز درون و ابراز عجز و پشیمانى، پریشانى، توبه و عشق به معبود است. این گریه، موجب پالایش روح و زمینه ساز قرب به خداوند است.
گریه تقوا و پرهیزگارى، همان اشکى است که اگر از سوز دل، بر گونه ها جارى گردد؛ توجه حضرت حق را به بنده خود جلب کرده، بستر رحم و فضل او را فراهم مى سازد.
تا نگرید ابر، کى خندد چمن تا نگرید طفل، کى جوشد لبن
طفل یک روزه همى داند طریق که بگریم تا رسد دایه شفیق
تو نمى دانى که دایه دایگان کم دهد بى گریه شیر او را رایگان
گفت: فلیبکوا کثیراً گوش دار تا بریزد شیر فضل کردگار
مثنوى، ج 3، دفتر 5.
براى این گریه عواملى شمارش کرده اند:
5-1. ندامت از گناهان؛ گاهى اشک مردان الهى، به دلیل پشیمانى از گناهى است که مرتکب شده اند. این اشک باعث مى شود که آدمى از عمل زشت خود پشیمان گشته، عزم خود را بر ترک افعال ناپسند تقویت کند، چنان که امام على(ع) مى فرماید: «خوشا کسى که به فرمانبردارى پروردگار روى آرد و بر گناه خود بگرید»نهج البلاغه، خ 176، ص 185..
ورنمى تانى به کعبه لطف پرعرضه کن بیچارگى بر چاره گر
زارى و گریه قوى سرمایه اى است رحمت کلى قوى تر دایه اى است
دایه و مادر بهانه جو بودتا که کى آن طفل او گریان شود
طفل حاجات شما را آفریدتا بنالید و شود شیرش پدید
گفت: ادعو الله بى زارى مباش تا بجوشد شیرهاى مهرهاش
مثنوى، ج 1، دفتر 2.
5-2. احساس ابهام در بازگشت نهایى به سوى خدا؛ مشتاقان کوى الهى همیشه خود را در خطر مى بینند و نگران از آن که آینده چه خواهد شد؟ و آنان چگونه به منزل مقصود بار خواهند یافت و با چه کیفیتى در محضر پروردگار حاضر خواهند شد؟! آیا تا رسیدن به معبود ازلى، از خدعه هاى نفس و مکر شیطان در امان اند؟ این نگرانى و احساس ابهام در رجعت به سوى خداوند، موجب گریه آنان مى شود.
فرازهایى از مناجات امام سجاد(ع) حکایتگر این عامل است: «و مالى لا ابکى ولا ادرى الى مایکون مصیرى و ارى نفسى تخادعنى و ایامى تخاتلنى و قد خفقت عند رأسى اجنحة الموت فما لا ابکى، ابکى لخروج نفسى، ابکى لظلمة قبرى ابکى لضیق لحدى …»؛ مفاتیح الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى..
5-3. شوق و محبت؛ دوستداران حقیقى پروردگار، از آنجا که تنها محبوب را او مى دانند، گاهى از شوق و نشاط لقاى او مى گریند و زمانى از هجران او در شکوه اند. چنین گریه اى هم از فراق یار است و هم از شوق دیدار او.
ز دو دیده خون فشانم زغمت شب جدایى چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایى
(عراقی)
5-4. خشیت؛ ترسى مبتنى بر بینش و فهم است و هنگامى که مردان و زنان الهى، عظمت خداوند را درک مى کنند – البته به قدر فهمشان – خوف از حضرتش پیدا کرده، این ترس موجب گریستن آنان مى شود. امام صادق(ع) مى فرماید: «هر چشمى در روز قیامت گریان است، مگر چشمى که از محارم خدا اجتناب کند و چشمى که شب را در طاعت خدا بیدار باشد و چشمى که در دل شب از خشیت خدا گریه کند».اصول کافى، ج 2، کتاب الدعاء، باب البکاء.
5-5. فقدان دوستان حقیقى؛ از آنجا که از دیدگاه آیات قرآن و روایات، محبوبان الهى در شمار دوستان حقیقى به شمار مى آیند و محبت به آنها، محبت به خدا است؛ نگا: دوست شناسى و دشمن شناسى در قرآن، فصل 3. در صورت فقدان ظاهرى چنین محبوبانى، مردان الهى گریان اند و گریه آنها در واقع به دلیل هجرانى است که در مراتب پایین تر از محبوب ازلى و انسان هاى کامل، براى آنان پیش آمده است.
این محبت از محبت ها جداست حبّ محبوب خدا حبّ خداست
گریه ائمه(ع) بر یکدیگر، گریه رسول اکرم(ص) بر از دست دادن حمزه و همسر خود و … همه ریشه در چنین گریه اى دارد.نگا: السیرة الحلبیه، ج 2، ص 247؛ بحارالانوار، ج 36، ص 349، ج 43، ص 238، ج 28، ص 37، ج 22، ص 484، همان، ج 82، ص 104، همان، ج 42، ص 283 و ص 288 و … .
5-6. نداشتن فضایل و اوصاف راستین؛ گاهى اشک مردان الهى بر نبود اوصافى است که باید در وجودشان تجلى مى یافت و این گریه در هنگام اندیشه در داشته هاى انسان هاى برتر و راه طى کرده ها و فقدان آن در گریه کننده؛ شدت مى گیرد و موجب آن مى شود که آدمى در نیل به آن اوصاف کوشش کند.
به کنج میکده گریان و سرفکنده شدم چرا که شرم همى آیدم زحاصل خویش
حافظ.
فرازى از دعاى امام سجاد نیز حکایتگر این عامل است: «واعنى بالبکاء على نفسى فقد افنیت با التسویف والآمال عمرى»؛ دعاى ابوحمزه ثمالى..

ب. گریه ارزشى

هر چند در خصوص انواع گریه هاى دیگر، منعى وارد نشده است؛ ولى آنچه که در آموزه هاى قرآنى و روایى بر آن تأکید شده است؛ همان گریه تقوا و رشد روحانى است. گریه اى که در این سوى پرده، «سوز دل» و در آن سوى پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و کرامت» است.اصول کافى، ج 2، کتاب الدعاء، باب البکاء. این سو، «غم و پریشانى دل» است و آن طرف، «ابتهاج، شراب طهور و لذت شهود».بحارالانوار، ج 73، ص 157.
شاد از غم شو که غم دام لقاست اندر این ره سوى پستى ارتقاست
غم یکى گنجست و رنج تو چوکان لیک کى درگیرد این در کودکان
مثنوى، ج 2، دفتر 3.
این طرف گریه روحانى، گریه کردن است و در همان حال آن سوى قضیه، به حضرت معبود نزدیک شدن.اصول کافى، همانجا.
حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل دیده دریا کنم از اشک ود ر او غوطه خورم
از دیدگاه قرآن و روایات این گریه، داراى خصایص ذیل است:
یکم. منشأ آن فهم و شعور است؛ گریه رشد روحانى – باتمام عواملش – از فهم و شعور سرچشمه مى گیرد و از روى تقلید و گمان جارى نمى شود.
گریه پرجهل و پرتقلید و ظن نیست همچون گریه آن مؤتمن
تو قیاس گریه بر گریه مسازهست زین گریه بدان راه دراز
مثنوى، ج 3، دفتر 5.
قرآن مى فرماید: «اى رسول ما! به امت بگو: شما به این کتاب ایمان بیاورید یا نیاورید (مرا یکسان است) به درستى که به آنان که پیش از این به مقام علم و دانش رسیدند، هرگاه این آیات برایشان تلاوت شود همه با کمال خضوع و فروتنى سر طاعت بر حکم آن فرود آورند و گویند: پروردگار ما! پاک و منزّه است. البته وعده خداى ما محقّق واقع خواهد شد و آنها با چشم گریان همه سر به خاک عبودیت نهاده و پیوسته بر خوف و ترسشان از خدا مى افزاید».اسراء (17)، آیه 107 – 109.
از این آیات به روشنى استفاده مى شود که: هر کس از علم بالا، فهم بالا و معرفت بالا بهره مند باشد؛ با شنیدن آیات قرآن به حقایق پى مى برد و در این حال در محضر ربوبى، صورت بر خاک مى نهد و با سوز دل اشک مى ریزد به امید آن که به اشک چشم او نظرى شود و عنایتى به سراغ وى آید. بنابراین آن که نمى فهمد، نه سوزى در دل دارد و نه اشکى در چشم.
آب در جوزان نمى گیرد قرارزانک آن جو نیست تشنه و آب خوار
مثنوى، ج 1، دفتر 2.
مثلاً شخصى که نمى فهمد حقیقت گناه چیست و گناه چه تأثیر سویى در روح آدمى مى گذارد؛ به راحتى معصیت مى کند و همین معاصى موجب قساوت قلب او شده و قلب قسى، هیچ گاه سوز دل ندارد تا اشکى داشته باشد. از این رو در روایات وارد شده که: خشکى چشم به دلیل قساوت قلب است میزان الحکمة، ج 1، ص 455، روایت 1845. و قساوت قلب تنها به واسطه کثرت گناهان ایجاد مى شودهمان، ح 1846.و مع الاسف این بدبختى نیز ریشه در جهل و عدم معرفت دارد.
تا نداند خویش را مجرم عنیدآب از چشمش کجا داند دوید
مثنوى، ج 3، دفتر 5.
دوم. گریه سرمایه جهاد اکبر است؛ در جنگ با دشمن درونى، اسلحه انسان آه و گریه است؛ چنان که حضرت على(ع) در دعاى شریف کمیل فرموده است: «و سلاحه البکاء». خداوند این اسلحه کارآمد را به همه داده است؛ ولى افسوس که قدر و منزلت آن را نمى شناسیم.
سوم. گریه از انعام و تفضلات الهى است؛ خداوند متعال مى فرماید: «آنان کسانى از پیامبران بودند که خداوند برایشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از کسانى که همراه نوح بر کشتى سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانى که آنان را هدایت نمودیم و برگزیدیم و هرگاه آیات خداى رحمان برایشان خوانده مى شد، سجده کنان و گریان به خاک مى افتادند»مریم (19)، آیه 58.
.
خداوند در این آیه، سوز دل و گریه را از خصوصیات بارز پیامبران – که تعلیم دهندگان عارفان واقعى اند – مى شمارد.
سوز دل، اشک روان، آه سحراین همه از نظر لطف شما مى بینم
حافظ.

چهارم. گریه از علایم الهى بودن عبد است؛ خداوند متعال مى فرماید: «و چون آیاتى که به رسول فرستاده شد بشنوند، از دیدگان آنان اشک جارى مى شود؛ زیرا حقانیت آنچه بر رسول نازل شده شناخته، گویند: بارالها! ما به رسول تو محمد و کتابت قرآن ایمان آوردیم، ما را در زمره گواهان صدیق او بنویس»مائده (5)، آیه 83..
پنجم. باطنش خنده و شادى است؛ گریه ارزشى از جمله اسرار الهى است که در این سوى پرده، سوز و آتش است؛ ولى در آن سوى پرده، شادى، ابتهاج، لذت و لقا است.مقالات، ج 3، ص 379.
آتشى را شکل آبى داده اندواندر آتش چشمه اى بگشاده اند
مثنوى، ج 3، دفتر 5.
این طرف غم و پریشانى دل و اشک دیده ها است و آن طرف شادى دل.
غبار غم برود، حال به شود حافظتو آب دیده ازین رهگذر دریغ مدار

ج. گریه ارزشى در روایات

منزلت گریه ارزشى – که همان گریه رشد و تقواى روحانى است – از پاره اى روایات، از جمله احادیث ذیل روشن مى شود:
1. امام صادق(ع) مى فرماید: «نزدیک ترین حالت بنده نسبت به پروردگار عزّوجل، حالتى است که او در سجده با گریه است».اصول کافى، همانجا.
2. امام باقر(ع) مى فرماید: «هیچ قطره اى نیست که نزد خداى عزوجل محبوب تر باشد از قطره اشک در ظلمت شب که از خوف خدا باشد و غیر از جانب او منظورى نباشد».همان.
3. «واعوذ بک من قلب لایخشع و من عین لاتدمع»؛ «پناه مى برم به تو از قلبى که خاشع و چشمى که اشک بار نباشد».مفاتیح الجنان، دعاى بعد از زیارت امیرالمؤمنین.
4. «واعنى بالبکاء على نفسى»؛ «و مرا به گریه به حال خود یارى کن».دعاى ابوحمزه ثمالى.
5. امام صادق(ع) مى فرماید: «اگر اشک چشمى نداشتى براى گریستن، حالت تباکى و حزن و اندوه داشته باش».مرآةالعقول، ج 12، ص 56.
چو نالان آیدت آب روان پیش مدد بخشش زآب دیده خویش
برخى از روایات در خصوص گریه بر امام حسین(ع) عبارت است از:
1. امام معصوم(ع) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت به جهت سختى ها، گریان است؛ مگر چشمى که بر امام حسین(ع) گریسته باشد، این چشم خندان و بشاش است».الخصائص الحسینیه، ص 140.
2. امام رضا(ع) مى فرماید: «گریه بر امام حسین(ع) گناهان بزرگ را محو مى کند».مسند امام رضا(ع)، ج 2، ص 27 .
3. امام صادق(ع) مى فرماید: «کسى که به یاد امام حسین(ع) به مقدار بال مگسى، اشک از چشمانش جارى شود؛ ثوابش بر خداوند است و خداوند به کمتر از بهشت براى او راضى نمى شود».بحارالانوار، ج 44، ص 291.
4. از امام معصوم(ع) نقل شده است: «هر که بگرید یا بگریاند یا حالت اندوه و گریه داشته باشد، بر مصیبت امام حسین(ع)، بهشت براى او واجب مى شود».الخصائص الحسینیه، ص 142.
5. امام رضا(ع) مى فرماید: «… پسر شبیب! اگر مى خواهى براى چیزى گریه کنى، پس براى حسین بن على(ع) گریه کن که او را ذبح کردند؛ چنان که گوسفند را ذبح مى کنند … پسر شبیب! اگر براى حسین چنان گریه کنى که اشک هایت بر گونه هایت جارى شود، خداوند همه گناهان کوچک و بزرگ تو را مى آمرزد، اندک باشد یا بسیار …».بحارالانوار، ج 44، ص 285.
در مورد حکمت گریه بر امام حسین(ع) مطالبى بیان شده که به نظر مى رسد به تنهایى صحیح نباشد؛ از جمله:
الف. گریه ذاتاً خوب و سبب پالایش روح است؛ که این پالایش روحى در مجالس عزادارى امام حسین(ع) بیشترین ثمربخشى را دارد.
ب. گریه بر امام حسین(ع) به عنوان تشکّر و سپاس از او است؛ ولى این مطلب صحیح نیست؛ زیرا اگر ما موظف به تشکر از امام حسین(ع) بودیم، راه دیگرى براى تشکر وجود نداشت که با آه و اندوه و حزن این سپاس را عینى سازیم و اصلاً آیا آن حضرت نیازمند به تشکّر است؟!
ج. امام حسین(ع) از گریه ما بهره مند مى گردد؛ از آنجا که با گریه به رشد معنوى مى رسیم و واسطه این فیض یاد امام حسین(ع) است در نتیجه به مقامات آن حضرت نیز اضافه مى شود.
د. برخوردارى از ثواب و شفاعت؛
این فوائد هر چند براساس بعضى تحلیل ها و روایات در حد خود صحیح است؛ ولى آیا نمى توان حکمت مهم تر، با ارزش تر و فراتر از معاملات این چنینى، در وراى گریه در نظر گرفت تا مجبور شویم حکمت گریه بر امام حسین(ع) را در یک شفاعت و ثواب و یا تشکر، منحصر و محدود سازیم؟!
با توجه به آنچه که در حقیقت گریه رشد روحانى و تقوا و نیز فلسفه عزادارى امام حسین(ع) مطرح است؛ مى توان گفت حکمت گریه بر اباعبدالله(ع) دو امر مهم و اساسى است که هر یک به نوبه خود اثر وضعى خاصى بر جاى مى گذارند:
یکم. بُعد اخلاقى؛ چنان که روشن است، گریه ارزشى در فرهنگ شیعى اولاً، گریه اى است که موجب تعالى و رشد روح است و ثانیاً سرچشمه آن معرفت است. گریه بر امام حسین(ع)، یا به جهت یاد کردن غم و اندوه از دست دادن عاشق حقیقى خداوند متعال است که تجلى گاه اوصاف الهى بود و مؤمنان، بوى گل را از گلاب او استشمام مى کردند.
چون که گل رفت و گلستان شد خراب بوى گل را از که بوییم، از گلاب
و یا به دلیل عقب ماندگى روحى و نداشته هاى خود، در مقابل مناقب و فضایل آن بزرگوار و یاران باوفایش است. در واقع گریه بر این است که حبیب بن مظاهر که بود و چه داشت و من کیم و چه در کف دارم؟ اشک ریختن بر على اکبر، ناله بر خود است که آن جوان رشید چه فضایلى را دارا بود و من تا چه اندازه آن خصلت ها را دارم؟ و …
اگر گریه ما از این منشأ دور است، باید بکوشیم اشک و آه خود را به این سمت سوق دهیم تا بر اثر آن، روحمان تعالى یابد. در حقیقت این گریه، نشان دادن دردى است که انسان را به حرکت و جوشش وامى دارد تا خود را به آن درجه از کمالات برساند و این چنین اشکى انسان ساز است.
دوم. بعد اجتماعى؛ اگر گریه بر اباعبدالله(ع)، از سر معرفت باشد و منشأ آن نیز بعد اخلاقى این حرکت باشد؛ قطعاً این حزن و اندوه، پس از آن که موجب تحوّل درونى انسان گردید، زمینه را براى تحولات اجتماعى فراهم مى سازد. وقتى گریه بر امام حسین(ع)، گریه اى در جهت تعالى روح شد و موجب گردید که آدمى در فضایل اخلاقى و فردى خود، تأمل و تجدیدنظر کند؛ قطعاً این تحوّل درونى، زمینه را براى ساختن اجتماعى در راستاى اهداف متعالى اسلام فراهم خواهد ساخت.
زمانى که انسان متوجّه شد که حضرت ابا عبدالله(ع) براى چه، چرا و چگونه دست به قیام زد و آن اثر جاودانه را بر قلم خون، بر صفحه تاریخ نگاشت و با این معرفت بر اثر گریه درونش متحول گردید؛ این تغییر بر عرصه جامعه نیز کشیده مى شود و او مى کوشد تا جلوى فساد وانحراف دین را گرفته و آزادى، جوانمردى و دیندارى را نه تنها در روح خود، بلکه در جامعه نیز حکم فرما سازد.
به بیان دیگر، در واقع گریه بر اباعبدالله(ع)، با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمان هاى آن حضرت و پیاده کردن آن فراهم مى سازد و به همین دلیل مى توان گفت: یکى از حکمت هاى گریه بر امام حسین(ع)، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى او است و شاید مراد از این که گفته مى شود: «ان الاسلام بدؤه محمدى و بقائه حسینى» همین باشد که بقاى مکتب اسلام – خصوصاً تشیع – وام دار گریه بر امام حسین(ع) است.
هدف روایاتی که می فرمایند اگر در عزای امام حسین علیه السلام اشک تان جاری نمی شود، حالت بکاء و گریه به خود بگیرید و ادای گریه درآورید در واقع شباهت پیدا کردن به گریه کننده بر امام حسین علیه السلام است و تبدیل شدن حالت مجازی و تصنعی و واقعی است و این از نظر روان شناسی نیز امر ثابت شده است که خود را شبیه گروهی کردن و رفتار آنها را تقلید کردن سرانجام انسان را در زمره و گروه آنها جای می دهد و مجاز او تبدیل به حقیقت می شود و این مطلب در روایات ما نیز منعکس شده است که مثلا هر کس صبر یا سخاوت یا شجاعت ندارد اگر خود را شیبه انسان صبور یا سخی و یا شجاع کند، به تدریج این فضیلت ها در او رشد می کند و بارور می گردد و به آهستگی صاحب این کمال و خوبی می گردد. در مورد سوء استفاده ظاهرسازان و فرصت طلبان باید گفت معمولا چنین است که برخی دل مریض و قلب بیماری دارند از امور مقدس و روحانی نیز در جهت حفظ منافع و موقعیت خود استفاده می کنند و از مقدسات سوء استفاده می کنند و این اشکال متوجه آنها است. نمی توان از مطلب درستی به این دلیل که عده ای از آن بد استفاده و سوء استفاده می کنند صرف نظر کرد و عده ای را که از آن استفاده مناسب و بهینه می کنند از آثار و برکات آن محروم کرد. حتی به تعبیر قرآن عده ای بیمار دل و کژاندیشی از کتاب الهی و قرآن کریم نیز به استفاده می کنند و آن را به نفع خود و در راه منافع و مقاصد خود به کار می گیرند و تفسیر و توجیه می کنند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/100102665)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد