خانه » همه » مذهبی » معنای عصمت

معنای عصمت


معنای عصمت

۱۳۹۲/۰۴/۰۸


۷۰۶ بازدید

عصمت اسم مصدر از «عصم» است و عصم با معناى منع کردن و بازداشتن است. این منع گاهى به نحو سلب اختیار است و گاهى به نحو فراهم کردن وسائل و مقدماتى است که فرد بتواند به اختیار خود از کار خوددارى کند.(۱) ابن زجاج از بزرگان لغویون عرب اصل عصمت را ریسمان معنی کرده که سپس توسعه معنایى پیدا کرده است و در معناى توسعه یافته به هر وسیله اى که باعث حفظ چیزى شود، عصمت گفته مى شود.(۲) شیخ مفید از بزرگان علماء متقدم شیعه نیز عصمت را به معناى ریسمان گرفته است و فرموده عصمت مانند این است که به فردى که در حال غرق شدن است، ریسمانى داده شود تا به وسیله آن خود را نجات دهد.(۳)

عصمت اسم مصدر از «عصم» است و عصم با معناى منع کردن و بازداشتن است. این منع گاهى به نحو سلب اختیار است و گاهى به نحو فراهم کردن وسائل و مقدماتى است که فرد بتواند به اختیار خود از کار خوددارى کند.(1) ابن زجاج از بزرگان لغویون عرب اصل عصمت را ریسمان معنی کرده که سپس توسعه معنایى پیدا کرده است و در معناى توسعه یافته به هر وسیله اى که باعث حفظ چیزى شود، عصمت گفته مى شود.(2) شیخ مفید از بزرگان علماء متقدم شیعه نیز عصمت را به معناى ریسمان گرفته است و فرموده عصمت مانند این است که به فردى که در حال غرق شدن است، ریسمانى داده شود تا به وسیله آن خود را نجات دهد.(3)

بنابراین در معناى لغوى عصمت دو امر ملحوظ است:

اول) کمک از جانب غیر که براى دیگرى محافظى و ریسمانى قرار دهد.

دوم) استفاده از ریسمان به اختیار خود. این معنا را روایات ما نیز تایید مى کنند. چنانکه از امیر المؤمنین صلى الله علیه و آله و سلم وارده شده که فرمود «ان التقوى عصمه لک فى حیاتک» «تقوى نگهدارنده (ریسمان) تو در زندگانیت است»(4)

اما معناى اصطلاحى عصمت نیرویى است که انسان را از وقوع در خطا و از ارتکاب گناه باز مى دارد، این نیرو درونى است نه بیرونى و باعث مى شود که انسان خطا و اشتباه و گناه نکند. به عبارت دیگر عصمت ملکه اى است نفسانى که انسان را از اینکه در خطاء واقع شود و مرتکب گناه گردد، باز مى دارد.(5) بنابراین عصمت مستند به اختیار آدمى است اما توفیق الهى هم مى خواهد. یعنى معصوم به عصمت الهى (ریسمان الهى) معصوم است و اختیار او علت تامه ملکه عصمت نیست.(6)

در تعریف فوق به چند مطلب اشاره شده است:

اول: عصمت “ملکه” است. ملکه در مقابل حال قرار دارد و عبارت است از صفت راسخ نفسانى زوال ناپذیر که در آن تغییرى نیست. اما “حال” صفتى نفسانى است که ثابت و همیشگى نباشد. بنابراین عصمت صفتى است که در نفس رسوخ کرده و انسان را از گناهان باز مى دارد، هر چند قدرت بر انجام گناه را از او سلب نمى کند.(7)

دوم: عصمت، انسان را از خطاء و گناه باز مى دارد. اما منظور از خطاء و اشتباه این است که انسان معصوم در گرفتن وحى و تبلیغ رسالت و تصمیمات خود و امثال آنها اشتباه نمى کند. به عبارت دیگر در دریافت حقیقت و تطبیق آن و بیان آن مصون از اشتباه است.

اما منظور از عدم ارتکاب گناه هم این است که چون گناه عبارت از هتک حرمت بندگى و مخالفت با دستورات حضرت حق است و در هر حال یا به زبان و یا در عمل با مقام بندگى منافات دارد، انسان معصوم در درون خود حالتى ثابت دارد که او رااز افتادن در دره مخالفت باز مى دارد و به او اجازه گناه و اشتباه نمى دهد.(8)

سوم: این نیروى درونى و ملکه نفسانى در کسانى است که قابلیت و شأنیت آن را داشته باشند. مثلا درباره ماشین حساب و رایانه نمى شود گفت که داراى ملکه اى است که به واسطه آن اشتباه نمى کنند یا حیوانات از گناه مصون هستند. یا حتى ملائکه از خطاء و اشتباه و گناه معصوم هستند. زیرا آنها شانیت گناه و قابلیت اشتباه ندارند و از ابتداى آفرینش به گونه اى خلق شده اند که خطاء و گناه درباره آنها معنى ندارد. بنابراین اختیار و فیض الهى دو رکن عصمت مى باشند.

پیامبر اکرم و ائمه اطهار(ع) معصوم هستند، اما این عصمت ذاتی نیست. بله، اسلام برای هیچ کس عصمت ذاتی قائل نیست زیرا همه ممکن الوجودند و در وجود و سعه رفتار و کردار خود محتاج به حضرت حق هستند.

چنان که عرض شد، عصمت دو شرط اساسی دارد: فیض الهی و اختیار. که بدون این دو شرط عصمت حاصل نمی شود. پس حضرات معصومین(ع) با توفیق الهی و اختیار خود معصوم هستند و حتی فکر گناه و خطا نیز در محدوده جان آنها راه ندارد اما این عصمت بدون توفیق و فیض الهی ممکن نیست زیرا همه چیز بسته به فرمان حضرت حق – جل و علا – است.

برای آگاهی بیشتر ر.ک:

– وحی و نبوت، شهید مطهری

– مقدمه ای بر جهان بینی توحیدی، ج 2، شهید مطهری

– تفسیر موضوعی قرآن کریم (پیام قرآن) ، ج7، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران

———————-

پی نوشت ها:

1) معجم مقاییس اللغة ج: 4 ص: 331

2) لسان العرب ج: 12 ص: 405

3) اوائل المقالات شیخ مفید، تصحیح دکتر مهدى محقق، انتشارات دانشگاه تهران ص: 66

4) غررر الحکم و در رالکم عبدالواحد آمدى با شرح فارسى تصحیح میر جلال الدین محدث ارموى. انتشارات دانشگاه تهران ج: 2 ص: 509 همچنین ر. ج. حدیث شماره 3390 ج: 2 ص: 206

5) تفسیر المیزان ج: 2 ص:134 و 138 ذیل آیه 213 سوره بقره

6) همان ج: 2 ص: 445 ذیل آیه 286 بقره و ج: 5 ص: 162- 164 ذیل آیه 33 سوره یوسف

7) پژوهشى در عصمت معصومان حسن یوسفیان و احمد حسین شریفى. ناشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، چاپ اول زمستان 77 ص: 29

8) تفسیر المیزان ج: 2 ص: 136

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد